کسری نامهی رسول الله صلی الله علیه وسلم را پاره میکند
امام بخاری از ابن عباس روایت میکند که رسول الله ج فردی را به همراه نامهای بهسوی کسری فرستاد و به او امر کرد که آن را به بزرگ بحرین بدهد. بزرگ بحرین هم نامه را به کسری رساند.
پس از اینکه کسری نامه را خواند، آن را پاره کرد. راوی میگوید گمان میکنم پیامبر ج علیه هرکس که نامه را پاره کند، دعا [و نفرین] نمود.
در روایت ابن جریر آمده است که رسول الله ج نامهای را توسط عبدالله بن حذیفه بهسوی کسری پسر هرمز، پادشاه فارس فرستاد و او را به اسلام دعوت کرد. کسری پس از خواندن نامه، آن را پاره کرد و گفت: «این را برای من نوشته است، در حالیکه او بردهی من است؟ سپس کسری به باذام که نائب و معاونش در یمن بود نامهای نوشت و از او خواست بهسوی این مرد در حجاز دو نفر را فرستاده و سریعاً او [پیامبر] را نزدش آوردند[٢٥].
باذام هم دو نفر را فرستاد تا رسول الله ج را بیاورند. مشرکان عرب از فرستادگان کسری استقبال نمودند و احساس کردند که کار محمد تمام خواهد شد، چرا که او طاقت و تحمل کسری و سربازانش را ندارد.
این منطق کسانی است که به خاک [و وطنپرستی ناصواب] چسبیدند و عقلهایشان از درک نامهی رسول الله ج عاجز ماند. تمام فهم کسری و یارانش این بود که مسلمانان مردمانی خوار و گرسنه هستند که میخواهند با سروران فارس خود، به رقابت بپردازند. از دید کسری تمام این دعوت شایستگی آن را نداشت که بیش از دو سرباز را برای آوردن محمد ج بگمارد. همین کسری پسر هرمز، هنگامی که از نعمان بن منذر [والی حیره] خشمگین شد، بهسوی او افرادی را فرستاد و هیچ فرد زندهای از عرب نتوانست از او [نعمان] حمایت و پشتیبانی کند و او مجبور شد، دستور کسری را اطاعت نماید. کسری نیز او را بازداشت و در یکی از زندانهای تاریک خود شکنجه نمود تا اینکه مُرد. و به جای او ایاس بن قبیصه طائی را والی حیره گردانید.
[بنابراین از نظر کسری] این محمد ج که ضعیف و از سوی افراد نادان مکه طرد شده چه جایگاهی دارد؟ او کجا و نعمان منذر پادشاه اعراب و سرور آنان کجا؟!.
کسری پسر هرمز با این همه تکبر و خود برتربینی به رسول الله ج و رسالتی که خداوند ﻷ افتخار و شرف حمل آن را به او داده بود، مینگریست.
خواست خداوند ﻷ این بود که شیرویه بر پدر خود کسری غلبه یافته و او را ذلیل و خوار کرده و سپس او را کشت. پیامبر ج خبر این اتفاق را به باذام رساند. باذام بازگشت و دید که رسول الله ج راست گفته است. سپس خداوند ﻷ دعای پیامبرش را مبنی بر تکهتکه کردن مملکت و تاج و تخت کسری اجابت نمود.
[٢٥]- بدایه و نهایه از ابن کثیر، ج٤، ص ٢٦٩.