و بعد...
از آنجا که یاران رسول خدا جالگوی دینی ما هستند و آنها حاملان کتاب خدا و سنت محمدی به سوی کسانی که این امانت را از آنها دریافت کرده و به خوبی حمل کرده و به دیگران تحویل دادهاند، میباشند و در نتیجه این امانت صحیح و سالم به ما رسیده است. حق این امانت بر ما و امثال ما ایجاب میکند که هر گونه شبههای از سیرهی پاک این بزرگواران دفع کنیم، سیرهای که گذشتگان ما با تلاش خود آن را حفظ کردهاند و بر ماست که هر گونه بهتان و تجاوز و افترایی را که ظالمانه بر آنها چسپانیدهاند از ساحت آنها بزداییم تا صورت آنها که بر انظار انسانها عرضه میشود، صورتی پاک و صادق بماند. آنچنانکه بودهاند و زیستهاند تا آیندگان به آنها اقتدا و تاسی جویند و نسبت به شریعتی که خداوند توسط آنها به بشریت ارزانی داشته است، اطمنیان کامل داشته باشند و شریعت اسلامی طعن بر آنها را، طعن بر دین تلقی کرده است، چون آنها راویان دین بودهاند و زشت و کریه کردن صورت آنان در واقع تشویه چهرهی دین و تشویه امانتی که آنها حمل کردهاند، به شمار میآید. زشت کردن چهرهی آنها و طعن بر آنها تشکیک در همهی بنیانهایی که شریعت در این دین حنیف و سمیح بر آنها استوار است، به شمار میآید و اولین نتایج آن محروم کردن نسل جوان و نسلهای بعد از آنان از سرمشق حسنهای است که بدان اقتدا و تاسی بجویند و امانات اسلام را به دنبال آنان با خود حمل کنند و این امر ممکن نیست، مگر اینکه حسنات و نیکیهای آنان را سرمشق قرار دهند و اخلاق و سجایای کریمهی آنان را بشناسند و دریابند که کسانی که این حسنات را تشویه مینمایند و این سجایا را در شکلی غیر از شکل طبیعی خود جلوه میدهند، در واقع میخواهند با اسائهی ادب علیه مردان و بزرگان اسلام، علیه اسلام اسائهی ادب نمایند [۶۰۴].
من امیدوارم این صفحات فریادی از فریادهای حق باشند که جوانان مسلمان را بر این دسیسهی خطرناک دشمنان صحابه ـ که این تنها را نمونهای از دسیسههای آنان میباشد ـ آگاه و متنبه گرداند، تا در نتیجهی آن افراد توفیق پیدا کرده به سوی خیر، بتوانند به تحقیق در حقیقت تاریخ اسلامی همت گمارند و صفات شریف و بزرگوارنهی مردان اسلام را بشناسند و در پی آن دریابند که خداوند عزوجل جزای حفاظت آنان را از حقیقت تاریخ، معجزهای قرار داده است که بر دستان آنان و همکارانشان ظهور یافت و آن اینکه آنان عظیمترین نمونهی انقلاب را در تاریخ بشریت آفریدند [۶۰۵].
آری! ابوهریره از تمامی توفانهایی که در اطراف او ساختهاند و از امواج غداری که زیر پای او را به طلاطم انداختهاند، سربلند بیرون آمده است. او برای همیشه پابرجا و استوار ماند. جمهور مردم او را دوست داشتند و برایش احترام قایل شدند و جایگاه و منزلت او را دریافتند و آفرینندگان همهی این تهاجمات گمراه کننده سرافکنده، و شکست خورده عقب نشینی کردند که دامن شرمندگی و شکست را به دنبال خود میکشند [۶۰۶].
در حقیقت این طعنهزنان در روشنایی آنچه که از پیش در درونشان جای گرفته است به تحقیق و تنقیب اخبار و روایات ابوهریره میپردازند و به تحقیق خالی و دور از هوی و هوس همت نمیگمارند، کاری که خاورشناسان نیز در حق ابوهریره، بلکه در حق علوم مربوط به سنت [علوم الحدیث] کردهاند. این عده نیز تحت تاثیر نظریات خاورشناسان قرار گرفته و سخنان آنان را ـ اگر مطابق هوا و خواستشان باشد ـ نشخوار میکنند، غافل از اینکه این خاورشناسان مغرض به نقادی و خردهگیری از احادیث و محدثین اکتفا نکرده، بلکه قرآن را نیز مورد تهاجم ناجوانمردانهی خود قرار دادهاند. اما قرآن و سنت از عملکرد و هجمهی آنها هیچ زیانی متحمل نشدهاند، زیرا قبل از اینان نیز معتزله و بسیاری از اهل هوا و هوس همهی این کارها یا بعضی از آن را کردهاند، اما سنت همچون کوه ثابت قدم و استوار در مقابل آنها ایستاده است و تنها اینها بودند که خسته و مایوس و سرافکنده گشتند [۶۰٧].
بنابراین ابوریه و دار و دستهاش اولین کسانی نیستند که از این در اسلام را کوبیدهاند، بلکه آنها پیشوایان قدیمی از اهل هوا را دارند، اما اسلام راه خود را همچنان با قوت طی میکند. بگذار آنها هر چه توان دارند فریاد برآورند و هرچه دوست دارند بگویند، اسلام فریاد آنها را نشنیده میانگارد، لذا یا بدون توجه به ایشان از کنارشان میگذرد یا آنها را به شدت نابود و خرد میکند.
ولی آنچه عجیب به نظر میرسد، این است که آنچه این معاصرین میگویند در اصل و معنا همان چیزی است که قدیمیها گفتهاند و تنها یک فرق میان آنان و اینها وجود دارد و آن اینکه گذشتگان و قدیمیها چه منحرف بوده باشند یا ملحد، عالم و آگاه بودهاندو بیشترشان آگاهانه گمراه گشتهاند و خداوند سرگردانشان کرده است.
اما این معاصرین جز جهل و جرات [بر دهان گشودن به جهل] توشهی دیگری ندارند، الفاظی را تکرار مینمایند که حتی به خوبی از عهدهی تلفظ آنهابر نمیآیند، در کفر مقلدند، بعد بر هر کس که بخواهد آنها را براه راست و مستقیم برگرداند، تکبر میورزند [۶۰۸].
حتی من در مدت زمان تالیف این کتاب ـ با اینکه به شدت بر پوچی و بیارزشی اعتراضات ابوریه واقف بودم، از مطالعهی واسع و فراوان او، و اطلاع پیدا کردنش بر این همه حدیث فراوان از کتب متفرقه، چنین میپنداشتم که او سالهای طولانی زحمت کشیده تا این همه احادیث و دلایل جمعآوری کرده است. من تا آن وقت کتاب طحاوی در زمینهی آثار و احادیث مشکله، تحت عنوان «مشکلالآثار» و کتاب ابن قتیبه در زمینهی تاویل حدیثهای مختلف را مطالعه نکرده بودم و چون پس از گذشت مرحلهای از آغاز به کار تالیف این کتاب، دو کتاب یاد شده را مطالعه کردم، متوجه شدم که ابوهریره اصلا چیز جدیدی نیاورده است، بلکه کارش تنها جمعآوری شبهات مختلفهای بوده است که زنادقه دو قرن دوم و سوم آنها را به راه انداختهاند و طحاوی و ابن قتیبه آنها را جمع آوری کرده و بعد آنها را در این دو کتاب نمونه و کم نظیرشان نقد و بررسی و در نهایت رّد کردهاند و کاری که ابوریه بدان برخاسته و انجام داده این بوده که نقد این دو عالم را بر شبهات جمع آوری شده، حذف کرده و شبهههای باقی مانده از زنادقه را باقی گذاشته و آن را کتابی نام نهاده که گویا شعاعی بر سنت میاندازد و در واقع کار ابوریه جز این نیست که گفتههای نظام و المریسی و امثال آنها را بار دیگر نشخوار کرده است.
اگر یک فرد صحابی در تاریخ به درجهای برسد که ابوهریره به آن رسیده است و امروزه فردی بیاید و گمان ببرد که همهی مسلمانان، پیشوایان صحابه و تابعین و محدثین حقیقت او را نشناخته و دریافت نکردهاند و او در واقع دروغگو و افتراگر بوده است. این چنین موضعی که برخی از افراد در قبال همچون صحابهی بزرگواری اتخاذ میکنند، شایستهی این است که برای اتخاذکنندگان و گویندگان آن وضعیتی بوجود آورد که عقل و علمشان ـ با هم ـ با همه مورد استهزاء و تمسخر قرار گیرد [۶۰٩].
پس بترسند و بر حذر باشند آنهایی که با وصیت خداوند در بارهی اصحاب و یاران رسول خدا جبه مخالفت برمیخیزند و در مقابل ابوهریره و امثال او دهن کجی میکنند و بدانند که: بعد از اینکه خداوند سبحان به عدالت آنها تصریح کرده و به ستایش از آنها پرداخته و اعلان کرده که از آنها راضی است، جایی برای حرف هیچ انسان مسلمانی باقی نمیماند، مگر اینکه دهان به تزکیه و تشریف آنها بگشاید و به بیان حسن اعتقاد خویش در مورد عموم و خصوص آنها بپردازد. اما انسان مومن اندیشمند و عاقل اگر در دین مبین اسلام و چگونگی تاسیس و نشر و تثبیت آن در اطراف و اکناف جهان دقت کند و به مطالعهی درخشش نور اسلام همت گمارد، به این حقیقت ایمان میآورد که اصحاب بزرگوار بهترین افراد این امت در سراسر جهان بودهاند، زیرا آنان بودند که به خداوند و پیغمبر او ایمان آوردند و در راه اعتلای کلمهی حق با جان و مال به جهاد برخاستند، آنان بودند که در راه دین و نصرت رسول امین از مملکت خود هجرت، و اقوام خود را ترک کردند، و اعمال نیکوی غیر آنان در مقابل اعمال ایشان چیزی است کم و کوچک در مقابل یک شئی بسیار و بزرگ، با این وصف اگر آنان بهترین افراد امت نباشند چه کسی شایستگی این بهترین بودن را دارد؟
اگر انسان مسلمان عارف و دانا نظری به شخصیت رسول خدا جبیندازد، که «رحمة للعالمین»است و جهان به مقدم او نورانی گردید. اخلاق عظیم او بر همهی بشریت اثر گذارده است و گیتی به برکت مقدم مبارک و دین بزرگوار او نورانی گردیده است، میداند که اولین گروه از انسانها که از دین او بهره گرفتند و به نور او منور گردیدند، اصحاب کرام هستند، آیا معقول است که خورشید طلوع کند و اماکن بعید را نورانی گرداند، اما اطراف آن و اماکن نزدیک از پرتو انوار و روشنایی آن بیبهره بمانند؟ آیا معقول است که دعوت و فراخوانی رسول خدا جو ارشادات و آیات تلاوت شده توسط او و احادیث شریف و جوامع کلمهی او، همه چون غباری در مسیر باد بیهوده پراکنده شوند و کسی از آنها سودی نبرد؟ اگر چنین نیست، پس چه کسانی از پرتو نور اسلام، نور و درخشش دریافت کردند و چه کسانی این دین مبین را به اطراف و اکناف جهان رساندند؟ آیا این کار توسط چند نفر که تعدادشان از انگشتان دستان تجاوز نمیکند، ممکن است در حالیکه در حَجَّهُ الوداع تعدادی در حدود صد هزار نفر از مردان مؤمن و زنان مومنهی صالحهی راضیه به سهم پروردگارشان، در خدمت رسول خدا جبودند.
پس باید دانست که هر کس در حق یاران رسول خدا بدگویی کند و بیادبی بورزد، در واقع میخواهد ساختمان اسلام را از اساس ویران کند، اما باید بدانند که ساختمان اسلام مهمتر از آن است که ویران شود و نور اسلام برتر از آن است که خاموش گردد، زیرا خداوند جز این نمیخواهد که نور خود را به کمال رساند و پیوسته با پیروزی این آیین آن را گستردهتر گرداند، هر چند کافران دوست نداشته باشند [۶۱۰].
[۶۰۴] اقتباس از کلام محبالدین الخطیب در مقدمهی العواصم من القواصم [۶۰۵] از سخنان محمد عجاج الخطیب ص ۳۱۵ [۶۰۶] از سخنان محمد عجاج الخطیب ص ۳۱۵ [۶۰٧] اقتباس با تصرف از کلام احمد محمد شاکر در شرح مسند ج ۱۲/ص۱۲۶ [۶۰۸] احمد محمد شاکر در مسندش ج ۱۲/ص۸۵ [۶۰٩] بخشی از کلام السباعی در کتاب السنه و مکانتها ص ۳۰۴ [۶۱۰] از سخنان زیبای شیخ امجد الزهاوی/رییس رابطهی علمای عراق در فتوای صادره از رابطه در بغداد در ۲۲ ماه صفر سال ۱۳۸٧ هـ ق