مناقب صحابی جلیل ابوهریره رضی الله عنه

فهرست کتاب

بهرمندی ابوهریره از شرف فقر و اهل صفه بودن:

بهرمندی ابوهریره از شرف فقر و اهل صفه بودن:

«صفه جای (سایه بان سایه‌دار و سایه‌افکنی) در مسجد نبوی بود» [۵۸]. حضرت ابوهریره از خود می‌گوید که: «مردی از مساکین و فقیران صفه بود» [۵٩]. بلکه او یکی از مشهورترین افراد مقیم در صفه بود زیرا تا زمانی‌که رسول خدا جدر قید حیات بود او صفه را به عنوان محل سکونت خویش برگزید و از آن کنار نگرفت، او معرفی کننده ساکنان صفه، چه آن‌هایی که می‌آمدند و سکونت می‌گزیدند و چه آن‌هایی که به عنوان رهگذر در آن‌جا فرود می‌آمدند و آن‌جا را ترک می‌کردند، بود [۶۰].

«اهل صفه مجموعه‌ای از افراد فاقد مسکن و مأوا از یاران رسول خدا جبودند که در زمان حیات رسول خدا در مسجد می‌خوابیدند و در سایه‌بان آن می‌آرمیدند و غیر از آن ماوی و مکان دیگری نداشتند و چون وقت صرف شام فرا می‌رسید، رسول خدا جآن‌ها را به سوی خود فرا می‌‌خواند و بر اصحاب تقسیم می‌نمود و دسته‌ای از آن‌ها با رسول خدا شام صرف می‌کردند. این وضعیت تا زمان رفع فقر و غنی شدن پیامبر و یاران ادامه پیدا کرد» [۶۱]. و هنگامی که صدقه‌ای به نزد رسول خدا جآورده می‌شد، ‌آن را میان ایشان توزیع می‌کرد و خود چیزی از آن مصرف نمی‌کرد. اگر هدیه‌ای به نزدش می‌آوردند، سهم آن‌ها را از آن می‌داد ولی خود نیز از آن برمی‌داشت و در آن شریک آن‌ها می‌شد [۶۲]. رسول خدا جمی‌فرمود: هر کس غذای دو نفر در نزد خویش دارد، سه نفر با خود ببرد و کسی که غذای سه نفر دارد، پنج یا شش نفر با خود ببرد [۶۳]. یاران رسول خدا جدر امر ضیافت اهل صفه در منازل خویش با هم رقابت داشتند تا به مهمان داری آنان مشرف شوند. روایت شده که حضرت ابوبکر یک بار سه نفر از آنان را همراه خود برد و پیغمبر جده نفر را با خود برد.

عادت چنین بود که اگر مرد مهاجری وارد مدینه‌ می‌شد، اگر شناسی در مدینه داشت نزد او منزل و ماوی می‌گرفت و اگر شناسی نداشت در صفه سکنی می‌گزید [۶۴]. چرا این‌طور نباشد در حالی که اهل صفه «مهمانان اسلام بودند و در کنار هیچ احدی از اهل مدینه منزل و ماوی نگزیده و هیچ ثروت و سامانی نداشتند». در روایت ابوهریرهسآمده که می‌گوید: فقیرانه زیستند تا آن‌جا که روزی رسول خدا جبا برخی از آنان نماز اقامه می‌کرد، چون سلام نماز بداد اهل صفه از چپ و راست بر او بانگ برآوردند که ای رسول خدا جخرما شکم‌هایمان را سوزاند وبینی ما را پاره کرد. رسول خدا جبر بالای منبر خویش صعود کرد و حمد و ثنای خدا را به جا آورد. سپس از سختی و شدت آن‌چه که برخی از افراد قومش بدان گرفتار شده‌ بودند، پرده برداشت [۶۵]. ابوهریره هفتاد نفر از اهل صفه را دیده است که هیچ‌کدام از آنان عبا نداشته‌اند، یا دامن یا جامه و تن‌پوش تنها، که آن را دور گردن خویش می‌پیچیدند، بعضی از آن‌ها تا نیمه‌ی ساق‌ها، و بعضی تا پاشنه‌هایشان می‌رسید و از ترس این‌که نکند عورتشان نمایان گردد و دیده شود، آن را با دست خود جمع می‌کردند و به دورخود می‌پیچیدند [۶۶].

این سخن ابوهریره دال بر این است که آن‌ها بیشتر از هفتاد نفر بوده‌اند، زیرا این‌هایی که ابوهریره دیده، غیر از هفتاد نفری هستند که رسول خدا جآن‌ها را به غزوه بئرمعونه فرستاد. آنان نیز از اهل صفه بودند، اما قبل از اسلام آوردن ابوهریره به شهادت رسیدند [۶٧].

اهل صفه به کارها و ماموریت‌های بس مهم بر می‌خاستند؛ از جمله کارهایی که اهل صفه انجام می‌دادند، تلقی و فراگیری قرآن و سنت بود، زیرا صفه مدرسه‌ی اسلام بود و حراست و نگهداری رسول خدا جاز آنان و استعداد و آمادگی همیشگی آنان برای اجرای اوامر و دستورات رسول خدا جدر همه‌ی کارهایی که از هر کدام از مسلمانان می‌طلبید و غیر از این موارد، آن‌ها به جای مسلمانان به کارهایی برمی‌خواستند و نفقه‌شان بر سایر مسلمانان بود، هر چند این نفقه صدقه نامیده می‌شد [۶۸].

با این وصف ابوهریره مشرف به شرف جزو فقرای صفه بودن‌ و فضل و اجر آنان گشته است. زیرا قرآن برای آنان گواهی داده که بریده شدنشان از قوم و سرزمین و... به خاطر خدا و در راه او بوده است. ابن سعد از طریق واقدی از محمد پسر کعب قرظی روایت کرده که او در تفسیر این آیه ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلَّذِينَ أُحۡصِرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ لَا يَسۡتَطِيعُونَ ضَرۡبٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ[البقرة: ۲٧۳]. فرموده آن‌ها اهل صفه هستند.

یعنی: این صدقات از آن‌ تهیدستانی است که در راه خدا به تنگنا افتاده‌اند و برای معاش به سفر نمی‌توانند بپردازند.

به همین دلیل است که خداوند متعال به پیغمبر بزرگوارش امر می‌کند که نفس خویش را با آنان به صبر و بردباری وادارد. خداوند خطاب به او فرمود: ﴿وَٱصۡبِرۡ نَفۡسَكَ مَعَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجۡهَهُۥۖ[الکهف: ۲۸].

یعنی: و با کسانی که صبحگاهشان و شامگاهشان خدای خود را می‌پرستیدند و به فریاد می‌خواندند و تنها (رضا)ی ذات او را می‌طلبیدند، نفس خود را به صبر وادار.

در کتب تفاسیر آمده که با اهل صفه باش.

چگونه به خود اجازه می‌دهیم بر مردی طعن وارد کنیم که قرآن برای او گواهی داده که در راه خدا به تنگنا افتاده و صبحگاهان و شامگاهان خدای خود را به فریاد می‌خواند و رضای ذات او را می‌طلبد؟

نه، نه! قسم به خدا ما نه تنها به او طعن نمی‌زنیم، بلکه به توسل به حب او از خدا تقرب می‌جوییم. بدین صورت می‌بینیم که پشت سر هم فضل و بزرگواری و شرف به ابوهریره روی می‌آورند. فضل صحابی بودن و فضل هجرت و فضل دوسی بودن و فضل یمنی بودن و شرفیاب شدنش به دعای رسول خدا برای او و مورد ثقه و اعتماد او واقع شدنش و گواهی قرآن به نفع او.

در آینده و در فصل‌های مستقلی خواهیم دید که ابوهریره از فضل جهاد و فضل نشر حدیث رسول خدا جبهره‌مند بوده است.

وهــاجر من دوس وحیداً وقصده
نوال حدیث أو قــرآن ینزل
وعاش رضیاً في المدینه طالما
اُنیل الهدی ثم الرسول یعدل
تنــــــامي له الهدی اللطیف بصفه
بقول طفیل والنبي یجحفل
عصت دوسنا فلیغضب الله وأدعه
فــالفی رحیما للهدایه یسئل

تنها از میان دوسیان هجرت کرد و هدفش تنها دریافت و فهم حدیث و قرآنی بود که فرود می‌آمد. و در مدینه راضی بزیست تا زمانی که هدایت را دریافت کرد و رسول خدا جبه عدالت او گواهی داد. هدایت لطیفانه بر او افزون گردید در صفه، به سبب گفته طفیل در حالی‌که رسول خدا جدر تدارک لشکر کشی بود؛ طفیل گفت: دوس ما نافرمانی کردند، پس باید خداوند بر آن خشمگین شود و تو هم او را بخوان، اما او مهربانی را یافت که برای آنان طلب هدایت می‌کرد.

[۵۸] فتح الباری ج ۲/ص۸۱ مصنف ابن ابی شیبه ج ۲/ص۸۴ [۵٩] بخاری ج ۳/ص۶۵ [۶۰] حلیه الاولیاء ج ۱/ص۳٧۶ [۶۱] روایت ابن سعد ج ۱/ص۲۵۵ از قول یزید پسر عبدالله پسر قسیط [۶۲] بخاری ج ۱/ص۱۴٧از عبدالرحمن بن ابوبکر صدیق و مسلم ج ۶/ص۱۳۰ [۶۳] بخاری ۸/۱۲۰ از قول ابی‌هریره [۶۴] المستدرک ج ۳/ص۱۵ [۶۵] المستدرک ج ۳/ص۱۵ [۶۶] بخاری ج ۱/ص۱۱۴ [۶٧] فتح الباری ج ۲/ص۸۲ [۶۸] از سخنان عبدالرحمن معلمی در الانوار الکاشفه ص ۱۴۵