طاعون

فهرست کتاب

آغاز جنگ لبنان و چگونگی نقشه‌ی صدر

آغاز جنگ لبنان و چگونگی نقشه‌ی صدر

او یک لشکر مسلح داشت (جنبش امل) که در جنوب و بیروت و البقاع مستقر بودند. نیروهای او با نیروهای ملی‌گرا همکاری داشتند و شیعه در ارتش عربی لبنان مورد محبت و علاقه بود، احمد خطیب (یکی از فرماندهان ارتش) از آنها بود. همچنین صدر و پیروانش روابط مستحکمی با سازمان آزادی‌بخش داشتند و گروه‌های متعددی را به نقاط گوناگون- مخصوصاً موارنه - برای گسترش دامنه‌ی جنگ گسیل می‌داشتند.

بیشتر همکاری صدر متوجه حکومت نصیری سوریه بود. در صفحات گذشته دیدیم که به موجب نامه‌ای که از سوی حکومت نصیری سوریه صادر گشت، نصیری‌های شمال لبنان شیعه شدند و برای آنها یک مفتی جعفری مذهب تعیین گشت. هنگامی‌که پدر حافظ اسد مُرد او موسی صدر را فراخواند و صدر نیز- در حالی که مشغول جنگ و نزاع در لبنان بود- دعوتش را پذیرفت و [ضمن تشییع جنازه‌ی او] عباراتی را که شیعیان به مردگان خود تلقین می‌کنند، بیان نمود. همچنین او به عنوان سرپرست مورد اعتماد و امین و معاون هر مسئول سوری بود که به خاطر میانجی‌گیری در درگیری بین مسلمانان و فلسطینی‌ها در یک طرف و موارنه در طرف دیگر وارد لبنان می‌شد.

اما در این میان مسلمانان اهل سنت در کجا قرار داشتند؟ در سازمان آزادی‌بخش یا ارتش لبنان و یا جماعت اسلامی و... آنها هیچ سری را از یاران شیعه‌ی خود پنهان نمی‌داشتند، بلکه با آنان بدون هیچ دلیل و زمینه‌ای همکاری می‌کردند.

بعد از کشتاری که موارنه در کرنتینا مرتکب شدند، مسلمانان لبنان سرزنده و بیدار شدند و نیروهای مردمی توانستند مناطق شاتوره، زحله، زغرتا، الدامور و السعدیات را تصرف کنند و بیشتر لبنان سقوط کرده و به دست آنها افتاد. صلیبی‌ها در وسط خانه‌ی خود محاصره شده و اگر ورود لشکر صاعقه‌ی نصیری‌ها و فرار سلیمان فرنجی از قصرش نبود توپخانه‌های ارتش لبنان کاخ بعبدا را بمباران کرده‌بودند. و مشخص شد که لبنان از سوی نیروهای مردمی مستحکم خواهد شد.

در این مدت روزنامه‌های لبنانی گفتگویی را با عبدالحلیم خدام، وزیر امورخارجه‌ی سوریه، منتشر ساختند که در آن گفته بود: لبنان به طور رسمی از آمریکا خواسته است که همانند سال ١٩٥٨ وارد لبنان شود که آمریکا آن را نپذیرفته و اسرائیل نیز آن را رد کرده است. سخن خدام درست است و در بیانه‌های رسمی صادر شده از آمریکا و نیز شخصیت‌های لبنانی انعکاس یافت.

هنگام ورود ارتش نصیری به لبنان، موسی‌صدر چهره‌ی خود را از یک فرد اسلامی و میهن‌پرست به یک شخص باطنی و استعمارگر تغییر داد و نقش زیر را بازی کرد.

به ابراهیم شاهین، افسر ارتش لبنان امر کرد که از ارتش جدا شود و در مقامـات بلند پایه‌ی ارتش لبنـان، افرادی را قرار داد که طرفدار سوریه بودند، فرمانده‌ی شمال لبنان، احمد المعماری، از ارتش جدا شده و به ارتش نصیری سوریه پیوست. ارتش لبنان که بزرگترین تهدید نیروهای موارنه بودند، از هم پاشید، چرا که توقع اینکه خطر از داخلش از سوی قاسم شاهین و... به آن نفوذ کند را نداشت. صدر نیز به جنبش امل دستور داد که از نیروهای لبنانی پاکسازی شده و بیشتر عناصر آن به لشکر جنگ پیوستند.

صدر شروع به تهاجم به سازمان آزادی‌بخش کرد. خبرگزاری‌های فرانسه در تاریخ ١٢/٨/١٩٧٦، اتهام صدر به این جنبش را، مبنی بر فعالیت این جنبش در دل حکومت عربی لبنان، نقل نمودند و صدر خواستار مقابله با خطر فلسطینی‌ها شد و بعضی از روزنامه‌های لبنانی تصریح او به این مطلب را بیان نمودند.

ضربه‌ی موسی صدر به فلسطینی‌ها جداً دردناک بود و باعث شد که سفیر لبنان در قاهره به صراحت مخالفت خود را با توطئه‌ی صدر علیه ملت فلسطین و مشورت و همکاری او با موارنه و حکومت سوریه بیان دارد.

هیچ درگیری‌ای نبود که ارتش لبنان و نیروهای لبنانی- فلسطینی وارد آن شوند و اسرارشان در برابر شیعیان برملا نباشد. مثلاً در درگیری نزدیک بعلبک و هرمل سلیمان یحفوفی مفتی جعفری مذهب آنجا با ارتش نصیری ارتباط برقرار کرد و به استقبالش رفت و سرانجام ارتش نصیری فاتحانه و بر روی پیکر مسلمین وارد بعلبک شد.

صدر به این اندازه نیز اکتفا نکرد، بلکه به رهبران جنبش امل اشاره کرد که در مقابل موارنه در حی‌النبعه و الشیاح مقاومت نکنند و این یعنی اینکه او مناطق شیعی در بیروت را تسلیم موارنه کرد و آنها را در کشتن و به اسارت گرفتن آزاد گذاشت. در حالی‌که او کسی بود که می‌گفت: اسلحه زینت مرد است، ما مرد انتقامیم و نیز اینکه خون‌خواهی آنها در خاک کربلا به دست فراموشی سپرده نشده است. پس کجاست این اسلحه؟ و انتقام و تهدیداتی که می‌کرد؟ و اگر هنگامی‌که قتل و ویرانی ساکنان حی‌النبعه و شیاح را مشاهده می‌کند، از سلاح خود استفاده نمی‌کند، پس چه زمانی این کار را خواهد کرد؟!.

صدر تحت حمایت شمشیر نیروهای اشغالگر به راحتی، به عنوان مزدور و جاسوس حکومت سوریه و همکار عبدالحلیم خدام وزیر امورخارجه‌ی سوریه، این سو و آن‌سو می‌کرد. هنگامی‌که خدام از بزرگان مسلمانان خواست که به پیمانی جهت به کرسی نشاندن یک رئیس جمهور مارونی دست یابند، تمامی بزرگان مسلمانان آن را رد کردند، به جز موسی صدر که با آن موافقت کرد.

در تاریخ ٥/٨/١٩٧٦ خبرگزاری فرانسه گزارش داد که صدر درصدد تشکیل نشستی با اسقف‌های ارتودکس و کاتولیک روم و کاتولیک‌های موارنه و تعدادی از بزرگان بقاع در پایگاه هوایی ریاق است که هدف از آن تشکیل حکومتی محلی در منطقه‌ای است که در آن سوری‌ها و نصیری‌ها تسلط دارند.

مسلمانان لبنان- منظور ما از مسلمانان، نیروهای مشترک فلسطینی و لبنانی و سایر منتسبین به اسلام می‌باشد، صرف نظر از اینکه عملاً آنها مسلمان باشند یا نه- از قبائل گوناگون به حقیقت نقش صدر پی‌بردند و تلاش کردند که او را کشته و خانه‌اش را در بعلبک ویران سازند، اما او از مرگ جان سالم به در برد و زمین با وسعت خود، بر او تنگ شد.

او به دمشق گریخت و در حی‌الروضه تحت حفاظت برادران نصیری‌اش ساکن شد و جانشینش محمد یعقوب نماینده‌ی او در کنفرانس‌ها و نشست‌ها درلبنان شد. خود صدر شروع به انجام نقش جدیدی بعد از اشغال لبنان توسط سوریه کرد. به همین علت دیدارهایی را با بیشتر کشورهای عربی ترتیب داد که در ظاهر برای حل مشکل لبنان بود، اما در حقیقت گرفتن کمک و مساعدات برای توزیع بین محرومین بود!!. توافقات [و عملکرد] متناقض صدر، خشم قذافی حاکم لیبی را برانگیخت و او را هنگام دیدارش از طرابلس بازداشت و به همراه دو همراهش پنهان نمود. گفته شده است که صدر از قذافی بیش از بیست میلیون دلار پول گرفته است.

توطئه‌ای که در پشت آن دشمنان اسلام در سرزمین لبنان آغاز کرده‌اند، تنها محدود به لبنان نمی‌شود بلکه شعله‌های آن، اگر عنایت خداوند وجود نداشته باشد تمام جهان اسلام را فرا خواهد گرفت.