مناقب صحابی جلیل ابوهریره رضی الله عنه

فهرست کتاب

نایل شدن به فضل صحابی مطلق

نایل شدن به فضل صحابی مطلق

خداوند متعال در آیات کثیری از قرآن کریم اصحاب بزرگوار را مورد اکرام و فضل قرار داده است که ثابت کننده‌ی فضل و عدالت آن‌هاست. بعضی از این آیات در مورد یک صحابی بزرگوار فرود آمده و برخی در مورد تعدادی از آن‌ها به مناسبت حضور آن‌ها در یک واقعه‌ی معین با رسول خدا جفرود آمده‌اند. مانند رضوان خدا از کسانی که زیر درخت در حدیبیه به او بیعت دادند. بعضی از آیات دیگر راجع به عموم اصحاب فرود آمده‌اند و همه‌ی اصحاب در زیر سایه‌ی چتر آن قرار گرفته‌اند.

رسول خدا جنیز اصحاب خود را مورد چنین احترام و اکرامی قرار داده‌اند. مانند اثبات استغفار یا اعلان فضل و عدالت برای برخی یا طبقه‌ای از آنان یا همه‌ی آن‌ها.

از جمله‌ی آیات عام و فراگیر این آیه است:

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ[الفتح: ۲٩].

یعنی: محمد فرستاده‌ی خداست و آن‌هایی که با اویند بر کافران سخت‌گیر و با همدیگر مهربانند.

و از جمله آیاتی که در اواخر نزول وحی بر پیغمبر خدا جفرود آمده است، این آیه است:

﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ مِنۢ بَعۡدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٖ مِّنۡهُمۡ ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡۚ إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١١٧[التوبة:۱۱٧].

یعنی: همانا خداوند توبه پیامبر و مهاجرین و انصار را پذیرفت. آن‌هایی که در ساعت سختی و دشواری از او پیروی کردند بعد از آن‌که دل‌های گروهی از آن‌ها، اندکی مانده بود که بلغزد. سپس بر آن‌ها عنایت کرد و توبه آنان را پذیرفت، چرا که او نسبت به مومنان بسیار رئوف و مهربان است.

رسول خدا جدر حدیثی که بخاری و غیر او روایتش کرده‌اند فرموده است: «لا هجرة بعد الفتح»یعنی: بعد از فتح [مکه] چیزی بنام هجرت وجود ندارد. پس ابوهریره از مهاجرین به شمار می‌آید. زیرا قبل از فتح مکه هجرت کرده و بر اساس این آیه و آیات فراوان دیگر که به بیان فضل مهاجران پرداخته‌اند، دارای اوصاف مهاجرین است. چرا که هر کس به نزد پیغمبر هجرت کرده – خواه از مکه یا از جای دیگر – مهاجر به شمار می‌آید و صفت هجرت تنها منحصر به اهل مکه نیست. زیرا مرکزیت سیاسی مکه در آن همه‌ی اعراب را به ترس و وحشت می‌انداخت. لذا اگر کسی دایره‌ی حصار مکه را می‌شکست و هجرت می‌کرد، مهاجر به شمار می‌آمد، خواه اهل مکه می‌بود یا جای دیگری. اما واژه‌ی مهاجرین اگر به صورت مطلق ذکر شود، مقصود از آن نزد محققین کسانی هستند که از مکه هجرت کرده باشند و بس.

و اما احادیث عام و فراگیر چه بسیارند. از جمله‌ی آن‌ها:

۱- حدیثی است که امام احمد با سند صحیح از عمر روایت کرده و می‌گوید: رسول خدا جدر همین جایی که من هم‌اکنون در آن ایستاده‌ام، ایستاد و فرمود: «أحسنوا إلی أصحابي ثم الذین یلونهم» [۳۲]یعنی: «با یاران من به نیکی رفتار کنید و بعد با کسانی که بعد از آنان می‌آیند».

۲- و از جمله‌ی آن‌ها حدیثی که امام بخاری با سندی که به عمران پسر حصین ختم پیدا می‌کند، از رسول خدا جروایت کرده که فرمود: «خیرکم قرني ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم». عمران گوید نمی‌دانم رسول خدا جدو یا سه بار آن را تکرار کرد [۳۳].

یعنی: بهترین شما قرن من است، سپس کسانی ‌که به دنبال آن‌ها می‌آیند، بعد کسانی که به دنبال آن‌ها می‌آیند. (یعنی قرن صحابه تابعین و تابع تابعین)

۳- حدیثی که بخاری با سندش از جابر پسر عبدالله از ابوسعید خدری روایت کرده که‌گفت:

«يَأْتِى عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَغْزُو فِئَامٌ مِنَ النَّاسِ فَيُقَالُ لَهُمْ فِيكُمْ مَنْ رَأَى رَسُولَ اللَّهِ جفَيَقُولُونَ. نَعَمْ فَيُفْتَحُ لَهُمْ ثُمَّ يَغْزُو فِئَامٌ مِنَ النَّاسِ فَيُقَالُ لَهُمْ فِيكُمْ مَنْ رَأَى مَنْ صَحِبَ رَسُولَ اللَّهِ جفَيَقُولُونَ نَعَمْ. فَيُفْتَحُ لَهُمْ ثُمَّ يَغْزُو فِئَامٌ مِنَ النَّاسِ فَيُقَالُ لَهُمْ هَلْ فِيكُمْ مَنْ رَأَى مَنْ صَحِبَ مَنْ صَحِبَ رَسُولَ اللَّهِ جفَيَقُولُونَ نَعَمْ. فَيُفْتَحُ لَهُمْ» [۳۴]

یعنی: رسول خدا جگوید زمانی بر انسان‌ها می‌آید که دسته‌ای از مردم به جنگ و جهاد می‌روند. از ایشان می‌پرسند: آیا در میان شما کسی از یاران رسول خدا جوجود دارد؟ در پاسخ می‌گویند: بلی، پس فتح و ظفر نسیب آن‌ها می‌شود، بعد زمان دیگری بر انسان‌ها فرا می‌رسد، دسته‌ای از آنان به جنگ می‌روند. از ایشان سوال می‌شود: آیا کسی از یاران اصحاب رسول خدا جدر میان شما وجود دارد؟ می‌گویند آری، فتح و ظفر نسیب آنان نیز می‌شود. بعد زمانی بر انسان‌ها می‌آید که دسته‌ای به جنگ و جهاد می‌روند. از ایشان نیز سوال می‌شود: آیا کسی از یاران یاران یاران رسول خدا جدر میان شما وجود دارد؟ می‌گویند: آری، آنان نیز پیروز می‌شوند.

رسول خدا جدر فرموده‌ای که بخاری با سندی که به ابو سعید خدریسمنتهی می‌شود، روایت کرده ما را امر کرده که از سب و فحش نسبت به اصحاب خودداری ورزیم. «قَالَ النَّبِيُّ ج: «لاَ تَسُبُّوا أَصْحَابي. فَلَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ أَنْفَقَ مِثْل أُحُدٍ ذَهَباً، مَا بَلَغَ مُدَّ أَحَدِهِمْ، وَلاَ نَصِيفَه».

رسول خدا جگوید: «یاران مرا سب و دشنام ندهید، زیرا اگر کسی از شما به اندازه‌ی وزن کوه احد طلا صدقه دهد، به اندازه‌ی مشتی از صدقه‌ی یکی از ایشان، یا نصف مشتی ارزش ندارد».

رسول خدا جدر این حدیث خالد پسر ولید را به خاطر این‌که عبدالرحمن پسر عوف را فحش و ناسزا گفته بود، به شدت مورد خطاب قرار داد. خطاب رسول خدا جدر فرموده فوق متوجه متأخرین صحابه است، هرچند خالد جزو گروه متوسط صحابه به شمار می‌آید، اما اگر یکی از آن‌ها (اصحاب) با این‌که صحابی است، به اندازه‌ی کوه احد طلا صدقه بدهد، اجرش به اندازه‌ی اجر یک فرد از سابقین اولین اصحاب از جمله عبدالرحمن پسر عرف نخواهد بود. حال ما کجا و صحابی کجا؟

به این خاطر است که محبت اصحاب و استغفار برای آنان یکی از اصول عقیده پاک و سالم اسلامی به شمار می‌آید و علمای ما (سلف) و خلف به این امر تصریح فرموده‌اند.

امام اذرعی/در شرحی که بر عقیده‌ی طحاویه نوشته است از ابن بطه عکبری با اسناد صحیح که به ابن عباسساتصال پیدا می‌کند، می‌گوید: «لا تسبوا أصحاب محمد جفلمقام أحدهم ساعة - یعني مع النبي جخیر من عمل أحدکم أربعین سنه» [۳۵]یعنی: کسی یکی از یاران محمد را فحش و ناسزا نگوید، چرا که اقامت و ماندگاری یک ساعته‌ی او با رسول خدا جبهتر از عمل چهل سال شماست.

تابعی بزرگوار، قتاده پسر دعامه/می‌گوید: «شایسته‌ترین کسانی که تصدیق نمودید اصحاب رسول خدا جهستند، آنانی‌که رسول خدا جآن‌ها را برای مصاحبت و رفاقت پیغمبرش و استقامت و استواری دینش برگزیده است» [۳۶].

امام عبدالقادر گیلانی/از تابع تابعین سفیان پسر عیینه نقل کرده که: «هر کس در مورد اصحاب و یاران رسول خدا جسخن بدی بر زبان آورد، اهل هوا و هوس است» [۳٧].

قاضی بصره عبدالله ابن سوار عنبری متوفای ۲۲۸ هـ.ق گفته است: «سنت نزد ما تقدیم ابوبکر و عمر و عثمان و محبت همه‌ی اصحاب بزرگوار و خودداری از ذکر بدی‌های آنان، و درخواست رجای عظیم برای آنان است» [۳۸].

حمیدی قرشی شاگرد شافعی و استاد بخاری در توضیح عقیده خویش در مورد صحابه می‌گوید: نزد ماطلب رحمت برای همه‌ی اصحاب محمد جلازم است، چون خداوند عظیم الشان می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ [۳٩][الحشر: ۱۰].

یعنی: کسانی که بعد از ایشان (اصحاب) آمدند می‌گویند پروردگارا از گناهان ما، و گناهان برادرانمان که در ایمان بر ما پیشی گرفته‌اند، درگذر.

به مفاد این آیه ما تنها به استغفار برای آنان ماموریت داده‌ شده‌ایم. هر کس آن‌ها را بدگویی کند و آن‌ها یا یکی از آن‌ها را تنقیص نماید، پیرو سنت نیست و سهمی از غنایم به او تعلق نمی‌گیرد. افراد فراوان به نقل از مالک پسر انس ما را بر این امر مطلع کرده و خبر داده‌اند، زیرا مالک فرموده است خداوند فیئی را تقسیم کرده و فرموده: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ[الحشر: ۸]. یعنی: غنایم به دست آمده از آن مهاجران مستمندی است که از خانه و کاشانه‌ی خود بیرون رانده شده‌اند.و بعد فرمود: ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠. یعنی: و کسانی که بعد از آنان می‌آیند. بنابراین هر کس در حق آن‌ها به فرود آمدن این آیه اعتراف نکند، سهمی از فیئی به او تعلق نمی‌گیرد [۴۰].

امام پارسا حافظ عبدالرحمن پسر ابی حاتم رازی گوید: «و اما یاران رسول خدا ج، آن‌ها کسانی هستند که شاهد وحی و نزول قرآن بوده‌اند و تفسیر و تاویل را شناخته‌اند، خداوند آن‌ها را برای مصاحبت فرستاده‌اش و نصرت و اقامه دین و اظهار حق نهفته در آن، برگزیده و به صحابی بودن آن‌ها برای رسول خدا جراضی گردیده و آن‌ها را برای ما الگو و نشانه قرار داده، آن‌ها حفظ کردند از رسول خدا جآن‌چه را که از طرف خدا به آنان ابلاغ کرد. از روش و شریعت، حکم و قضاوت، و امر و نهی، و منع و تادیب و ایشان آن را به بهترین شیوه‌ فهم و درک کردند، در امر دین فقیه گشتند و امر و نهی خدا را به برکت دیدار رسول خدا جدرک کردند. همچنین به وسیله‌ی مشاهده کردن تفسیر و تاویل و اخذ و استنباط کتاب خدا، ‌از شخص رسول خدا ج، خداوند به واسطه‌ی این امر که آن‌ها را به آن مشرف کرده بود و بر آن‌ها منت نهاده بود و آن‌ها را الگو قرار داده بود، شک کذب و غلط و ریب و افترا را از آن‌ها دور کرد و آن‌ها را عادلان امت نام نهاده است». در محکم کتابش می‌فرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ[البقرة: ۱۴۳].

یعنی: و این‌چنین شما را امت میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید.

رسول خدا جبه نقل از خداوند عزوجل واژه‌ی «وسطا» را به «عدلا» تفسیر کرده است. پس آن‌ها عادلان ملت هستند و ائمه‌ی هدایت‌اند و ناقلان کتاب و سنت.

خداوند ما را فرا می‌خواند تا به راه و روش آنان تمسک بجوییم و بر برنامه و در پیش گرفتن رفتار آنان به حرکت در آییم و به آنان تأسی کنیم. زیرا می‌فرماید: ﴿وَمَن يُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَيَتَّبِعۡ غَيۡرَ سَبِيلِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا ١١٥[النساء: ۱۱۵].

کسی را که با پیغمر دشمنی ورزد، بعد از آن‌که (راه) هدایت بر او روشن شده است و راهی جز راه مومنان در پیش گیرد، به همان جهنمی که در پیش گرفته رهنمود می‌گردانیم و به دوزخش داخل می‌گردانیم و دوزخ چه بد جایگاهی است.

رسول خدا جرا می‌بینیم که در احادیث فراوان بر تبلیغ از او تاکید می‌ورزد. در این احادیث یاران خویش را مخاطب قرار می‌دهد. از جمله در حدیثی برای آنان دعا کرد و فرمود: «نَضَّرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مَقَالَتِي فَبَلَّغَهَا ووعاها حتی یبلغها غیره» یعنی: خداوند زیبا و خرم و شاداب گرداند کسی را که سخن مرا می‌شنود، آن را حفظ کرده و محتوای آن را دریافت می‌کند تا آن را به غیر خود ابلاغ نماید.

رسول خدا جدر یکی از خطبه‌های دیگرش فرمود: «باید آن‌که حاضر است از شما آن (حدیث) را به افراد غایب برساند». و فرمود: «از من به دیگران ابلاغ کنید، ولو در حد یک آیه باشد و از من (حدیث) به دیگران برسانید و هیچ منعی در این زمینه وجود ندارد».

بعدا اصحاب بزرگوارسدر نواحی و شهرها و مناطق مرزی، متفرق شدند و در فتح ممالک و قیام به غزوات و جهاد و به عهده‌گرفتن امارت و قضاوت و اجرای احکام مشارکت جستند. هر یک از آنان در حوزه‌ی اقامت و شهر محل سکونت خویش به پخش و نشر آنچه از رسول خدا جدریافت کرده بود، همت گماشت و بر اساس فرمان خدا به اجرای احکام پرداختند و امور کشور را طبق سنت رسول خدا جپیش بردند و در اوج اخلاص و با حسن نیت و قصد قربت به خدا به تعلیم فرایض و احکام و سنن و حلال و حرام به مردم برخاستند تا هنگامی‌که به سوی پروردگار خویش شتافتند رضوان و مغفرت و رحمت خدا بر یکایک آنان باد [۴۱].

امام جرح و تعدیل ابوزرعه رازی پسر خاله‌ی ابی حاتم گوید: «هرگاه کسی را دیدی که به بدگویی و تنقیص شخصیت یکی از یاران رسول خدا جدهان می‌گشاید، بدان که او از زندیقان است، چون قرآن و رسول خدا جهر دو نزد ما حق‌اند و این دو حق هم از جانب صحابه به ما رسیده‌اند و تنها به این دلیل به تجریح گواهان ما اقدام می‌نمایند تا کتاب و سنت را باطل کنند و جرح (فاقد عدل و اعتبار شمردن سخن) این‌ها اولی است و آنان زندقه هستند» [۴۲].

امام طحاوی در کتاب عقیده‌ی مشهورش که علمای مذاهب بر صحت آن و وجوب اعتقاد بدان از سوی هر مسلمانی اتفاق و اجماع دارند، حب صحابه را ایمان و بغض آن‌ها را کفر دانسته است. او می‌گوید: «اصحاب رسول خدا جرا دوست داریم اما در محبت هیچ یک از آن‌ها افراط نمی‌ورزیم و از هیچ یک از آنان برائت و بیزاری نمی‌جوییم. هر کس که بغض ایشان را در دل قرار دهد و جز به نیکی از آنان یاد کند، جز به خیر از آنان یاد نمی‌کنیم و محبت آنان دین و ایمان و احسان است و بغض آنان کفر و نفاق و طغیان» [۴۳].

امام سبکی در فتاوایش این نص را حمل بر تکفیر کسانی کرده که بغض اصحاب را به دلیل صحابه بودن در دل بگیرند. زیرا آن‌ها فضل صحبت و هم‌نشینی را دارا هستند، ‌اما در مورد سب اصحاب می‌گویند: خواه یکی از آن‌ها را سب کند، یا همه‌ی آن‌ها را باعث کافر شدن فرد سب کننده می‌شود [۴۴]. آن دسته از علما که از تکفیر همچون کسانی توقف کرده‌اند، همه‌ی آنان بر فاسق بودن سب کننده‌، اجماع دارند.(*)

و اما ابن حبان از فرموده‌ی رسول الله در خطبه حجة الوداع – که ابوهریره نیز از جمله‌ی شنوندگان بود – استنباط کرده که صحابه عادل بوده‌اند. رسول خدا جمی‌فرماید: «ألا فلیبلغ الشاهد منکم الغائب»بایستی حاضران از شما [این پیام را] به غائبان ابلاغ کنند.

ابن حبان گوید این فرموده رسول خدا جبزرگترین دلیل است بر این‌که صحابه همگی عادل بوده‌اند. زیرا اگر افراد مجروح و ضعیف، یا یک فرد غیر عادل در میان آنان می‌بود، رسول خدا جآن را استثناء می‌کرد و می‌فرمود فلان و فلان از شما آن را به افراد غایب ابلاغ نمایند، و چون همه‌ی آن‌ها را به صورت کلی و اجمالی امر کرده که به تبلیغ غایبان قیام کنند، دلیل بر این است که همگی اصحاب عادل بوده‌اند و برای شرافت و بزرگواری آنان همین بس که رسول خدا جآن‌ها را موصوف به صفت عدل نموده است [۴۵].

آنچه گذشت سخن ابن عباس و بعضی از تابعین و اتباع تابعین و ائمه‌ی حدیث در قرون برتر اولیه بود و کسانی که بعد از این‌ها آمده‌اند، سخنان فراوان و نیکویی در ارتباط با اصحاب بر زبان آورده‌اند.

خطیب بغدادی می‌گوید: عدالت صحابه از این‌رو ثابت است که خداوند آن‌ها را عادل معرفی و از پاکی آن‌ها خبر داده و در نص قرآنی از آنان سخن به میان آورده است، بعد آیات و احادیثی در این زمینه آورده و بعد از ذکر آن‌ها می‌گوید: «اخبار در این زمینه فراوانند و همه‌ی آن‌ها مطابق آن‌چه در نص قرآن آمده می‌باشند و همه‌ی آن‌ها مقتضی طهارت صحابه، و حکم قطعی به عدالت و نزاهت آن‌ها هستند. پس از عادل معرفی کردن خداوند آن‌ها را – در حالی‌که از باطن و درون آن‌ها مطلع است – هیچ نیازی به این ندارند که مخلوقات آن‌ها را عادل معرفی کنند». و اگر به فرض، از جانب خدا و رسول هیچ سخنی در مورد آنان نمی‌آمد، باز اقتضای حالی که آنان بر آن بوده‌اند، ‌از هجرت و جهاد و یاری‌رسانی و بذل جان و مال و کشتن آبا و اولاد و مناصحه در راه دین و قوت ایمان و یقین، همه‌ی این‌ها دلایلی قطعی بر عدالت و لزوم اعتقاد به نزاهت آن‌ها می‌باشند و این‌که آن‌ها از همه‌ی تعدیل و تزکیه کنندگان بعد از خودشان ـ تا ابد ـ بهتر و برترند و این، سخن و رأی همه‌ی علما و فقهای مورد اعتماد و مقبول القول است [۴۶].

سرخسی متوفای سال ۴٩۰ هـ که یکی از بزرگان علمای حنفیه است، می‌گوید: خداونددر بیش‌تر از یک‌جای کتابش به ثناگویی اصحاب پرداخته است، چنان‌که می‌فرماید: ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ[الفتح:۲٩].

یعنی: محمد فرستاده‌ی خداست و کسانی که با او هستند بر کافران سخت‌گیر و با همدیگر مهربانند.

رسول خدا جدر توصیف آن‌ها می‌گوید ایشان بهترین انسان‌ها هستند و می‌فرماید: «خیر الناس قرني الذین أنا فیهم» [۴٧].

یعنی: بهترین انسان‌ها، انسان‌های قرنی هستند که من در میان آن‌ها هستم و شریعت به زبان و لغت آنان به دست ما رسید، هر کس در برابر آن‌ها زبان به طعن و بدگویی بگشاید، ملحد و دشمن اسلام است و اگر توبه نکند چاره‌اش شمشیر است.

امام الگو، ناصر سنت و قلع و قمع کننده‌ی بدعت ابن تیمیه‌ی حرّانی می‌گوید: هر کس یکی از اصحاب را نفرین کند، چون معاویه و عمرو پسر عاص و امثال آن‌ها – یا کسی که برتر و بزرگتر از این‌ها است. چون ابوموسی اشعری و ابوهریره، یا کسی که برتر از آن‌ها است. چون طلحه و زبیر یا عثمان و علی یا ابوبکر صدیق و عمر فاروق یا عایشه ام المؤمنین، یا غیر این‌ها، ‌از یاران و اصحاب رسول خدا ج، او به اتفاق همه‌ی پیشوایان دینی مستحق عقوبت شدید است [۴۸].

در این باب اقوال بس پسندیده‌ی دیگری وجود دارد که استاد محمد عجاج الخطیب وغیر او آن‌ها را ذکر کرده‌اند که من در این‌جا به ذکر چند قول برگزیده که کسی آن‌ها را ذکر نکرده بسنده کرده‌ام.

در زمانی که بدگوی از صحابه و تنقیص شخصیت آنان به وفور رواج پیداکرده است، یکی از کارهایی که بایستی از باب ادای دینی که در برابرآن‌ها بر گردن داریم، انجام دهیم و باید ادایش کنیم. پیگیری فضایل صحابه و ترویج و اشاعه‌ی آن در میان مردم ودفاع ازآن‌ها در مقابل دشمنانشان است. من از خداواند خواهانم به خاطرتالیف این کتاب حسناتی برایم بنوسید و خطاهایی از من بزداید ومرا با آنان محشور فرماید.

[۳۲] المسند ج ۱ حدیث شماره/۱٧٧ [۳۳] بخاری ج ۸/ص۱۱۳و۱٧۶ [۳۴] بخاری ۴/۲۳٩ و ۵/۲ مسلم ٧/۱۸۴ [۳۵] شرح العقیده الطحاویه، ص ۳٩۸ [۳۶] مسند احمد ج ۳/ص۱۲۴ با سند صحیح [۳٧] الفنیه لطالبی طریق الحق ج ۱ ص ٧٩ [۳۸] تهذیب ج ۵ ص ۳۴۸ [۳٩] به روایت سند حمیدی ج ۲ ص۵۴۶ [۴۰] مسند حمیدی ج ۲ ص ۵۴۶ [۴۱] تقدمه المعرفه کتاب الجرح و التعدیل /ص ٧ [۴۲] الکفایه فی علم الروایه ص ۴٩ با سند صحیح از ابی زرعه [۴۳] شرح العقیدة‌ الطحاویه ص ۳٩۶ [۴۴] و (*) فتاوای سبکی ج ۲/صص۵٧۵ و۵۸۰ [۴۵] صحیح ابن حبان ج ۱/ص۱۲۳ [۴۶] الکفایه ص ۴۶ و ۴٩ [۴٧] اصول سرخسی ج ۲/ص۱۳۴ [۴۸] فتاوای این تیمیه ۴/۲۱۶