ازدواج، فرزندان و خویشان ابوهریره
ازدواج:
بخاری با لفظ متابعهی [۴۴۳]ناپیوسته روایتی را از استادش اصبغ بن الفرج مصری با سندی که به ابوهریره میرسد، روایت کرده که گفته است: «قلت یا رسول الله إني رجل شاب وإنا أخاف علی نفسي العنت ولا أجد ما أتزوج النساء فسکت عني ثم قلت مثل ذلک فسکت عني ثم قلت مثل ذلک فقال النبي جیا أبا هریرة جف القلم بما أنت لاق فأختص علی ذلک أو ذر» [۴۴۴]
گفتم ای رسول خدا من مردی جوان هستم و از وقوع در زنا بیمناکم و میدانید که هزینهی ازدواج با زنان را ندارم. رسول خدا جسکوت اختیار کرد. دوباره این مطلب را تکرار کردم. باز مرا بیپاسخ گذاشت. بار سوم مشکلم را به عرض او رساندم. این دفعه فرمود: ای ابوهریره قلمی که سرنوشت تو را نوشته خشک شده است (و سرنوشت تو قابل تغییر نیست و آنچه برای تو منظور شده به تو خواهد رسید) پس میخواهی خودت را اخته کن و نمیخواهی از این کار بپرهیز و منتظر سرنوشت باش [۴۴۵].
از این حدیث نتیجه میگیریم که ابوهریره در زمان حیات رسول خدا جمجرد بوده و در کنار او به دور از زنان زندگی کرده است.
ابوهریره بعدا و آن هنگام که مروان او را در امارت بر مدینه جانشین خود میساخت [۴۴۶]با بسرهی مازنی دختر غزوان ازدواج کرد. این زن، صحابی و خواهر عنبهی پسر غزوان مازنی صحابی مشهور امیر بصره بود [۴۴٧]. این عتبه از مسلمانان سابق بود و در دومین هجرت، به حبشه رفت و جزو تیراندازانی بود که در میان اصحاب رسول خدا جاز او نام برده میشد [۴۴۸]. او مردی بلند بالا و زیبا بود و در جنگ بدر شرکت کرد [۴۴٩]این مرد صحابی شهر بصره را با نقشه و طراحی خود ساخت و در زمان خلافت عمر بن خطابسوفات یافت.
فاخته دختر غزوان و خواهر عقبه همسر عثمان بن عفانسبود [۴۵۰]. بر این اساس ابوهریره با جناغ عثمان میشود و افزایش اعتبار ناشی از این مسئله برای ابوهریره، بر کسی پوشیده نیست.
[۴۴۳] متابعه اشاره به یکی از اصطلاحات علم حدیث است و عبارت از این است که راوی در روایت، با غیر خود مشارکت ورزد بدین معنی که غیر او هم این حدیث را روایت کرده باشند و چنانچه مشارکت در کل سند باشد متابعه تام وگرنه متابعهی قاصر نامیده میشود و احتمالا قید غیر موصوله که ما آن را ناپیوسته ترجمه کردهایم، اشاره به متابعهی قاصر باشد. (مترجم) [۴۴۴] صحیح بخاری ج٧ ص۵ [۴۴۵] یادآوری میشود که امر به اخته کردن از جانب رسول خدا جبرای تهدید است نه برای تجویز (مترجم) [۴۴۶] الاصابه ج۴ ص ۲۴۶ [۴۴٧] همان [۴۴۸] طبقات ابن سعد ج۳ ص ٩٩ [۴۴٩] همان ج٧ص۵ [۴۵۰] تاریخ طبری ج۴ ص ۸۲