تفسیر سه جزء آخر قرآن کریم همراه با احکامی مهم برای هر مسلمان

فهرست کتاب

دوم: خون نفاس

دوم: خون نفاس

اگر زنی پس از زایمان خون (نفاس) نبیند: هیچ یک از احکام خون نفاس بر وی مترتب نیست، و روزۀ او هم باطل نمی‌گردد، واین چنین غسل بر وی واجب نمی‌باشد.

اگر زنی صرفاً نشانه‌هایی از زایمان (ولادت فرزند) را مشاهده کرد: هر آنچه را که زن از خون یا مایع دیگر به همراه احساس درد قبل از ولادت فرزند مشاهده می‌کند حکم خون نفاس را به خود نمی‌گیرد بلکه استحاضه است.

حکم خونی که از زن در هنگام ولادت فرزند خارج میگردد: خونی که در اثنای ولادت فرزند دیده می‌شود هر چند هنوز هیچ یک از اعضای آن از مهبل خارج نگردیده باشد و یا قسمتی از آن مشاهده گردیده باشد، خون نفاس است و اگر در این زمان نمازی از زن فوت گردیده باشد قضای آن بر او لازم نخواهد بود.

شمارش ایام نفاس از کی آغاز می‌گردد؟: بعد از خروج کامل جنین از شکم مادر ایام نفاس شروع می‌گردد.

حد اقل مدت نفاس: برای خون نفاس حداقلی تعیین نگردیده و اگر بلافاصله پس از ولادت فرزند خون قطع گردید واجب است که زن غسل کند و نماز بگذارد. چنین زنی نباید به انتظار تکمیل شدن 40 روز (که حداکثر مدت نفاس است) بنشیند.

حد اکثر مدت نفاس: حداکثر زمانی که برای نفاس تعیین گردیده 40 روز است، و اگر زنی بیش از این مدت خون دید بر وی واجب است که با اتمام 40 روز غسل کند و نماز بگزارد. مگر در حالی که نفاس او مصادف با حیض او گردد و بلافاصله پس از نفاس خون حیض وی شروع گردد. در اینصورت خونِ مازاد، حیض به حساب خواهد آمد.

حکم زنی که در یک شکم دو فرزند بزاید: زنی که در یک زایمان دو فرزند بدنیا آورد نفاس او بلافاصله پس از ولادت اولین فرزند وی آغاز می‌گردد.

حکم خونی که پس از سقط جنین از زن خارج می‌گردد: اگر جنین سقط شده 80 روز یا کمتر داشته باشد خون خارج شونده پس از وی استحاضه محسوب می‌شود، و اگر عمر جنین بیش از 90 روز باشد خونی که پس از آن خارج می‌گردد خون نفاس است. اما اگر جنین سقط شده ما بین 80 تا 90 روز عمر داشته باشد حکم معلق می‌گردد، یعنی اگر جنین مورد نظر متخلق به خلقت انسان گشته باشد (یعنی شبیه انسان شده باشد) خون خارج شونده پس از آن نفاس خواهد بود و در غیر این صورت خون استحاضه به حساب خواهد آمد.

اگر زنی در خلال 40 روزی (حداکثر) که برای نفاس تعیین شده پاک گردد و مجدداً پس از چندی خون ببیند حکم چیست؟: اگر زنی در اثنای 40 روز تعیین شده برای نفاس، پاک گردید این طهر به حساب می‌آید و بر وی (واجب) است که غسل کند و نماز را بر پای دارد. اما اگر در همین اثنا مجدداً خون دید خون مذکور قبل از اتمام 40 روز، نفاس است و احکام نفاس بر وی مترتب می‌گردد.

تبصره‌ها: 1) زنی که همواره خون استحاضه می‌بیند بر وی (واجب) است که نماز بخواند ولی برای هر نماز باید مجدداً وضو بگیرد.

2) اگر زنی قبل از غروب خورشید از حیض یا نفاس پاک گردید بر وی لازم است که نماز ظهر و عصر همان روز را به جای ‌آورد و اگر زنی قبل از طلوع صبح (صادق) از حیض یا نفاس پاک گردد بر او لازم است که نماز مغرب و عشای همان شب را به جای آورد.

3) اگر زنی وقت و زمان نمازی را دریابد ولی قبل از اینکه نماز بخواند در همان اثنا دچار حیض یا نفاس گردد، قضا کردن چنین نمازی بر ذمۀ وی نخواهد بود.

4) بر زنی که بر اثر حیض یا نفاس غسل می‌کند واجب است که موهای خود را (در صورت بافته شدن یا در هم بودن) از هم بگشاید. ولی زنی که برای رفع جنابت غسل می‌کند (از این قاعده مستثنی است) ونیاز نیست موهای خود را بگشاید.

5) مجامعت با زنی که حایض یا نفساء است حرام است، اما بهره‌بردن از زن در غیر مهبل(فرج وشرمگاه) جایز می‌باشد.

6) مجامعت با زنی که خون استحاضه می‌بیند مکروه است، ولی در صورت نیاز(ضرورت) زوج جایز می‌باشد.

7) مستحب است که زن مستحاضه (که خون استحاضه می‌بیند) قبل از ادای هر نماز یک بار غسل کند ولی اگر از این امر عاجز شد پس نماز ظهر و عصر را با یک غسل و نماز مغرب وعشا را با غسل دیگری ادا کند. برای نماز صبح نیز غسل کند که مجموعاً در شبانه‌روز سه بار غسل می‌کند. اگر این امر نیز بر وی دشوار آمد در هر روز یک بار غسل کند و برای ادای هر نماز مجدداً وضو بگیرد. اگر از انجام این امر نیز ناتوان ماند پس از اینکه غسل حیض را انجام داد برای هر نماز یک بار وضو بگیرد.

8) برای زن جایز است که برای به تأخیر انداختن حیض دوایی استعمال کند تا بتواند به مناسک دینی (شامل حج، روزه وغیره) بپردازد. همچنین اگر زنی بخواهد در رمضان حیض نگردد تا تمامی ایام ماه رمضان را روزه بگیرد برای او جایز است از چنین دوایی استفاده کند. البته مشروط به اینکه آن دوا برای بدن مضر نباشد.

زن در آیین اسلام: زن در آیین اسلام در اجر و پاداش با مرد یکسان است، و برتری یکی ایشان بر دیگر نزد اللهأ برطبق ایمان وعمل می باشد، جناب پیامبرج میفرماید: «إِنمَّا النِّسَاءُ شَقَائِقُ الرِّجَالِ» أبو داود. ترجمه: {جز این نیست که زنان (در خوی وسرشت واین چنین در اجر وپاداش) هـﻢمثل وهمدوش مردان اند}. و این چنین برای زن جایز است که حق خود را طلب کند، یا ظلم وستمی را که بر وی واقع شده از خود بردارد؛ زیرا خطاب دینی - که در قرآن وحدیث وارد شده است - زن و مرد را یکجا شامل است مگر در حالی که دلیلی بر تفریق ایشان دلالت کند، و این احکامی که شریعت در آن میان مرد و زن فرق گذاشته - اگر با باقی احکام دین مقارنه کرده شود - بسیار اندکی است، و آن هم از نگاه اینست که شریعت خصوصیت وطبیعت هریک مرد و زن را – از جهت خلقت وطاقت وقدرت – مراعات میکند، الله تعالی میفرماید: ﴿أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ١٤. ترجمه: {آیا کسی که (این همه مخلوقات را) آفریده است (حقیقت وطبیعت وحاجت آنها را) نمی داند؟ در حالی که او بسیار باریک بین خبردار است}. پس زن از خود وظیفهﻫـای ویژهﺍی دارد که بخودش اختصاص دارد، واین چنین مرد را وظیفهﻫـاییﺳـت که تنها بخودش تعلق دارد، و هرگاه یکی در وظیفۀ ویژۀ دیگری تدخل کند در توازن زندگی ضرر می رساند. بلکه برای زن - در حالی که در خانۀ خود بسر می برد - مانند مرد پاداش داده شده است، اسماء بنت یزیدل نزد پیامبرج – در حالی که میان اصحابشان بودند – آمده و گفت: پدر ومادرم قربان تو! من پیغامﺭسان زنانم به سوی شما، وخود هم می آموزم، جانم قربانت! واقعاً هیچ زنی در شرق یا در غرب نیست - برابر است که از این برآمدن من خبر شده یا نشده - مگر اینکه او بر این مفکوره واندیشۀ من است (که به خدمتﺗـان عرض خواهم کرد:) بیﺷـک الله تعالی تو را به دین حق به سوی مردان وزنان یکجا فرستاده است، و ما همه به تو و به خدایی که تو را فرستاده است ایمان آوردیم، و ما گروه زنان کسانی نگاهداشته شده و پردﻩنشین و خانـﻪنشین شمائیم، ما هستیم شهوت ورغبت شما را بجا کننده، و فرزندانتان را حمل کننده. وشما - ای گروه مردان- بر ما زنان به چند چیز برتری داده شدهﺍید: نمازهای جمعه وجماعت، عیادت مریضان، حاضر شدن جنازهﻫـا، پی در پی حج کردن، و بهتر از آن همه: جهاد در راه اللهأ . والبته هرگاه یکی از شما برای حج یا عمره یا مرابطه (مواظبت در سرحد دشمن) برود، ما هستیم که مالﻫـا و داراییﻫـای شما را نگاه میداریم، ولباسﻫـایتان را می دوزیم، و فرزندانتان را پرورش می کنیم. پس ما زنان تا چه اندازه در اجر وثواب با شما مردان شریک هستیم؟ آنگاه پیامبرج با همه رخسار خود رو به سوی اصحابشان نموده فرمودند: «هَلْ سَمِعْتُمْ مَقَالَةَ امْرَأَة ٍقَطُ أَحْسَنَ مِنْ مَسْأَلتِهَا في أُمْرِ دِيْنِهَا مِنْ هَذِهْ؟» ترجمه: { آیا شما سخن هیچ زنی را - که در بارۀ دین خود بپرسد- خوبتر وزیباتر از این زن شنیدید؟}. گفتند: گمان نمی کنیم که هیچ زنی به آنچه این زن اندیشیده رهنمون شود. آنگاه پیامبرج به سوی آن زن رو گردانید و برایش فرمود: «انْصَرِفي أَيَّتُهَا المَرْأَةُ، وَأَعْلِمِيْ مَنْ خَلْفَكِ مِنَ النِّسَاءِ أَنَّ حُسْنَ تَبَعُّلِ إِحْدَاكُنَّ لِزَوْجِهَا، وَطَلَبَهَا مَرْضَاتُهُ، وَإِتْبَاعَهَا مُوَافَقَتَهُ تَعْدِلُ ذَلِكَ كُلَّهُ» ترجمه: {ای زن! بازگرد وآنچه زنانی که پس از تو اند، خبرشان ده که: عشرت وخوشگذرانی یکی از شما با شوهرش، وجستن او خوشنودی وی را، و دنبالـﻪروانی او خواهش و رغبت وی را_ برابر اجر وپاداش همۀ اعمالی که یاد نمودی میباشد}. پس آن زن شادمان شد و تهلیل و تکبیر گفته بازگشت. روايت بيهقي.

ویکدسته زنان بخدمت رسول اللهج آمدند وگفتند: یا رسول الله! مردان برتری را بسبب جهاد در راه اللهأ بردند، آیا برای ما زنان عملی نیست که به وسیلۀ آن پاداش مجاهدین در راه الله را دریابیم؟ پیامبرج در جواب فرمودند: «مِهْنَةُ إحْدَاكُنَّ في بَيْتِهَا تُدْركُ عَمَلَ المجَاهِدِيْنَ في سَبيْلِ اللهِ» البيهقي. ترجمه: {مهنت وخدمت یکی از شما در خانۀ خود او را به پاداش مجاهدین در راه الله میرساند}. بلکه شریعت زن را آنقدر مرتبه بخشیده است که در بارۀ احسان ونیکویی به زن نزدیک اجر و پاداش بزرگی مرتب کرده است. جناب پیامبر ج فرمودند: «مَنْ أَنْفَقَ عَلَى ابْنَتَيْنِ أَوْ أُخْتَيْنِ أَوْ ذَوَاتَيْ قَرَابَةٍ يَحْتَسِبُ النَّفَقَةَ عَلَيْهِمَا حَتَّى يَكْفِيَهُمَا الله أَوْ يُغْنِيَهُمَا مِنْ فَضْلِهِ كَانَتَا لَهُ سِتْرًا مِنَ النَّارِ» أحمد والطبراني. ترجمه: {هرکس بر دو دختر یا خواهر یا زنی قریبه ونزدیک خود نفقه کند تا الله تعالی روزگار آنها را برابر کند، یا از فضل وکرم خود آنها را توانگر کند؛ آن دو زن برای او از آتش دوزخ پرده می باشند}.

برخى از احکام زنان:

* خلوت شدن مرد نامحرم با زن حرام است [36]. پیامبرج میفرماید: «لاَ يَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بامْرَأَةٍ إِلاَّ مَعَ ذِي مَحْرَمٍ» متفق عليه. ترجمه: { هیچ مردی بازنی نباید یکجا خلوت شوند مگر همراه محرم}. * برای زن جایز است که نماز را در مسجد ادا کند، مگر اگر ترس فتنه باشد درین حالت برایش مسجد رفتن مکروه است. حضرت عایشهل فرمودند: اگر پیامبر خداج کارهایی را که زنان امروز نو پیدا کردند درک میکرد حتماً آنها را از مسجد رفتن منع می نمود چنان که زنان بنی اسرائیل از مسجد رفتن منع شده بودند}. وچنان که نماز مرد در مسجد دوچند میباشد نماز زن نیز در خانۀ خـود دوچند می بـاشد. زنی نزد پیامبرج آمد وگفت: یا رسـول الله! من دوست دارم با تو (در مسجد) نماز خوانم. پیامبرج فرمودند: «قَدْ عَلِمْتُ أَنَّكِ تُحِبِّينَ الصَّلاةَ مَعِي، وَصَلاتُكِ فِي بَيْتِكِ خَيْرٌ مِنْ صَلاتِكِ فِي حُجْرَتِكِ، وَصَلاتُكِ فِي حُجْرَتِكِ خَيْرٌ مِنْ صَلاتِكِ فِي دَارِكِ، وَصَلاتُكِ فِي دَارِكِ خَيْرٌ لَكِ مِنْ صَلاتِكِ فِي مَسْجِدِ قَوْمِكِ، وَصَلاتُكِ فِي مَسْجِدِ قَوْمِكِ خَيْرٌ لَكِ مِنْ صَلاتِكِ فِي مَسْجِدِي» أحمد. ترجمه: {من بدرستی میدانم که تو نمازخواندن با من را دوست داری، ولی نمازت در خانـﻪات بهتر است از نمازت در حجرﻩات، ونمازت در حجرﻩات بهتر است از نمازت در سرایت، ونمازت در سرایت بهتر است از نمازت در مسجد قومت، ونمازت در مسجد قومت بهتر است از نمازت در مسجد من}. ونیز فرمودند: «خَيْرُ مَسَاجِدِ النِّسَاءِ بيُوْتُهُنَّ» أحمد. ترجمه: {بهترین مسجدهای زنان خانـﻪهایشان است}.

* حج وعمره بر زن – درحالی که محرمی ندارد که با او همسفر شود - واجب نیست، وسفر او بدون محرم جایز نیست؛ زیرا پیامبرج میفرماید: «لاَ تُسَافِرِ امْرَأَةٌ فَوْقَ ثَلاَثِ لَيَالٍ إِلاَّ مَعَ ذِي مَحْرَمٍ» متفق عليه. ترجمه: {زن به مسافت بیش از سه شب سفر نکند مگر با محرم}.

* زیارت قبرها واین چنین از دنبال جنازهﻫـا رفتن بر زنان حرام است بدلیل گفتۀ آنحضرت ج: «لَعَنَ الله زَوَّارَات الْقُبُور» ترجمه: {خداوند زنانی را که به زیارت قبور می‌روند لعنت فرموده است}. ام عطیهل می‌گوید: ما از متابعت (و مشایعت) جنازه منع شدیم ولی در این کار بر ما سختگیری نشد.مسلم.

* برای زن جایز است که موی سر خود را به هر رنگ که بخواهد رنگ کند بجز رنگ سیاه وآن هم مشروط به اینکه قصد از آن فریب دادن خواستگار نباشد، و این چنین قصد او تشبّه به زنان کفار یا زنان فاسقه نباشد.

* بر ما واجب است که حق و نصیب زن را از ارث - که الله تعالی برایش مقرر کرده است – بدهیم، و او را از حق ونصیبش منع کردن حرام است، و از جناب پیامبرج روایت شده که فرمودند: «مَنْ قَطَعَ مِيراثَ وَارِثِهِ؛ قَطَعَ اللهُ مِيرَاثَهُ مِنَ الجنَّةِ يَومَ القِيَامَةِ» ابن ماجه. ترجمه: {هرکه میراث وارث خود را قطع کند، الله تعالی در روز قیامت میراث او را از جنت قطع می کند}.

* بر شوهر نفقۀ زنش واجب است، و مراد از نفقۀ واجب: هر آن چیزیﺳـت که زن از آن بیﻧـیاز شده نمیﺗـواند از قبیل خـوراک ونوشاک وپوشاک بگـونۀ که معروف ومعمول است. الله تعالی میفرماید: ﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ ترجمه: {آنانی که امکانات وسیعی دارند، از امکانات وسیع خود انفاق کنند، و آنها که تنگدستند، از آنچه که خدا به آنها داده انفاق نمایند، الله تعالی هیچ کس را جز به مقدار توانایی که به او داده، تکلیف نمی‌کند، الله تعالی به زودی بعد از سختیها، آسانی قرار می‌دهد}. ودر صورتی که زن شوهر نداشت بر پدر یا برادر یا پسرش واجب است که بر او نفقه کند، و اگر هیچ قرابتی نداشت برای همۀ مردم مستحب است که بر او نفقه کنند، در حدیث شریف آمده است که: «السَّاعِي عَلَى الأَرْمَلَةِ وَالمِسْكِينِ كَالمُجَاهِدِ فِي سَبيلِ الله أَوْ كالذيْ يَقُوْمُ اللَّيْلَ ويصوْمُ النَّهَارَ» متفق عليه. ترجمه: { کسی که سرپرستی بیوه زن و مسکین را میکند مانند مجاهد در راه اللهأ، یا مانند کسی ست که شب را به طاعت و روز را به روزﻩداری بسر می برد}.

* زن (طلاق شده یا شوهرش وفات شده) شایستهﺗـر است به پرورش طفل خرد خود مادامیکه دیگر شوهر نکند، ونفقۀ آن بر پدرش (یا ورثـﻪاش) میباشد، که او نفقه وی را برای مادر وی میدهد مادامیکه در آغوش مادرش هست.

* مرد برای زن ابتداءً نباید سلام داد، الخصوص زن جوان یا در حالت ترس فتنه.

* هر هفته موهای زیر ناف و زیر بغل را گرفتن و این چنین ناخوﻥها را بریدن مستحب است، و گذاشتن آن بیشتر از چهل روز مکروه است.

* موهای روی را و الخصوص موهای ابرو را چیدن حرام است، زیرا رسول اللهج میفرماید: «لَعَنَ اللهُ النَّامِصَة والمتَنَمِّصَة» أبو داود. ترجمه: {لعنت الله باد بر زنی که موهای روی را می چیند، وبر زنی که آن را برای خود میخواهد}.

* سوگواری (عزاداری): بر زن حرام است که بیش از سه روز بر مرده‌ای سوگواری (عزاداری) کند، مگر زن براى همسرش که رسول الله ج میفرماید: «لا يحِلُّ لامْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِالله وَالْيَوْمِ الآخِرِ أَنْ تُحِدَّ عَلَى مَيِّتٍ فَوْقَ ثَلاثٍ إِلا عَلَى زَوْجها» مسلم. ترجمه: { برای هیچ زنی که به الله و روز آخرت ایمان دارد حلال نیست بیش از سه روز بر مرده‌ای سوگواری (عزاداری) کند، مگر بر شوهرش}. پس بر زن واجب است مدت چهار ماه و ده روز بر شوهر خود سوگوار باشد و در این مدت از هر نوع زینت وآرایش بپرهیزد، واز پوشیدن زیورآلات چون انگشتر ولباسهای زیبا و جذاب مانند لباسهای قرمز وزرد رنگ و عطرآگین کردن خود به زعفران اجتناب کند. همین طور آرایش با حنا یا رنگ دیگر وسرمه کردن و همچنین آغشته کردن پوست با روغنهای معطر در این زمان برای وی حرام است.

بدیهیست در این مدت او می‌تواند ناخنهای خود را کوتاه کند و موهای زاید را از بدن زایل کند وهمچنین غسل نماید. لازم به ذکر است واجب نیست که او حتماً در ایام سوگواری خود لباس با رنگ معین مثل لباس سیاه بپوشد (بلکه تنها باید از پوشیدن لباسهایی با رنگ شاد و جذاب اجتناب کند). زن شوهر مرده باید عده‌اش را در خانه‌ای بگذراند که در زمان حیات شوهرش در آن سکونت داشته است، بنابراین زن حق جا به جا کردن محل سکونت خود را ندارد و برای خارج شدن از خانه نیز تنها برای حاجت وآن هم در هنگام روز می‌تواند از آن خانه خارج شود.

* بر زن حرام است که موی سر خود را بتراشد مگر در صورت ضرورت، وبرایش جایز است که موی سرش را کوتاه کند بشرطیکه در کار او تشبّه به مردان نباشد؛ زیرا در حدیث آمده است که: پیامبر اللهج زنانی را که خود را به مردان تشبیه میدهند لعنت ونفرین گفته است. الترمذي. و این چنین در کار خود تشبّه به زنان کافران نکند که پیامبرج فرموده اند: «ومَنْ تَشَبَّهَ بقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ» أبو داود. ترجمه: { وهرکه به قومی خود را تشبیه کند از آن قوم میباشد}.

* بر زن واجب است چون از خانۀ خود خارج شد تن وبدن خود را با چادری بپوشاند که دارای شروط ذیل باشد: 1) همۀ بدنش را دربر گیرد. 2) در ذات خود زینت نباشد. 3) نازیک نباشد که چیزی زیر خود را نمایـان کند. 4) تنگ وچسپ نباشد. 5) عطرآلود وخوشبو شده نبـاشد. 6) شبیه به لبـاس مرد نباشد. 7)شبیه به لباس زنان کافر نباشد. 8) لباس شهرت وخود نمایی نباشد. و این چنین پوشیدن لباسی که در آن صورت انسان یا حیوان وجود دارد حرام است، و آویزان کردن آن وپوشانیدن دیوار بآن و فروختن آن نیز حرام است. وعورت زن در مقابل دیگران بر سه قسم است: 1) شوهر: برایش جایز است آنچه خواهد از زن خود ببیند. 2) زنان ومردان محارم: آنچه غالباً وعادتاً از بدن زن دیده می شود مثل: روی، موی، گردن، دست، ساعد، وقدم و امثال آن، برای زنان و یا مردان محارم دیدن آن روا است. 3) مردان نامحرم: برایشان جایز نیست که چیزی از بدن زن را ببینند مگر برای حاجت مثل: خواستگاری یا علاج وغیره. زیرا صورت زن فتنه است، فاطمه بنت المنذرل میگوید: ما روهای خود را از مردان می پوشاندیم. الحاکم. وعائشه ل میگوید: «كَانَ الرُّكْبَانُ يَمُرُّونَ بنَا وَنَحْنُ مَعَ رَسُولِ الله ج مُحْرِمَاتٌ فَإِذا حَاذوْنَا سَدَلَتْ إِحْدَانَا جِلْبَابَهَا مِنْ رَأْسِهَا إِلَى وَجْهِهَا فَإِذَا جَاوَزُونَا كَشَفْنَاهُ». أبو داود. ترجمه: {در هنگامی که ما همراه رسول الله ج (در حجة الوداع) در حالت احرام بودیم مردان سواران از پیش ما گذر میکردند، پس وقتیکه برابر ما می رسیدند چادر خود را از سر به روی خود پایین می کردیم، و چون از نزد ما میگذشتند روهای خود را برهنه میکردیم}.

* عدَّه: زنان عدّه‌های متفاوتی را می‌گذرانند که عبارتند از: 1) عدۀ زنی حامله: اگر زنی حامله باشد و همسرش فوت کند یا از وی طلاق گیرد عدۀ وی وضع حمل (زایمان) خواهد بود. 2)زنی که شوهرش فوت کرده است: چهار ماه و ده روز عده می‌گذراند. 3) زنی که طلاق داده شده است و او عادت حیض شدن را دارد: عده‌اش سه حیض می‌باشد و پایان عدة وی طهری است که پس از حیض سوم حاصل می‌گردد. 4) زنی که طلاق داده شده است و او حیض نمی‌شود: عده‌اش سه ماه می‌باشد.

زنی که طلاق رجعی داده شده است واجب است مدت عده همراه شوهرش باقی بماند، و در این اثنا بر شوهر جایز است که هر یک از مواضع زینت زن را که خواست مشاهده کند یا با وی خلوت گزیند، بدان امید که شاید خداوند قلبهای آندو را مجدداً به هم پیوند دهد. وبدیهیست پس از انقضای عده این حق سلب می‌شود. در این نوع طلاق (طلاق رجعی) اگر زوج به زن بگوید: به تو رجوع کردم. یا با وی همبستر شود رجوع صورت گرفته ودر این رجوع رضایت زن شرط نمی‌باشد.

* برای زن جایز نیست که خود را به نکاح بدهد؛ زیرا آنحضرتج میفرماید: «أَيُّمَا امْرَأَةٍ نَكَحَتْ بغَيْرِ إِذنِ وَلِيِّهَا فَنِكَاحُهَا بَاطِلٌ» أبو داود. ترجمه: {هر آن زنی که بدون اجازه ولی خود عقد نکاح بندد، نکاحش باطل است، نکاحش باطل است، نکاحش باطل است}.

* بر زن حرام است که موی خود را به موی دیگری پیوند کند (موی ساختگی برسر کند)، و اینکه در چیزی از بدن خود خالکوبی کند، و این دو کردار از گناهان کبیره است؛ زیرا آنحضرت ج میفرماید: «لَعَنَ الله الْوَاصِلَةَ وَالْمُسْتَوْصِلَةَ، وَالْوَاشِمَةَ وَالْمُسْتَوْشِمَةَ» متفق عليه. ترجمه: {خداوند لعنت کرده زنی را که موی دیگر زنان را پیوند می‌دهد، و زنی که درخواست می‌کند مو به سر او بپیونند، وزنی را که خالکوبی می‌کند، یا درخواست می‌کند او را خالکوبی کنند}.

* بر زن حرام است که بدون سبب از شوهرش طلاق خواهد؛ زیرا آنحضرت ج میفرماید: «أَيُّمَا امْرَأَةٍ سَأَلَتْ زَوْجَهَا الطَّلاقَ مِنْ غَيْرِ مَا بَأْسٍ فَحَرَامٌ عَلَيْهَا رَائِحَةُ الْجَنَّةِ» أبو داود. ترجمه: {هر آن زنی که بی‌دلیل از شوهرش تقاضای طلاق کند (حتی) بوی بهشت هم بر او حرام می‌شود}. (یعنی بوی بهشت به مشامش نخواهد رسید).

* بر زن واجب است که شوهر خود را در امور پسندیده اطاعت کند، الخصوص وقتیکه او را به همبستری فراخواند؛ زیرا آنحضرت ج میفرماید: «إذَا دَعَا الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ إلَى فِرَاشِهِ فَأَبَتْ أَنْ تَجِيءَ، فَبَاتَ غَضْبَانَ؛ لَعَنَتْهَا الْمَلائِكَةُ حَتَّى تُصْبحَ» متفق علیه. ترجمه: {اگر مردی همسرش را به بسترش فراخواند ولی زن خواستۀ او را اجابت نکند، فرشتگان، آن شب تا به صبح آن زن را لعنت (نفرین) می‌کنند}.

* بر زن حرام است که خود را عطر زده بیرون رود، اگر میدانسته باشد که در راه خود از نزد مردان نامحرم گذر میکند؛ زیرا آنحضرتج میفرماید: «إِنَّ المرْأَةَ إِذَا اسْتَعْطَرَتْ، فَمَرَّتْ عَلَى القَوْمِ لِيَجِدُوا رِيحهَا، فَهِيَ كَذَا وَكَذَا؛ يَعْنِي زَانِيَةً» أبو داود. ترجمه: { به تحقیق زن هنگامی که خویشتن را عطرآگین کند، و از نزد مردان نامحرم گذر ‌کند، چنین وچنان است. یعنی زناکار است}.

[36] محرم: هرآن مرد را گویند که بر وی نکاح آن زن هرگز روا نباشد، نه درحال ونه در مآل؛ بسبب نسب مثل: پدر، وپدران پدر، وپدران مادر، وپسر، وپسران پسر، وپسران دختر، وبرادر، وپسران برادر، وپسران خواهر، وکاکا (عموی: برادر پدر)، وماما (برادر مادر). ویا بسبب رضاعه (شیرخوری) مثل: پدر وپسر وبرادر وکاکا ومامای شیرخوری. وهرکه بسبب نسب محرم است بسبب رضاعه نیز محرم می باشد. ویا بسبب مصاهره (با کسی بسبب زن دادن ویا زن گرفتن خویشی کردن) مثل: خسور (پدران شوهر) وپسران شوهر از زن دیگر. وغیر ازینها همه اجانب اند، وباید با ایشان خلوت نشیند، ویکجا سفر نکند.