رد برخی از احادیث ابوهریره از جانب نخعی و حنفیه:
عمل غریبی از تابعی و فقیه بزرگ ابراهیم بن یزید نخعی کوفی به چشم میخورد و آن اینکه او برخی از احادیث ابوهریره را که با قیاسهای فقهی مخالف بوده رد میکرده است. و چون ابوحنیفه اعتماد فراوانی به مرویات حماد بن ابی سلیمان از نخعی، داشته میبینیم خود امام ابوحنیفه و برخی از یارانش از نخعی پیروی کرده و بعضی از احادیث ابوهریره را رد کردهاند.
لذا این اقدام نخعی و ابوحنیفه به عنوان مستمسکی از جانب منتقدان ابوهریره مورد استفاده قرار گرفته است. زیرا به ظاهر آن اکتفا کرده و با آن طبل زده و در صرنا دمیدند و سر و صداهای زیادی به راه انداختند. تا جایی که در دل مردمان مخلصی هم شک ایجاد نمودند.
بر این اساس ما ـ انشاءالله ـ این موضوع را به طور مفصل مورد بحث قرار میدهیم و بدینسان بطلان حیلهی مکاران را روشن مینماییم.
نخعی گفته است: «برخی از احادیث ابوهریره را به کار میگرفتند و برخی را نیز رها میساختند» [۵٧۸]. همچنین گفته است: «دستاندرکاران علم حدیث در احادیث ابوهریره چیزی احساس میکردند و لذا به همهی احادیثش عمل نمیکردند، مگر احادیثی که راجع به احوال دوزخ و بهشت بحث میکرد یا اینکه در باب تشویق بر عمل صالح بود و یا در مورد جلوگیری از کار بدی رسیده بود که در قرآن هم وجود داشت» [۵٧٩].
نخعی خودش سبب جدایی انداختن در میان احادیث ابوهریره را توضیح داده و ادعانموده که ابوهریره فقیه نبوده است. همین ادعا حنفیه را جری ساخته تا بتوانند هر حدیث ابوهریره ـ که با قیاس جلی مخالفت داشته باشد ـ را رد نموده و بگویند: «هر یک از روایات ابوهریره که موافق قیاس است به آن عمل میشود و هر آنچه مخالف قیاس باشد در صورتی که امت (صاحبنظران) آن را بپذیرند به آن هم عمل میشود وگرنه قیاس صحیح از نظر شرع بر روایت او مقدم است. البته در موضوعاتی که باب رای دربارهی آنها مسدود باشد» چون قیاس صحیح حجتی است که با قرآن، سنت و اجماع ثابت شده است. پس آنچه که از هر نظر مخالف قیاس صحیح باشد ـ به نظر آنان ـ مخالف کتاب، سنت مشهور و اجماع میباشد [۵۸۰].
بجا است در اینجا این نصوص را تحلیل کرده و رای حافظان حدیث را در مورد آنها از نظر بگذرانیم:
اولین مخالف خشمگین امام ذهبی است و اعلام میدارد که «این (انتقاد نخعی از ابوهریره بیمورد است) بیمورد است چرا که مسلمانان از قدیم و جدید حدیث ابوهریره را به علت برخوردار بودن از حفظ، بزرگواری و اتقان حجت دانستهاند.گذشته از اینکه امثال ابن عباس با او مودبانه رفتار کرده و میگوید: «أفت یا أبا هریرة»یعنی: «فتوی بده ای ابوهریره». و به همین سبب سخن او را به باد انتقاد گرفتند» [۵۸۱].
«ابن عساکر هم از ابوهریره پشتیبانی کرده و این سخن ابراهیم نخعی را رد نموده است» [۵۸۲]. همچنین ابن کثیر تصریح کرده که کار کوفیان مردود میباشد و «جمهور با آنان مخالفند» [۵۸۳].
به هر حال نخعی به علت داشتن این دیدگاه، از بعضی از مخالفات خود با حدیث ابوهریره پرده برداشته است. اما مقایسهی فقهی که ابوهریره روایت کرده با فقه مورد قبول نخعی میتواند در این زمینه، برای داوری کردن به نفع یکی از آن دو طرف مرجع شناخته شود و میتوان برای این کار به آوردن یک مثال اکتفا کرد:
[۵٧۸] اصول السرخسی ج۱ ص ۳۴۱ [۵٧٩] البدایه و النهایه ج۸ ص ۱۰٩ [۵۸۰] اصول السرخسی ج۱ ص ۱۴۱ [۵۸۱] سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص ۴۳۸ و میزان الاعتدال، ج۱ ص ۳۵ [۵۸۲] البدایه و النهایه، ج۸ ص ۱۱۰ [۵۸۳] همان منبع