حفظ حدیث از سوی او و دفاعش از خود:
ابوهریرهسبه حافظهی خود بسیار اعتماد داشت و بدان تکیه میکرد. او اعتماد فراوانی به خود داشت و هیچ مانعی نمیدید که آشکارا و بیپروا بگوید من هیچ یک از اصحاب رسول خدا جرا سراغ ندارم که بیشتر از من احادیث رسول خدا جرا زا حفظ داشته باشد [۱۵۴]. این امر هم به این دلیل است که او زمان مصاحبت خود با رسول خداجرا به حفظ احادیث وی اختصاص داده بود و در این زمینه میگوید: «سه سال تمام رسول خدا جرا مصاحبت کردم و طی این مدت هیچ چیز به اندازهی حفظ احادیث از او برای من اهمیت نداشت» [۱۵۵]. در روایت دیگری میگوید: «من در هیچ سالی به مانند این سه سال که در خدمت رسول خدا جبودم، احادیث حفظ نمیکردم و آنچه را که رسول خدا جمیگفت، فهم و درک میکردم» [۱۵۶].
این حرص و تاکید از سوی ابوهریره برحفظ حدیث، از وی شخصیتی درست کرده بود که بنا به اظهار خودش، از سایر صحابه ـ به استثنای عبدالله پسر عمرو پسر عاص ـ بیشتر احادیث از حفظ داشت. او میگوید: «هیچ یک از یاران رسول خدا جبیشتر از من احادیث از حفظ نداشتند جز عبدالله پسر عمرو پسر عاص، زیرا او علاوه بر حفظ، احادیث را مینوشت، در حالیکه من تنها حفظ میکردم و نمینوشتم» [۱۵٧]. در روایت (لفظ) ابوجعفر الطبری آمده است که: من تنها ازراه حفظ از احادیث نگهداری و حفاظت میکردم، در حالیکه او (عبدالله) هم از راه دل هم ازطریق کتابت آنها را حفظ میکرد، چرا که از رسول خدا اجازه گرفت که احادیث وی را بنویسد و رسول الله به او اجازه داد [۱۵۸]. با وجود این آقای احمد امین و امثال وی از ساخته شد گان وآیادی مستشرقین سر برافراشته وگردن دراز کرده، دهان به بدگویی و عیبدار نمودن ابوهریره میگشایند. چرا؟ چون او ـ به قول آنان احادیث را ننوشته است و این عدم کتابت مظنه خطا تلقی میشود، در حالیکه اینها فراموش کردهاند ـ یا عمدا خود را به فراموشی زدهاندـ که در میان صحابه این تنها ابوهریره نیست که اقدام به کتابت احادیث ننموده، بلکه جز اندکی از اصحاب چون عبدالله پسر عمرو عاص و علی پسر ابی طالبس، بقیه هیچکدام احادیث را نمینوشتند. آنها نیز هر چه را از رسول خدا میشنیدند، نمینوشتند. حال این آقایان در این زمنیه که اعتماد و تکیه جمهور اصحاب چون ابن عباس و عایشه و انس و افراد فراوان غیر آنان، بر حفظ احادیث در سینه بوده است آیا شایسته است که ما در مورد احادیث روایت شده توسط همهی اصحاب شک به دل راه دهیم، آنهم به بهانهی اینکه احادیث را ننوشتهاند؟
[آری این عمل] شبههافکنی پوچی است که میخواهند به وسیلهی آن در صحت همهی احادیث روایت شده، تشکیک ایجاد کنند. در حالیکه رسول خدا جفرموده است: «ما امتی امّی هستیم که نمینویسیم وبه محاسبه روی نمیآوریم» [۱۵٩]. بلکه به جای آن امت روایت و حفظ بودند.
بنابراین هیچ غریب نیست که ابوهریره خود را در میان اصحاب حافظترین آنها و بیشترین روایت کننده ی حدیث معرفی کند، و ما او را چنین میشنا سیم که احادیث و روایات فراوان نقل میکند و به تبلیغ آنچه از رسول خدا جو بزرگان صحابه شنیده، همت گمارده است. این فراوانی در روایت احادیث باعث شد که برخی از صحابه از وی بخواهند کمتر احادیث را روایت کند، تنها از خوف اینکه نکند به خطا در افتد، یا اینکه برخی از تابعین که ازمصاحبت فراوان او با رسول خدا جاطلاع نداشتند، به تعجب در افتند یا برخی از جاهلان از نسل تابعین عراقی وی را تکذیب کنند و این امر جای تامل است که عراق آن زمان به اتفاق همهی مورخین، مرکز تجمع یهودیها و مجوسیها، و مرکز طرح و اجرای نقشههای خبیث علیه اسلام و طعن بر مردان آن بوده است. از اینرو و در راستای رد بر طوایف سهگانه فوق و توجیهی برای نقل کردن روایات فراوان و جرئتش بر روایت، ابوهریره به دفاع از خود بر خاسته است و خود به بیان اسباب اعتمادش به خود پرداخته و مجبور شده برخی از فضایل و مناقب خود را ذکر و بازگو نماید. اما نه از باب غرور و خودستایی، بلکه از باب تذکر و تحدث به نعمتهای پروردگار، و دعوت به سوی در پیش گرفتن روش انصاف و موازنه میان شرایط و ظروف او و کسان غیر او، فرقی که برخی حقیقتا آن را نمیدانند و برخی از آن اطلاع دارند، ولی در موردش خود را به جهالت میاندازند یا آن را عمدا به باد نیسان و فراموشی میسپارند.
[۱۵۴] ابن سعد ج ۴/ص۳۳۲ بسند صحیح [۱۵۵] بخاری ج ۱/ص۳۸ [۱۵۶] مسند الحمیدی ج ۲/ص۴۵۵ بسند صحیح [۱۵٧] بخاری ج ۱/ص۳۸ [۱۵۸] معافی الاثار ج ۲/ص۳۸۴ [۱۵٩] بخاری ج ۳/ص۴۳