تعويذ و نوشته مشروع
کسی که در ارتباط با سنتها و قوانین الهی به اندیشه میپردازد در مییابد که مورد آزمایش واقع شدن یا ابتلا یکی از سنتهای مقدّر خداوند است. زیرا میفرماید: ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ١٥٥﴾ (البقره:155).
«قطعا همۀ شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و میوهها (و مواد غذایی)، آزمایش مىکنیم؛ و بشارت ده به صبرکنندگان».
کسی که گمان میبرد انسانهای صالح و پرهیزگار از ابتلاء دور و مصون میمانند در اشتباهند، زیرا مورد آزمایش قرار گرفتن نشانه ایمان است، از رسول اللهج سوال شده که: «کدام انسانها بیشتر مورد ابتلاء وامتحان قرار میگیرند او پاسخ فرمود: پیامبران و پس از ایشان صالحان و پس از آنها کسانی که بیشتر به ایشان نزدیکند، هرکس به اندازۀ دینداریش مورد آزمایش قرار میگیرد، اگر در دین او استواری باشد به اندازۀ آزمایش او افزوده میگردد و اگر در دینداری او ضعف ونرمیباشد از آن کاسته میشود». (روایت ابن ماجه) در واقع ابتلاء، علامت محبت خداوند در مورد بنده خویش است. رسول اللهج فرمودهاند: «وَإِنَّ اللهَ إِذَا أَحَبَّ قَوْمًا ابْتَلاهُمْ» أحمد، ترجمه: {خداوند هرگاه قومی را دوست بدارد آنان را مورد ابتلاء قرار میدهد}.
همچنین بلا و ابتلا نشانۀ آن است که خداوند به بندﻩاش اراده خیر دارد. زیرا رسول خداج فرمودهاند: «إِذَا أَرَادَ اللهُ بِعَبْدِهِ الْخَيْرَ عَجَّلَ لَهُ الْعُقُوبَةَ فِي الدُّنْيَا، وَإِذَا أَرَادَ اللهُ بِعَبْدِهِ الشَّرَّ أَمْسَكَ عَنْهُ بِذَنْبِهِ حَتَّى يُوَافِيَ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» الترمذی، ترجمه: {اگر خداوند نسبت به بندهاش ارادۀ خیر داشته باشد زودتر او را در دنیا دچار مجازات و عقوبت مینماید، و در صورتی که نسبت به او ارادۀ شر داشته باشد. او را با گناهانش به حال خود میگذارد تا در قیامت به تمام و کمال او را مجازات کند}. بلا و ابتلا هر چند اندک و کم باشند کفاره گناهانند. رسول گرامی اسلامج میفرماید: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ يُصِيبُهُ أَذًى شَوْكَةٌ فَمَا فَوْقَهَا إِلا كَفَّرَ الله بِهَا سَيِّئَاتِهِ كَمَا تَحُطُّ الشَّجَرَةُ وَرَقَهَا» متفق عليه . ترجمه: {هیچ مسلمانی نیست که بخاطر فرورفتن خار یا بیشتر از آن دچار اذیت و درد شود مگر آنکه خداوند همچون ریزش برگ درختان آنها را کفاره گناهانش میگرداند}.
این بدان خاطر است که اگر آن انسان مسلمان، صالح باشد بلا و ابتلا سبب پاک شدن گناهان گذشته یا بلند گردیدن مرتبهاش میشود و در صورتی که گناهکار باشد کفاره گناهانش میشود و او را به اهمیت آن یادآوری مینماید. همانگونه که میفرماید: ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ﴾ (الروم:41). ترجمه: {فساد، در خشکى و دریا بخاطر کارهای (ناپسندى) که مردم انجام دادهاند آشکار شده است}. بلا و ابتلا بر دو گونهاند: یکی آزمایش از طریق خیر است مانند افزایش ثروت و سرمایه. و دومی آزمایش به وسیله شر و بدی است مانند: گرسنگی ومشکلات مالی. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً﴾ (الأنبیاء:35). ترجمه: {و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش مىکنیم}. همچنین گاهی بلا و ابتلا از طریق بیماری و مرگ است که مهمترین عامل آنها چشم زنی وجادوگری ناشی از حسدورزی است زیرا از رسول اللهج روایت شده که: «أكثَرُ مَنْ يَمُوتُ مِنْ أمّتِيْ بَعْدَ قَضَاءِ اللهِ وقَدَرِهِ بالعَيْن» الطيالسي. ترجمه: {بسیاری امت من - بعد از قضا و قدر خداوند – بسبب چشم زنی می مرند}.
جلوگیری: لازم است با وسایل جلوگیری از چشم زدگی و جادوگری قبل از واقع شدن در آنها آشنا شویم وآنها را بکار بگیریم. زیرا جلوگیری از معالجه بهتر است. جلوگیری از آنها به وسایل مختلف بسیاری است که برخی از آنها عبارتند از: 1) تقویت نفس به وسیله توحید وایمان به این حقیقت که دخل و تصرف در نظام هستی تنها کار خداوند است، و همچنین اقدام به امور نیک و پسندیده ضرورت دارد. 2) حسن ظن به خداوند و توکل بر او، و بخاطر هرگونه چشم بد و عارضهای گمان نکند که بیمار میگردد زیرا توهم وخیال خود نوعی بیماری است [63]. 3)هرگاه کسی به حسادت و چشم بد بودن و یا جادوگری شهرت داشت از باب پرهیز از اسباب و وسایل، باید از او پرهیز نماید، نه از روى ترس و هراس. 4) ذکر خداوند و قدرت خداوند در مواردی که چیز شگفت بر انگیزی را میبیند. زیرا رسول اللهج میفرماید: «إِذَا رَأى أَحَدُكُمْ مِنْ نَفْسِه، أَو مَاله، أَوْ أَخِيْه مَا يُحِبّ، فَلْيُبَرّك، فَإنَّ العَيْن حَقّ» الحاكم. ترجمه: {هرگاه یکی از شما در مورد نفس خود یا داراییﺍش، یا در مورد برادر دینیاش چیزی را دید. ما شاء الله گفته و آن را تبریک گوید زیرا چشم زخم حقیقت دارد}. وتبریک مانند این گفته است: بارك الله لك، نه اینکه بگوید: تبارك الله. یعنی بگوید: خداوند آن را برایت مبارک بگرداند. 5) یکی از اسباب مصونیت در برابر چشم بد و جادو آغاز کردن روز با هفت دانه خرما (عجوه) از نخلستانهای مدینه نبوی است. 6) روی آوری به خداوند و توکل و حسن ظن و پناه بردن به او از چشم بد و جادوگری و اقدام به ذکر و پناه بردن (تعویذ) در هر بامداد و شامگاه [64]، و این اذکار باذن خداوند دارای تاثیرند، و تأثیر آن گاهی کم وگاهی زیاد می باشد بسبب قوت وضعف دو چیز:
1) ایمان به اینکه هر چه در آن آمده حق است و حقیقت دارد و با اراده خداوند مفید واقع میشود.
2) آن را به زبان بیاورد و به آن گوش فرا بدهد و دل را به آن بسپارد؛ زیرا آنها دعا هستند و بنابر روایتی: دعای دل غافل پذیرفته نمیشود.
وقت این اذکار و تعاویذ: ذکر و اوراد صبحگاه را پس از نماز صبح، و اذکار شامگاه را بعد از نماز عصر باید خواند، هرگاه مسلمانی آنها را فراموش کرد یا به کاری مشغول بود، هروقتی که بیاد آورد آنها را بگوید.
علائم مبتلا شدن به چشم بد و غیره: میان کار پزشکی و تعویذ شرعی تعارضی وجود ندارد زیرا قرآن هم برای بهبودی بیماریهای جسمی شفا دارد و هم برای بیماریهای روحی و معنوی.
اما هرگاه انسان از بیماریهای جسمی سالم باشد، عوارض آن (بیماریهای ناشی از چشم بد وغیره) معمولاً عبارتند از: صداع و سردرد غیر متمرکز، زردی چهره، عرق و ادرار بسیار، کم اشتهایی، بیحالی یا تب و لرزه، تپش قلب، درد و المی که در قسمت پایین شانهها و پشت نقل وانتقال مییابد. اندوه و غصه، خستگی و کوفتگی شبانه، فعل و انفعالات ناشی از ترس، خشم غیر طبیعی، کثرت تهوع، افسردگی، گوشهگیری، تنبلی وافسردگی، علاقه به خوابیدن و مشکلات وعوارض دیگر که از نظر پزشکی غالباً اسباب آنها شناخته شده نیستند و گاهی با توجه به شدت وضعف بیماری، آن علائم وجود دارند.
انسان مسلمان باید از ایمانی استوار و قلبی قوی برخوردار باشد که وسوسهها به آن راه پیدا ننمایند، و تنها با احساس یکی از عوارض خود را بیمار گمان نبرد، زیرا معالجه بیماری توهم وخیال پردازى خود کاری بسیار سخت و پیچیده است. زیرا گاهی بعضی اشخاص در حالی که سالمند یکی از آن عوارض در آنها وجود دارد و ممکن است بیماری ایشان بیماری جسمی باشد، گاهی ممکن است عوارضی مانند: افسردگی و اندوه و بیحالی نشانههای ضعف ایمان باشد، در این صورت لازم است چگونگی ارتباط خود را با خداوند مورد بررسی و باز بینی قرار بدهد.
در صورتی که بیماری بر اثر چشم بد باشد [65]، با خواست خداوند از دو راه میتوان آن را معالجه نمود: 1) اگر چشم زننده شناخته شود، به او گفته میشود که غسل کند و چشم زده شده با آب آن یا با مقداری از آن غسل نماید. 2) اگر چشم زننده شناخته شده نبود، از طریق تعویذ، دعاء وحجامت باید به معالجه آن پرداخت.
اما در صورتی که بیماری بر اثر سحر حاصل شده باشد، معالجه آن با خواست خداوند از یکی از راههای زیر ممکن خواهد بود: 1) اگر محل سحر را میدانست و آن را یافت در حالی که دو سوره معوذتین (قل أعوذ برب الناس وقل أعوذ برب الفلق) را میخواند گرههای آن را بگشاید وسپس آن را بسوزاند. 2) از طریق تعویذ شرعی و آیات قرآن به ویژه دو سوره معوذتین و بقره و دعاهایی که در پایان خواهند آمد، برای معالجه آن تلاش نماید. 3) نشره (باطل کردن سحر): که دو گونه است: أ) نوعی از آن که باطل گردانیدن سحر به وسیلۀ سحر و مراجعه به ساحران برای باز و باطل نمودن آن است، که حرام میباشد. ب) نوع دیگر روا میباشد، مانند: تهیه هفت عدد برگ از درخت سدر(کنار) و خوردکردن آن در میان دو سنگ و سپس خواندن سورههای: الکافرون، الإخلاص، الفلق و الناس سه بار و سپس قرار دادن آن در آب وبعد از آن نوشیدن وغسل کردن به وسیله آن و این کار را چند بار تا شفا پیدا کردن به خواست خداوند انجام دهد. (عبدالرزاق در کتاب مصنف).4) خارج گردانیدن سحر از راه خوردن مواد خوراکی اسهالﺁور اگر سحر در شکم قرار داشته باشد واگر در قسمتهای دیگر باشد از طریق حجامت [66] (نوعی خون گرفتن) برای معالجه آن اقدام شود.
شروط تعویذ(دعای شرعی) عبارتند از اینکه: 1) به وسیله نامها و صفتهای خداوند باشد. 2) به وسیله زبان عربی یا زبانی مفهوم انجام شود. 3) این اعتقاد داشتن که تعویذ در ذات خود مؤثر نیست و شفای این بیماری با خواست و اراده خداوند است. و تاکه تأثیر رقیه و تعویذهای شرعی بیشتر و قویتر باشد باید بنیت شفا یافتن و هدایت شدن انس و جن قرآن کریم را تلاوت کند، زیرا قرآن کریم هم برای شفا وهم برای هدایت [67] نازل شده است، پس نباید آن را بنیت کشتن یا سوزاندن جن بخواند مگر در حالی که برآمدن او به وسایل گذشته میسر نشود.
شروط تعویذکننده: 1) مستحب است که تعویذ کننده مسلمانی صالح و پرهیزگار باشد زیرا به هر مقدار که پرهیزکار باشد تأثیر کار او بیشتر خواهد بود. 2) به هنگام اقدام به تعویذ صادقانه به سوی خداوند روی بیاورد به گونهای که قلب و زبان او همراه شوند. اما بهتر آن است که هرکس برای خود اقدام به تعویذ نماید، زیرا دیگران غالباً قلبشان به چیزی دیگر مشغول است وهیچکس به اندازه خود او مشکل و نیازمندی او را احساس نمیکند، و خداوند خود اجابت دعای نیازمندان را وعده فرموده است.
شروط تعویذشونده: 1) مستحب است که مومن و صالح باشد و اندازۀ تأثیر آن با قوت و ضعف ایمان و پرهیزگاری در ارتباط است خداوند میفرماید: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا٨٢﴾ (الإسراء:82). «و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مىکنیم؛ و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمىافزاید». 2) روی آوردن صادقانه به پیشگاه خداوند و طلب شفا از جانب او. 3) در ارتباط با تأخیر در شفا و بهبودی اظهار گلهمندی نکند، زیرا تعویذ دعاست و اگر در مورد شفا عجله کند، ممکن است هیچگاه دعای او پذیرفته نشود. رسول الله ج فرمودهاند: «يُسْتَجَابُ لأَحَدِكُمْ مَا لَمْ يَعْجَلْ يَقُولُ: دَعَوْتُ فَلَمْ يُسْتَجَبْ لِي» متفق عليه. ترجمه: {اگر عجله نکنید دعایتان مستجاب مىشود نگویید دعا نمودیم اما مورد قبول واقع نشد}
تعویذ دارای روشهایی است که عبارتند از: 1) خواندن تعویذ همراه با دمیدن. 2) خواندن تعویذ بدون دمیدن. 3) گرفتن آب دهان به وسیله انگشت و آمیختن آن با خاک و سپس مالیدن آن بر روی محل درد. 4) خواندن تعویذ با مالیدن بر روی محل درد.
آیات و احادیثی که به وسیلهء آنها برای بیمار تعویذ میشود عبارتند از:
سورﻩهای: فاتحه، الکافرون، الاخلاص، الفلق، والناس وآیههاى:
* آیة الکرسى ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ٢٥٥﴾ [البقرة: 255] [68].
دو آیه آخر سوره البقره: ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ٢٨٥ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ٢٨٦﴾ [69](البقره:285-256).
* ﴿فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾ [70]
* ﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٠ ٱلَّذِينَ يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ قِيَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمۡ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَكَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ١٩١﴾ (آل عمران:190-191). [71]
* ﴿يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُجِرْكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ٣١﴾ [72]
* ﴿لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ﴾ (الحشر:21). [73]
* ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا٨٢﴾ (الإسراء:82). [74]
* ﴿قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ﴾. (فصلت:44). [75]
* ﴿وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ﴾ [76] * ﴿وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ٨٠﴾ [77]
* ﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ﴾ [78] * ﴿فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ﴾ [79]
* ﴿وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ٥١﴾ [80]
* ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ﴾ [81]
* ﴿فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا﴾ [82]
* ﴿فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى﴾ [83]
* ﴿لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا١٨﴾ [84]
* ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ ﴾ . [85]
* ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ١١٧ فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ١١٨ فَغُلِبُوا هُنَالِكَ وَانْقَلَبُوا صَاغِرِينَ١١٩﴾ (الأعراف:117-119). [86]
* ﴿قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَإِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى٦٥ قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى٦٦ فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَى٦٧ قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلَى٦٨ وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى٦٩﴾ (طه:65-69). [87]
* ﴿وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ٥١﴾ (القلم:51). [88]
برای تعویذ از روایات زیر استفاده میشود:
* «أَسْأَلُ اللهَ الْعَظِيْمَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِيْمِ أَنْ يَشْفِيَكَ» (7 بار). [89]
* «أُعِيْذُكُمَا بِكَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّةِ مِنْ كُلِّ شَيْطَانِ وَهَامَّةٍ، وَمِنْ كُلِّ عَيْنٍ لاَمَّةٍ» (3 بار). [90]
* «اللَّهُمَّ رَبَّ النَّاسِ أَذْهِبِ البَأْسَ اِشْفِ أَنْتَ الشَّافِي لاَ شِفَاءَ إلاَّ شِفَاؤكَ شِفَاءً لاَ يُغَاِدُر سَقَمَاً» (3 بار). [91]
* «اللَّهُمَّ أَذْهِبِ عَنْهُ حَرَّهَا وَبَرْدَهَا وَوَصَبَهَا». [92]
* «حَسْبِيَ اللهُ لاَ إِلَه إلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَّكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشُ الْعَظِيمِ» (7 بار). [93]
* «بِسْمِ اللهِ أرْقِيْكَ مِنْ كُلِّ دَاءٍ يُؤْذِيْكَ وَمِنْ شَرِّ كُلِّ نَفْسٍ أَو عَيْنٍ حَاسِدٍ اللهُ يَشْفِيْكَ بِسْمِ اللهِ أرْقِيْكَ» (3 بار). [94]
* دست خود را روی محل درد قرار دهید و (3 بار) بگویید: «بِسْمِ الله ِ» و (7 بار) بگویید: «أَعُوْذُ بِعِزَّةِ اللهِ وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ وَأُحَاذِرُ». [95]
چند یاد آوری:
1) تصدیق خرافات مربوط به صاحب چشم بد، مانند: خوردن ادرار او، یا اینکه باید از اثر او به گونهﺍی استفاده گرفت که او خبر نشود و هرگاه خبر شد نتیجۀ اثر او باطل خواهد شد، و امثال این خرافات به هیچ وجه صحیح نیست.
2) قراردادن مهره و طلسم و دستبند و گردنبند بر روی جایی یا چیزی که در مورد چشم خوردگی جای نگرانی دارد، جایز نیست. رسول اللهج میفرماید: «مَنْ تَعَلَّقَ شَيْئًا وُكِلَ إِلَيْهِ» الترمذي، (یعنی: هر کس چیزی را برخود بیاویزد، سرنوشتش در اختیار آن چیز قرار داده میشود).
اما اگر آیاتی از قرآن باشد در مورد آن اختلاف نظر وجود دارد و بهترآن است که ترک شود.
3) نوشتن جملاتی مانند: ما شاء الله، تبارك الله یا نقاشی شمشیر، چاقو، چشم، یا قرار دادن قرآن در اتومبیل (موتر) یا آویختن آیاتی از قرآن در منزل، هیچکدام از چشم زدن جلوگیری نمیکنند، حتی ممکن است جزو طلسم و افسون حرام به شمار بیایند.
4) شخص مریض باید به تأثیر تعویذ مطمئن باشد و از تأخیر در بهبودی احساس نگرانی نکند؛ زیرا گاهی اگر به بیمار گفته شود که در طول عمر باید دارو مصرف کنی اظهار نارضایتی نمینماید، اما اگر نتیجۀ تعویذ به طول بیانجامد اظهار نارضایتی مینماید در حالی که در برابر خواندن هر حرفی اجر و پاداش دارد و پاداش آن ده برابر است. لازم است مدام دعا و استغفارش را قطع نکند و صدقه و احسانش را بیشتر کند، زیرا احسان و صدقه جزو امور شفا بخش به شمار میآیند.
5) خواندن دسته جمعی بر خلاف سنت است و اثر آن ضعیف میباشد. همچنین اکتفا کردن به شنیدن آیات قرآن از نوار کاست، کافی نیست زیرا در مورد آن نیت که در تعویذ شرط است، تحقق پیدا نمیکند، هر چند گوش فرادادن به آن مفید است. تکرار تعویذ تا بهبودی کامل سنت است، مگر آنکه سبب زحمت و مشقت برای او بشود، در این صورت برای کاستن از ملال آن را کم کند. اما تکرار آیات یا دعا به تعدادی مشخص که در سنت وارد نشده، جایز نیست.
6) در زمینه نشانههایی وجود دارد که به آنها یا بعضی از آنها بر فریبکاری تعویذکننده استدلال میشود، و آنکه او با سحر و جادو سر و کار داشته نه با قرآن کریم، پس نباید فریب دینداری ظاهری او را خورد، زیرا گاهی ممکن است خواندن تعویذ را با آیاتی از قرآن آغاز کند، اما بلافاصله چیزهای دیگری را جایگزین آن کند، حتی ممکن است برای فریب دادن مردم مرتب به مسجد رفت و آمد داشته باشد، و گاهی در پیش روی شما مدام اهل ذکر و اوراد باشد، باید هوشیار بود و دچار فریب نشد.
برخی از نشانه های ساحران و فریبکاران عبارتند از: * پرسیدن نام بیمار یا مادر او، زیرا دانستن یا ندانستن نام در مورد معالجه چیزی را تغییر نمیدهد. * قطعهای از لباس بیمار را مانند: پیراهن یا ژاکت طلب کند. * ممکن است از بیمار بخواهد حیوانی را با ویژگیهای خاص تهیه کند تا او آن را برای جنیات ذبح کند و شاید خون آن را بر بدن بیمار بمالد. * خواندن ورد وطلسمهای نامفهوم و بیمعنی. * دادن پارچهای که در آن مربعهایی که در میان آنها حروف وارقامی نوشته شده - که حجاب نام دارد - به بیمار. * بیمار را به کنارهگیری از مردم وزندانی شدن در اطاقی تاریک برای مدتی مشخص- که حجبه نام دارد- وادار کردن. * امر کردن به بیمار که مدتی از استعمال آب خودداری کند. * دادن چیزی به بیمار تا آن را در زمینی دفن کند یا کاغذی را به او بدهد تا آن را بسوزاند واز دود آن به عنوان بخور استفاده نماید. * خبر دادن به بیمار از صفات و ویژگیهایی که دیگران از آن خبر ندارند، یا خبر دادن از اسم ومحل سکونت وبیماری او پیش از آنکه خود او چیزی را بر زبان بیاورد. * خبر دادن از نوع بیماری او از طریق تلفن یا پست وغیره یا بلافاصله پس از وارد شدن به اطاق او.
7) از نظر علمای اهل سنت و جماعت جنیها میتوانند خود را به هیئت انسان در آورند و به این آیت استدلال مینمایند: ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ . (البقره:275). ترجمه: {کسانى که ربا مىخورند، (در قیامت) برنمىخیزند مگر مانند کسى که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده (و نمىتواند تعادل خود را حفظ کند؛ گاهى زمین مىخورد، گاهى بپا مىخیزد)}. مفسرین در این مورد اتفاق نظر دارند که منظور از کلمه «مس» در این آیه: جنون شیطانی است که برای آدمی که جنی در قالب او رفته است، پیش میآید.
تتمه در بارۀ حکم سحر و جادو: سحر حقیقت دارد. و همانطور که در قرآن و احادیث ذکر شده امریست تأثیرگذار. سحر از نظر اسلام حرام وگناهی کبیره است. پیامبرج در مورد آن فرمودهاند: «اجْتَنِبُوا السَّبْعَ الْمُوبِقَاتِ قَالُوا:يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا هُنَّ؟ قَالَ:الشِّرْكُ بِالله،وَالسِّحْرُ..» متفق علیه ترجمه: {از هفت چیزی که باعث هلاکت میشوند بپرهیزید. یاران پرسیدند یا رسول الله آنها کدامها هستند؟ فرمودند: شرک نسبت به خداوند، سحر و جادو . . .} و قرآن نیز در بارۀ جادوگران فرموده است: ﴿وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ﴾. ترجمه: {و به خوبی می دانستند که هرکس خریدار آن (سحر وجادو) باشد در آخرت بهرهﺍی ندارد}. و سحر بر دو قسم است: 1) گرهﻫـا وافسونهایی که جادوگر بوسیلۀ آن از شیاطین جن در بارۀ زیان رساندن به شخص مسحور کمک می جویند. 2) داروهایی است در بدن و عقل و اراده و میل شخص مسحورتأثیر میگذارد که آن را «صرف و عطف» می نامند، و در نتیجۀآن شخص مسحور چیزی را گمان میکند روی دیگر گردیده یا از جای خود حرکت کرده یا راه رفته است و دیگر گمانهای شبیه باین. انجام نوع اول شرک است زیرا شیاطین جادوگر را تاکه به اللهأ کفر نورزد کمک نمی کنند، اما نوع دوم گناه خیلی هلاک رسان وکبیرهﺍی از کبایر الذنوب به شمار می رود. بدیهیست که همۀ آن به تقدیر الهی می شود.
پیامبرج در مورد تعیین مجازات ساحر و جادوگر میفرمایند: «حَدُّ السَّاحِرِ ضَرْبَةٌ بالسَّيْفِ» الترمذی. ترجمه: {مجازات ساحر اینست که گردنش با شمشیر زده شود}. باید متذکر شد احادیثی چون: «تعلمّوا السحرَ ولا تعمَلوا به» ترجمه: { سحر و جادو را یاد گیرید ولی بدان عمل نکنید}. دروغ هستند وصحّت ندارند.
چند نکتۀ مفید:
1) جن چیست؟ جنیها نوعی از مخلوقات خداوند هستند که آفرینش آنها از آتش است، آنگونه که ملایک از نور آفریده شدهاند. آنها در کل مکلفاند و میتوان پشت سر آنها نماز جماعت خواند وپیش از پیامبر گرامی محمدج پیامبری به سوی ایشان فرستاده نشده و درمیان خود ایشان پیامبران و رسولانی وجود ندارد. اشخاص کافر ایشان اهل دوزخ، و اهل ایمان آنها بهشتیاند، جسم آنها پس از مرگ مثل انسان به خاک تبدیل نمیشود. حال آنها در بهشت به مقدار اعمالشان بستگی دارد. اما آنان در گوشه و کنار بهشت قراردارند و در آن خورد و خوراک خواهند داشت.
تقی الدین: میگوید: ما ایشان را مشاهده خواهیم کرد اما آنان ما را بر عکس دنیا نخواهند دید.
2) حسادت چیست؟ حسادت به معنای آرزوی زوال نعمت دیگران است و غالباً چشم زدن از آن ناشی میشود، حسادت جزو بزرگترین گناهان است، حتی اساس همۀ گناهان به شمار میآید. و اولین نافرمانی خداوند به وسیله حسادت بوده، زیرا ابلیس به خاطر حسادت به آدم÷ حاضر نشد به او سجده کند، و قابیل بر اثر حسادت برادرش هابیل را به قتل رسانید.
معالجه حسادت: 1) آگاهی از خطر و اهمیت حسادت و اطلاع از این موضوع که همانگونه آتش، چوب را از بین میبرد حسادت نیکیها و حسنات انسان را نابود میکند. 2) آنچه را که خداوند به دیگران داده بر اساس تقدیر و حکمت او بوده و اظهار نارضایتی از آن اعتراض به کار خداوند و سستی ایمان به قضا و قدر به شمار میآید. 3) گفتن ما شاء الله و تبریک به هنگام دیدن چیزی جالب توجه، نشانۀ سلامت و پاکی نفس شماست.
آگاهی از اجر ترک حسادت: هر کسی زمانی که سر بر بالین مینهد در قلبش نسبت به کسی حسادت وجود نداشته باشد وارد بهشت میشود. همانگونه که در حدیثی که رسول اللهج به یکی از اصحاب مژدۀ بهشت داده و عبدالله بن عمروب بخاطر دانستن این راز بشارت و مژده به بهشت براى این صحابى، سه شبانه روز را نزد او سپرى کرد و در نتیجه دریافت که این صحابى دلش از حسادت پاک و خالى است.
[63] بیشتر پزشکان و متخصصین بر این باورند که بیشتر از دوسوم امراض جسمی از اسباب نفسی و روانی به گمان اینکه آنها بیمار هستند نشأت میگیرد. در حالیکه اصلا چنین بیماری در شخص وجود ندارد. (مترجم).
[64] نگاه: اوراد روزانه در هر بامداد وشامگاه در پایان این کتاب.
[65] العین: یا چشم زخم، اذیتی از طرف جن است که به اذن خداوند بر چشمخورده به سبب وصف و اعجابی از طرف چشمزننده که شیاطین آنرا فراهم میکنند، و مانعی در مقابل آن وجود ندارد (مانند ذکر، نماز و غیره) واقع میشود. وحدیث «العين حق» بروایت بخاری شاهد آن است،ٍ و روایت: «ويحضرها الشيطان وحسد ابن آدم» بروایت أحمد که هیثمی آن را صحیح دانسته برای آن شاهد دیگری است. و در حدیث به عین یعنی چشم تعبیر میشود زیرا آن آلت وصف است و نه بخاطر اینکه ضرر متوجه آن میشود زیرا شخص کور بدان گرفتار میشود در حالیکه نمیبیند.
[66] رسول اللهج میفرماید: «إنَّ خير ما تداويتم به الحجامة». ترجمه:{بهترین دارو برای مداوا حجامت است}. وحوادث بسیاری از این قبیل رخ داده که سبب آن سحر وچشمﺯدن بوده وبوسیله حجامت رفع شده است، مانند مرض سرطان وغیره.
[67] نیت هدایت یعنی: دعوت کسی که قرآن کریم را می شنود بسوی دین اللهأ وانجام کارهای خیر وخودداری از کارهای زشت، و این گونه نیت – از راه تجربه – ثابت شده است که تأثیر بزرگی دارد، جنیات به شنیدن قرآن کریم بسیار متأثر شده، در بیشتر اوقات بدی خود را از شخص مریض هرچه زودتر منع میکند، برخلاف نیت قتل که باعث سرتابی وتکبر و زیان رسانی او بخود تعویذکننده و به مریض میگردد، پیامبرج میفرماید: «إن الله رفيق يحب الرفق، ويعطي على الرفق ما لا يعطي على العنف ..» مسلم. ترجمه:{ الله تعالی بسیار نرم معامله ومهربان بوده ونرمی ومهربانی را دوست دارد، وبنده را بر نرمی آنچه عطا میکند که بر درشتی وقساوت عطا نکند}.
[68] ترجمه:{هیچ معبودى بحق نیست جز خداوند یگانه زنده، که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به او هستند؛ هیچگاه خواب سبک و سنگینى او را فرانمىگیرد، (و لحظهاى از تدبیر جهان هستى، غافل نمىماند) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست، کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟! (بنابراین، شفاعت شفاعتکنندگان، براى آنها که شایسته شفاعتند، از مالکیت مطلقه او نمىکاهد.) آنچه را در پیش روى آنها (بندگان) و پشت سرشان است مىداند (و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او، یکسان است.) و کسى از علم او آگاه نمىگردد، جز به مقدارى که او بخواهد. (اوست که به همه چیز آگاه است، و علم و دانش محدود دیگران، پرتوى از علم بىپایان و نامحدود اوست.) عرش او، آسمانها و زمین را دربرگرفته، و نگاهدارى آن دو (آسمان و زمین)، او را خسته نمىکند. بلندى ذات ومقام وعظمت، مخصوص اوست}. (این آیه عظیمترین وبا فضیلت ترین آیه قرآن است که به آية الكرسى مشهور است).
[69] ترجمه:{پیامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است. (و او، به تمام سخنان خود، کاملا مؤمن مىباشد). و همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او وکتابها و فرستادگانش، ایمان آوردهاند، (و مىگویند:) ما در میان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمىگذاریم (و به همه ایمان داریم). و (مؤمنان) گفتند: «ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! (انتظار) آمرزش تو را (داریم)، و بازگشت (ما) به سوى توست»(285) خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمىکند. (انسان،) هر کار (نیکى) را انجام دهد، براى خود انجام داده، و هر کار (بدى) کند، به زیان خود کرده است. (مؤمنان مىگویند:) پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن! پروردگارا! تکلیف سنگینى بر ما قرار مده، آن چنان که (به خاطر گناه و طغیان،) بر کسانى که پیش از ما بودند، قرار دادى! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرر مدار! و آثار گناه را از ما بشوى! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا وسرپرست مایى، پس ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان}.
[70] (پس زود باشد که تو را الله به انتقام گرفتن از ایشان کفایت کند و او شنوای دانا است)
[71] (مسلّماً در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب وروز، نشانههاى (روشنى) براى خردمندان است. همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، وآنگاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد مىکنند؛ و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند؛ (ومىگویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریدهاى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!).
[72] (ای قوم ما! دعوتگر الهی (محمدج یا قرآن کریم) را جواب مثبت دهید (دعوت وی را بپذرید) و به وی ایمان آورید (الله تعالی در برابر ایمانﺗـان) برخی از گناهان شما را برایتان می آمرزد، و شما را از عذابی دردناک پناه میدهد)
[73] (اگر این قرآن را بر کوهى نازل مىکردیم، مىدیدى که در برابر آن خاشع مىشود و از خوف خدا مىشکافد!)
[74] (واز قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مىکنیم؛ و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمىافزاید)
[75] «بگو: «این (کتاب) براى کسانى که ایمان آوردهاند هدایت و درمان است}.
[76] (و سینـﻪهای گروهی از مؤمنان را شفا می بخشد)
[77] (و چون مریض شوم همو تعالی است که مرا شفا میدهد)
[78] (بلکه به مردم حسد می ورزند بر آنچه که الله از فضل خویش به ایشان عطا کرده است)
[79] (پس چشم را بازگردان آیا هیچ شکستگی می بینی؟)
[80] (به تحقیق نزدیک بود آنانی که کفر ورزیدند تو را به چشمﻫـای تیز خود بلغزانند چون قرآن را شنیدند، و می گویند: البته این پیامبر دیوانه است)
[81] (آن گاه الله تعالی آرامش خود را بر پیامبرش وبر مؤمنان فرود آورد)
[82] (پس الله تعالی آرامش خود را بر او فرو فرستاد و او را به لشکریانی که آنها را نمیدیدید قوت داد)
[83] (پس آن گاه الله تعالی آرامش خود را بر پیامبرش وبر مؤمنان فرود آورد، و آنان را پایبند کلمۀ تقوی (لا إله إلا الله محمد رسول الله) گردانید)
[84] (به راستی الله تعالی از مؤمنان – هنگامی که در زیر آن درخت با تو بیعت می کردند – خوشنود شد، و آنچه را که در دلهایشان بود معلوم ساخت، پس آرامش خود را بر ایشان فرود آورد، وفتحی نزدیکی به آنان پاداش داد)
[85] (او تعالی است آن کس که آرامش را در دلهای مؤمنان فرود آورد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید)
[86] (ما به موسى وحى کردیم که: «عصاى خود را بیفکن!» ناگهان (بصورت مار عظیمى در آمد که) وسایل دروغین آنها را بسرعت برمىگرفت. (در این هنگام،) حق آشکار شد؛ وآنچه آنها ساخته بودند، باطل گشت. و در آنجا (همگى) مغلوب شدند؛ وخوار و کوچک گشتند)
[87] (- ساحران - گفتند: «اى موسى! آیا تو اول (عصاى خود را) مىافکنى، یا ما کسانى باشیم که اول بیفکنیم؟!». گفت: «شما اول بیفکنید!» در این هنگام طنابها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مىرسید که حرکت مىکند!. موسى ترس خفیفى در دل احساس کرد (مبادا مردم گمراه شوند)!. گفتیم: «نترس! تو مسلّماً (پیروز و) برترى!. و آنچه را در دست راست دارى بیفکن، تمام آنچه را ساختهاند مىبلعد! آنچه ساختهاند تنها مکر ساحر است؛ و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد!)
[88] (نزدیک است کافران هنگامى که آیات قرآن را مىشنوند با چشمزخم خود تو را از بین ببرند، ومىگویند: او دیوانه است!).
[89] (از خداوند عظیم، پروردگار عرش بزرگ، میخواهم که تو را شفا دهد).
[90] (من شما دو نفر حسن و حسین ب را به وسیله کلمات کامل الله از بدى هر شیطان و جانور زهردار و زخم چشم به حفظ خدا میسپارم).
[91] (بار خدایا! ای معبود مردم و نابودکننده مرضها، شفا بده که تو شفا دهندهای. جز تو شفادهندهای نیست، شفایی که مرضها را باقی نمیگذارد).
[92] (بار خدایا! از وی گرمی و سردی ودرد این مرض را دور ساز)
[93] (الله مرا کافیست، نیست معبود برحقی جز او، بر او توکل کردم، و او پروردگار عرش بزرگ است)
[94] (بنام الله تو را افسون میکنم از هر بیماریی که اذیتت میدهد، و از بدی هر نفس یا چشم حسدکننده، الله تو را شفا میدهد، بنام الله تو را افسون میکنم).
[95] (من بـه عزت خـدا و قدرتش پناه میبرم از شرّ آنچه به آن دچار میشوم و از آن بیم دارم و میترسم).