طاعون

فهرست کتاب

نام و قبیله‌ی صدر و جنگ لبنان

نام و قبیله‌ی صدر و جنگ لبنان

موسی‌صدر، قطبی بزرگ در روابط ایران و سوریه بود و روابط مستحکمی با حافظ اسد داشت و نقش اصلی را در جنگ لبنان، در تنظیم روابط با نظام سوریه ایفا می‌کرد و روابط محکمی نیز با تمامی طرف‌ها و هیئت‌ها از جمله: سازمان نویسندگان، موارنه، چپ‌گراها، مسلمانان در لبنان و بیشتر حکام عرب داشت.

لازمه‌ی سخن گفتن از روابط بین نصیری‌ها و روافض، روشن ساختن شخصیت موسی صدر می‌باشد. موسی پسر صدرالدین صدر است، هویت او ایرانی است و در ایران نیز متولد شده است. در سال ١٩٢٨میلادی از دانشکده‌ی حقوق و اقتصاد و سیاست دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. از اینجا معلوم می‌گردد که صدر فردی سیاسی بود، نه عالمی از علمای شیعه، اما طرفداران او، این موضوع را این‌گونه رد کرده‌اند که او بعد از اتمام تحصیلاتش از دانشگاه تهران، در نجف درس خوانده است و بعضی نیز می‌گویند در قم تحصیل کرده نه در نجف و شاگرد خمینی بوده است. صدر در سال ١٩٥٨میلادی به لبنان رفت و میهمانی آل شرف الدین را در شهر صور پذیرفت و تنها عالِم شیعی بود که از نجف برای انجام فعالیت‌های دینی در میان شیعیان فرستاده شده بود.

این چیزی است که ظاهراً او بـرای انجام آن به لبنان رفته بود، اما حقیقت مسئله چیزی است که یک سیاست‌مدار ایرانی به نام دکتر موسوی به آن اشاره می‌کند:

«در سال ١٩٥٨ ژنرال بختیار- نخست وزیر ایران- موسی صدر را به همراه اموال مورد نیازش به لبنان فرستاد .. و ده سال بعد از این تاریخ، این فرد رئیس مجلس اعلای شیعه - در لبنان - شد. حکومت ایران برای به دست گرفتن این منصب بیش از یک میلیون لیره‌ی لبنانی هزینه نمود»[٢٩٨].

به محض اینکه صدر به لبنان رسید با کمک‌های همه جانبه‌ی رئیس جمهور وقت لبنان- فؤاد شهاب- مواجه شد و به موجب نامه‌ای از سوی ریاست جمهوری، به وی هویت لبنانی اعطاء شد، در حالی‌که گرفتن هویت لبنانی برای افراد غیرمسیحی در لبنان، کاری بسیار دشوار است. قبائل و طوائفی لبنانی هستند که از دیرباز در لبنان هستند اما هویت لبنانی ندارند. پس چگونه فؤاد شهاب این بخشش بی‌چون و چرا را نصیب او می‌کند و هویت لبنانی را به فردی ایرانی الأصل که تنها مدتی اندک در لبنان بوده است اعطا می‌کند؟!.

ستاره‌ی [بخت و اقبال] صدر در کل لبنان شروع به درخشیدن نمود. قدرت مارونی‌ها در این میان، با او همراه شد. چرا که پیچیده‌ترین مشکلات از طریق موسی صدر حل و فصل می‌شد و نامه‌ی او از سوی حکومت رد نمی‌شد بنابراین به تأسیس مدارس و انجمن‌ها و حسینیه‌ها در سایر مناطق لبنان پرداخت و آنها را به عنوان مرکزی برای فعالیت سیاسی‌اش قرار داد. از جمله مؤسساتی که او آن را ایجاد نمود: جمعیت خانه‌ی جوانان، مؤسسه‌ی آموزشی فنی و حرفه‌ای، آکادمی درس‌های اسلامی (معهد الدراسات الإسلامیه) و جمعیت نیکوکاری و احسان بود.

درسال ١٩٦٩، موسی صدر موفق به تشکیل مجلس اعلای شیعه شد و این اولین گام از نقشه‌ای بود که به موجب آن شیعه از اهل سنت در لبنان جدا می‌شد و شیعه تبدیل به طایفه‌ای مستقل مانند اهل سنت و موارنه شد و تشکیل این مجلس به موجب نامه‌ای بود که از سوی ریاست جمهوری صادر گشت.

کامل اسعد در سخنی که مجله‌ی لبنانی حوادث در تاریخ ٣/١/١٩٧٥، آن را منتشر ساخت، اینگونه می‌گوید: «رؤسای حرکت[٢٩٩] - که در پشت قضیه‌ی تشکیل مجلس اعلای شیعه قرار داشتند- تحسین و شادی خود را از تعیین آقای موسی صدر به عنوان رئیس این مجلس ابراز داشتند».

سپس اسعد می‌گوید: «همه بیان نمودند که چگونه موسی صدر دراین مدت که چند سال طول کشید، پیرو رئیس حرکت و رهبران آن بوده است.»

همچنین اضافه می‌کند که: «چندین علامت مبهم در مورد نقشه‌ای که آقای موسی صدر و کسانی که او را در داخل و خارج تأیید می‌کنند و در مورد ابعاد این نقشه در لبنان و خارج وجود دارد».

مطالبی را که اسعد در مورد صدر بیان نمود، موافق با تمامی کسانی است که در مورد او سخن گفته‌اند. حکم صادر شده در فرانسه اشاره به همین حقیقت دارد که در ٢٦/٦/١٩٧٨ و نیز ١٩/٩/١٩٧٨ صادر گشت. همچنین خبرگزاری‌های کویتی در ٢٩/٩/١٩٧٨ به آن اشاره کردند. تمامی این روزنامه‌ها از مشبوه و گمان برانگیز بودن شخصیت صدر سخن گفتند.

در آغاز دهه‌ی هفتاد، صدر حرکت محرومین را ایجاد کرد و شعارهای برّاقی برای آن وضع نمود، مانند: ایمان به خدا، آزادی، میراث لبنان، عدالت اجتماعی، وطن‌پرستی- مخصوصاً درجنوب- آزاد کردن فلسطین، حرکت محرومین متعلق به همه‌ی محرومین است و نه فقط شیعه.

به همین ترتیب صدر شاخه‌ی نظامی حرکت محرومین را تأسیس و آن را «اَمَل» نامید و تأکید داشت که به صورت سری و پنهانی بماند، بلکه اینگونه وانمود می‌کرد که حرکت او مخالف نظامی‌گری بوده و در مسجد العاملیه در بیروت علیه نظامی‌گری و گروه‌های مسلح [با این بهانه که مخالف سلاح است] و نیز علیه شعله‌ور شدن جنگ دست به اعتصاب زد. اما بعد از گذشت چند روز از وسعت یافتن اعتصابش، یک مین در پایگاه [نظامی‌اش] در جنبش امل در البقاع منفجر شد که سبب کشته شدن ٣٦ نفر و نیز زخمی شدن ٤٣ نفر گردید .. بعد از این فضاحت به بار آمده، صدر تشکیل جنبش امل را در ششم جولای سال ١٩٧٥میلادی اعلام کرد.

در سال ١٩٧٤ روزنامه‌های لبنانی مجموعه‌ای از سخنرانی و خطبه‌های موسی صدر در مناطق گوناگون لبنان را نقل کردند. از جمله وی در این سخنرانی‌ها گفته بود:

«انتقام‌خواهی خون ریخته شده در خاک کربلا از بین نرفته است بلکه در مجرای حیات عالَم اسلامی جریان دارد».

این سخن در اوایل ماه فوریه (اواخر زمستان) بیان شد و همچنین او گفته بود:

«امروز ما فقط شکایت و گریه نمی‌کنیم، چرا که اسم ما المتاوله [به معنی مصیبت و گرفتاری] نیست [یعنی ما اهل بدبختی نیستیم] بلکه نام ما رافضه است، مردانِ انتقام .. حسین با هفتاد نفر با دشمن مقابله کرد و دشمن تعداد بسیار زیادی بودند، اما امروز ما بیش از هفتاد نفر را آماده می‌کنیم [برای انتقام] و دشمن ما نمی‌تواند یک چهارم ساکنان دنیا را آماده کند».

بیشتر کسانی که در مراسم صدر حضور داشتند، افراد مسلح بودند و گویی او آنها را برای معرکه‌ی دست و پنجه نرم کردن و درگیری با دشمن آماده می‌کرد.

[٢٩٨]- مراجعه کنید به کتاب «ایران در ربع قرن» اثر دکتر موسی موسوی ص ١٦٥.

[٢٩٩]- این حرکت یـاران رئیس‌جمهور فؤاد شهاب بودند که بر اطلاعات تسلط داشتند (مکتب دوم). از بـارزترین افسران اطلاعـات که در دوره‌ی او شاخص بودند می‌توان به امیل البستانی، غابی لحود و سامی الخطیب اشاره کرد. تسلط حرکت در دوره‌ی شهاب و پس از او یعنی شارل الحلو که از یارانش بود، ادامه یافت. نفوذ و تسلط آنان در دوره سلیمان فرنجیه پایان پذیرفت، اما دوباره نفوذ آنان در دوره الیاس سرکیس که افسران مکتب دوم را که در دوره شهاب بودند برگردانده بود، آغاز شد.