ابوهریره و امر به معروف:
یکی از کارهای ابوهریره رفتن به مساجد پراکنده و متفرق انصار در اطراف مدینه بود تا آنها را تعلیم دهد و به آنان حدیث بیاموزد. همچون رفتن او به مسجد بنی زریق و دادن درس حدیث در آنجا [۱۲۸]فراوان بودن افراد راوی حدیث در میان زرقیان دلیل بر این مدعا است چنانچه در فهرست افراد روایت کننده از ابوهریره خواهیم دید.
حاکم از او روایت کرده که: «مردی از طایفهی بنی عامر بر او گذر کرد: گفته شد این مرد از جملهی انسانهایی است که بیشترین سرمایه را دارند، ابوهریره او را به نزد خویش فرا خواند و در این مورد از او سوال کرد. در جواب گفت: بلی درست است، زیرا من صد شتر سرخ رنگ، صد شتر رنگ گندمی، و چنین و چنان از گوسفندان دارم. ابوهریره گفت: تو را از شترهای سبک وزن و گوسفندان سم شکافته بر حذر میدارم، زیرا من شنیدم که رسول خدا جمیفرمود: (...) و حدیثی طولانی نقل کرد که اگر بر این حیوانات ستم ورزد، باعث به آتش جهنم در افتادن او خواهند شد. این حدیث در صحیح مسلم روایت شده، اما داستان این مرد عامری در صحیح مسلم وجود ندارد.
هیتمی نقل کرده که ابوهریره بربازار مدینه عبور کرد، بر آن ایستاد و گفت: ای اهل بازار به راستی شما چه عجب عاجز و ناتوان هستید! عرض کردند چرا این چنین است ای ابوهریره؟ گفت: میراث رسول خدا جتقسیم میشود و شما اینجا نشستهاید؟ چرا نمیروید سهم خود را از آن دریافت کنید؟ گفتند: در کجا؟ گفت: در مسجد. همگی به سرعت به سوی مسجد رفتند و ابوهریره به انتظار بازگشت آنان در جای خود ایستاده بود. وقتی برگشتند گفت: چه سهمی از آن دریافت کردید؟ گفتند: ای ابوهریره وارد مسجد شدیم، اما چیزی را در آنجا نیافتیم که تقسیم شود. ابوهریره گفت: کسی را در مسجد ندیدید؟ گفتند: بلی دیدیم، کسانی را دیدیم که نماز میخواندند و دیگرانی که قرآن میخواندند و کسانی که از حلال و حرام صحبت میکردند. ابوهریره گفت: خاک بر سرتان. این میراث محمد جاست [۱۲٩].
اما هماکنون یکی میآید و به اقداماتی برمیخیزد که مجبور میشویم او را از منکری که در آن افتاده بازداریم او دارد علیه مرد امر کننده به معروف (ابوهریره) دهن کجی میکند». لا حول ولا قوة إلا بالله
[۱۲۸] مسند احمد ج ۲/ص۴۳۴ [۱۲٩] مجمع الزوائد ج ۱/ص۱۲۳