مقدمه
الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام علی سیدنا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین وبعد:
قرآن و سنت دو مصدر اساسی شریعت اسلامی به شمار میآیند و هر چه را که فقهای بزرگوار طی قرون طولانی گذشته ذکر و استنباط کردهاند از این دو سرچشمهی فیاض و مصدر عظیم برگرفته شده است و در واقع غرفهای از چشمهسار همیشه در فوران شیرین و صاف این دو مصدر، این است که دشمنان اسلام همیشه تیر زهرآگین خود را متوجه این دو مصدر مینمایند.
اما نقشههای آنان علیه اولین مصدر اسلام (قرآن) بر تحریف معنای آن منحصر گردید، از اینرو نقشهاشان نقش برآب شد و به اهداف خود نرسیدند. نقشهی دشمنان اسلام و در راس آنها یهود بر علیه مصدر دوم اسلام – سنت پاک و مطهر رسول خداج– به برخی از اهداف خود رسید و توانستند ضربههایی فرود آورند. یهودیها و سایر دشمنان اسلام توانستند احادیثی را جعل کنند و به افترا، به پیغمبر جنسبت دهند. برخی از احادیث را تحریف نمایند و برای آنها اسناد دروغین بتراشند و بدینوسیله آنها را در میان امت اسلامی اشاعه دهند، اما ارادهی خداوند متعال بر این تعلق گرفت که گروهی از علماء و دانشمندان مجاهد را بر انگیزد تا پرده از روی نقشههای آنان بردارند و احادیث صحیح را از روایات دروغین تمییز دهند و بدینوسیله سنت مطهر و پاک رسول خدا جمصون ماند.
اما یهودیان و پیروان و اعوانشان اسلحه بر زمین ننهادند و از پای ننشستند و از جنگ با اسلام دست نکشیدند، بلکه اینبار راه دیگری در پیش گرفتند و جهت مبارزه با اسلام از در دیگری وارد شدند و در احوال و وضعیت راویان احادیث رسول خدا جتشکیک ایجاد کردند و شبهاتی علیه آنان به راه انداختند و به بهانهی نقد علمی و بحث موضوعی و رای آزاد و... به ایجاد شک و طعن در امانت و صداقت آنها روی آوردند که سهم صحابی بزرگوار، روایتگر اسلام و حبیب مومنان ابوهریرهساز این کید جدید بسیار و فراوان بود، چرا که او بیشتر از سایر اصحاب حدیث روایت نموده است. نظر به اینکه او بیشتر از سایر اصحاب همنشین و ملازم رسول خدا جبوده و اشیائی از رسول خدا جشنیده که دیگران نشنیدهاند، اضافه بر شنیدههای او که از بقیهی اصحاب دریافت کرده است. بدینوسیله اشیاء فراوانی نزد او موجود بود که نزد سایرین پیدا نمیشد که آن را برای مردم روایت میکرد و به آنها تعلیم میداد تا فرمودهی رسول خدا را استجابت کرده باشد که میفرماید:
«لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ فَإِنَّ الشَّاهِدَ عَسَى أَنْ يُبَلِّغَ مَنْ هُوَ أَوْعَى لَهُ مِنْهُ».
«تا آنهاییکه شاهد و حاضرند آن [حدیث] را به افراد غایب برسانند، چه بسا که فرد شاهد آن را به کسی ابلاغ کند و برساند که آن را بهتر از او بفهمد و دریافت نماید» [۱].
لذا دشمنان اسلام، و در راس آنها یهودیان کثرت و فراوانی روایت از ابوهریرهسرا فرصت شمرده و از آن چون سوراخ و گذرگاهی جهت نفوذ در اسلام و ایجاد تشکیک در صداقت ابوهریره بهرهگیری کردهاند.
هدف آنان از ورای این کار، دور انداختن مرویات او از سنت مطهر رسول خدا جاست تا بدینوسیله تعداد کثیری از احادیث رسول خدا جاز دست مسلمانان بیرون برود. آری، این است آنچه آنها اراده میکنند و اگر از ترور شخصیت ابوهریرهسفراغت پیدا کردند به سوی سایر اصحاب و ناقلان سنت رسول خدا جروی میآورند.
در کتاب تاریخ بغداد [۲]با سند جید که رجالش اهل علم هستند، آمده است که هارونالرشید/از «شاکر» سرکرده و راس زنادقه (دین ستیزان) عصر خویش – هنگامیکه خواست گردنش را بزند – سوال کرد و پرسید: «سببش چیست که شما زندقیان در ابتدای کارتان، به کسانی که میخواهید از دین به در کنید کراهیت و بغض بزرگان و رؤسای صحابه به تعلیم میدهید؟» شاکر گفت: «ما میخواهیم بر ناقلان حدیث طعن فرود آوریم زیرا اگر نقل کننده باطل شد و از اعتبار افتاد به تبع او روایت و حدیث نیز از اعتبار خواهد افتاد و باطل خواهد گشت».
این دیدگاه با تحلیل ما پیرامون سبب حمله و یورش بر ابوهریرهسو با آنچه ذکر نمودیم مبنی بر اینکه میخواهند سنت رسول خدا و اسلام را مورد یورش قرار دهند، اتفاق دارد. زیرا این اراذل ورشکسته زمانی که خواستند به رد و نقد این شریعت مطهر و مخالفت با آن برخیزند، ابتدا آبرو و شخصیت حاملان حدیث و سنت مطهر را مورد طعن قرار دادند، شخصیتهایی که ما جز آنها، راه دیگری جهت رسیدن به سنت نداریم و صاحبان عقل ضعیف و ادراک رکیک را به این وسیلهی ملعون و شیطانی به وادی لغزش کشاندهاند، آنها لب به طعن و لعن بهترین مخلوقات خدا میگشایند و عناد و دشمنی با شریعت و آرزوی دورکردن احکام آن از بندگان خدا را در دل میپرورانند و در میان معاصی و کبایر که باعث انحراف و گمراهی بندگان گردد، هیچ وسیلهای از این خطرناکتر و شنیعتر تصور نمیشود [۳].
«خاورشناسان نیز تا حدی موفق شدهاند که بر بعضی از نویسندگان مسلمان معاصر تاثیر بگذارند، زیرا این عده به دنبالهروی از گمانهزنی و خیالپردازی آنها برخاسته و ادعاهای را که دلیلی بر آن اقامه نشده است، بر زبان آوردهاند و چیزهایی از نزد خویش بر آنها افزودهاند. همهی اینها (دنبالهرو خاورشناسان) هستند و آنها (خاورشناسان) نیز سموم خویش را به نام بحث و معرفت شناسی و آزادی انتقاد پخش نمودهاند و خداوند و راسخان در علم میدانند که آنچه آنها پنداشتهاند از علم صحیح و تحقیق درست و نقد سازنده بسی بعید و بیگانه است» [۴].
از جمله دقت درکید این یهودیان و خاورشناسان اینکه آنان علاوه بر به خدمت گرفتن کسانی که داوطلبانه در خدمت آنها قرار گرفته و به نشر افکار مسموم آنها میپردازند، برخی از افراد فرومایه و شکست خورده درونی را نیز اجیر کرده و به میدان آوردهاند. مینویسند و جملات و کلمات پراکنده و عبارات بینتیجه را جمعآوری میکنند تا از آنها تکیهگاهی برای اباطیل و افترائات خویش به وجود آورند. «برخی از این اجیر شدگان در دشمنی و عداوت با سنت و اهل آن شدیدتر از خود خاورشناسان و مبلغان مسیحیت (مبشرین) عمل مینمایند و در بدگویی و هجوم بر یاران رسول خدا، به ویژه صحابی بزرگ رسول خدا ابوهریرهس، از آنان پیشی گرفتهاند و علیه آنان الفاظ و کلمات عاری از ادب و مروت به کار میگیرند مانند آنچه که محمود ابوریه انجام داده است» [۵]. کسی که اخیرا کتابی از وی در مصر پخش شد و دیری نگذشت که مجددا چاپ شد، زیرا یهودیان همهی نسخههای چاپ اول را خریداری و مجانا میان مردم پخش کردند و در واقع این کار را به عنوان پاسی از خدمات او در حقش انجام دادند و حقیقتا پاداش نهانی و پنهانی که به او دادند بسی بیشتر از این پاداش ظاهری بود. نام کتاب او «اضواء علی السنة المحمدیة» بود که هر چه را قدیمیها و معاصرین در طعن بر حدیث و رجال حدیث گفته و نوشتهاند، جمعآوری کرده و هر چه را که خاورشناسان و مبشرین و مزدوران آنها گفتهاند بر آن افزوده و به شدت کوشیده است تا حدیث را در قالب اختلاف و تناقض، تحریف و تبدیل، سطحی بودن و تحریف شده معرفی کند و در این راستا صحیح حدیث را باطل معرفی و روایت باطل و پوچ مشهور به حدیث را صحیح پنداشته است [۶].
به خاطر همهی این امور از باب حق ابیهریرهسبر گردن مسلمانان، من معتقد هستم که از میان آنان کسانی به پاخیزند که این کید و بهتان و افترا را از ساحت سیرهی وی دفع کرده و این بهتان را از شخصیت وی بزدایند. چون در این دفع و رد، دفاع از سنت رسول خدا جو حمایت از آن در مقابل طعنههای باطلپروران و مفسدین وجود دارد و خداوند جلیل القدر نیز خبر داده که «لا یُصلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدین». [خداوند عمل مفسدین را اصلاح نمی کند] بلکه آن را باطل و سرکوب مینماید و از چهرهی باطل و تحریف شدهی آن پرده برداری میکند.
من امیدوارم این صفحات که در رابطه با این صحابی بزرگوار به نگارش درآمده، وسیلهای باشد برای سرکوبی دشمنان ابیهریره و کنار زدن پرده از سوء نیت و دروغهای آنان.
لیهلک من هلک عن بینه ویحیی من حيّ عن بینه[و بدین وسیله آنانکه گمراه میشوند با اتمام حجت بوده و آنانکه راه حق را میپذیرند با آگاهی و دلیل آشکار باشد.].
شاید مسلمانی گمان ببرد که اصلا نیازی به پاسخ دادن به ابوریه و امثال او وجود نداشته باشد و کافی است در این راستا تنها به ذکر مناقب ابیهریره اکتفا شود، زیرا روگردانی از سخن مطرح شده برای میراندن آن و بینام و نشان کردن گویندهاش شایستهتر است تا نقد و رد آن. نکند که این امر (جواب دادن به آن) باعث آگاه گشتن افراد نادان بر آن و گستاخیشان شود. اما از آنجا که ما از شرارتهای عواقب آن ترسیدیم و ترسیدیم که افراد نادان فریب بخورند و به سرعت در دام خطاهای خطا کنندگان گرفتار شوند یا اقوال فاقد اعتبار نزد علما را ملاک قرار دهند، پرده برداشتن از مفاسد اقوال او (ابوریه) و رد مقالاتش را ـ در حد شایستگی – نافع و سودمندتر از اهمال آن برای مردم، و برای آخرت پسندیدهتر تشخیص دادیم [٧].
در ماه شوال سال ۱۳۸۸ هـ.ق کانون دوم ۱٩۶٩ م. کتابچهای در این موضوع تحت عنوان «إقتباس من مناقب أبو هریرةس» منتشر کردم که آن را از مطالب گردآوری شدهی پیرامون مناقب ابوهریره در مرحله اول – که به پایان رسانده بودم – استخراج کردم؛ زیرا به دنبال جار و جنجال و سر و صدایی که فردی در موصل قهرمان – شهری که دوستش دارم و مردمانش از قدیم دوستدار صحابه بودهاند – به راه انداخته بود، به شدت نیاز به آن احساس میشد. این مردک نسبت به ابوهریرهسمرتکب بیادبی گردیده و دهان به بدی گشوده بود و به دنبال آن عدهای از خطبای شهر موصل به نقد و انکار چرندیات این یاوهگو پرداختند که علیه آنها اقامه دعوا شد و محکوم به پرداخت غرامت گردیدند. بعد از آن در یک حادثه مشهور، شیخ بزرگوار امجد الزهاوی رحمه الله علیه، فتوای مشهور خود را صادر کرد و در آن به وجوب محبت و احترام ابوهریره – همچون سایر صحابه – فتوا داد و به شمارش مناقب وی پرداخت. این فتوا در مورخه ۲۲/صفر ۱۳۸٧ مطابق ۱/۶/۱٩۶٧م به نام «رابطة العلماء في العراق» که ریاست آن به عهدهی او بود، منتشر گردید. بعد دیدیم که امکان افزودن براهین و حجج فراوان دیگر بر آن – که بر رسوخ قدم ابوهریرهسدر صداقت دلالت میورزند، وجود دارد. لذا همت خویش را جمع کرده و به گردش تازهای در میان کتابهای فراوان دیگر در زمینه تاریخ رجال و حدیث و غیر آن پرداختم و به حجتها و قرائن گرانبهایی دسترسی پیدا کردم که در مرحلهی اقتباس اولی بدانها دست نیافته بودم. به مصادر بسیاری از روایات و امثله ظفر یافتم که محصول و نتیجهی آن بحث واسع و گستردهای بود که در سال ۱۳٩۳ هـ ـ ۱٩٧۳ م. تحت عنوان «دفاع عن أبي هریره» پخش نمودم. بدینصورت براهین و قراین و مثالهایی بر آن افزودم که مرا بر آن داشت آن را در قالب این گزیده که در چاپ دوم در دستهای شما قرار میگیرد، چاپ و پخش نمایم که به نظرم با روحیه و طبع جوان مسلمان محب اصحاب رسول خدا جهمخوانی و تناسب دارد و فواید بحث طولانی و مفصل «دفاع از ابی هریره» به افراد متخصص و اهل فن ـ کسانی که به مطالعه گستردهی کتابهای اسلامی و تاریخی اهمیت فراوان میدهندـ برمیگردد و چاپ آن را نیز برای کسانی که خواهان تفصیل و توضیح مزید هستند، دوباره تجدید کردم.
***
هنگامیکه کار جمعآوری اخبار ابوهریره را شروع کردم، دیدم که دکتر مصطفی السباعی/نیز، و استاد دکتر محمد اسماعیل، استاد علوم الحدیث در دانشکده اصول دین قاهره، شیخ فاضل علامه محقق عبدالرحمن معلمی الیمانی/مدیر کتابخانه حرم مکی، و شیخ بزرگوار محمد عبدالرزاق حمزه /مدیر دارالحدیث مکه مکرمه و دکتر محمد ابی شهبه استاد و مدرس در دانشکده اصول الدین؛ همگی در این کار بر من پیشی گرفته و شرف دفاع از ابی هریره را قبل از من دریافت کردهاند و در کتابهایی که در نقد شبهات محمود ابوریه نوشتهاند فصولی به این مهم (دفاع از مقام ابوهریره) اختصاص دادهاند. قبل از همهی آنها، استاد دکتر محمد ابوزهره فصل خاصی در کتابش «الحدیث والمحدثون» به رد شبهات قدیمی مستشرقین که متوجه ابیهریره کردهاند، اختصاص داده است. بعد از ایشان استاد محمد عجاج الخطیب با استفاده از این رد و نقدها و مراجعه به کتب حدیث و رجال شناسی، کتاب بسار مفیدی – که به دفاع از این صحابی بزرگوارش اختصاص داده است – به زیور طبع بیاراست و آن را «أبو هریرة روایة الإسلام» نام نهاد.
دیدم که خداوند هر یک از این بزرگواران را به نوعی توفیق عنایت کرده و به ذکر دلیلهایی پرداخته که دیگران بدانها نپرداختهاند و هر کدام به برخی از مراجع مراجعه کردهاند که دیگران بدان دسترسی نداشته یا مراجعه نکردهاند.
لذا روش جدیدی در پیش گرفتم و آن اینکه شروع به جمعآوری منقولات نمودم، گویی کسی قبل از من اقدام به این کار نکرده بود. بعد منقولات جمعآوری شده را همآهنگ کردم و آنها را با کار این اساتید بزرگوار مقایسه نمودم و آنچه را که آنان، از آن غفلت ورزیده بودند بر آن افزودم و از تعلیقات آنان نیز بهره گرفتم.
روش مخصوصی که از آن پیروی کردم، درستی حدس و ظن اول مرا ظاهر کرد. چون هنوز آن را به پایان نرسانیده بودم که برایم روشن گردید که به بسیاری از حقایق سودمند و جدید و قراین قاطعه در دفاع از ابوهریرهسدسترسی پیدا کردهام. آنهم در غیر ابواب و کانالهایی که این بزرگواران بدانها مراجعه کردهاند و متوجه شدم که شمارهی صفحات و جایگاه ذکر نصوص مهم در صحیحین و غیر آن، که ذکر نصوص مهمهی صحیحین در آنها تکرار شده، برای من روشن شد که امتیازی است بس مهم و جز افراد محقق کسی بر آن اطلاع پیدا نخواهد کرد. توانستم فصول جدید و سودمندی اضافه کنم که کسی جز من در اطراف آنها به گردش و تفحص نپرداخته است. مانند فصل روایت افراد قاضی و زاهد از ابوهریره، و فصل روایت فرزندان امام علی و طرفداران جوانمرد پیرامونش و عموم شیعیان اوایل کوفی و غیر آنها از وی، یا مداولهی احادیث او، و فصل تبیان اختلاط جمهور کبیر از راویان حدیث ابوهریره با هاشمیان و کسانی که رابطهی قوی و تنگاتنگی با هاشمیان داشتهاند. اجماع همهی آنها بر عدم نقل چیزی از آنان در ارتباط با دروغگو بودن ابوهریره و غیر آن.
از طرف دیگر توانستم حقایق و اکتشافات جدیدی فراروی دوستداران ابوهریرهسقرار دهم که اساتید بزرگواری که قبل از من در مورد مناقب او چیزی نوشتهاند، از آنها سخن نگفته بودند. مثلا قرابت ابوهریرهسبا امراء دوسی [۸]را توضیح دادهام که او برادرزادهی امیر دوسیها بوده است. در فصل حب صحابه و مورد ثقه شمردن آنان نقلهای جدیدی آوردهام که غیر از من آنها را نیاوردهاند، از اینرو آنچه در این فصل آمده است کم نظیر و منحصر به فرد به نظر میرسد و وقایع و داستانهایی آوردهام که گذشتهگان آنها را ذکر نکردهاند که متحلی بودن ابوهریرهسبه مکارم اخلاق را بیان میدارند. کسانی را از اصحاب کشف کردهام که از ابوهریرهسحدیث نقل کردهاند که دیگران نتوانستهاند آنها را شناسایی کنند و کسانی دیگر را، که در صحابی بودنشان اختلاف وجود دارد. پایههای بحثم را به فرزندان و نوادگان اصحاب قوت بخشیدهام که از وی حدیث روایت کردهاند. به هفت نفر از فقهای مدینه اشاره کردهام که پنج نفر از آنان از ابوهریرهسحدیث روایت کردهاند. همیچنین تحقیقی در مورد معنای «کذب» و «زعم» در کلام صحابه انجام دادهام و وقایع فراوان دیگری را مربوط به دیگر اصحاب که شبیه مواردی انتقادی از ابوهریرهسهستند، ذکر کردهام. همانند در معرض گرسنگی قرار گرفتن و خودداری از روایت و نقل بعضی از روایات، از ترس اینکه نکند عامهی مردم آن را انکار کنندو غیر اینها. امیدوارم با آوردن و ذکر کردن این امتیازات نسبت به اساتید بزرگوار اسائه ادب و دستدرازی به ساحت مقام رفیع آنان ننموده باشم که حقیقتا منت و شرف سبقت در دفاع از ابوهریرهسو برشمردن مناقب او را بر من دارند. در واقع فضلی که از آن پیشگامان و رائدان است. برای هیچ احدی از مقلدین تصورش نمیرود. من شاگرد و تابعی برای آنان بیش نیستم. لیکن خواستهام خوانندگان را بر منت خدا بر خویش و توفیق او برای بندهاش مطلع گردانم. تا آنان نیز از آن بهره و استفاده ببرند و این نعمت محفوظ بماند و بیشتر مورد استعمال و استفاده واقع گردد.
وحسبي الله ونعم الوکیل، «إن أریدُ إلا الإصلاح ما استطعت وما توفیقي إلا بالله علیه توکلت وإلیه أُنِیبُ»هود.
أبا هرة نحن الحماة و کلنا
ینفي عن الأصحاب غمزاً یخذل
عقیدتنا بیضاء غیر مشوبه
برفض وأرجــــاء وجهم
[٩]یعطل
عقیدة نقل لیلهـا کنهارها
تعاف إعــتـزالاً متعبـــاً یتـــــأول
وإنی لراج أن یکون لأسطر
دفعت بها عنک العد امتقبل
ابیهریره ما مدافع و طرفدار تو هستیم و همهی ما از اصحاب نفی میکنیم، بهتان و افتراهایی را که باعث درماندگی و ناتوانی میشوند.
[عقیدهی ما] عقیدهای است سفید و دور از هر شائبهی رافضی و ارجائی و جهمیهای تعطیلگر. عقیده [مبتنی بر] نقل که شبش همچون روز [روشن] است و دوری میجوید از اعتزالگرای خسته و درمانده کنندهی اهل تاویل، و من امیدوارم این چند سطر که به واسطهی آنها از شما درمقابل دشمنان دفاع کردهام، مورد قبول و پذیرش واقع شوند.
عبدالمنعم صالح العلی العزی
[۱] بخاری ج ۱ص۲٧ [۲] تاریخ بغداد ج۴ ص۳۰۸ [۳] اقتباس از کلام صدیق حسن خان/در کتاب الدین الخالص ج ۳ص۴۰۴ [۴] اقتباس از کلام شیخ ابی شهبه در کتاب «دفاع عن السنه» ص ۱۱۳ [۵] همان ص ٧ [۶] همان ص ۸ [٧] اقتباس از کلام امام مسلم در مقدمه صحیح ص۲۲ [۸] یکی از طوایف ازد است که قبیلهای است یمنی. [٩] فرقهای از مسلمانان که به تعطیل آیات و احادیث مربوط به صفات خدا قائلند.