انتقاد از طرف ضعیف باوران
«بدان که مردم از لحاظ درک و فهم و آرا با هم تفاوت دارند به ویژه در مسائل مربوط به امور دینی و غیبی، چون علم انسان در برابر علم و حکمت خداوند متعال ناچیز است و بدین خاطر آیات فراوانی در قرآن هست که بسیاری از مردم فهم آنها را مشکل میپندارند و در این زمینه کتابهای زیادی تالیف شده است. همچنین عدهی زیادی از مردم احادیث فراوان ثابت شده از رسول خدا جرا دشوار میانگارند که برخی از آنها را بزرگان صحابه و یا تعدای از آنان روایت کردهاند».
بدینسان معلوم میشود که دشوار و مشکل به نظر رسیدن نصی به معنی باطل بودن آن نص نیست و وجود نصوصی که ظاهر آنها مشکل است به صورت اتفاقی در کتاب و سنت واقع نشدهاند بکله عمدا در نظر گرفته شدهاند برای اینکه خداوند درون انسانها را بیازماید و راههایی را برای تلاش و فعالیتهای علمی به روی علما بگشاید تا به وسیلهی آن بر درجاتشان بیفزاید [۵٩۳].
اما کمخردان، عقلشان از تصور این امور غیبی و غریب عاجز مانده و لذا گفتند لازم است حدیث را بر عقل عرضه کرد و هر آنچه در محدودهی تصورات عقل ناقص آنان قرار گرفت، آن را پذیرفته و صحیح دانستند و حدیثی را که از حدود تصورات عقلشان خارج بود، رها کرده و روایتش را به دروغ متهم ساختند.
«داستان عرضه کردن حدیث بر عقل، داستانی است قدیم که برخی از معتزلیان مردم را به آن فراخوانده و عملا آن را به اجرا درآوردهاند و خاورشناسان نیز اخیرا آن را مطرح ساختهاند و استاد احمد امین/در این مسئله از آنان تبعیت کرده و تعدادی از احادیث صحیح را به عنوان مثال ذکر کرده و به نظر وی عقلا غیر قابل قبول میباشند».
آنان «در میان حدیثی که عقل آن را نمیپذیرد با حدیثی که آن را غریب میپندارد تفاوت قایل نشدهاند و هر دو نوع حدیث را در اینکه باید به سرعت آنها را انکار و تکذیب کرد، یکی دانستهاند. با اینکه حکم عقل در حدیثی که آن را نمیپذیرد، ناشی از محال بودن آن است و در حدیثی که آن را غریب میداند ناشی از عاجر ماندن از تصور آن است و میان این دو حدیث تفاوت بسیار زیاد است» [۵٩۴].
یکی از زشتترین جسارتهایی که مرتکب آن شدهاند و نیز از بدترین فریبی که از عقل ناقص خود خوردهاند، این است که احادیث ابوهریرهسرا تکذیب نمودهاند. اما مشاهده یک نمونه از حقی که آن را از ابوهریره غریب پنداشتهاند، به خوبی روشن میسازد که انسان چگونه باید حدیث صحیح الاسناد را بپذیرد ولو اینکه غریب هم باشد و حدیث مگس در این باره برای اهل اندیشه، کافی است.
[۵٩۳] الانوار الکاشفه ص ۲۲۳ [۵٩۴] السنته و مکانتها، ص ۴۵