طاعون

فهرست کتاب

خمینی و نواصب

خمینی و نواصب

بعضی از معتدلین شیعه یا آنهایی که تظاهر به اعتدال می‌کنند، می‌گویند: ناصبی کسی است که به دشمنی اهل بیت منصوب است و آن مترادف خوارج است و اهل سنت داخل در ناصبی نیستند. برای اینکه آنان، اهل بیت را دوست دارند. با این وجود ما در کتب حدیثشان چیزی غیر از این را می‌یابیم که حرفشان را نفی می‌کند. کمی بعد کتاب الوسائل را خواهیم دید. کتابی که خمینی در کتابش (حکومت اسلامی) بسیار از آن استفاده می‌کند. کلام خمینی، این نتیجه را به ما می‌دهد که اهل سنت از نواصب به شمار می‌آیند.

او می‌گوید: «و اما نواصب و خوارج، خداوند آنها را لعنت کند. قطعاً نجس هستند و این به خاطر انکار و تکذیب آنان نسبت به رسالت است»[١٤٨]. و همچنین می‌گوید: «پس ذبیحه‌ی تمام فرقه‌های اسلام حلال است به جز نواصب هر چند که آنان اظهار اسلام کنند»[١٤٩]. و می‌گوید: «اگر سگی شکاری توسط کافری فرستاده شده باشد و فرقی نمی‌کند که کفرش از چه نوعی باشد یا توسط کسی که حکم آنان را دارد، مانند نواصب - لعنت خدا بر آنان باد - پس شکارشان حلال نیست»[١٥٠].

او می‌گوید: «نماز میت بر کافر با تمام اقسامش جایز نیست و بر مرتد و کسی که بر او حکم کفر شده و از اسلام خارج شده مانند نواصب و خوارج نیز جایز نیست»[١٥١].

و مال ناصبی را هر کجا که یافت شود حلال می‌داند:

«و صحیح آن است که ناصبی در مباح بودن غنایمی که از آنها گرفته می‌شود، اهل حرب محسوب می‌شوند و به غنایمشان خمس تعلق می‌گیرد و بلکه ظاهر [دلایل] بر آن است که اموالشان هرکجا که پیدا شود به هر نحوی که ممکن است گرفته می‌شود و خارج کردن خمسش واجب است»[١٥٢].

خمینی، ناصبی را کافرتر از یهود و نصاری می‌داند. می‌گوید: «صدقه‌ی مستحب بر فقیر بی‌ایمان و نامسلمان جایز است و حتی بر غنی و بر اهل کتاب و مخالف نیز جایز است اگرچه از بیگانگان باشد اما بر نواصب و محـارب جـایـز نیست حتی اگر از نزدیکان باشند»[١٥٣]. و با سایر شیعیان که دوازده امامی نیستند، تساهل دارد و می‌گوید: «سایر شیعیان که دوازده امامی نیستند پاک هستند مادام که از آنها تعصب و دشمنی با امامانی که به امامتشان معتقد نیستند، آشکار نشده است»٢.

هم‌اکنون آنچه را که در تعریف ناصبی در «الوسائل» آمده است، ذکر می‌کنیم:

«محمد بن ادریس در «آخر السرائر» از کتاب «مسائل في الرجال» از محمد بن احمد بن زیاد و موسی بن محمد بن علی بن عیسی نقل می‌کند که گفت: نـامه‌ای برای او - یعنی علی بن محمد - نوشتم و درباره‌ی نواصب از او پرسیدم که آیا برای شناختن نواصب بیشتر از این لازم است که آنها جبت و طاغوت - ابوبکر و عمر - را مقدم می‌دارند و به امامت آن دو معتقدند.

پس در جواب نوشتند: هرکس بر این فکر و مذهب باشد پس او ناصبی است».

و نیز عالم و محدثشان، هاشم حسینی بحرانی که در سال ١١٠٧ یا ١١٠٩ هلاک شده و درباره‌اش گفته‌اند که او علامه، ثقه، الثبت المحدث، خبیر، ناقد و بصیر بوده است، می‌گوید که:

«کافی است که بغض علی و فرزندانش را داشته باشد و غیر از آنان را بر آنان برتری دهد و برایشان موالات داشته باشد همانگونه که در روایات آمده است».

نزد آنان اگر کسی، یکی از امامانشان را انکار کند یا از دریافت آنان از طریق کافی و غیره سرباز زند پس شکی نیست که او از زمره‌ی نواصب است.

[١٤٨]- «تحریر الوسیلة» ج١، ص١١٨.

[١٤٩]- همان ج٢، ص١٤٦.

[١٥٠]- همان ج٢، ص١٣٦.

[١٥١]- همان ج١، ص٧٩.

[١٥٢]- همان ج١، ص٣٥٢.

[١٥٣]- همان ج١، ص٩١ و ص١١٩.