طاعون

فهرست کتاب

آئین مزدک

آئین مزدک

مؤسس این آئین، مزدک، پسر بامداد، در زمان قباد، پدر کسری انوشیروان است که در سال ٤٨٧ در ایران تأسیس شد. او دعوت خود را به عنوان کسی که به عقیده‌ی مانی ایمان داشت شروع نمود. اما او اختلاف زیادی هم با عقیده‌ی مانی داشت. او می‌گفت نور با اراده و اختیار عمل می‌کند و ظلمت از روی سراسیمگی و مقابله عمل می‌نماید.

مزدک برخلاف مانی کـه اهل زهد بود، مرد عمل بود. و به همین خـاطر مردم را از مخالفت و دشمنی وکینه‌ورزی و جنگ نهی می‌کرد. و چون جنگ به خاطر عدم مساوات بود، بحث تقسیم محصولات زراعی به صورت مساوی بین مردم را مطرح کرد. او همچنین به بی‌بندوباری دعوت می‌کرد و مردم را در این دو مسئله – مال و زن - همانند شریک بودن در آب، آتش و گیاهان، شریک می‌دانست[١٨].

بدین‌وسیله او مقام خانواده را پست گردانید و راه ظلم و گمراهی را برای ظلمت تسهیل کرده و زنا را برای سیر کردن حرص و رغبت خود ترویج می‌نمود. مردم دچار بلای عظیمی شدند که تا آن موقع سابقه نداشت. وضعیت به گونه‌ای شده بود که فرد، بچه‌ی خود را و بچه‌ پدر خود را نمی‌شناخت و فرد حق مالکیت آنچه را که مال خود او بود، نداشت. «زیرا همه طبق آئین مزدک در همه چیز شریک بودند».

پذیرفتن این آئین از سوی قباد و همکاری او با آنها، پیروان آئین مزدک را در انجام جرائمشان و محق ساختن آئین کمونیستی و بی‌دینی‌ای که به آن دعوت می‌کردند، کمک نمود. برادر قباد، جاماسب از پیروان مزدک بود. این قضیه به حدی حاد شده بود که وارد منزل فرد می‌شدند و منزل و زن و اموالش را می‌گرفتند[١٩].

پیروان مزدک به نشانه‌ی زهد، گوشت نمی‌خوردند. وقتی کسی را مهمان می‌کردند، به او هرچه می‌خواست می‌دادند. آنها فلسفه‌ی بخصوصی در بی‌بندوباری ارائه دادند. آنها می‌گفتند مردم عادی نمی‌توانند از لذت‌های مادی خلاص شوند، مگر در لحظه‌ای که با اختیار بتوانند این نیاز خود [به لذات مادی] را سیر کنند.

پس از اینکه آئین مزدک به عنوان مذهبی دینی شناخته شد، تبدیل به مذهبی اجتماعی با قوانین انقلابی و مبادی و اصول کمونیستی [و عدم اعتقاد به خدا] شد و شر آنان همه جا را فرا گرفت. تا اینکه کسرای اول (انوشیروان پسر قباد) آمد و اموال را به صاحبانش بازگردانید و اموال بدون صاحب را هم برای اصلاح خرابی و فسادی که به بار آمده بود به کار بست.

احمد امین درباره‌ی او می‌گوید: «آئین مزدک، پس از کسری به عنوان فرقه‌ای سری و مخفیانه می‌زیست. در طول دوره‌ی ساسانی وضع آنها به همین منوال بود و سپس در آغاز دوره‌های اسلامی سر به ظهور نهاد»[٢٠].

برخی از مورخین در توصیف انقلاب مزدک گفته‌اند: «پرده‌ی حجاب [و حفظ عفت] و حفظ ادب برداشته شد. قومی ظهور نمود که شایستگی هیچ فن و عملی را نداشتند. هیچ مِلکی را به ارث نمی‌گذاشتند و [به علت فراگیر شدن زنا] هیچ نَسَبی هم نداشتند، عاطل و باطل و بدون هیچ حرفه و صنعتی و [تنها] برای مسخره کردن و بدی و پخش دروغ و بهتان آمادگی داشتند. آنان از این مسائل نه تنها احساس بدی نداشتند بلکه زندگی خود را مرفه و در ناز و نعمت می‌دیدند.

به این ترتیب تجاوز و تعدی همه جا را فرا گرفت. انقلابیون قصرهای بزرگان را نابود نموده، اموال را به یغما برده و زنان را غصب می‌نمودند. و هر جا را که می‌خواستند به تملک خود در می‌آوردند. زمین‌ها هم به خاطر اینکه این قوم جدید کشاورزی بلد نبوند، تلف شدند[٢١].

[١٨]- ملل و نحل شهرستانی، ج١، ص ٢٤٩، چاپ دارالمعرفه.

[١٩]- تاریخ طبری، ج١، ص ١٣٧.

[٢٠]- فجر الإسلام، از احمد امین، ج١، ص ١٣٧.

[٢١]- ایران در عهد ساسانیان، تألیف: کریستینس، ترجمه (به عربی) یحیی الخشاب، ص ٣٤٣.