خمینی و قرآن
بسیاری از متأخرین شیعه، قضیهی تحریف قرآن را که به آنها منسوب است، انکار میکنند و میگویند اجماع علمایشان بر این است که قرآن محفوظ و مصون است. تا جایی که یکی از علمای معاصرشان در کتابی که نزد شماری از آنان مورد اعتماد است، بعضی از سخنان و احادیث شیعه در مورد تحریف قرآن را نفی کرد. و در رد بر کسانی که این سخن را به آنها نسبت میدهند، گفت: «کاش این فرد گستاخ به منبع افترایش در یکی از کتابهای مورد اعتماد شیعه یا حکایتی از یکی از علمای آنها یـا از یکی از طلاب علمشان حتی اگـر بیشترشان او را نشنـاسند، اشاره میکرد. حتی در این حـد تنـازل میکنیم که به گفته جاهلی از جاهلانشان یا فردی روستائی از افراد ساده آنها یا فردی وراج همانند این فرد که بدون دلیل سخن میگوید، اشاره میکرد».
ما نیز در جواب میگوییم: به راستی تقیهای که شیعه برای فرار از قضایای خطرناک و ضد و نقیض در عقیدهشان، ابداع کردهاند، کشف نمیشود مگر با رجوع به منابع و مصادر مورد اعتمادشان. و این روشی است که کتب شیعی معاصر در نفی آنچه که به آنها نسبت میدهند، به کار میبرند به خاطر اینکه چیزی برای دفاع ندارند و بنابراین به تقیه پناه میبرند. اکنون مجال باز کردن و شرح این قضیه ممکن نمیباشد. پس به عرضهی حقایق مختصری در این باره اکتفا میکنیم و سپس رأی خمینی را در این قضیه میخوانیم.
اولاً: احادیث شیعه که تحریف قرآن را اثبات میکنند - و تماماً دروغند - آنگونه که عالمشان نعمتالله جزائری میگوید به بیش از هزار حدیث میرسد.
ثانياً: کبـار علمایشان، تـواتـر این اخبـار را ادعـا کردهاند، مـانند مفید، متوفی سال٤١٣ - کسی که به او لقب «رکن الاسلام» و «آیتالله» و «ملک العلام» میدهند - که میگوید: «بنده میگویم اخباری از ائمهی هُدی از آل محمد ج به ما رسیده که بیانگر این مطلب است که ظالمان در قرآن حذف و نقصان به وجود آوردهاند»[١٢٥].
و یا مجلسی- که از بزرگانشان و صاحب بزرگترین مجموعهی حدیثشان است - متوفی سال ١١١١ - میگوید: «نزد من اخبـاری که دراین باره است - تحریف قرآن - از نظر معنی متواترند و بیتوجهی به آنها مستلزم رفع اعتماد از اخبار این باب و تمامی اخبار امامیه میباشد»[١٢٦].
ثالثاً: مفید، اجماع شیعه را برای [اثبات یک] کفر نقل میکند و میگوید: «[امامیه] بر این اتفاق دارند که ائمهی گمراهی [منظورشان اصحاب پیامبر است] با نوشتن بسیاری از آیات قرآن مخالفت کردند و از قرآن و سنت پیامبر ج روی گردان شدند».
معتزله و خوارج و زیدیه و مرجئه و اهلحدیث برخلاف امامیه اجماع کردهاند[١٢٧].
رابعاً: در اثبات این کفرشان به صورت مستقل، کتاب تألیف کردهاند. مانند کتاب «فصل الخطاب في اثبات تحريف کتاب رب الارباب» که قبلاً ذکر گردید.
اکنون بـه خمینی بر میگردیم تـا ببینیم آیـا او هم به تحریف قرآن اذعان و اعتراف میکند یا تظاهر به انکار کرده و حقیقتِ آن را انکار میکند. نمیخواهیم رأیی را بیان کنیم، اما حقایقی را که به این امر مربوط است از خمینی نقل میکنیم و حکم کردن [در این مورد] را به عهده خوانندگان عاقل و منصف میگذاریم.
١- خمینی و پیروانش احادیثشان را از کتاب «مستدرکالوسائل» بر میگیرند و بر صاحب کتاب دعای رحمت میفرستند - و او همان صاحب کتاب «فصل الخطاب في اثبات تحريف كتاب رب الارباب» است - همچنین خمینی به کافی و احادیثش استناد مینماید و عقیدهی کافی این است که قرآن تحریف شده است، همانطور که نویسندگان شیعه مانند صافی در تفسیرش[١٢٨] از او نقل کردهاند. همانگونه که در کتابهایش آشکار است.
خمینی از الوسائل، تألیف حر عاملی به عنوان مرجع استفاده کرده است که حر عاملی خود، بر این اعتقاد کفری اصرار دارد.[١٢٩] همچنین مرجع دیگر او کتاب الاحتجاج احمد طبرسی است که در تحریف قرآن بسیار غلو و افراط کرده است که خود علمای شیعه بدان معترفند. اینجا اجماع شیعه و علیالخصوص خمینی را در تقدیر و تقدیس صاحبان این عقیدهی کفری و مرجعیت قرار دادن کتابهایشان و نیز اعتراف به فضل و ستودن آنها و عدم انکار تحریف را مییابیم. آیا این، اقراری برای تأیید آنها نیست؟ و تظاهرشان به انکار آن هم چیزی جز تقیه است؟
٢- در کتاب تحریرالوسیله نوشتهی خمینی(ج ١ ص ١٥٢) این عبارت آمده است: «تعطیلی مسجد مکروه است». و آمده که مسجد یکی از سه چیزی است که در محضر خداوند شکایت میکند. با مراجعه به یکی از مصادر شیعه مورد اعتمادشان «خصال» نوشتهی ابن بابویه (صدوق) این عبارت را با دو لفظ مییابیم که یکی از آنها بدین صورت است: «در روز قیامت سه چیز آورده میشوند نزد خداوند و شکایت میکنند: قرآن، مسجد و عترت .. قرآن میگوید پروردگارا مرا سوزاندند مرا پاره پاره کردند .. الخ»[١٣٠]. و این عبارت اشارهی صریحی به اعتقاد شیعه در مورد قرآن است. و نص دیگر این است: «سه چیز در محضر خداوند شکایت میکنند مسجد خرابی که اهلش در آن نماز نمیخوانند .. و عالمی که بین جاهلان است .. و مصحف معلقی که غبار آن را فرا گرفته و خوانده نمیشود»[١٣١].
خمینی عبارت اخیر را آورده و به روایت دیگر اشارهای ننموده است و این قولش که «مصحف معلقی که غبار آن را فرا گرفته و خوانده نمیشود» اشاره به مصحف کاملی دارد که غائب است - در اعتقادشان - که این مصحف پیش امامشان است و به خاطر سرباز زدن ابوبکر و همراهانش از این مصحف، زمانی که علی آن را تقدیم کرد، از امت به دور مانده است - آن طور که در افسانههایشان آمده است - این سخن با توجه به استنادمان به عقیدهی افسانهایشان در کتابهای اصلی آنها و نصوصی که آوردهایم آمده است.
٣- ما سند مهمی داریم کـه این آیتاللهها را کـه تقیه در تحریف قرآن را انکـار میکنند محکوم میکند. این سند کتابی به زبان اردوست که از سوی برخی علمای معاصرشان - که نامشان در زیر آمده - از جمله خمینی مورد اعتماد است. چرا که در صدر کتاب مراعین چنین گفتهاند.
١- آیتالله محسن حکیم طباطبایی مجتهد اعظم نجف اشرف ٢- آیتالله ابوالقاسم خوئی نجف اشرف ٣- آیتالله روح الله خمینی ٤- آیتالله محمود حسینی شاهرودی ٥- آیتالله محمد کاظم شریعتمداری ٦- سید العلما علامه سیدعلی نقی النقودی مجتهد لکهنود.
این کتاب عبارتی را که حدود دو صفحه است به زبـان عربی آورده کـه کلاً درباره لعنت دو معبود قریش (صَنَمَی قریش) است. به اعتقادشان آنها ابوبکر و عمر هستند و به آنها اتهام تحریف قرآن میچسبانند. کلمهی بزرگی است که از دهانهایشان خارج میشود و چیزی جز دروغ نمیگویند. در اینجا به قسمتی از عبارت که شاهد حرف ماست، اکتفا میکنیم: «بسم الله الرحمن الرحیم. خدایا دو معبود قریش را لعنت کن و طاغوتیان و افتراهایشان را و فرزندانشان را لعنت کن. کسانی که با امر تو مخالفت کردند و وحی تو را انکار کردند و از رسولت سرپیچی کردند و دینت را دگرگون کردند و کتابت را تحریف کردند»[١٣٢].
[١٢٥]- «اوائل المقالات» ص٩٨، چاپخانهی حیدریه، در نجف. و یکی از علمای معاصرشان به نام شیخ الاسلام زنجانی مقدمهای بر آن نوشته است.
[١٢٦]- "قراءة العقول" از مجلسی، ج٢، ص٥٣٦.
[١٢٧]- "أوائل المقالات" ص٥١.
[١٢٨]- مراجعه کنید به تفسیر صافی ج١ المقدسة السادسة.
[١٢٩]- مراجعه کنید به تفسیر قمی از سید طیب موسوی، ص٢٤.
[١٣٠]- "الخصال" ج١، ص١٧٤-١٧٥.
[١٣١]- همان ص١٤٢.
[١٣٢]- تحفة العلوم مقبول جدید، ص٤٢٢.