تفسیر سه جزء آخر قرآن کریم همراه با احکامی مهم برای هر مسلمان

فهرست کتاب

سوره «الحشر»

سوره «الحشر»

﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ١

1- آنچه‌ در آسمانها و آنچه‌ در زمین‌ است‌ الله را (تسبیح‌ گفت، و اوتعالی را) از هرچه لایق او نیست به‌ پاکی‌ یاد کرد، و اوست‌ «عزیز» یعنی: قوی‌ و غالب که هرگز کس بر او غالب نشود،‌ و اوست «حکیم» در تقدیر و تدبیر و صنع و تشریع خویش‌، که‌ اشیاء را در موضع‌ مناسب‌ آنها قرار می‌دهد.

﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ٢

2- الله - سبحانه وتعالی - آن‌ ذاتی است که‌ کسانی را که پیامبری محمد ج را انکار کرده بودند از مردم اهل‌ کتاب‌ - که همانا یهودیان بنی‌نضیر بودند - از خانه‌هایشان‌ که در همسایگی مسلمانان در ما حول مدینه قرار داشت بیرون ساخت، و آن هم در نخستین‌ بیرون راندن یهودیان بود از «جزیره عرب» به سرزمین «شام»، شما - ای مسلمانان! - گمان‌ نمی‌کردید که‌ ‌آنها با اینگونه ذلت و خواری از دیار خود بیرون‌ آیند، چراکه آنها دارای نیروی محکم و بشتیبانی قوی بودند، و خود یهودیان هم‌ گمان‌ کردند که‌ قلعه‌ها و پناهگاه‌هایشان‌ عذاب الله را از سرشان باز می‌دارد، و هیچ کس توانایی آن قلعه‌ها را ندارد، پس‌ الله تعالی از جایی‌ بر آنان‌ آمد که‌ هرگز بخاطرشان‌ ‌نمی‌گذشت،‌ و در دلهایشان‌ ترس‌ و هراسی سخت را افگند، خانه‌های‌ خود را به‌ دستهای‌ خود و به‌ دستهای‌ مؤمنان‌ ویران‌ می‌کردند، پس‌ ای ‌صاحبان‌ دیده‌های سالم، و خردهای افزون! (به‌ خود آیید) و از آنچه به آنها رویداد پند و عبرت‌ بگیرید.

﴿وَلَوْلَا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلَاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابُ النَّارِ٣

3- و اگر الله بیرون‌ شدن‌ آنان‌ از دیارشان‌ را (بر این‌ شیوه‌) نوشته‌ نمی‌کرد و بر آنان‌ به‌ این‌ کار حکم‌ نمی‌کرد، حتماً‌ آنان‌ را در دنیا با کشتن‌ و بردگی‌ عذاب‌ و مجازات‌ می‌کرد، و برای آنان‌ در آخرت‌ عذاب‌ آتش‌ است.

﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ٤

4- آنچه این یهودیان‌ را در دنیا رسیده وآنچه در آخرت در انتظار آنهاست، به‌ سبب‌ آن‌ است‌ که‌ آنان فرامین الله و فرامین پیامبرش‌ را به سخت‌ترین گونه مخالفت‌ کردند، و با الله و رسولش جنگیدند، و در معصیت و نافرمانی وی کوشیدند، و هر کس‌ با الله و رسولش مخالفت‌ کند، پس بی‌گمان‌ الله تعالی او را سخت‌ عقوبت خواهد داد.

﴿مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ٥

5- ‏هر درخت خرمایی را که شما - ای مؤمنان! - بریدید، یا آن‌ را ایستاده‌ بر پایه‌ها و ریشه‌هایش گذاشتید، بدون اینکه بر او تعرض کنید؛ پس به اجازه الله و فرمان او بوده است (و گناهی متوجه شما مسلمانان نمی‌باشد، و الله به این کار اجازه داده است) تا بیرون‌روندگان از طاعت خود و مخالفت‌کنندگان امر و نهی خویش را خوار و رسوا گرداند، آنگاه که شما را بر قطع ‌نمودن‌ و سوزاندن درختان‌ خرمای ایشان مسلط ساخت.

﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ٦

6- و آنچه‌ الله‌ أ از اموال‌ یهودیان بنی‌نضیر به‌ صورت فیء بر پیامبرش ‌برگردانید، شما (مؤمنان)‌ برای‌ بدست‌ آوردن‌ آن‌ نه‌ بر اسبی‌ سوار شده‌اید و نه‌ بر شتری، ولیکن‌ الله تعالی پیامبرانش‌ را بر هرکس‌ که‌ خواهد از دشمنان‌ خود مسلط می‌گرداند، وسرانجام آنها بدون جنگ برایشان تسلیم می‌شوند، و الله بر هر چیز تواناست هیچ چیزی او را عاجز نمی‌دارد. و «فیء»: آنگونه اموالی است که از کافران به راه حق بدون‌ جنگ گرفته می‌شود.

﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ٧

7- ‌آنچه‌ الله أ به‌ صورت‌ فی‌ء بر پیامبر خود از اموال‌ مشرکان اهل‌ آبادیها - بدون اینکه بر اسبی یا شتری سوار شوند - عاید گردانید، پس آن‌ اموال‌ از آن‌ الله و از آن‌ پیامبر است، که‌ در مصالح‌ عمومی مسلمانان‌ صرف می‌شود، و متعلق‌ به‌خویشاوندان‌ رسول الله - ج -، و به‌ یتیمان‌ - یعنی: کودکان فقیرانی که‌ قبل‌ از رسیدن ‌به‌ مرحله‌ بلوغ‌، پدرانشان‌ را از دست‌ داده‌اند - و به‌ مساکین - یعنی: اهل فقر و حاجت - ‌و به‌ ابن‌السبیل‌ - یعنی: مسافر بیگانه‌ای‌ که‌ نفقه‌اش نابود شده و دارائی‌اش از وی قطع گردیده است - می‌باشد، به‌ این‌ تقسیم‌ حکم‌ نمودیم‌ تا مبادا اموال تنها در ملکیت توانگران‌ و ثروتمندان‌ بوده و در میان آنان دست‌ به ‌دست‌ گردیده، وفقراء و مساکین از آن اموال محروم و بی‌نصیب بمانند، و هر چه‌ پیامبر به‌ شما بدهد از اموال، یا آنچه برای شما تشریع کند از امور شریعت، باید آن‌ را بگیرید، و هر چه‌ شما را از گرفتن آن‌ یا انجام آن منع‌ کند پس‌، از آن‌ باز ایستید، و از الله بترسید با بجا آوردن‌ اوامر و ترک‌ نواهی‌ وی‌؛ زیرا الله برای کسانی که او را نافرمانی می‌کنند و با امر و نهی او مخالفت می‌ورزند سخت‌ عقوبت خواهد داد. و این آیت کریمه اصل و دلیلی است بر واجب بودن عمل به سنت رسول الله – ج – خواه قول باشد یا فعل یا تقریر. (سنت تقریری آن را گویند که در حضور رسول الله – ج – گفته یا کرده شده باشد، و رسول الله هم آن را اقرار کند و انکار نکند).

﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ٨

8- و این چنین از مالی که الله تعالی بر رسولش به صورت فیء عاید گردانیده، برای‌ فقیران‌ مهاجرین‌ داده می‌شود، آنانی که‌ کفار «مکه» ایشان را ناچار از دیار و اموالشان‌ بیرون‌ راندند، آنکسانی که همیشه از الله می‌طلبند که بر ایشان فضل کند با روزی ‌یافتن‌ در دنیا و کسب‌ رضای‌ حق‌ تعالی‌ در آخرت، و الله و پیامبرش‌ را نصرت‌ می‌دهند با جهاد در راه الله، این‌ گروه‌، ایشانند صادقانی که گفتار خویش را با کردارشان راست‌ گردانیده‌‌اند.

﴿وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ٩

9- و کسانی‌ که‌ پیش‌ از هجرت مهاجران‌ در «مدینه» جای‌ گرفته‌ و ایمان‌ آوردند – یعنی: مردم انصار – مهاجران را دوست‌ می‌دارند، و ایشان را با اموال‌ خویش‌ کمک و مواسات می‌کنند، و نسبت‌ به‌ آنچه‌ که‌ به‌ مهاجران‌ از اموال‌ فی‌ء و غیره داده‌ شده‌ است‌، در سینه‌های‌ خود هیچگونه حسدی نمی‌یابند، و مهاجران‌ و محتاجان را بر خویشتن مقدم‌ می‌دارند، هرچند در خودشان فقر و نیازمندی‌ وجود داشته‌ باشد، وهر کس‌ از بخل و از منع نمودن مال زاید از قدر حاجت، سالم بماند پس‌ آن‌ گروه‌ ایشانند رستگارانی که به مطلوب خود دست یافته اند.

﴿وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ١٠

10- و مؤمنانی که پس از انصار و مهاجران پیشین آمده‌اند، می‌گویند: پروردگارا! برای ما گناهان ما را بیامرز، و برادران‌ دینی ما را که‌ بر ما به ‌ایمان‌ آوردن‌ سبقت‌ کرده‌اند، نیز بیامرز، و در دلهای‌ ما نسبت‌ به‌ اهل ایمان، هیچ‌ کینه‌ و حسدی‌ قرار نده، پروردگارا! تو به بندگان خود بسیار مهربان و بسیار رحیمی. و در آیه کریمه دلیلی است بر اینکه باید فرد مسلمان گذشتگان خویش را به خوبی یاد کند، و برایشان دعا کند، و اینکه باید یاران پیامبر – ج – را دوست دارد، و ایشان را به خوبی یاد کند، و برایشان خوشنودی الله را بخواهد (همیشه بگوید: «رضی الله عنهم»).

﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ١١

11- آیا به‌سوی‌ منافقان ندیدی‌ که‌ به‌ برادران‌ خود در کفر از یهودیان بنی‌نضیر می‌گویند: اگر شما را محمد و کسانی که با او اند از خانه‌هایتان بیرون‌ رانند، البته‌ ما نیز همراه‌ شما بیرون ‌می‌آییم، و هیچ‌ کس‌ را از آنانی‌ که‌ می‌خواهند تا ما از نصرت شما دست برداریم یا ما را از بیرون ‌آمدن‌ با شما باز دارند، هرگز اطاعت‌ نمی‌کنیم، و اگر با شما بجنگند، حتماً شما را یاری‌ خواهیم‌ کرد، و الله تعالی گواهی‌ می‌دهد که‌ البته‌ منافقان‌ دروغگو هستند در آنچه‌ که‌ به‌ یهودیان‌ بنی‌نضیر وعده‌ داده‌اند.

﴿لَئِنْ أُخْرِجُوا لَا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لَا يَنْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ١٢

12- اگر یهودیان از شهر «مدینه» بیرون رانده شوند، هرگز منافقان با ایشان بیرون نمی‌آیند، و اگر با ایشان جنگ و قتال در گیرد، هرگز همراهشان – چنان که وعده کرده بودند – همکاری نمی‌کنند، و اگر - به‌ فرض‌ - همراه با ایشان (علیه مسلمانان) جنگ و قتال کنند، البته‌ شکست‌خوردگان پشت‌ (به معرکه) کرده، پا به فرار بزنند، سپس الله تعالی آنان را نصرت ندهد، بلکه‌ خوار و ذلیل‌شان‌ می‌گرداند.

﴿لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ١٣

13- بی‌شک ترس و هراس از شما – ای مؤمنان! - در سینه‌های منافقان نسبت به ترس و هراسشان از الله – أ – بزرگتر و سخت‌تر است، و آن به سبب اینست که آنها قومی‌اند که عظمت الله و ایمان به او را درست نمی‌فهمند، و از سزا و عقوبت او نمی‌ترسند.

﴿لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ١٤

14- یهودیان‌ هرگز به‌ صورت‌ دسته‌جمعی در جنگ‌ با شما روبرو نمی‌شوند، جز در میان‌ قریه‌هایی‌ که‌ با دیوارها و خندقهای محکم استوار شده است، یا از پشت‌ دیوارها (که آن را برای خود سپر قرار می‌دهند) دشمنی و عداوتشان در میان‌ خودشان‌ سخت‌ است، گمان می‌کنی که آنان‌ همه متحد بر یک کلمه‌اند،‌ درحالی‌که‌ دلهایشان‌ پراکنده‌ است، و این (‌تفرّق و پراکندگی)‌ به‌ سبب‌ آن‌ است‌ که‌ آنها قومی‌ هستند که‌ فرمان الله را نمی‌فهمند، و در آیات وی نمی‌اندیشند.

﴿كَمَثَلِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِيبًا ذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ١٥

15- داستان این یهودیان در بارۀ آنچه از عقوبت الله که بر ایشان فرود آمد، به مانند داستان کفار قریش در روز «بدر» و به مانند داستان یهودیان بنی‌قینقاع است، که پیامد بد کفر و دشمنی خویش با رسول الله – ج – را چشیدند، و (گذشته از این) برایشان در آخرت نیز عذاب دردناکی است.

﴿كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ١٦

16- و داستان این منافقان در مورد برانگیختن یهودیان بر جنگ و قتال و وعده دادنشان آنان را به نصرت و کمک علیه رسول الله – ج – مانند داستان شیطان است آنگاه که کفر را در نگاه‌ انسان‌ آراست‌ و او را به‌کفر واداشت‌ و به‌ کفر برانگیخت‌، پس‌ چون‌ (انسان‌ فریب‌ شیطان‌ را خورد و به‌سبب پیرو‌ی و فرمانبرداری‌ از وی) کافر شد؛ گفت: همانا من‌ از تو بیزارم و برکنارم‌، من‌ واقعاً از الله پروردگار همه آفریدگان می‌ترسم. (این‌ برخورد از سوی‌ شیطان‌ در روز قیامت‌ روی‌ می‌دهد)

﴿فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِي النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ١٧

17- پس‌ عاقبت ‌کار شیطان‌ و آن‌ انسان‌ که از او اطاعت نموده کافر شد، این‌ بود که‌ هر دو در‌ دوزخ‌ اند، همیشه در آن بمانند، و این‌ است‌ جزای‌ تجاوزگرانی که از حدود الله تجاوز کرده‌اند.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ١٨

18- ای کسانی که الله و رسولش را تصدیق نموده و به شریعت وی عمل کرده اند! از الله بترسید، و از جزا و عقوبت او باحذر باشید با فعل آنچه شما را بآن امر نموده، و ترک آنچه شما را از آن نهی کرده است، و باید هر نفسی بیندیشد که چه چیز از اعمال را برای روز قیامت پیش فرستاده است، و از الله - در مورد آنچه انجام می‌دهید و آنچه ترک می‌کنید - بترسید، بی‌گمان الله ـ به آنچه می‌کنید آگاه است، و هیچ‌ چیز از اعمال‌ و احوالتان‌ بر او پنهان‌ نمی‌ماند، و‌ قطعاً او جزا دهنده‌ شما در برابر اعمالتان‌ می‌باشد.

﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ١٩

19- و نباشید – ای مؤمنان! - مانند کسانی‌ که حق الله – أ – را که بر ایشان واجب گردانیده است، ترک ‌کردند، پس به سبب آن، ‌الله تعالی آنان را دچار فراموشی‌ گردانید که نصیب و حصۀ خود را از کارهای خیر که باعث نجات آنان از عذاب روز قیامت می‌شود؛ فراموش کردند، این‌ گروه‌، آنانند وصف‌شدگان به فسق، بیرون‌‌رفته‌گان‌ از دایره‌ طاعت‌ الله و رسولش.

﴿لَا يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ٢٠

20- اهل‌ دوزخ‌ که در عذاب‌اند و اهل‌ بهشت‌ که در نوش ونعمت‌اند هرگز برابر نیستند، اهل‌ بهشت‌ ایشانند رستگاران. یعنی: دست‌ یافتگان‌ به‌ هر مطلوبی،‌ و نجات‌ یافتگان‌ از هر ناخوش‌آیندی.

﴿لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ٢١

21- اگر ما این‌ قرآن‌ را بر کوهی‌ از کوه‌ها فرود می‌آوردیم‌، و وعد و وعیدی را که در آن است می‌فهمید؛ یقیناً آن‌ کوه‌ را ـ به‌ رغم‌ محکمی‌، صلابت‌ و ضخامت‌ جرم‌ آن‌ ـ از ترس‌ الله تعالی فروتن،‌ خوار و درهم‌ شکافته‌ می‌دیدی، و ما این‌ مثلها را برای‌ مردم‌ می‌زنیم، و آن را برایشان روشن می‌سازیم‌ تا شاید که آنان‌ در قدرت و عظمت الله – أ – بیندیشند. و در این آیه کریمه تشویقی است بر تدبر قرآن، و فهمیدن معانی آن، و عمل به مضمون آن.

﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ٢٢

22- اوست‌ الله ـ آن معبودی برحق که‌ غیر از او معبودی برحق‌ نیست‌، دانای‌ نهان‌ و آشکار است، می‌داند آنچه را که غایب ‌و ناپیداست‌ و آنچه را که حاضر و پیداست، و اوست‌ «رحمان» که رحمتش همه چیز را دربر گرفته است، «رحیم» به مؤمنانی که به او ایمان آورده‌اند.

﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ٢٣

23- اوست الله، آن معبودی برحق که جز او معبودی برحق نیست، «ملک»‌ یعنی: مالک‌ همه چیزها و تصرف‌کننده در آن است، بدون هیچگونه ممانعت (جلوگیری) یا مدافعت (دور داشتن)، از هر نقصی‌ منزه‌ است،‌ ذاتی‌ که‌ از هرگونه‌ عیبی‌ سالم‌ است، تصدیق‌کننده‌ فرستادگان و پیامبرانش ‌هست‌ با آنچه به آنان فرستاده است از نشانه‌های روشن وآشکارا،‌ بر همه بندگان‌ خود و بر اعمالشان‌ گواه‌ و برآنان‌ ناظر است، «عزیز» یعنی: غالب‌ شکست‌ناپذیر است، ‌«جبار» یعنی: شکوهمندی است که همه بندگانش زیر قهر اوست و برای او همۀ آفریدگان گردن نهاده‌اند، «متکبر» یعنی: والامقام وفرازمند است که کبریا و عظمت تنها از آن اوست، الله تعالی پاک و منزه است از آنچه او را با وی در عبادتش شریک ‌می‌سازند.

﴿هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ٢٤

24- اوست الله ـ «خالق» یعنی: آفریدگار که همه آفریدگان را به‌ اندازه‌ و مقدار متناسب‌ آنها آفریده است، «بارئ» یعنی: نوپدید آورنده‌، ‌و ایجادگر آنها بر مقتضای حکمت خویش، «مصور» یعنی: صورتگر و شکل‌دهندۀ آفریدگان خود به آنگونۀ که خودش می‌خواهد، تنها برای اوست نامهای نیکوتر و زیباتر، و صفات بلندتر و والاتر، همه آنچه‌ در آسمانها و زمین‌ است‌ برای‌ او تسبیح‌ می‌گوید (و او را به‌ پاکی‌ یاد می‌کند)، و اوست‌ «عزیز» یعنی: غالب که از دشمنان خود سخت انتقام می‌گیرد، «حکیم» یعنی: دارای حکمت در تدبیر و کارسازی شئون بندگانش.