اسلام و هجرت ابوهریره:
قبیله دوس نیز همچون سایر قبایل عربی مشرک و بتپرست بودند. آنان بتی داشتند به نام «ذا الخلصه» که بحث از آن در حدیث رسول خدا جآمده است. زیرا امام بخاری با سندش که به ابوهریره ختم میشود، روایت کرده که رسول خدا جفرمود: «لا تقوم الساعة حتى تضطربَ ألياتُ نساءِ دَوْس على ذي الخلصَةِ» [۲۴]
قیامت فرا نمیرسد تا زمانی که سرین زنان قبیله دوس بر بت ذی الخلصه به حرکت و اضطراب در میآید و به جای عبادت و سجده بر آن سوار میشوند.
ابوهریره در تعلیق بر این روایت میگوید: «ذوالخلصه طاغوت (بت) دوسیها بود که در زمان جاهلیت پرستشش میکردند». و در روایت امام احمد و مسلم آمده است: «ذوالخلصه بتی بود که دوسیها در جاهلیت آن را میپرستیدند». در روایت امام احمد اضافه بر روایت مسلم آمده که در «تباله» قرار داشت. تباله روستایی میان طایف و یمن است. چنانکه در معجم البلدان آمده است، در میان این گمراهی جاهلی و تاریکستان شرک، آوازهی دعوت توحید از مکه به گوش «مردی بزرگوار، شاعری ثروتمند و مهمان نواز» [۲۵]که طفیل پسر عمرو دوسی بود رسید. «طفیل در مکه اسلام آورد و از رسول خدا جتبعیت کرد. بعد به میان قوش در سرزمین دوس برگشت» [۲۶]و «قوم خویش را به سوی اسلام دعوت کرد و آنان اسلام آوردند» [۲٧]. «در این میان ابوهریره نیز از جملهی اسلام آورندگان بود».
طفیل گوید: «همراه با مسلمان شدگان قومم خدمت رسول خدا جآمدیم، آنگاه رسول خدا جدر خیبر بود. سرانجام با هفتاد یا هشتاد خانوار دوسی در مدینه مستقر شدیم». درست از این روز به بعد ابوهریره خودش مسؤولیت پیگیری نقل اخبار خود و هیئت نمایندگان قبیلهی دوسی را به عهده میگیرد.
ابوهریره میگوید: «چون رسول خدا جبه قصد فتح خیبر از مدینه خارج شد، سباع پسر عرفطه غفاری را جانشین خویش در مدینه قرار داد. ما که هشتاد خانوار دوسی بودیم، به مدینه آمدیم [۲۸]. یکی گفت رسول خدا جدر خیبر است و بعد از بازگشت به نزد شما خواهد آمد. گفتم: اگر بشنوم که او در جایی است حتما به نزدش خواهم شتافت [۲٩]. به نزد سباع پسر عرفطه آمدیم، خود را آماده کردیم و یک روز قبل یا بعد از فتح به خدمت رسول خدا رسیدیم [۳۰]. ایشان قلعهی «النطاة» را فتح کرده بودند و ساکنان قلعهی الکتیبه را به محاصره در آورده بودند. صبر کردیم تا خداوند دروازههای آن را بر ما گشود».
ابوهریره در آن زمان در جوشش جوانی بود. زیرا عمرش کمتر از سی سال بود و از تاریخ وفاتش میتوانیم عمر او را در آن زمان درک کنیم. چنانکه در بحث وفاتش میآید. پس هیچ عجیب نیست که دارای ذهنی تیز و ذکاوت شدید و سرعت حفظ و شدت ایمان بوده باشد. زیرا عادت کردن او بر حفظیات ذهنی و اعتماد بر حافظهی نفس در زمانی که یتیم بود او را در این امور مساعدت مینمود. همچنانکه دوری از مشغولیتهای دنیا و هجرت مسکینانهی او که هیچ تعلق قلبی به اموال و ثروتهای دنیایی نداشت، او را بر تجرد و فارغ شدن برای حفظ قرآن و احادیث، یاری میرساند. در این زمینه خود او میگوید:
«نشأت یتیما وهجرت مسکینا» [۳۱]
یعنی: یتیم بزرگ شدم و فقیر هجرت کردم.
[۲۴] رواه بخاری [۲۵] ابن سعد ۴/۲٧۳ [۲۶] المستدرک ج ۳/ص۲۵٩ [۲٧] ابن سعد ج ۱/ص۳۵۳ [۲۸] مستدرک ج۲/ص ۳۳ با سند صحیح و مورد تایید ذهبی و مسند احمد، ج ۲ ص ۲۴۵. [۲٩] مغازی الواقدی ج ۲/ص۶۳۶ و النطاه و الکتیبه از دژهای محکم خیبر بودند [۳۰] المستدرک ج ۲/ص۳۳ [۳۱] ابن سعد ج ۴/ص۳۲۶