روایت فرزندان علی و سلحشوران، یاران و بردگان آزادشدهی او و عامهی شیعیان نخستین از ابوهریره:
مقدمه:
نظام و ابوجعفر الاسکافی ـ هر دو از معتزله ـ بر زبان علیسدروغ بسته و بدون سند تکذیب ابوهریره را روایت نموده و ادعا کردهاند که امام علی این مطلب را اظهار داشته و بدین وسیله، متاخرین شیعه را دچار توهم و آنان را واداشتهاند تا بپذیرند که گویا ابوهریره دروغگو بوده است.
این سخن بیاساس قابل قبول نبوده و ممکن نیست کسی آن را بپذیرد، چون فاقد سند بوده و علمای منتقد، هیچ خبری را بدون سند نپذیرفتهاند.
با این وجود ما در این فصل، با دلایل قطعی و کافی، ثابت خواهیم کرد که فرزندان علیسحدیث ابوهریره را متعبر دانسته و آن را روایت کردهاند و نیز ثابت میکنیم که بزرگان از جنگجویان علی، فرماندهان لشکر وی، که در جنگهای جمل، صفین و نهروان شرکت داشتند، عدهی زیادی از تابعین که با علی ملاقات داشته و حدیث از او روایت کردهاند و اکثریت قابل توجهی از شیعه، اهل کوفه و محبان اولاد علی از طبقهی ابتاع تابعین و نسل بعد از آنان، حدیث ابوهریره را روایت کرده و آن را مورد استفاده و استناد قرار داده و در کتابهای خود تدوین کردهاند.
مجموع این روایات و اثبات اینکه تمامی افراد مورد اشاره، حدیث ابوهریره را به کار بردهاند، دلیل واضحی است بر اینکه این تکذیب منسوب به امام علیسرا نه هیچ کدام از فرزندانش و نه لشکریان و کسانی که حدیث از او شنیده و روایت کردهاند و نه شیعیان صدر اول و اهل کوفه پایتخت امام علی و قلعهی تشیع نپذیرفته و بر مبنای آن عمل نکردهاند و چنانچه این سخن جعل شده، اساسی داشت و موضوع نمیبود، نزد آنان شهرت پیدا میکرد و همگی ابوهریره را رها ساخته و حدیث از او روایت نمیکردند و نیز بر جمعآوری و روایت حدیث او حریص نمیبودند.
از این رو میتوان گفت: این فصل، مهمترین فصول این کتاب خواهد بود، چون کسی تا به حال در این زمینه مطلب ننوشته است.
همچنین در فصل آینده سکوت جمیع هاشمیان بزرگوار را در برابر این سخن افشا خواهیم کرد.
شعر:
چه راویان فراوانی از کسانی که راوی علی در کوفه بودند، با افتخار حدیث ابوهریره را نیز روایت و حمل نمودند؟!
از جمله جعفر صادق آن مرد بلند همت، بسان پدرش حدیث ابوهریره را روایت و ثبت نمود.
همچنین زینالعابدین و یارانشان این کار را کردند. پس در شگفتم از کسانی که این اعتماد و باور را ندارند.
ای ابوجعفر (منظور ابوجعفر اسکافی است) پرده از روی مسئله برداشته شد و دیگر در نیات برخی مخفی و پوشیده نمیماند.
اگر تو سخنی را از علی روایت کنی، فکر میکنی ما از جعلی بودن آن غافل میمانیم؟
چنانچه عمدا آن را جعل کرده باشی، با این کارت در فکر بدنام کردن (ابوهریره) بودی، اما ما کارت را نقش برآب کردیم!
پس اگر این جریان صحت دارد، چرا شیعیان نخستین راجع به آن چیزی نگفتند و چرا پسران علی همه با هم این سخن را در میان خود دست به دست نگردانیدند؟
آنان همگی ساکت شده و زبان خود را از تلفظ به چنین سخنی پاک نگاه داشتند و سکوت دسته جمعی هاشمیان برای این مطلب کافی است.
در معرفی کردن این اشخاص ابتدا بر منابع جدید غیر شیعی مانند طبقات ابن سعد، الجرح و التعدیل نوشتهی ابن الحاتم، الثقات تالیف ابن حیان، تهذیب التهذیب ابن حجر و میزان العتدال ذهبی، تکیه مینمایم. سپس شیعه بودن آنان را با استفاده از منابع مهم شیعی اثبات میکنم و در این امر از تعدادی کتاب بهره بردم که شیعیان آنها را معتبر میدانند.
از جمله کتاب «الفهرست» نوشتهی شیخ طوسی، کتابی که محقق آن محمد صادق آل بحرالعلوم دربارهی آن گفته است آن همان «اثر گرانبهایی است که علمای امامیه همگی در باب علم الرجال بر آن تکیه میکنند».
شیخ طوسی متوفی سال ۴۶۰ هـ بارزترین علمای شیعه در طول تاریخ آنان میباشد و اولین و آخرین کسی است که لقب «شیخ الطائفة» را با خود حمل کرده و نخستین کسی است که نجف را مرکز علمی شیعیان قرار داد. او نزد استادان بزرگی چون سید مرتضی، شیخ مفید، شیخ غضائری و ابوالقاسم تنوخی که معروفترین بزرگان شیعه هستند، درس خواند.
همچنین از جملهی کتابهای معتبر در نزد شیعه که به آنها استناد میشود، میتوان به کتابهایی چون: «الرجال» نوشتهی شیخ طوسی، «الرجال» تالیف شیخ نجاشی از علمای قرن چهارم و از معاصرین شیخ طوسی و «الرجال» اثر شیخ کشی اشاره کرد.
منابع چهارگانهی فوق همچنانکه احمد حسینی در مقدمهی کتاب شیخ کشی و نیز آلبحرالعلوم در مقدمهی کتاب «الفهرست» اشاره کردهاند، چهار منبع معتبر نزد شیعه بوده که مهمترین و معتبرترینشان کتاب شیخ کشی بود و هر کدام از آنها گروهی را مورد بحث و نقد قرار دادهاند که در بقیهی منابع بحثی از آنان نرفته است.
کتابهای دیگری نیز ضمیمهی این منابع میشود که از نظر اهمیت دست کمی از آنها ندارند. از جمله، کتاب علامهی مامقانی است با عنوان «قاموس الرجال» که شیخ شوشتری آن را تصحیح و بازبینی کرده است. این کتاب که از اهمیت به سزایی برخوردار است، دربرگیرندهی تمامی کتابهای پیش از خود بوده و جایگاه آن در میان کتب شیعه همانند جایگاه کتاب «التهذیب» شیخ ابن حجر است از حیث اینکه کلیهی مطالبی را که قدما در این زمینه گفتهاند را در خود جای داده است، ولی متاسفانه هنوز به طور کامل چاپ نشده است.
از جملهی آنها کتاب «الرجال» سید محمد مهدی آل بحرالعلوم یکی از روسای سابق طایفهی شیعه در عراق و متوفای سال ۱۲۱۲ هـ است.
شایان ذکر است که کتابهای مزبور را صفحه به صفحه ورق زدم، اما نه شرح حال ابوهریره را در آنها یافتم و نه تکذیب او را در اثنای شرح حال دیگری پیدا کردم. با اینکه نویسندگان آنها شرح حال و بیوگرافی تعداد زیادی از افراد (راویان) ضعیف را در این کتابها آوردهاند. به استثنای شوشتری که به طور غیر منتظرهای اشاره میکند که ابوهریره کاذب بوده است. آن هم به این دلیل است که بسیار، متاخر بوده و آرای نظام و اسکافی را باورد کرده است. اما کتابهای پنجگانهی دیگر در این باره یک حرف بحث نکردهاند. این پدیده متضمن حکمت و پیام مهمی است برای شیعهای که منصف باشد و دلیل است بر اینکه به اعتقاد شیعیان تضعیف ابوهریره (به عنوان راوی حدیث) رایی است جدید و اخیرا پیدا شده است.
به کتاب مهم دیگری نیز مراجعت کردم که عبارت است از «الرجال» نوشتهی ابوجعفر بن احمد بن ابیعبدالله که کتاب دیگری هم با او چاپ شده است به نام «الرجال» تالیف حسن بن علی بن داود حلی، متولد سال ۶۴٧ هـ. این کتاب نیز ابوهریره را به صراحت مورد مدح و ستایش قرار داده است. اضافه میشود که کتاب مورد اشاره همچنان که محقق آن ـ ارموی ـ گفته است از امهات و اصول کتب رجال نزد شیعهی امامیه است.