نیم نگاهی به انقلاب ایران و موضع اسلامگرایان دربارهی آن
«سُبحانَك يا رَب تُعِزُّ مَن تَشاءُ وتُذِلُّ مَن تَشاء، بِيَدِك ناصيه عبادك، لايُعجِزُك شيء وأمرُك بَينَ الكافِ والنون اذا أردتَ أمراً تقولُ له كن فَيَكون». «پروردگارا؛ تو پاک و منزهی .. هرکس را بخواهی، عزیز و هرکس را بخواهی، ذلیل میگردانی .. عنان بندگانت به دست توست .. هیچ چیز تو را ناتوان نمیسازد .. دستور تو بین کاف و نون است .. به گونهای که هرگاه چیزی را اراده نمایی میگویی باش و آنهم به وجود میآید».
گفته شد که محمد رضا پهلوی، شاه ایران، تکبر مینمود و با فخر و غرور گام برمیداشت و مسائل مربوط به دشمنان خود را در داخل و خارج بیارزش و کوچک میپنداشت و مشغول تسلیح خود بود و نقشههای لازم را برای بلعیدن خلیج و سپس شبه جزیرهی عرب میریخت.
شاه به تجهیز ارتش بزرگ خود که دارای جدیدترین سلاحهای جهان بود و نیروهای اطلاعاتیاش - ساواک - که به دقیقترین و جدیدترین دستگـاههای استراق سمع، رادار و کـامپیوتر مجهز بود، تمرکز نمود. افراد او [اطلاعاتیها] در تمام شهرها و روستاها و سازمانهای ایرانی حضور داشتند.
در امور خارجه نیز شاه خود را به دوست صمیمیاش، آمریکا که مهارت و سررشتهی کودتاها و انقلابها حرفهاش بود، نزدیک کرد. مشکلات خود را با همسایگانش حل نمود تا دو طرف از آزار و اذیت همدیگر در امان باشند. گمانها اینگونه بود که او اولین راهها را برای اعادهی عظمت کسری انوشیروان، در پیش گرفته است.
خطر از جایی سراغ او آمد که فکرش را نمیکرد. شش ماه قبل [با توجه به زمان نگارش کتاب] خیابانهای ایران پس از حوادث تبریز و اصفهان منفجر شد[٦٧].
تظاهرات مختلف در گوشه و کنار کشور، فراگیر شد و معارضین با همهی اختلاف نظرهایی که داشتند با یکدیگر متحد شدند و شعار واحدی را اعلام داشتند:
«براندازی نظام شاهنشاهی و برپایی حکومت جمهوری در ایران».
شهروندان ایرانی جواب شـاه و حکومتش را نمیدادند. بلکـه اوامـر و آموزشهـا را از رهبر [به اصطلاح] بزرگشان «خمینی» که پس از اخراجش از عراق، مقیم فرانسه و در نوفل لوشاتو بود، دریافت میکردند.
طاغوت تهران [حکومت شاه] گمان میکرد که به راحتی میتواند تظاهرات را کنترل کند. او گاهی با وسایل ترغیب و تشویق و گاهی با ترساندن و تهدید میخواست به این هدف خود برسد. بنابراین عدهای از نزدیکانش و ستونهای حکومت خود را، به اتهام اختلاس و رشوهخواری، محاکمه نمود و وعدهی برگزاری انتخابات و برپایی حکومتی دموکراتیک را داد. اما هیچ استفادهای از این کار خود نبرد.
سپس با برقراری حکومت نظامی به شیوههای خشن و استفاده از زور و قدرت پناه برد، اما همچنان بر تعداد تظاهرکنندگان و دشمنی و مقاومت آنان افزوده میشد. تا اینکه خطر دور کاخش حلقه زد.
سخنگوها از امکان پناهنده شدن او به هند و آمدن جانشینی که امور کشور را اداره کند صحبت میکردند.
تمام مردم جهان از رهبر انقلاب ایران - خمینی - که صحبت از جمهوری اسلامی ایران میکرد باخبر شدند. همچنین از اصول اقتصادی و سیاسی و اجتماعی او و روابطش با دولتهای بزرگ و دولتهای همسایهی ایران مطـلع شدند. مشاوران او بـا تشکیـل جلساتی برنـامههایی کـه بـرای حکومت ایـران ریخته شده بـود را تبیین میکردند. برنـامهای که تعداد صفحات آن بیش از ٢٠٠ صفحه بود. اینگونه رویدادی باید هم مورد توجه رسانههای جهان قرار گیرد. چرا که ایران از بزرگترین کشورهای صادرکنندهی نفت بوده و از موقعیتی استراتژیک برخوردار است. این کشور از سویی در امتداد آبهای جهانی قرار داشته و شرق را به غرب متصل میسازد و از سوی دیگر همسایهی کشورهای بزرگی همچون شوروی [روسیه امروزی] در شمال و دولتهای خلیج و عراق در غرب است. آمریکاییها و غربیها و اسرائیل، مصالح حیاتی و مهمی در ایران دارند. این کشورها از طریق معاهدات و پیمانهای سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی با ایران، رابطه دارند.
از طرف دیگر این درگیریها در ایران پس از انقلاب افغانستان و حوادث آفریقا و درگیریهایی که آسیاب آن حول یمن شمالی و جنوبی میچرخید، روی داد.
شایان ذکر است که حکومت ایران، روابط دوستانهای با رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی داشت. بنابراین هیچ جای تعجب نیست که تمام دنیا نسبت به حوادث ایران، اهتمام به خرج دهند.
بیش از شش ماه است که اخبار ایران، تیتر اول بیشتر روزنامههای جهان، چه در شرق و چه در غرب و چه در روزنامههای عربی شده است. خلاصهی این اخبار و گزارشها، خارج از بندهای زیر نیست:
١- امام روح الله خمینی رهبر انقلاب اسلامی است و تعدادی از روزنامههای دنیا، دیدارهایی با او داشتهاند و از زهد و پرهیزگاری و تقوای او صحبت نمودهاند. او میخواهد، حکومتی اسلامی برپا سازد و در صورت پیروزی انقلابش، هرگز شخصاً حاکم نمیشود.
اهل تشیع، خمینی را در هالهای از تعظیم و احترام قرار میدادند و معجزات و کارهای خارقالعادهی زیادی به او نسبت میدادند. برخی از آنها میگفتند که صورت خمینی را در ماه دیدهاند.
٢- انقلاب اسلامی در ایران، در امتداد حرکت جنبش اخوان المسلمین در کشورهای عربی و جنبش و جماعت اسلامی مودودی در پاکستان و هند و حرکت اسلامی در اندونزی است.
٣- جنبشهای اسلامی از خشونت استفاده میکنند و رسانهها دربارهی صحبت از خشونت و شدت و ترور و ربودن از سوی این جنبشها مبالغه مینمودند. رسانهها از هشدار به حکومتهای جهان اسلام دربارهی خطر جنبشهای اسلامی و زیاد شدن [دامنه و] آثار آن، کوتاهی نمیکردند.
٤- برخی از روزنامهها میگفتند جماعتهای اسلامی شایستهی حکومت کردن نیستند و راه حلی برای مشکلات عصر جدید ندارند. – از جمله جلال کشک در روزنامهی حوادث - و میگفتند که جماعتهای اسلامی جدید، همچون جماعت شکری مصطفی، جماعت جهاد و جماعت صالح، سری و پنهانی بوده و چیزی جز دستهجات چپگرا نیستند که از دیدگاههای اسلامی استفاده میکنند!!.
بـا توجه به اهمیتی کـه رسانههـا در ساخته و پرداختن افکـار عمومی دارند، اباطیل و چرندیات روزنامههـا به افکار عمومی مسلمانان نفوذ کرد و نسبت به آنچه که دربارهی خمینی گفته میشد، تأثیر پذیرفتند و نام او را در کنار بزرگان اهل سنت در دورهی معاصر همچون محمد بن عبدالوهاب، حسن البنا، مودودی و سید قطب قرار میدادند.
غم و اندوه ما نظرات و دیدگاههایی است که اسلامگرایان دربارهی خمینی و نهضت او در ایران دارند. ما انتظار داشتیم که تعداد اندک روزنامههای اسلامی، با گفتن حرف حق، اکاذیب رسانههای محلی و جهانی را باطل سازند. اما آرزوی ما با شمارهی سیام صادره از روزنامهی دعوت قاهره در ابتدای ماه ذی الحجه سال ١٣٩٨ از بین رفت و عملاً با این نقل قول آن روزنامه از خمینی و نهضتش مواجه شدیم.
روزنامهی دعوت، دربارهی رافضه در ایران از سال ١٩٥٤میلادی با همان شوق و حماسه و اشتیاقی که دربارهی جماعت اخوانالمسلمین بحث میکرد، صحبت نمود و نام خمینی را اینگونه ذکر مینمود: امام روح الله الخمینی. سپس از منابعی که میگفت مورد اعتمادند (!!) گزارش میداد که یهودیـان و بهاییها در پشت حملات روزنامههای حکومت شاه به ایران قرار دارند. کسانی که شاه مجال حرکت و انتشار را به آنـان داده بود. این روزنامه در تکذیب و رد اتهاماتی که شاه دربارهی مارکسیست بودن و غیره به تظاهرات کنندگان میزد گفت: «آگاه باشید که این رویدادها ثابت میکند که مردم مسلمان در حفظ هویت و بازگشت به اصالت خود، این نهضت را برپا کردهاند».
و اضافه نمود: «آیـا به همراه فراخوان خمینی به مردم ایران، برای تمسک به دین اسلام و مقـابله بـا نفوذ بیگانگان، مارکسیسم جایی دارد؟ او از روشنفکران و علمای اسلام دعوت میکند که از دینشان دفاع کنند و برای نابودی پایههای طغیان و دیکتاتوری تلاش کنند».
روزنامهی دعوت سپس کوشید تا انقلاب رافضه را با حرکات و جنبشهای اهل سنت و جماعت مرتبط سازد: «میگویند که آنها عناصر سیاه مارکسیسم و یا مارکسیستهای مسلمان هستند. این چیز عجیبی نیست. گفته میشد که اسلام در نظر سوهارتو در اندونزی تفکری تندروانه است که باید با وضع قانون، آن را محدود کرد. اخوانالمسلمین در مصر نیز در سال ١٩٦٥-١٩٥٤ به داشتن رابطه با انگلیس و همپیمانی با کمونیستها و جاسوسی برای صهیونیستها و آمریکا متهم شد. و مثالهایی از این دست، زیاد است. اما این اتهامها مربوط به حکومتهای جهان اسلام و رسانهها و سیاستها و رویکرد آنان است»[٦٨] .
خداوند ﻷ مسئولین روزنامهی دعوت را اصلاح نماید. چگونه یهود و بهاییها در پشت حملهی روزنامههای حکومتی ایران، ضد خمینی هستند، درحالیکه هر فرد آگاهی میداند که یهود در ایجاد حرکت و فرقهی رافضه - عبدالله بن سبأ - نقش داشت.[٦٩] و همچنان همپیمان و شریک آنان مذاهب باطنی هستند. بهائیت نیز چیزی جز ثمرهی غلوهای رافضه نیست!!.
چگونه افراد روزنامهی دعوت، روافض را با جنبشهای اهل سنت و جماعت قرین میکنند، درحالیکه هیچ گروه کافری در جهان اسلام وجود ندارد، مگر اینکه تشیع را وسیلهی رسیدن به هدف خود قرار داده است!.
مسئولین روزنامهی دعوت با چه دلیل و برهانی میگویند که نهضت خمینی برخاسته از مردمی مسلمان است که برای حفظ هویت و اصالت خود آن را برپا کردهاند؟!.
پس از روزنامهی دعوت، مجلهی رائد صادره از آخن در آلمان بدستمان رسید. متوجه شدیم که آن هم اهتمام شدیدی نسبت به انقلاب رافضه صورت داده است. مشخص شد که برخی از خوانندگان، نسبت به این اهتمـام و تـأیید اعتراض کردهاند و مجله هم در رد بر آنهـا گفته است: «ما در همین جا، حمایت خود را از مسلمانان مجاهد در ایران که ضد شاه و حکومت فاسدش و نیز ضد عبودیت برای آمریکا و غرب است، اعلام و تکرار میکنیم و از مسلمانان در هر مکانی دعوت میکنیم که اینگونه، موضع حمایت و تأیید [نسبت به آن] داشته باشند و از صفحات مجلهی رائد تحیات و درود حرکتهای اسلامی در تمام عالم را به طلیعه و ظهور این نهضت اسلامی [در ایران] اعلام میداریم»[٧٠].
در همین شماره از مجله (٣٤) مقالهای تحت عنوان «ای شاهنشاه تا کی»؟ از صفحهی ٢٥ تا ٩٥ آمده بود و در صفحهی ٣٣-٣٠ هم مشروح دیدار روزنامهی لوموند فرانسه با خمینی آورده شده بود. اختصاص سه موضوع به ایران، در یک شماره از مجلهی رائد، تنها نشان دهندهی دلبستگی و آرزوی زیاد مجلهی رائد نسبت به نهضت خمینی است.
سخن مجله رائد دربارهی شاه، درست است و هیچ شک و شبههای در آن نیست. بلکه شاه مستحق بیشتر از آنچه است که مجله گفتهبود. چرا که او دشمن سرسخت اسلام بود. اما توصیف این مجله که رافضه، مسلمان و مجاهد هستند و پرچمداران و طلایهداران و پیشگامان اسلامی هستند، موضوعی است که در بخشی از همین کتاب آن را بررسی خواهیم کرد و خطر موضعگیری و دعوت از مسلمین به حمایت و تأیید آن، بدون استناد به هرگونه ادلهی شرعی را بیان خواهیم نمود.
دوستداران دو مجلهی دعوت و رائد، نظر آن دو را با تقدیر و تشکر پذیرفتند و این دیدگاه تبدیل به موضع عملی و سیاسی تعداد زیادی از اسلامگراها شد. متأسفانه آنها خود را مکلف به بررسی و فهم عقیدهی رافضه و انحرافات و گمراهیهای آن نمیکنند و هیچ تلاشی برای بررسی و پیگیری توطئهها و فتنههای آنـان در هر دورهای که در جهـان اسلام یافت میشدند، صورت نمیدهند. این برای دعوت و رائد بس است که انقلاب رافضه را تأیید کردند و دلبستهی آن شده و آنان را پیشقراولان و مسلمان مجاهد خواندند.
در نتیجهی این مسائل، یکی از خطیبان جوان نیز ترغیب شد تا بر منبر یکی از مساجد بزرگ یکی از کشورهای خلیج بالا برود و با مردم اهل سنت اینگونه سخن بگوید:
«دربارهی برادران شیعهی ما تقوای الهی را رعایت کنید. چه میدانید، شاید بازگشت خلافت اسلامی، به دست آنان روی دهد. نمیدانم که چرا برخیها اختلافات ما با آنها را بزرگ و برجسته میکنند. درحالی که این اختلافات فقط در فروع دین است. اختلاف ما با آنان در مسح خفین [مسح بر کفش و جوراب و ...] و ازدواج صیغه است و در این موارد و بیان اشتباهات آنها هم نباید نصیحت با حکمت و موعظهی حسنه و نیکو را فراموش کنیم».
در زندگی روزمرهی مـا نمونههای زیادی مـانند این سخنران - خداوند ﻷ هدایتش کند - وجود دارند و هرگاه که مـا تلاش کردیم تا حقیقت را برای آنـان بیان کنیم، روی برگرداندند و گفتند: آیـا شما از مسئولین مجلههای دعوت و رائد آگاهتر هستید؟
بنابراین بر خودمان لازم میدانیم بحثی را که شامل قسمتهای زیر است، تقدیم بداریم:
١- اختلافات ما با رافضه در اصول و فروع دین است.
٢- اقوال علمای جرح و تعدیل دربارهی رافضه.
٣- شیعیان امروز نسبت به اسلام از شیعیان دیروز خطرناکترند.
٤- اقوال علمای معاصر دربارهی آنان.
تلاش خواهیم کـرد کـه بحث مـا همراه بـا دلیل باشد. ممکن است به ما گفته شود که شاید منظور شما، فرقههای تندروی شیعه مانند نصیریه، اسماعیلیه و... باشد. در جواب میگوییم که این بحث ما فقط دربارهی شیعهی جعفری امامی است که خمینی و یارانش بدان منسوب هستند. اما [دربارهی] فرقههای تندرو مواضع دیگری داریم که میتواند در جای دیگری مطرح شود.
پس اگر اشتباهی کردیم، از سوی خود ما و اگر هم توفیقی حاصل شد از فضل و منت خداوند ﻷ است.
﴿رَبَّنَا لَا تُزِغۡ قُلُوبَنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَيۡتَنَا وَهَبۡ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحۡمَةًۚ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ٨﴾ [آل عمران: ٨].
«پروردگارا! دلهای ما را (از راه حق) منحرف مگردان بعد از آن که ما را (حلاوت هدایت چشانده و بهسوی حقیقت) رهنمود نمودهای، و از جانب خود رحمتی به ما عطاء کن. بیگمان بخشایشگر توئی تو»
[٦٧]- این فصل در اوایل سال ١٩٧٩ نوشته شده است و در آن زمان خمینی همچنان در پاریس بود و شاه، ایران را ترک نکرده بود. حوادث تبریز هم در نیمهی سال ١٩٧٨ روی داد. بعدها به این فصل تعدیلات و اصطلاحات اندکی اضافه شد.
[٦٨]- روزنامه دعوت شماره ٣٠، ١/١٢/١٣٩٨، تحت عنوان انقلاب کنندگان در ایران، مارکیسیت هستند و یا مسلمانان ایرانی، نوشته عبدالمنعم جباره .
[٦٩]- عبدالله بن سبأ در رأس فرقهی سبئیه بود که قائل به الوهیت علی س بود. وی فردی یهودی بود،اما در ظاهر اسلام آورد و در سال ٤٠ به هلاکت رسید.اعلام زرکلی.
[٧٠]- مجله رائد شماره ٣٤ ذی الحجه ١٣٩٨().