مقدمهی مترجم
الحمد لله رب العالمین والعاقبة للمتقین ولا عدوان إلّا علی الظالـمین والصلاة والسلام علی أشرف الأنبیاء والـمرسلین وعلی آله وصحبه أجمعین.
در طول تاریخ همواره شیاطین و شیطان صفتان، به دنبال خاموش کردن نور اسلام و ایمان در میان بندگان خداوند ﻷ بودهاند و از هیچ تلاشی در جهت گمراه کردن و به فنا کشیدن مسلمانان کوتاهی نکردهاند.
﴿يُرِيدُونَ لِيُطۡفُِٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَٱللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ٨﴾ [الصف: ٨].
«میخواهند نور (آئین) خدا را با دهانهایشان خاموش کنند، ولی خدا نور (آئین) خود را کامل میگرداند، هر چند که کافران دوست نداشته باشند».
از آنجا کـه بنده خودم در میان مسلمانان اهل سنت ایران زندگی میکنم و از نزدیک نظـارهگر اجرای برنامههای روافض در میان اهل سنت ایران و نیز خاورمیانه میباشم، بر خود لازم دانستم تا کتاب پر از درس و عبرت «وجاء دور المجوس» نوشتهی دکتر عبدالله محمد غریب را تحت عنوان «بازگشت امپراطوری فارس» ترجمه و خدمت مردم مظلوم، و بیخبر اهل سنت ایران عرضه کنم، مردمی که متأسفانه سرپرستی و حاکمیت روافض را قبول کردهاند و مدتهای مدیدی است که تاوان این گناه خود را پس میدهند. این کتاب تلنگری است به همه آنانی که بدون تأمل و تفکر در امورات زندگی خویش و بدون آگاهی از اصول عقیده و مرام خود، به دنبال جریانها و تبلیغات مسموم روافض راه افتادهاند و بیاختیار مُبلِّغی برای عقاید بیاساس آنان گشتهاند.
باشد که همگی از این خواب زمستانی، که سالهای مدیدی است در آن به سر میبریم، بیدار شویم و در حد توان به مقابله با این حرکت نابودگر روافض بایستیم، تا در روز قیامت در پیشگاه خداوند ﻷ حرفی برای گفتن داشته باشیم. لازم به ذکر است که این کتاب بیش از سی سال پیش تألیف گردیده و خواننده محترم باید در خلال مباحث مطرح شده این اختلاف زمانی را مد نظر داشته باشد.
بنده بـا مطـالعه این کتاب و مطـابقت آن بـا واقع کنونی مسلمانان، متوجه شدم کـه روافض عملاً در پی پیادهسازی نقشههای شوم خود علیه مسلمانان اهل سنت در جهان هستند، و تا حد زیادی توانستهاند برنامههای خویش را در بیشتر جنبههای آن عملی کنند. مطالعه این کتاب برای کسانی که گوش شنوا و قلبی فهیم داشته باشند خالی از لطف نیست و این کتاب خواهد توانست دیدگاهی صحیح از روافض و همفکرانشان را به تصویر بکشد. و تغییری اساسی در رفتار مسلمانان با این دشمنان دین ایجاد نماید. مدتها بود که ترجمه این کتاب را در برنامه کاری خویش قرار داده بودم، اما به دلیل مشکلات زیادی که روزانه دامنگیر هر کسی میشود، روند ترجمه کتاب به کندی پیش میرفت، اما هنگامی که رسالهای تحت عنوان «آغاز برنامهریزی پنجاه ساله برای نابودی تمامی اهل سنت در سطح دولتها و مردم» که توسط آقای عبدالرحیم ملازاده گردآروی شده بود، به دستم رسید، عزمم برای ترجمه هرچه زودتر این کتاب بیشتر جزم شد. این رساله چند صفحهای حـاوی بـرنـامهریزی پنج مرحلهای ایران برای گسترش تشیع در جهان است و به دنبال آن در دست گرفتن نبض تمامی حکومتهای منطقه و حکمرانی مستقیم یا غیر مستقیم بر آنهاست. اکنون پرده از این رساله بر میدارم و توجه شما را به بخش اصلی این رساله «آغاز برنامهریزی پنجاه ساله برای نابودی تمامی اهل سنت در سطح دولتها و مردم». جلب میکنم:
«اگر ما نتوانیم انقلاب خود را به ممالک مسلماننشین اطراف صادر کنیم بیشک فرهنگ آنها که آمیخته با فرهنگ غرب میباشد به ما خواهد تاخت و ما را مغلوب خواهد نمود.
حال که به یاری خداوند و فداکاری امت قهرمان امام، پس از چند قرن بار دیگر حکومت اثنی عشری در ایران به ظهور رسیده است بنابر رهنمودهای رهبران عالیقدر تشیع وظیفهای بس سنگین و خطیر بر عهده داریم که آن صدور انقلاب است. و این را باید بپذیریم که حکومت ما گذشته از حفظ استقلال کشور و حقوق ملت، یک حکومت مذهبی است و صدور انقلاب در رأس همهی امور باید قرار بگیرد. اما با توجه به موقعیت فعلی جهان و قانونهای به اصطلاح بینالمللی، صدور مستقیم انقلاب غیرممکن و شاید هم با خطراتی ویرانگر همراه باشد.
به همین خاطر ما طی سه جلسه با آراء قریب به اتفاق شرکتکنندگان و اعضاء ستاد، یک برنامهی پنجاه ساله که شامل پنج برنامهی دهساله میباشد طراحی نموده تا این انقلاب اسلامی را به همهی کشورهای همسایه صادر و اسلام را یکپارچه [بخوانید فقط شیعه] نماییم. زیرا خطری که از طرف حکام وهابی و سنیپیشهها ما را تهدید میکند، بسیار بیشتر و بالاتر از خطری است که از طرف شرق و غرب متوجه ماست. زیرا آنها مخالف با نهضت و دشمنان بنیادی ولایت فقیه و ائمهی معصومین میباشند. حتی تعیین مذهب تشیع را بعنوان مذهب رسمی کشور در قانون اساسی بر خلاف شرع و عرف میدانند و اسلام را دو شاخهی متضاد نمودهاند. به همین خاطر ابتدا ما باید در کلیهی مناطق سنینشین داخلی مخصوصاً شهرهای مرزی کشور نفوذ خود را بیشتر نمائیم و مساجد و حسینیهها را افزایش دهیم و مراسم مذهبی را با جدیت بیشتری برگزار کنیم و در شهرهایی که بین نود تا صددرصد سنینشین میباشند امکاناتی را فراهم نماییم تا عدهی کثیری از شهرها و روستاهای داخلی به آن مناطق کوچ نمایند و برای همیشه آن شهرها را محل سکونت و کسب وکار خود قرار دهند. و این افراد باید غیرمستقیم تحت حمایت دولت و دستگاههای اداری قرار بگیرند تا بتوانند قدرت ادارهی شهرها و مراکز فرهنگی و اجتماعی را به مرور ایام از دست شهروندان قبلی خارج نمایند. (مثلا شهر زاهدان را میتوان به عنوان نمونه ذکر کرد.)
برنامهای که ما برای صدور انقلاب طراحی نمودهایم بر خلاف عقیدهی بسیاری از ناظران بدون هیچگونه دردسر، خونریزی و یا واکنشی از طرف دولتهای قدرتمند جهان به ثمر خواهد رسید. حتی هزینهای که در این راه مصرف خواهد شد بدون بازدهی نخواهد ماند.
ما میدانیم که نگاهدارنده و گردانندهی هر کشور و ملت فقط سه چیز است:
اول قدرت که در دستگاه حاکم قرار دارد، دوم علم و دانش که در اندیشهی علماء و دانشمندان میباشد و سوم چرخش اقتصاد که در دست سرمایهداران است. اگر ما بتوانیم در دستگاه حاکمان [کشورهای منطقه] تزلزل بیاندازیم، بین دولتمردان و عالمان ایجاد نفاق بکنیم و سرمایهداران هر کشور را متفرق ساخته و سرمایهی آنها را بهسوی کشور خود یا کشورهای دیگر جهان سرازیر گردانیم، بیشک موفقیت چشمگیری را بدست خواهیم آورد و این سه مورد مهم را از آنها سلب خواهیم نمود. بقیهی افراد که مابین هفتاد الی هشتاد درصد جمعیت هر کشور را تشکیل میدهند طرفدار قدرت هستند و برای گذران زندگی دنبال آب و نان و مسکن میباشند و از شخص یا اشخاصی حمایت خواهند نمود که قدرت در دست آنها باشد. «در راه بالا رفتن از هر بام ابتدا باید پله اول را قدم نهاد». (بروجردی)
همسایگان سنی و وهابی ما عبارتند از: ترکیه، عراق، افغانستان، پاکستان و تعدادی از کشورهای امیرنشین در حاشیهی جنوبی و مدخل خلیجفارس که ظاهراً با همدیگر متحد و در باطن مخالف یکدیگرند.
منطقهی خلیجفارس از نظر استراتژیک چه در طول تاریخ گذشته و چه در حال حاضر بسیار حائز اهمیت بوده و از نظر سوخترسانی، گلوگاه کرهی زمین محسوب میشود و جهان نقطهای حساستر از این ندارد. حاکمان این کشورها از فروش نفت بهترین امکانات زندگی را در اختیار دارند. کاخهای آنها دور از مراکز شهرها بطور بسیار مجلل ساخته شده که کلیهی مایحتاج زندگی به نحواحسن در آنها وجود دارد که ماهها بدون ارتباط با شهر میتوانند زندگی خود را ادامه دهند. جمعیت این کشورها از سه گروه تشکیل شده است: گروه اول افراد بدوی و صحرانشین هستند که حضور آنها در این سرزمینها به صدها سال پیش میرسد.
گروه دوم مهاجرینی هستند از جزایر و بنادری که امروزه جزء خاک کشور ما محسوب میشوند. هجرت آنها از زمان شاه اسماعیل صفوی آغاز شد و تا زمان نادرشاه افشار، کریمخان زند، پادشاهان قاجار و پهلوی همچنان ادامه داشت و از بدو پیروزی انقلاب اسلامی نیز کم و بیش مهاجرتهای پراکندهای به چشم خورده است. گروه سوم از دیگر کشورهای عربی و عدهای هم از شهرهای داخلی ایران میباشند. کارهای تجاری، بازرگانی شرکتهای ساختمان بیشتر به افراد غیربومی تعلق دارد. جمعیت داخلی آن کشورها از اجاره بهاء ساختمان و خرید و فروش املاک کسب درآمد میکنند و وابستگان امیران هریک به مقدار معین از فروش نفت حقوق میگیرند. فساد اجتماعی و فرهنگی و انجام کارهای ضداسلام به وفور نمایان است و عمر بیشتر ساکنان آن صرف عیاشی و لذتهای دنیوی میگردد.
«كلمة الحق ويراد به الباطل». «حرفشان حق اما نیتشان از بیان حق به کرسی نشاندن باطل است». م
بسیاری از آنها از ترس خرابی اوضاع، در کشورهای اروپایی و آمریکایی مخصوصا ژاپن، انگلستان، سوئد، سوئیس، اقدام به خرید آپارتمان، سهام کارخانجات و سرمایهگذاریهای دیگر نمودهاند. تسلط ما بر این کشورها یعنی تسلط بر نیمی از جهان.
ما برای اجرای این برنامهی پنجاهساله ابتدا باید با همهی کشورهای همسایه یک دوستی و ارتباط و احترام متقابل برقرار نماییم. حتی با عراق پس از خاتمهی جنگ و سرنگونی صدام حسین روابط حسنه برقرار خواهیم نمود، زیرا از پای درآوردن هزار دوست به اندازهی یک دشمن دردسر ندارد. چون روابط فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مـا با آنها بـرقرار شود، بیشک موجب هجرت گروهی از ایرانیان بـه آن کشورها خواهد شد. مــا میتوانیم همراه با این مهاجرین عدهای هم مهاجر مأمور که ظاهراً مخالفین نظام هستند داشته باشیم که وظیفهی آنها در انجام مأموریت ذکر خواهد شد.
فکر نکنید پنجاه سال عمر درازی است. انقلاب ما با یک برنامهی بیستساله به پیروزی رسید. مذهب ما که امروز کم و بیش در دستگاه اداری و حکومتی بسیاری از کشورها نفوذ دارد، برنامهی یک روز و دو روز نبوده است. روزگاری طویل ما در هیچ کشوری از جهان حتی کارمند نداشتهایم، چه رسد به وزیر و وکیل یا حاکم. حتی فرقههای وهابی، شافعی، حنفی، مالکی و حنبلی ما را مرتد میدانستهاند و بارها پیروان این مذاهب دست به کشتار و قتل عام شیعیان گشودهاند. درست است ما در آن دوران نبودهایم ولی اجداد ما بودهاند و زندگی امروز ما ثمرهی فکر، اندیشه و تلاش آنهاست. شاید هم در آینده ما نباشیم اما انقلاب و مذاهب ما خواهد ماند.
برای انجام این وظیفهی مذهبی فقط گذشتن از جان و نان و خان و مان کافی نیست، برنامهی صحیح لازم است، طرحها باید بکارگرفته شود. حتی اگر پانصد ساله باشد چه رسد به پنجاه سال. ما وارثان میلیونها شهید هستیم که از وفات پیامبر تا امروز بدست اهریمنان اسلامنما خونهایشان در جویبار تاریخ روان است و نخواهد خشکید تا آنگاه که هرکس نام اسلام بر خود دارد، علی و خاندان رسول الله را بشناسند و بر اشتباه اجداد خود اعتراف کنند و فقط تشیع را به عنوان وارث راستین اسلام بشناسند.
١- در افغانستان، پـاکستان، ترکیه، عراق و بحرین مـا از نظر ترویج مذهب مشکلی نداریم. بـرنامهی دوم ده ساله را در این پنج کشور برنامهی اول قرار خواهیم داد. پس وظایف مأموران مهاجر ما در دیگر کشورها در دههی اول فقط سهچیز است. ابتدا خرید املاک، خـانه و آپـارتمان و ایجـاد شغل و امکـانـات زندگی برای همکیشان خود کــه آنها را در آن خانهها سکنی دهند و جمعیت را بالا ببرند. دوم بـرقراری دوستی بــا سرمایهداران بازاری، کارمندان اداری مخصوصاً اشخاص سرشناس و افرادی که در دستگاههای دولتی نفوذ شایان دارند. سوم، در برخی از این کشورها روستاهای کوچـکی بطور پـراکنده در دست احداث و طرح دهها روستا و شهـرک دیگر در حـال نقشهبرداری میباشد. خانههای آن روستاها را تا حد امکان خرید نمایند و با قیمتی مناسب به افراد و اشخاصی که املاک خود را در مراکز شهرها فروختهاند بفروشند و به این ترتیب شهرهای پرجمعیت را از دست آنها بیرون بیاورند.
٢- ضمن تشویق مردم به منظور احترام به قانون و اطاعت از مجریان و مأموران با تواضع برای برقراری مراسم مذهبی و دایر نمودن مساجد و حسینیه از مسئولان، مجوز کتبی دریافت نمایند. چرا که همین مجوزها در آینده به عنوان سند مطرح خواهد شد. برای ایجاد شغلهای آزاد بیشتر باید به فکر مکانهای پرتجمع بود تا بشود در مواقع حساس آنجاها را مرکز بحث و گفتگو قرار داد. در این دو دوره سعی بیشتر افراد باید این باشد که با استفاده از دوستان و تقدیم هدایای گرانبها، گذرنامهی کشور محل اقامت خود را دریافت کنند و مشوق جوانان برای اشتغال در ادارات دولتی مخصوصاً کارهای نظامی باشند.
در نیمهی دوم این دهه ضمن تشویق محرمانه و غیرمستقیم علمای سنیمذهب و وهابی برای جلوگیری از فساد اجتماعی و کارهای ضداسلامی که در آن کشورها فراوان به چشم میخورد، اعلامیههای اعتراضآمیزی از طرف برخی از مقامات مذهبی دیگر بلاد چاپ و منتشر نمایند که بیشک موجب برانگیختن عدهی زیادی از ملت آن کشور خواهد گردید. تا اینکه مقام مذهبی مذکور را دستگیر نمایند یا او نوشتهی خود را تکذیب کند. امواج حمایت مذهبیان از آن اعلامیهها بالا خواهد گرفت و اعمال مشکوکی به وقوع خواهد پیوست که منجر به تعویض یا دستگیری عـدهای از خـادمان خواهد شـد. همین موضوعات باعث مـیگردد تا حاکمان به کلیهی افراد مذهبی خود بدبین شوند. و برای تبلیغات مذهبی و ساختن اماکن، کاری انجام ندهند. حتی سخنرانیها و برگزاری مراسم دینی و مذهبی را نیز به ضرر نظام خود تلقی خواهند نمود. گذشته از آن بین عالمان و حاکمان آن کشورها کینه و کدورت رشد خواهد نمود. حتی سنیان و وهابیون داخلی پایگاههای پشتیبانی خود را از دست خواهند داد و دیگر هیچگونه حمایت خارجی نخواهند داشت.
٣- در دورهی سوم که دوستی عدهای از مأمورین ما با سرمایهداران و کارمندان عالیرتبه به ثبات رسیده است و عدهی زیادی هم در دستگاههای نظامی و اجرایی کشور به کار صادقانه اشتغال دارند و در امورات مذهبی دخالتی ندارند، بیش از پیش توجه دولتمردان را به خود جلب خواهند نمود و در این دوره که بین مذهبیون و دستگاه حاکم اختلافات و تفرقه به چشم میخورد، عدهای از روحانیون شاخص ما وظیفه دارند ضمن برگزاری مراسم مذهبی از حاکمان آن بلاد حمایت نمایند و جمعیت تشیع را بیخطر جلوه دهند. حتی اگر امکان داشته باشد این حمایتها را نیز از طریق رسانههای گروهی به گوش همگان برسانند، بطوریکه جلب توجه و رضایت آنها را فراهم نمایند تا در واگذاری پستهای مهم اداری وحشتی نداشته باشند.
در این دوره با تحولاتی که در بنادر و جزایر و دیگر شهرهای مرزی کشورمان و سپردههای بانکی بوجود خواهیم آورد، طرحهایی پیریزی خواهد شد که اقتصاد کشورهای مجاور دچار رکود بشود و بیشک بخاطر کسب سود و امنیت و ثبات اقتصادی بیشتر سرمایهداران کلیهی امکانات خود را به کشور ما سرازیر خواهند نمود. زمانی که برای انجام هرگونه کارهای بازرگانی و سپردههای بانکی افراد دیگر کشورها را آزاد بگذاریم آنها هم از سرمایهگذاری ملت در کشور خود استقبال خواهند نمود.
٤- در مرحلهی چهارم ما کشورهایی را در اختیار داریم که بین عالمان و حاکمانشان درگیری است. تجار رو به ورشکستگی و فرار هستند و مردمانش پریشان احوال به نظر میرسند. بیشتر مردم، املاک و خانههای خود را به نصف قیمت خواهند فروخت تا به جای امنتری سفر کنند. در این میان فقط افراد ما هستند که حامیان دولت به حساب میآیند و این افراد اگر آگاهانه عمل نمایند بخوبی قادر خواهند بود، پستهای مهم کشوری و لشکری را تصاحب کنند و فاصلهی میان خود را با حاکمان دستگاه حاکم کمتر کنند. در چنین مواقعی به خوبی میشود خدمتگزاران مخلص را خیانتکار حاکمان معرفی نمود که موجب دستگیری و برکناری آنها و یا جایگزینی افراد ما خواهد شد. خود این موضوع مسبب دو بازدهی مثبت است. یکی آنکه افراد ما بیش از پیش اعتماد و اطمینان دولتمردان را بخود جلب خواهند نمود. دوم آنکه ناراحتی عمومی سُنّیها بر علیه دولت و حاکم بخاطر به قدرت رسیدن شیعیان در ادارات آشکار خواهد گردید و اعمال ضد دولتی بیشتری از خودشان نشان خواهند داد. در این برهه افراد ما باز هم باید در کنار حاکم بایستند و مردم را به صلح و آرامش دعوت نمایند و از طرفی املاک و خانههای افراد در حال فرار را خریداری نمایند.
٥- در دههی پنجم زمینه برای آغاز یک انقلاب شیعی آماده است. زیرا ما آن سه مورد اصلی را که آسایش و آرامش و امنیت بود، از آنها گرفتهایم و دستگاه حاکم مانند کشتی طوفانزدهای میماند که هر آن احتمال غرق شدنش میرود. در چنین موقعی هر پیشنهـادی را برای نجـات جـان خواهند پذیرفت. در این دوره به وسیلهی افراد سرشناس و قابلاعتماد پیشنهاد تشکیل یک مجلس مردمی را برای خاموش گرداندن اوضاع، نظارت بر ادارات و کنترل کشور به حاکمان خواهیم داد. بیشک مورد قبول واقع خواهد شد و کاندیداهای ما با اکثریت آراء کرسیهای مجلس را بدست خواهند آورد. این موضوع موجب فرار بازرگانان، عالمان و حتی خدمت گزاران واقعی خواهد گردید و ما بدون هیچ جنگ و کشتاری خواهیم توانست انقلاب اسلامی را به بسیاری از کشورها صادر کنیم.
اگر این روش در دههی آخر مثمر ثمر نیفتد میشود با انقلاب اسلامی مردمی، قدرت حاکمان را سلب نمود. هرچند به ظاهر افراد ما اهل و ساکن و یا متولد آن کشورها هستند اما ما بخوبی وظیفهی خود را در برابر خداوند و دین و مذهبمان به انجام رسانیدهایم. هدف ما به قدرت رسیدن شخص مخصوصی نیست. هدف فقط صدور انقلاب است و آنگاه میتوانیم بعنوان علمدار این دین الهی قیام خود را در همهی کشورها آشکار سازیم و با قدرت بیشتری بسوی جهان کفر قدم نهیم و تا ظهور مهدی موعود جهان را به نور اسلام و تشیع مزین نماییم». پایان رساله
امروز در حالی این مقدمه را مینویسم که چند دهه از آغاز این برنامهی پنجاه ساله میگذرد و به خوبی پیشرفت این برنامهها را در برخی جهات در داخل و خارج از کشور میبینیم. لیکن بر این باوریم که خود خداوند ﻷ حافظ دینش است و نهایتاً مؤمنین چیره و غالب خواهند بود و روافض خواهند فهمید که چون همیشه خوار و ذلیل و خسر الدنیا و الآخره هستند.
همانطور که در این مدت پس از انقلاب خیلی هم آسوده خاطر به حکومت نپرداختهاند و بارها تا لبهی پرتگاه سقوط رفتهاند ولی تقدیر خداوند ﻷ هنوز بر بقایشان بوده است تا امت مسلمان قدر و ارزش حکومت اسلامی را که قاهر و نابود کنندهی روافض است بیشتر و بیشتر بداند و خود را برای برپایی آن مهم آماده سازد .. ان شاءالله.
از اتفاقات مهم و قابل ذکری که طی سالهای پس از انقلاب روی داده و انقلاب ایران را متأثر ساخته است میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
١- درگیریهای داخلی از سوی گروهکها پس از انقلاب بخصوص در نقاط مرزی کشور.
٢- جنگ هشت سالهی ایران و عراق.
٣- ایجاد دو دستگی و بروز آن در عناصر انقلاب تحت عنوان جناح چپ و راست که در انتخابات ریاست جمهوری سال ١٣٧٦ با پیروزی جناح چپ نمود یافت.
٤- لو رفتن و آشکار شدن برنامهی هستهای ایران.
٥- اعمال تحریمهای همه جانبه از سوی غرب ضد ایران به عنوان فشاری برای دست کشیدن از برنامهی غیر صلح آمیز هستهای و تنگی معیشت و گذران زندگی مردم.
٦- اغتشاشات و خیزش عمومی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ١٣٨٨ و ایجاد یک انشقاق و دو دستگی بزرگ در بین نیروهای اصلی و ستون انقلاب ایران که تاکنون نیز التیام نیافته است و نقش مهمی در کاهش اقتدار حکومت داشت.
٧- انقلاب مردم سوریه ضد حکومت نصیری اسد که بازوی خارجی جمهوری اسلامی است و گشوده شدن یک میدان جدید جهاد علیه روافض.
سخنی با هموطنان عزیز
در اینجا لازم میدانم که سخنی نیز خطاب به هموطنانم داشته باشم و آن اینکه اغلب پدران ما در زمان پهلوی هرچند از نظر اقتصادی نسبت به امروز مشکلات کمتری داشتند امّا با توجه به صبغهی دینی مردم ایران از اوضاع موجود کشور تحت حکومت شاه راضی نبودند.
در هر صورت با توجه به این صبغهی دینی اکثریت با موجی که ندای اسلام و غلبهی مظلومین و مستضعفین را سر میداد همراه شدند به این امید که هم دینشان را داشته باشند و هم دنیایشان آباد شود.
اما پس از انقلاب و هرچه که بیشتر از آن گذشت هموطنـانمـان فهمیدند که این حکومت آنی نبـود کـه میخواستند و در نتیجه عدهای از دین زده شدند و حساب همهی بدبختیهایی را که آخوندها بر سر مردم آوردند به پای دین نوشتند!.
مردم عزیز کشورم ایران! و ای مردمی که با آمدن اسلام به کشورمان، نیاکان و اجداد دانشمند ما، آن را به بالاترین درجات پیشرفت رساندند! باید پرده از راز مهمی بردارم:
این اسلام (نه در اسم و نه در شکل و محتوی) آن اسلامی نیست که رسول الله ج برای بشریت به ارمغان آورده است. بلکه ساخته و پرداختهی دست آخوندها و اسلاف پلیدشان طی چند قرن اخیر بوده است.
باید بدانیم که این رفتاری که تحت عنوان دین اسلام با مردم ایران میشود مانند رفتار متحجر کلیسا در قرون وسطی با مردمش است به گونهای که چنان دلزدگی در مردم اروپا نسبت به دین ایجاد شد که کلاً دین را از زندگیشان حذف کردند و دین خلاصه شد در رفتن به کلیسا در روز یکشنبه.
اما از همین مردم غرب امروز صداهای دیگری به گوش میرسد. آنها متوجه شدند که زندگی اگر فقط جنبهی مادی داشته باشد ناقص است. دانشمندانشان به تدریج به تأثیر معنویت بر سلامت فرد و اجتماع پی بردند و مقالههایی در این زمینه نوشتند و تحقیقاتی انجام دادند.
از طرف دیگر تحجر کـلیسا را کـه به یاد میآوردند در جواب این سؤال که پس حقیقت و برنامهی زندگیای که ما را به سعادت برساند چیست؟ با زیرکی و هوششان و طبع نرم و منصفانهای که هنوز از دین سرورمان عیسی ÷ در دل داشتند به اسلام رسیدند.
آمارها در کشورهای غربی از رشد روز افزون اسلام در این کشورها حکایت دارد و مطلبی دیدم که در آن آمده بود که کارشناسان اذعان دارند که تا چند سال آینده در چند کشور اروپایی (فرانسه، انگلیس، آلمان و هلند)، مسلمانان جمعیت اول این کشورها را تشکیل میدهند.
هرچند که این آمارها احتمالا به مذاق حاکمانشان خوش نمیآید.
پس بیاییم حساب اسلام را از این اختراع آخوندها تحت نام ولایت فقیه جدا سازیم به این امید که باز هم شاهد روزی باشیم که مردم ایران زمین نماد علم و اخلاق نیکو در جای جای عالَم باشند و به آن مجدی که در چند قرن ابتدایی پس از ورود اسلام و در زیر سایهی این دین پاک و حنیف داشتیم برسیم.
در انتها از خداوند منان خواستارم این کتاب را مایه هدایت خوانندگان محترم قرار دهد و اجر معنوی آن را در کارنامهی اعمال صالح نویسنده و مترجم کتاب بنویسد و مسلمانان جهان را از واقعیتهای اطرافشان آگاه سازد و آنها را در تغییر واقع پر از درد و رنج کنونی یاری دهد. آمین.