۱- ابوحنیفه/
از امام ابوحنیفه نعمانبن ثابت/در مورد ترک تقلید و وجوب پیروی از حدیث پیامبرص، نقل شده که فرموده است:
۱- «إذا صحّ الحدیث فهو مذهبي» [۱۴](حدیث صحیح، مذهب من است).
۲- «لا یحلّ لأحدٍ أن یأخذ بقولنا مالم یعلم من أین أخذناه» [۱۵](برای احدی جایز نخواهد بود که سخن ما را بدون اینکه بداند ما آن را کجا گرفتهایم، بپذیرد).
و در روایتی از ایشان نقل شده است: «حرام علی من لم یعرف دلیلي أن یفتی بكلامي» (برای کسی که دلیل مرا نداند، حرام است که بر اساس قول من، فتوا دهد).
علاوه بر آن، در جایی دیگر میگوید: «فإنّنا بشر، نقول الیوم ونرجع عنه غداً» (ما آدمیزادیم. امروز سخنی میگوییم و فردا از آن رجوع میکنیم).
و در جایی دیگر خطاب به ابویوسف میگوید: «ویحك یا یعقوب! لا تكتب كلّ ما تسمع منّي، فإنّي قد أری الرّأي الیوم وأتركه غداً وأری الرّأي غداً وأتركه بعد غدٍ» [۱۶]. (وای بر تو ای یعقوب! هرچه از من میشنوی منویس، زیرا امروز چیزی به ذهنم میرسد، فردا آن را ترک میکنم و فردا چیزی به ذهنم میرسد که پس فردا آن را ترک میکنم).
۳- «إذا قلت قولاً یخالف كتاب الله تعالى وخبر الرّسولص فاتركوا قولي» [۱٧]. (هرگاه سخن من با کتاب خدا و سنت پیامبرص، مخالفت داشت، آن را ترک کنید).
[۱۴] ابن عابدین در «الحاشیه» (۱/۶۳) و در «رسم المفتی» (۱/۴). همچنین ایشان به نقل از «شرح الهدایة» اثر «ابن الشحنة الکبیر شیخ ابن همام» این عبارت را نقل نموده است: هرگاه به حدیث صحیحی دست یافتید که مخالف مذهب شما بود، حدیث را بگیرید که همان است مذهب شما، و این عمل، شما را از حنفی بودن بیرون نخواهد کرد زیرا خود ابوحنیفه فرموده است: «اذا صح الحدیث فهو مذهبی». این را امام ابن عبدالبر از ایشان و دیگران نقل کردهاند. بنده (آلبانی) میگویم: این توصیه، بیانگر کمال تقوا و دانش ایشان است زیرا اشاره میکنند که ما بر کل احادیث و سنتهای رسولاللهصاشراف نداریم و آنها را در احاطه دانش خویش در نیاوردهایم ـ چنانکه امام شافعی این مطلب را تصریح نمودهاند ـ بلکه احادیث و سنتهایی وجود دارد که از دید آنها نیز مخفی مانده است، از اینرو به ما دستور دادهاند که در صورت دستیابی به حدیث صحیحی که به آنها نرسیده است، بدان چنگ زده، آن را مذهب آنها تلقی کنیم. [۱۵] ابن عبدالبر در «الانتقاء فی فضائل الثلاثه الفقهاء» (۱۴۵)، ابن قیم در «اعلام الموقعین» (۲/۳۰٩) و ابن عابدین در «حاشیه» «البحر الرائق» (۶/۲٩۳) و شعرانی در «المیزان» (۱/۵۵) و روایت سوم را عباس الدوری در «التاریخ» ابن معین (۶/٧٧/۱) با سند صحیح از زفر آورده است. و ابن قیم به صحت آن از ابویوسف یقین دارد. بنده (آلبانی) میگویم: پس وقتی که امام، بدین صورت کسانی را که دلیل او را نمیدانند از فتوا دادن به مقتضای کلام خود منع میکند، اگر میدانست که افرادی دلائل روشن را دانسته و نادیده میگیرند، نسبت به آنان چه میفرمود!؟ با اندکی تدبر در همین سخن امام، به پوچی تقلید کورکورانه پی خواهیم برد. حتی بعضی از مقلدین نسبت این سخن را به ابوحنیفه/صحیح نمیدانند زیرا به مقتضای این سخن، آنها باید معتبری برای هر یک از فتواهایی که صادر میکنند، ارائه دهند. [۱۶] زیرا چه بسا ایشان (در صورت نیافتن حدیث صحیح) از قیاس استفاده میکرد و بعد از آن، اگر به حدیث صحیحی دست مییافت، از فتوایی که بر اساس قیاس داده بود صرف نظر مینمود و به حدیث، عمل میکرد. علامه شعرانی در «المیزان» (۱/۲۲) میگوید: «در مورد امام ابوحنیفه/ما و هر انسان منصف بر این باوریم که اگر ایشان همانند دیگر ائمه در قید حیات میماند تا اینکه حدیث، توسط حفاظ از شهرها و روستاهای دوردست و از سینهها جمعآوری و تدوین میشد، یقیناً در مذهب ایشان نیز همانند مذاهب ائمهای که بعد از ایشان زیستهاند، احادیث جایگاه بیشتر و قیاس جایگاه کمتری میداشت. زیرا در زمان آنها علم حدیث رونق بیشتری پیدا کرد. و احادیث توسط حفاظ جمعآوری و تدوین گردید و همین، تنها دلیل کمبود قیاس در مذاهب دیگر و کثرت آن، در مذهب امام ابوحنیفه/میباشد» سخنان شعرانی را علامه ابوالحسنات در «النافع الکبیر» (۱۳۵) به طور مفصل آورده و آنها را مورد تأیید قرار داده و شرح داده است. بنده (آلبانی) میگویم: پس امام ابوحنیفه/در جایی که سخنانش مخالف با حدیث باشد، معذور است و عذرش نیز موجه است زیرا ایشان قصد بدی نداشته و خداوند هیچ کسی را بیشتر از توانش مکلف نساخته است. بنابراین، نباید مانند برخی از افراد نادان، زبان طعن بر او گشود. بلکه واجب است نسبت به ایشان محترمانه رفتار شود، زیرا او از ائمه بزرگوار اسلام است که خداوند دینش را به وسیله آنان حفاظت نموده و فروع دین به وسیله آنان برای ما تبیین شده است. به هر حال، ایشان نزد خداوند، مأجور است هر چند که در مواردی به خطا رفته باشد. همچنین برای پیروانش، جایز نیست که به پیروی از ایشان در سخنانی که مخالف با احادیث صحیح میباشد، ادامه دهند. زیرا در این صورت آنها با توصیههای امام مذهب خویش مخالفت کردهاند. آنگاه آنها در یک وادی و امامشان در وادی دیگر قرار خواهند گرفت. ﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ﴾.«پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشى گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینهاى نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحیمى» [۱٧] الفلانی در «الایقاظ» (ص ۵۰) و آن را به امام محمد نیز نسبت داده است. «فلانی» میافزاید: اینگونه توصیهها برای مجتهدان نیست زیرا آنها کمتر به اقوال فقها نیازمند هستند بلکه این توصیهها به مقلدین اختصاص دارد. بنده (آلبانی) میگویم: بنابر همین است که شعرانی در «المیزان» (۱/۲۶) گفته است: «اگر کسی بگوید: من با احادیثی که بعد از وفات امام مذهبم به دست ما رسیدهاند و ایشان به آنها دسترسی نداشته است چه برخوردی داشته باشم؟ در جواب باید گفت: بر تو واجب است که به آنها عمل نمایی زیرا اگر امام شما در قید حیات میبود، یقیناً به آنها عمل مینمود، و شما را نیز به عمل کردن به آن وادار میساخت. بیتردید ائمه بزرگوار، رهروان راه شریعت بودهاند. پس اگر کسی چنین کند، او خیر فراوانی به دست آورده است اما اگر مانند برخی از مقلدین متعصب بگویید: من به حدیثی که امام من به آن عمل نکرده است، کاری ندارم، خیر فراوانی از دست دادهاید. پس باید بکوشید که طبق وصیت خود ائمه، به هر حدیث صحیح که به دست میرسد، عمل کرد. زیرا اگر این حدیث، به دست آنان میرسد یقیناً به مقتضای آن عمل نموده و هر گونه قیاس و رأی و اجتهاد خود را کنار میگذاشتند.