۳- شافعی/
از ایشان نیز توصیهها و تأکیدات فراوان و صریحتری در این مورد نقل شده است، که خوشبختانه پیروانش بیشتر از دیگران به توصیههای ایشان عمل نمودهاند. [۲۱]
۱- «ما من أحدٍ إلاّ وتذهب علیه سنّة لرسول اللهصوتعزب عنه، فمهما قلت من قولٍ، أو أصّلت من أصلٍ فیه عن رسول اللهصخلاف ما قلت؛ فالقول ما قال رسول اللهصوهو قولي» [۲۲](یقیناً این احتمال وجود دارد که برای هر فرد، سنتی از سنتهای پیامبرص، پوشیده بماند، پس هرگاه من سخنی گفتم یا اصلی پایهگذاری کردم که مخالف با سنت رسول اللهصبود، سخن پیامبرصرا بپیذیرید که سخن من است.
۲- «أجمع المسلمون على أنّ من استبان له سنّة عن رسول اللهصلم یحلّ له أنّ یدعها لقول أحدٍ» [۲۳](به اتفاق همه مسلمانان، برای کسی که در مسألهای، سنت رسول اللهصروشن باشد، روا نیست که سخن پیامبرصرا ترک کند و سخن کسی دیگر را بپذیرد).
۳- «إذا وجدتم في كتابي خلاف سنّة رسول اللهصفقولوا بسنّة رسول اللهص، ودعوا ما قلت»«وفي روایة: فاتّبعوها ولا تلتفتوا إلى قول أحد» [۲۴]. (هرگاه در کتاب من، موردی خلاف سنت پیامبرصیافتید، سنت پیامبرصرا بگیرید و سخن مرا رها کنید (و در روایتی فرمود: از آن پیروی نمایید و به سخن کسی دیگر توجه نکنید).
۴- «إذا صحّ الحدیث فهو مذهبي» [۲۵](حدیث صحیح، مذهب من است).
۵- و خطاب به امام احمد فرمود: «أنتم أعلم بالحدیث والرّجال منّي، فإذا كان الحدیث الصحیح؛ فأعلموني به أيّ شیئيٍ یكون كوفیّاً أو بصریاً أو شامیاً؛ حتّى أذهب إلیه كان صحیحا» [۲۶](شما در مورد حدیث و علم رجال از من آگاهترید، هرگاه حدیث صحیحی به دست شما رسید، خواه از کوفه باشد یا از بصره یا شام، مرا اطلاع دهید تا برای به دست آوردن آن، رخت سفر بربندم.
۶- «كلّ مسألةٍ صحّ فیها الخبر عن رسول اللهصعند أهل النّقل بخلاف ما قلت؛ فأنا راجع عنها في حیاتي وبعد مماتي» [۲٧]. (در هر مسئلهای که حدیثی از رسول اللهصبرخلاف آنچه که من گفته بودم نقل گردید، خواه در حیات من چنین اتفاقی بیفتد یا بعد از مرگم، من از سخن خود همین حالا رجوع میکنم).
٧- «إذا رأیتموني أقول قولاً، وقد صحّ عن النّبيصخلافه، فاعلموا أنّ عقلي قد ذهب» [۲۸](هرگاه متوجه شدید که سخن من با حدیث صحیح پیامبرص، مخالفت دارد، بدانید که عقلم را از دست دادهام).
۸- «كلّ ما قلت؛ فكان عن النبيصخلاف قولي ممّا یصح؛ فحدیث النبيصأولی، فلا تقلّدوني» [۲٩]هرگاه من سخنی گفتم و حدیث صحیحی از رسول اللهصخلاف سخن من دیده شد، حدیث پیامبرصبر سخن من ترجیح دارد پس از من تقلید نکنید).
٩- «كلّ حدیثٍ عن النبيصفهو قولي، وإن لم تسمعوه منّي» [۳۰](هر حدیث پیامبرص، (این طور تصور شود که) سخنمن است اگرچه آن را از زبان مننشنیدهباشید).
[۲۱] ابن حزم میگوید (۶/۱۱۸): فقهایی که از آنها تقلید میشود، خود، شدیداً مخالف با تقلید بوده و شاگردان خویش را از تقلید منع کردهاند. و امام شافعی در این مورد بیش از دیگران سختگیر بوده است، او همواره تأکید داشت که آثار و سنتهای صحیح، باید مورد عمل واقع شوند و آنچه که دلیل قوی دارد، ترجیح یابد و از اینکه دیگران از او تقلید کنند، سخت بیزار بود. خداوند به ایشان پاداش فراوان دهد. [۲۲] این مطلب، توسط حاکم با سند متصلش از شافعی روایت شده است چنانکه در «تاریخ دمشق» ابن عساکر (۱۵/۲/۳) و «اعلام الموقعین» (۲/۳۶۳) و «الایقاظ» (ص ۱۰۰) آمده است. [۲۳] ابن قیم (۲/۳۶۱) و فلانی (ص ۶۸). [۲۴] هروی در «ذم الکلام» (۳/۴٧/۱) و خطیب در «الاحتجاج» (۸/۲) و ابن عساکر در «تاریخ دمشق» (۱۵/٩/۱) و نووی در «المجموع» (۱/۶۳) و ابن قیم (۲/۳۶۱) و فلانی (ص ۱۰۰) و ابن حبان در صحیح خود (۳/۲۸۴ الاحسان). [۲۵] نووی در مصدر سابق، شعرانی (۱/۵٧) به نقل از حاکم و بیهقی و فلانی در (ص ۱۰٧). شعرانی میگوید: ابن حزم گفته است: این مقوله از ایشان و دیگر ائمه ثابت است. بنده (آلبانی) میگویم: چنانکه مشابه و صریحتر از آن در سخنان بعدی ایشان میآید، علامه نووی در این مورد سخنانی دارد که مختصر آن را در اینجا ذکر میکنم: اصحاب ما (شوافع) به این توصیه امام در مسأله تصویب و اشتراط برای حلال شدن از احرام به عذر بیماری و مسائل دیگر عمل نمودهاند. و از اصحاب ما بیشترین کسانی که مطابق حدیث فتوا صادر نمودهاند، ابویعقوب بویطی و ابوالقاسم دارکی هستند و از محدثین کسانی که این رویه را در پیش داشتند، امام ابوبکر بیهقی و دیگران معروفاند. در مجموع گروه بزرگی از متقدمین شوافع هرگاه در مسألهای حدیث صحیحی مییافتند و مذهب شافعی را در آن مسأله، مخالف با حدیث میدیدند، حدیث را گرفته و قول شافعی را کنار میگذاشتند و میگفتند: مذهب شافعی اینست که بر حدیث عمل شود. شیخ ابوعمر و بن صلاح میگوید: «هر گاه کسی از شوافع به حدیثی برخورد کرد که با مذهبش در آن مسأله متضاد بود، اگر مجتهد مطلق است یا حداقل در همان مسأله تخصص دارد، میتواند مستقلاً بدان عمل نماید و اگر چنین نبود و برای رد حدیث، دلیل کافی نیافت پس اگر امامی غیر از شافعی به آن عمل کرده است میتواند از او پیروی نموده، و بر آن عمل نماید و این به عنوان عذری جهت ترک پیروی امام خویش در آن مسأله پذیرفته خواهد شد». این سخن ابن صلاح، سخنی است روشن و قابل تحسین «و الله اعلم». بنده (آلبانی) میگویم: مشکل دیگری نیز وجود دارد که ابن صلاح به آن اشاره نکرده است و آن اینکه اگر کسی دیگر هم به آن حدیث، عمل نکرده بود، چاره چیست؟ این سؤال را تقیالدین سبکی در رسالهای به نام «معنی قول الشافعی اذا صح الحدیث ...» (ص ۱۰۲، ج۳) اینگونه پاسخ داده است: در این صورت نیز باید از حدیث، پیروی نماید و شخص اینگونه تصور کند که هماکنون در مجلس رسول خداصو در مقابل ایشان قرار گرفته و این حدیث را مستقیماً از زبان مبارک رسولاللهصمیشنود، آیا باز هم به خود اجازه میدهد که به آن عمل ننماید؟ به خدا سوگند که چنین چیزی ممکن نخواهد بود. یقیناً هر انسانی به اندازهی فهم و توان خویش مسئول است». برای تفصیل بیشتر در این مورد به «اعلام الموقعین» (۲/۳۰۲) و اثر ارزشمند فلانی به نام «ایقاظ همم أولی الابصار» که کتابی است قابل مطالعه و در نوع خود بینظیر، مراجعه کنید. [۲۶] ابن ابیحاتم در «آداب الشافعی» (ص ٩۴-۴۵)، ابونعیم در «الحلیة» (٩/۱۰۶)، خطیب در «الاحتجاج بالشافعی» (۸/۱). ابن قیم به صحت نسبت این قول به شافعی یقین نموده است «الاعلام» (۲/۲۳۵) و فلانی در «الایقاظ» (۱۵۲) و به نقل از بیهقی گفته است: از اینرو میبینیم امام شافعی بیشتر به حدیث روی میآورد و به جمعآوری احادیث اهل حجاز، شام، یمن و عراق پرداخته است. و هر حدیثی را که نزد وی صحیح بود فوراً بدون واهمه به آن عمل میکرد و حق را که مییافت بدون توجه به اینکه اهل شهر و جامعهاش در مورد آن، چه نظری دارند بدان تن میداد. [۲٧] ابونعیم در «الحلیة» (٩/۱۰٧)؛ هروی (۴٧/۱)، ابن قیم در «اعلام الموقعین» (۲/۳۶۳) و فلانی (ص ۱۰۴). [۲۸] ابن ابیحاتم در «آداب الشافعی» (٩۳) و ابوالقاسم سمرقندی در «الامالی» ابوحفص مؤدب در «المنتقی من الامالی» (۲۳۴/۱) و ابونعیم در «الحلیة» (٩/۱۰۶) و ابن عساکر (۱۵/۱۰/۱) با سند صحیح. [۲٩] ابن ابیحاتم (ص ٩۳) و ابونعیم و ابن عساکر(۱۵/٩/۲) با سند صحیح. [۳۰] ابن ابیحاتم (ص ٩۳-٩۴).