تفسیر سه جزء آخر قرآن کریم همراه با احکامی مهم برای هر مسلمان

فهرست کتاب

سؤالات مهم در زندگی انسان مسلمان

سؤالات مهم در زندگی انسان مسلمان

1- مسلمانان، عقاید خود را از چه منابعی أخذ می‌کنند؟ از دو منبع قرآن و احادیث صحیح پیامبر ج که به تعبیر قرآن: ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى٤ (النجم:4). «آنچه مى‏گوید چیزى جز وحى که (از جانب الله) بر او نازل شده نیست». اما لازم به ذکر است استنباط ما از آیات و احادیث، باید بر مبنای فهم و استنباط صحابه و سلف صالح باشد.

2- در صورت بروز اختلاف بین مسلمانان، آنان باید به چه منبعی رجوع کنند؟ در صورت بروز هر نوع اختلافی باید به حکم و دستور شرع مراجعه کرد که این حکم و دستور، از دو منبع قرآن و حدیث استنباط می‌شود. قرآن در این رابطه می‌فرماید: ﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ (النساء:59). «و اگر در چیزی اختلاف داشتید (و در امری از امور کشمکش پیدا کردید) آن را به خدا (با عرضۀ به قرآن)، و پیغمبر او (با رجوع به سنت نبوی) ارجاع دهید». پیامبر اسلام ج هم در رابطه با قرآن و حدیث و اهمیت آن دو می‌فرمایند: «تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا: كِتَابَ الله، وَسُنَّةَ نَبِيِّهِ» أحمد. «در میان شما دو چیز را به یادگار گذاشتم، تا زمانیکه به آن دو متمسّک شده و عمل کنید، از گمراهی و ضلالت به دور خواهید بود، آن دو کتاب خدا (قرآن) و سنت رسول الله ج هستند».

3- چه گروهی در روز قیامت نجات یافته و رستگارند؟ پیامبر اسلام ج در این رابطه فرموده‌اند: «وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلاثٍ وَسَبْعِينَ مِلَّةً كُلُّهُمْ فِي النَّارِ إِلا مِلَّةً وَاحِدَةً. قَالُوا: وَمَنْ هِيَ يَا رَسُولَ الله؟ قَالَ: مَا أَنَا عَلَيْهِ وَأَصْحَابِي» الترمذی. ترجمه: {امت من به هفتاد و سه گروه و فرقه تقسیم می‌شوند وتنها یک گروه از آنان رستگار می‌گردند و بقیه در آتش دوزخ گرفتار می‌آیند. اصحاب از ایشان پرسیدند: یا رسول الله! آن گروه چه کسانى هستند؟ ایشان فرمودند: گروهی که از سنت و روش من، و یارانم تبعیت نماید}. بنابر این حدیث، مذهب بر حق، مذهبی است که از سنت پیامبر وسیرت یاران آن حضرت پیروی نماید، و از بدعت در دین پرهیز کند.

4- شروط قبول کارهای نیک چیست؟ 1) ایمان به خدا و اعتقاد به توحید؛ زیرا کار نیک فرد مشرک پذیرفته نمی‌شود. 2) داشتن اخلاص در انجام آن کار، به نحوی که تنها رضای خدا مدّنظر باشد. 3) در انجام آن کارها از سنت پیامبر اکرم ج تبعیت شود؛ زیرا تنها بر اساس دستورات شرع می‌بایست خداوند را عبادت نمود. رعایت نکردن هر کدام از این شروط، کارهای نیک ما را باطل می‌کند. خداوند دربارۀ اعمال نیک کفار و مشرکان چنین فرموده است: ﴿وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا٢٣ (الفرقان:23). «و ما به سراغ اعمالى که (به ظاهر نیک بوده و در دنیا) انجام داده‏اند مى‏رویم، و همه را همچون ذرات غبار پراکنده در هوا قرار مى‏دهیم و ایشان را از اجر و پاداش آن محروم می‌کنیم». چرا که نداشتن ایمان، موجب محو ونابودی احسان، و بی‌اعتبار شدن اعمال خوب انسان می‌گردد.

5- مراتب و درجات دین اسلام کدامند؟ مراتب این دین به ترتیب عبارت است از: اسلام، ایمان واحسان.

6- اسلام چیست و ارکان آن کدامند؟ اسلام یعنى: اینکه به توحید معتقد باشیم و تسلیم خدا شویم، اوامر او را انجام دهیم و از منهیات او اجتناب ورزیم، از شرک نسبت به پروردگار پرهیز نموده و از شرک و مشرکان برائت جوییم. ارکان اسلام: پیامبر ج در این باره چنین فرموده‌اند: «بُنِيَ الإسْلامُ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةُ أَنْ لا إِلَهَ إلاَّ الله وَأَنَّ محمداً رَسُولُ اللهِ، وَإِقَامِ الصَّلاةِ، وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ، وَحَجِّ الْبَيْتِ، وَصَوْمِ رَمَضَانَ» متفق علیه ترجمه: {اسلام بر پنج اساس بنیان نهاده شده است: گفتن شهادتین، اقامه نماز، پرداخت زکات، ادای حج و گرفتن روزه ماه رمضان}.

7- ایمان چیست و ارکان آن کدامند؟ ایمان عبارت است از اعتقاد قلبی، بیان آن اعتقاد به زبان، و عمل به آن به وسیلۀ اعضاء. مقدار ایمان با انجام طاعات و پرهیزگارى، افزایش یافته وبا ارتکاب گناه دچار نقصان شده و کاهش می‌یابد. پیامبرج درباره ایمان و انواع آن چنین فرموده‌اند: «الإيمَانُ بِضْعٌ وَسَبْعُونَ شُعْبَةً، وَالْحَيَاءُ شُعْبَةٌ مِن الإيمَانِ» رواه مسلم. ترجمه: {[درخت] ایمان، شامل هفتاد وچند شاخه است که شرم وحیا، یکی از شاخه‌های منشعب از آن می‌باشد}.

چه بسا پیش آمده باشد که انسان، بعد از انجام کارهای نیک و عمل به اوامر خداوند، احساس شور و نشاط می‌کند، و بعد از ارتکاب گناهان، دچار نوعی رخوت و کسالت در انجام طاعات می‌گردد، این حالات تنها به دلیل افزایش و کاهش میزان ایمان در انسان می‌باشد. خداوند برای حفظ و افزایش میزان ایمان چنین فرموده‌اند: ﴿وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ (هود:114). «در دو طرف روز، واوایل شب، نماز را برپا دار؛ چرا که حسنات، سیئات (و آثار آنها را) از بین مى‏برند». ارکان ایمان: پیامبر اسلامج در این مورد چنین فرموده‌اند: «أَنْ تُؤْمِنَ بِالله، وَمَلائِكَتِهِ، وَكُتُبِهِ، وَرُسُلِهِ، واليَوم الآخر، وَالْقَدَرِ خَيرِهِ وَشَرِّهِ» رواه البخاری. «ایمان عبارت است از ایمان داشتن به وحدانیت الله، و بر وجود فرشتگان، و به دیدار با الله در روز قیامت، و به حقانیت پیامبران، و حقانیت معاد (زنده شدن پس از مرگ)، و ایمان داشتن به تمامى قضا و قدر».

8- معنی ومفهوم (لا إله إلاَّ اللّه) چیست؟ مفهوم آن اینست که عبودیت و اطاعت را از غیر خدا سلب و آنرا تنها برای خداوند اختصاص دهیم.

9- آیا خداوند با ما و همراه ماست؟ بله، خداوند از طریق علم خود نسبت به ما و حفاظتش بر ما و احاطه‌اش بر کائنات، همراه ماست، ولی باید دانست ذات او با وجود مخلوقاتش آمیخته نمی‌شود، هیچ کدام از آفریده‌هایش نمی‌توانند بر او احاطه یافته و ذات او را درک کنند. در واقع او در عین حال که نزدیک است، از ما خیلی بلند و در مرتبه‌ای بسیار والا قرار دارد. و با وجودیکه از ما و توان فهم ما بدور است به ما بسیار نزدیک است.

10- آیا خداوند را می‌توان با چشم دید؟ مسلمانان اهل قبله بر این مسأله متفق القول هستند که ذات خداوند را نمی‌توان در دنیا مشاهده کرد اما با استناد بـه آیــه ذیل مؤمنان، در روز قیامت در صحرای محشر و در بهشت، خداوند را خواهند دید. خداوند می‌فرماید: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ٢٢ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ٢٣ (القیامه:22-23). «در آن روز صورتهای(اهل سعادت) شاداب و مسرور است و (با شادابی) به پروردگارش می‌نگرد».

11- شناخت نامها و صفات خداوند چه فایده‌ای دارد؟ بی‌تردید اولین امری که خداوند آن را بر بندگانش واجب کرده است، شناخت اوست، چنانچه مردم خدا را بشناسند او را به طور شایسته عبادت می‌کنند خداوند می‌فرماید: ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ (محمد:19). «پس بدان که معبودى بحق جز «الله‏» نیست». پس یادکردن رحمت و بخشش گسترده خداوند باعث ایجاد امید، ذکر شدت انتقام او موجب ترس، و یاد کردن نعمت بخشیدن او به تنهایی سبب شکرگزاری می‌شود. منظور از عبادت کردن به وسیله نامها و صفات پروردگار، اطلاع پیدا کردن نسبت به آنها و دانستن معانی آنها به طور کامل، و خواندن خداوند به وسیلۀ این نامهاست. تعدادی از نامها وصفات خداوند آنهایی هستند که بندگان بدانها وصف می‌شوند مانند علم، رحمت و عدل. گروهی دیگر از نامها وصفات پروردگار آنهایی هستند که مخصوص خداوند است، مانند: الوهیت، جبروت وتکبر. همچنین بندگان نیز صفاتی دارند که به وسیله آنها ستوده می‌شوند و بدانها دستور داده می‌شوند، اما توصیف خداوند به وسیله آن صفات ممنوع می‌باشد. مانند بندگی، نیازمندی، فقر، ذلت، طلب کردن وغیره. پس دوست داشتنى‌ترین مردم نزد پروردگار آن کسی است که صفاتی داشته باشد که خداوند آنها را دوست دارد، و منفورترین فرد نزد پروردگار کسی است که دارای صفاتی باشد که خداوند از آنها بیزار و متنفر است.

12- نامهای نیکوی خداوند کدام اند؟ خداوند می‌فرماید: ﴿وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا (الأعراف:180). «وبراى خدا، نامهاى نیک است؛ خدا را به آن (نامها) بخوانید». همچنین از پیامبر ج روایت شده است که فرمود: «إِنَّ لِله تَعَالَى تِسْعَةً وَتِسْعِينَ اسْمًا مِائَةً إلا وَاحِداً مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ» متفق علیه . «بی‌تردید خداوند بلندمرتبه (99) – یک کم صد - نام دارد کسی که آنها را بر زبان جاری کند، و به آنها عمل کند وارد بهشت می‌شود».

منظور از احصاها در حدیث: 1- بررسی الفاظ، تعداد و بزرگداشت آنها. 2- فهم معانی ودلالتهای آن، وایمان بآن. مثلاً وقتی که نام (حکیم) را ذکر کرده است این بدان معنی است که فرد باید همه امورش را تسلیم فرمان خداوند کند، زیرا همه براساس حکمت اوست. و زمانی که نام قدّوس را ذکر می‌کند، پاک و منزه بودن خداوند را از همه نقص‌ها و عیبها به خاطر می‌آورد. 3- خواندن خداوند به وسیله آنها که بر دو قسم است: یکی: دعـای ثنا و عبادت. دومی: دعاى طلب و درخواست. کسی که به پیروی از قرآن و سنت صحیح بپردازد می‌تواند آنها را شمارش نماید و بر زبانها جاری کند، این نامها عبارتند از:

الله: مستحق پرستش وبندگی بر همه آفریدگانش، اوست معبودی که خاص برای او ذلت وفروتنی ورکوع وسجود کرده می‌شود، وتمام انواع عبادات تنها برای او صرف می‌شود.

1- الرَحْمَنُ: نامیست دلالت بر گشادگی رحمت الله ودربرگرفتن آن همۀ مخلوقات را میکند، و او نامیست که اختصاص به الله تعالی دارد، واطلاق آن بکسی دیگری جز الله جایز نیست.

2- الرَحِیمُ: رحم کنندۀ مغفرت بخشنده برای مؤمنان در دنیا وآخرت، که آنها را در دنیا به عبادت خود راهنما وموفق ساخت، و در آخرت آنها را گرامی داشته به بهشت برین خود داخلشان میکند.

3- العَفُوُّ: اوست کسی که گناه را پاک کرده و از آن گذشت می‌کند، وبنده را بر آن عقاب نمی‌دهد با اینکه او مستحق عقاب است.

4- الغَفُورُ: اوست کسی که گناه بنده را ستر نموده و او را رسوا نمی‌کند، وبر گناهش عقاب هم نمی‌دهد.

5- الغَفَّارُ: نامیست دلالت می‌کند بر کثرت مغفرت الله مر بندۀ گنهکار آمرزش خواهش را.

6- الرّؤوفُ: از «رأفت» گرفته شده، که همانا بلیغترین ورساترین رحمت است، رحمت عام برای همۀ خلق در دنیا، وبرای برخی آنها در آخرت، که دوستان مؤمنان الله اند.

7- الحَلِیمُ: اوست کسی که بندگانش را بزودی بعقوبت نمی گیرد با اینکه بر عقوبت آنها تواناست، بلکه از گناهان آنها روی گردانیده و برایشان می آمرزد وقتیکه آمرزش خواهند.

8- التَّوابُ: اوست کسی که هرکس از بندگانش را خواهد به توبه موفق می‌سازد، و توبه شان را قبول می‌فرماید.

9- السِّتیرُ: اوست کسی که بر بندۀ خود پرده می‌کند، پس او را در میان خلقش رسوا نمی‌کند، و اوست کسی که دوست دارد از بنده‌اش که بر نفس خود و بر دیگران ستر کند، و این چنین عورت خود را نیز بپوشاند.

10- الغَنِی: اوست کسی که هرگز به هیچ یکی از آفریدگانش نیاز نمی داشته باشد، زیرا او صاحب کمال مطلق ودارای صفات کامل است، وهمۀ خلق به او نیازمند ومحتاج بخشیدن وکمک کردن او هستند.

11- الکرِیمُ: دارای خوبیهای فراوان وبخشش ودهش بزرگ است، آنچه بخواهد وبرای هرکه بخواهد وبه هر گونه‌ای که بخواهد ـ در مقابل سؤال وبدون سؤال ـ عطا می‌فرماید، واز گناهان در می‌گذرد وعیبها را ستر می‌کند.

12- الأَکرَمُ: کسی که در فضل وکرم به غایت ونهایت رسیده است، که درین باره هیچ مانند ومثیلی ندارد، پس همۀ خوبیها از نزد اوست، مؤمنان را به فضل خود پاداش میدهد، وسرکشان را مهلت بخشیده، وبا عدل خود حسابگیری می کند.

13- الوَهَّابُ: صاحب بخششهای زیاد است، عطا میکند بدون عوض، ومی بخشد بدون غرض، وانعام میکند از او نخواسته.

14- الجَوَادُ: صاحب بخششهای فراوان ونیکیها ست بر آفریدگانش، وکسانیکه به وی ایمان دارند از فضل وکرم وی حصـﻪای بزرگتر را می برند.

15- الوَدودُ: دوستان خود را دوست دارد و به وسیلـﻪای آمرزیدن گناهان و ارزانی کردن نعمتها محبت ومودت آنها را جلب می نماید، و از ایشان خشنود شده واعمال ایشان را قبول می فرماید، وبرایشان در روی زمین قبولیت را می گذارد.

16- المُعْطی: آنچه از خزینـﻪهایش بخواهد برای هر کس از بندگانش که بخواهد عطا میفرماید، وبرای دوستان او حصـﻪای بزرگتر است از بخششهایش، و او کسی است که هرچیزی را آفرینش وصورتی که لایق اوست داده است.

17- الوَاسِعُ: دارای صفات وسیع وگسترده طوری که هیچکس نمی تواند ستایش او را باید و شاید بگوید، وعظمت وپادشاهی و فرمانروایی او گسترده، و مغفرت ورحمت او بسیار فراخ، و فضل و احسان او، فراوان وبزرگ می باشد.

18- المُحْسِنُ: او کسی ست که از حسن و زیبایی ونیکویی کامل برخوردار است چه در ذات وچه در نامها وصفتها وکردارش، وهمه چیز را که آفریده نیکو آفریده، و به بندگان خود نیکویی واحسان کرده است.

19- الرَّازِقُ: او روزی دهندﻩای ست که همه آفریده شدگان را یکجا روزی میدهد، و روزیی آنها را پیش از آفرینش جهانیان مقدر کرده، وکامل ساختن آن را بعهده گرفته است اگرچه بعد از مدتی.

20- الرَّزَّاقُ: نامیست دلالت بر کثرت وفراخی روزی دادن وی به خلقش میکند، زیرا او سبحانه وتعالی آنها را پیش ازینکه از او بخواهند روزی میدهد، بلکه آنها را با اینکه او را نافرمانی میکنند روزی میدهد.

21- اللَّطِیفُ: اوست دانا به چیزهای باریک ونهان، پس هیچ چیزی پوشیدﻩای بر او پوشیده نیست، خیر ومنفعت را به بندگانش از جهتهای پوشیده و از جاهای که گمان نکنند می رساند.

22- الخَبِیرُ: اوست کسی که علمش درون چیزها وپوشیده های آن را مانند بیرون ونمایان آن احاطه کرده است.

23- الفَتَّاحُ: او کسی ست که از خزینه های ملک و رحمت و روزی خود آنچه که بخواهد چنان که علم وحکمتش تقاضا دارد باز میکند.

24- العَلِیمُ: او عالمی ست که علم او به بیرون و درون و به پنهان و آشکار و به گذشته و حال و آینده احاطه کرده است. پس هیچ چیزی از چیزها بر او پوشیده و پنهان نیست.

25- البَرُّ: او کسی ست که نیکویی واحسان او به بندگانش بسیار گشاد وفراخ است، آنقدر عطا میکند که هیچ کس نعمتهای وی را شمرده و احاطه کرده نمی تواند، و اوست راستگو در وعدۀ خود، که از گناهان بندﻩاش گذشته و او را کمک میکند ونگاهش میدارد، از او عمل اندک را پذرفته وزیادش می سازد.

26- الحَکیمُ: او کسی است که چیزها را در جاهای مناسب آن می گذارد، و در تدبیر او هرگز هیچ کوتاهی وخطا ولغزشی نمی باشد.

27- الحَکمُ: اوست کسی که در میان آفریدگانش به عدل وانصاف داوری میکند، پس هیچ کسی را ظلم وستم نمی کند، واو کسی است که کتاب عزیز خود را نازل کرده تا بین مردم حاکم وفیصله کن باشد.

28- الشَّاکرُ: سپاس گذاریست که کسی را که او را اطاعت کرده مدح می‌کند وبر او ثنا می‌گوید، و بر عمل ـ هرچند کم واندک باشد ـ پاداش می‌دهد، و در مقابل شکر نمودن نعمتها در دنیا زیادت وافزونی و در آخرت اجر وثواب می‌بخشد.

29- الشَّکورُ: بسیار شکرکننده است که در نزد او اعمال کم واندک بندگانش، زیاد گردیده وپاداش شان را دوچند برایشان میدهد، پس مراد ازشکر الله برای بنده: ثواب بخشیدن او بر شکرگذاریش وقبول فرمودن طاعت از اوست.

30- الجَمِیلُ: اوست زیبا ونیکو در ذات خود و در نامها وصفتها وافعالش زیبایی ونیکوی مطلق، وهر زیبایی ونیکوی که در بندگانش وجود دارد از زیبایی ونیکوی او سبحانه وتعالی است.

31- المَجیدُ: اوست کسی که همه فخر وبزرگواری وگرانقدری وبلندمقامی - در آسمانها وزمین - تنها از آن اوست.

32- الوَلِی: اوست یاور وسرپرست شئون بندگانش وتدبیرکنندۀ ملکش، واوست یاری دهنده وکمک کنندۀ دوستانش.

33- الحَمِیدُ: اوست ستایش کرده شده بر نامها وصفتها وافعالش، واوست کسی که در آسایش وتنگی ودرگشایش وسختی ستایش گفته می شود، واوست مستحق حمد وثنای مطلق، زیرا او موصوف به تمام کمال است.

34- المَوْلَى: اوست پروردگار، پادشاه، سرور، یاری دهنده، وکمک کنندۀ دوستانش.

35- النَّصِیرُ: او کسی است که به نصرت خود هر کس را خواهد کمک می کند، پس هرکه را نصرت دهد هیچ کسی بر او غالب نخواهد شد و هر که را نصرت ندهد هیچ کسی او را نمی توان نصرت داد.

36- السَّمِیعُ: اوست کسی که شنوایی او احاطه نموده به هر راز وسخن نهفته و به هر آواز بلند وگفتار آشکار، بلکه به تمام آوازها هرچند پنهان وباریک ویا نمایان وبلند باشد. و اوست اجابت کنندۀ دعای کسی که او را دعا میکند.

37- البَصِیرُ: اوست کسی که بنایی او همۀ موجودات را احاطه کرده است، برابر است که در عالم پوشیده باشد یا در عالم ظاهر، هر قدر که نهان باشد یا آشکار، وهر اندازﻩای که باریک باشد یا برجسته.

38- الشَّهیدُ: اوست نگهبان وگواه بر آفریدگانش، برای خود بوحدانیت ویگانگی و عدالت گواهی داده است، و به راست گویی مؤمنان - چون او را به یگانگی یاد کنند - گواهی میدهد، و این چنین برای پیامبران وفرشتگان خود گواهی میدهد.

39- الرَّقیبُ: اوست دانا وآگاه بر همه خلقش، که اعمالشان را در شمار آورده وثبت کرده است، پس از او تعالی هیچ چیزی را به زیر چشم و یا به درون دل گذرانده نمی توان کرد.

40- الرَّفِیقُ: اوست بسیار مهربان در افعالش، که در آفرینش وامر خود آهسته آهسته و اندک اندک رفتار میکند، وبا بندگان خود به مهربانی و نرمی رویه میکند، پس آنها را بیرون از طاقتﺷـان تکلیف نمیدهد، و او تعالی بندۀ مهربانش را دوست دارد.

41- القَرِیبُ: به علم و قدرت خود به همه خلقش نزدیک است، و به لطف ومهربانی ومددکاری خویش به بندگان مؤمنش قریب است، و با اینکه قریب و نزدیک است بالای عرش خود قرار دارد و ذات پاک او با مخلوقات آمیخته نیست.

42- المُجیبُ: اوست کسی که دعای دعاکنندگان و پرسش پرسان کنندگان را بر طبق علم و حکمت خود می پذیرد.

43- الْمُقِیتُ: اوست کسی که همه رزق و روزی را آفریده و رسانیدن آن را به همه خلقش به عهده گرفته است، واوست نگهبان بر آن وبر اعمال بندگان بدون هیچ گونه کمی وکاستی.

44- الحَسِیبُ: اوست بسنده برای بندگانش همۀ آنچه را که خاطر آنها را مشغول ساخته است از امور دین ودنیایشان، وبندگان مؤمنان او را از کفایتش حصۀ بزرگتر است، و او تعالی بندگانش را در بارۀ آنچه در دنیا انجام داده اند حساب میگیرد.

45- المُؤْمِنُ: کسیکه پیامبران وپیروان ایشان را تصدیق کرده و به صدق آنها گواه است، و بر صدق و راستی آنان دلایل و حجتها را برپا می کند، و هر امنی که در دنیا وآخرت میباشد، او تعالی عطاکننده آن است، واوست امان دهندۀ بندگان مؤمنان خود از اینکه ایشان را ظلم کند یا عذاب دهد یا به ترس روز قیامت مبتلا شان کند.

46- المَنَّانَّ: صاحب بخششهای فراوان و نیکویهای بزرگ واحسانهای زیاد بر خلقش.

47- الطَّیبُ: اوست پاک وسالم از هر عیب ونقص، و اوست صاحب زیبایی وکمال مطلق، و او بر آفریدگانش بسیار خوبی کننده است، و نمی پذیرد از اعمال وصدقه ها مگر چیزی را که پاک وحلال وخاص برای او باشد.

48- الشَّافِی: شفادهندﻩای که دلها و بدنها را از بیماریها شفا میدهد، و هیچ دوایی در اختیار بندگان نیست مگر آنچه الله برایشان میسر کرده، اما شفا تنها در دست او تعالی است.

49- الحَفیظُ: او کسی است که بندگان مؤمن واعمالشان را بفضل وکرم خود نگاه میدارد، و همه مخلوقات را به قدرت خود نگاهداری میکند.

50- الوَکیلُ: او کسی است که آفرینش وکارسازی همه جهانیان را بعهده گرفته است، پس اوست عهدﻩدار وکارساز آفریدگانش چه از جهت پیدا کردن و چه از جهت روزی دادن وکمک کردن، و اوست سرپرست و یاور مؤمنانی که کارهای خود را پیش از شروع در آن به او گماشتند، و در اثنای انجام آن کار از او کمک ویاری خواستند، و بعد از موفق شدن به آن کار او را حمد وستایش گفتند، و بعد از مبتلا شدن، به حصه وقسمت خود راضی وخوشنود شدند.

51- الخَلاَّقُ: نامیست که دلالت میکند بر فراوان بودن آنچه الله تعالی می آفریند، پس او سبحانه وتعالی همواره آفریدگار بوده وهمیشه بر این صفت بزرگ هست.

52- الخَالِقُ: او کسی است که همه موجودات را بر گونـﻪای آفریده که آنها را در سابق هیچ نمونه ومانند نه بوده.

53- البَارِئُ: او کسی است که آنچه از مخلوقات را که تقدیر وحکم نموده پیدا کرده وآن را به عالم هستی بیرون آورده است.

54- المُصَوِّرُ: اوست کسی که آفریدگان خود را بر صورت وهیأتی که برایشان اختیار نموده بمقتضای علم وحکمت ورحمت خویش آفریده است.

55- الرَّبُّ: اوست کسی که بندگانش را به وسیلۀ نعمتهای گوناگون خود تربیت نموده وآنها را چیزی چیزی پدید می آورد، و اوست کسی که دوستان خود را به آنچه دلهای ایشان را درست میسازد پرورش میدهد، و اوست آفریگار مالک سردار.

56- العَظِیمُ: او کسی است که از عظمت و بزرگی مطلق در ذات ونامها وصفتهای خود برخوردار است، ازینرو بر همه خلق لازم است که او را تعظیم واجلال کنند، و این چنین اوامر ونواهی او را باید تعظیم کنند.

57- القَاهِرُ / 58- القَهَّارُ: اوست خوار کنندۀ بندگانش، وبنده گردان آفریدگانش، بر همۀ آنها بلند وتوانا ست، و اوست غالبی که همه گردنها به او تسلیم شده وهمه چهرﻩها برای او خضوع وفروتنی کرده‌اند. و «قهّار» مبالغه از «قاهر» است.

59- المُهَیمِنُ: یعنی: قایم بر چیزی وحافظ آن وگواه بر آن و احاطه کننده به او.

60- العَزِیزُ: تمام معانی عزت از آن اوست؛ عزت در قدرت وتوانایی، پس هیچ کس بر او غالب نخواهد شد، عزت در برتری وبی نیازی پس او، بی نیاز است و به هیچکس نیاز ندارد، عزت در قهر وچیرگی پس هیچ چیزی بدون اجازۀ او حرکتی نخواهد کرد.

61- الجَبَّارُ: کسی که دارای مشیت رسا و روان است، و همۀ مخلوقات پیش او مغلوب ونا توان اند، به عظمت وبزرگی او گردن نهاده و به حکم و داوری او تسلیم اند، و او تعالی است که بر هر دلی که برای او شکسته است، مرحم می گذارد و شکسته را پیوند می دهد؛ فقیر را توانگر می‌نماید؛ سختی را آسان می کند؛ و فرد مریض ومصیبت دیده را توفیق صبر و پایداری می دهد ودر عوض مصیبتی که به او رسیده، به او بزرگترین پاداش را عطا می‌کند.

62- المُتَکبِّرُ: اوست بزرگوار که از هرگونه بدی وکمبودی برتری دارد، و از ظلم وستم به بندگانش خود را بلند گرفته است، و بر مردمان سرکش و تجاوزگر غالب است، و اوست متصف بصفت «کبریا» و هر که بخواهد در بارۀ آن با الله منازعه کند، او را هلاک کند و عذاب دهد.

63- الکبِیرُ: اوست بزرگ و والا در ذات خود ودر اوصاف و افعال خویش، هیچ چیزی از او بزرگتر نیست، بلکه جز او، همه چیز پیش عظمت وبزرگی او خرد وکوچک است.

64- الحَیی: اوست دارای شرم وحیا که لایق به بزرگواری روی مبارک او و عظمت پادشاهی وفرمانروایی اوست، پس شرم وحیای اللهأ از روی کرم ونیکویی وسخاوت وبزرگواری است.

65- الحَی: اوست کسی که حیات و زندگی کامل و همیشه دارد، حیاتی که او را نه ابتدا ست و نه انتهـا، و هر زندگی که در عالم هستی است از نزد او تعالی است.

66- القَیومُ: اوست کسی‌که قائم به ذات خودش می‌باشد و از همه آفریده‌هایش بی‌نیاز است. آسمانها وزمین و همه مخلوقاتی که در آنها هستند، بوسیله او، قایم گشته اند؛ اوست که آنها را پدید آورده و آنچه را که مایه بقا وصلاح و قیام آنهاست، فراهم آورده است، وهمۀ آنها به او نیاز دارند.

67- الوَارِثُ: اوست باقی وبازمانده بعد از نیست ونابود شدن همۀ خلق، وهمه چیزها بعد از نابود شدن اصحابش به او تعالی باز می گردند، و همه آنچه در دست داریم امانتی ست که حتماً روزی به مالک اصلی خود خواهد باز رفت.

68- الدیانُ: او کسی است که همۀ خلق برای او تسلیم شده گردن نهاده اند، کسی که بندگانش را بر طبق آنچه عمل کرده اند جزا خواهد داد، اگر عمل خیر باشد آن را دوچند کند، و اگر عمل بد باشد مرتکب آن را شکنجه دهد یا معاف کند.

69- المَلِک: کسی که او راست فرماندهی وبازداری وچیرگی وپیروزی، و اوست که در خلق خود با فرمان وکردار خویش تصرف میکند، پس در برپا شدن ملک او یا در پاسبانی آن هیچ یکی بر او تعالی فضل ومنت ندارد.

70- الْمَالِک: اوست مالک که ملک او از اصالت وشایستگی است، پس ملک از آن اوست از زمانی که خلق را پدید آورد و کسی جز او نبود، و چون همۀ خلق نابود شوند ملک نیز از آن او میباشد.

71- المَلِیک: نامیست دلالت بر صفت ملک مطلق میکند، بناءً نام «الملیک» بلیغتر است از نام «الملک».

72- السُّبوحُ: اوست پاک ومنزه از هر عیب و نقص، زیرا او راست اوصاف کمال وجمال مطلق.

73- القُدُّوسُ: پاک ومنزه از هرگونه نقص وعیب، زیرا اوست صاحب اوصاف کمال مطلق که برای او مثلها زده نمی شود.

74- السَّلامُ: سالم از هر عیب ونقص چه در ذات پاکش وچه در نامها وصفتها و افعالش، و هر سلامتی که در دنیا وآخرت وجود دارد از جهت او تعالی می باشد.

75- الحَقُّ: او کسی است که در حق بودن او هیچ شک وشبهه نیست، نه در ذاتش و نه در نامها وصفتهایش ونه در الوهیتش (خدا بودنش) اوست معبود به حق که جز او دیگر معبود به حق نیست.

76- المُبِینُ: اوست ذاتی که شأن او در بارۀ وحدانیت وحکمت ورحمتش آشکارا ونمایان است، ذاتی است که برای بندگانش راه راست ونجات را روشن کرده تا در آن، راه روند، و این چنین، راه های گمراهی وتباهکاری را بیان نموده تا از آن پرهیز کنند.

77- القَوِی: اوست کسی که قدرت مطلق با کمال مشیت از آن اوست.

78- المَتِینُ: اوست محکم واستوار در قوت و قدرت خویش، هیچ گونه مشقت یا رنج ویا خستگی به او در کردارهایش نمی رسد.

79- القَادِرُ: اوست قادر وتوانا بر هر چیزی، پس هیچ چیزی او را در زمین وآسمان عاجز نمی‌کند، واوست تقدیر کنندۀ همه چیزها.

80- القَدِیرُ: این هم بمعنای «قادر» است مگر «قدیر» در مدح خداوندأ بلیغتر است.

81- المُقْتَدِرْ: نامیست دلالت برمبالغت در قدرت الله أ میکند در اجرا کردن مقادیر وآفریدن آنها بر طبق علم سابق الله.

82- العَلِی / 83- الأعْلى: اوست موصوف به بلندی وبرتری قدر ومرتبه، وبلندی قهر وقوت، وبلندی ذات، وهمه چیز زیر قهر وسلطنت او قرار دارد، و هرگز هیچ چیزی بالای او نیست.

84- المُتَعَالُ: اوست ذاتی که پیش بلندی وبرتری او همه چیز خوار وذلیل است، وهرگز هیچ چیزی از او بلند وبالا نیست، بلکه همه چیزها زیر او و زیر قهر وسلطنت اوست.

85- المُقَدِّمُ: او کسی است که چیزها را جلوه داده و آنها را در جاهای لایقش طبق مشیت وحکمت خود میگذارد. وبرخی از آفریدگانش را بر برخی دیگری طبق علم وفضل خود مقدم میدارد.

86- المُؤخِّرُ: او کسی است که چیزها را در مقام و منزلتی که شایستۀ آنهاست میگذارد، چیزی را که بخواهد جلوه میدهد وچیزی را که بخواهد عقب میگذارد همۀ آن بر اساس حکمت او میباشد، عذاب را از بندگانش به تأخیر می اندازد تا باشد توبه کنند و به سوی او بازگردند.

87- المُسَعِّرُ: اوست قیمت گذار که قیمت چیزها و منزلت آنها و تأثیر آنها را زیاد و یا کم می سازد، پس بنابر آن نرخ چیزها گران و یا ارزان می شود که همۀ آن بر طبق حکمت و علم او تعالی میباشد.

88- القَابِضُ: اوست قبض کنندۀ روحها. و اوست که رزق و روزی را از هر که از بندگانش که بخواهد برای ابتلا وامتحان بر اساس حکمت و قدرت خود منع میکند.

89- البَاسِطُ: او کسی است که رزق را برای بندگانش به فضل وکرم ورحمت خود فراخ می سازد، و در عین حال آنها را به فراخی رزق ابتلا و امتحان میکند بر گونۀ که حکمت او میخواهد، و دو دست پاک خود را برای گناهکار باز میدارد تا توبه کند.

90- الأَوَّلُ: اوست اول که پیش از او هیچ چیزی نبود، بلکه همۀ مخلوقات به آفریدن او پیدا شدند، و اما هستی ذات پاک او تعالی ابتدا ندارد.

91- الآخِرُ: اوست آخر که بعد از او چیزی نمی باشد؛ زیرا اوست باقی وپایدار وهمه آنچه در روی زمین اند نابود می شوند سپس به سوی او باز می گردند، و هستی او نهایت ندارد.

92- الظَّاهِرُ: اوست برتر بالای همه چیز، پس هیچ چیز از او برتر نیست، واوست غالب بر همه چیز واحاطه کننده به همه چیز.

93- البَاطِنُ: او کسی ست که هیچ چیزی پنهان تر از او نیست، پس اوست نزدیک احاطه کننده پنهان از چشمهای بندگان در دنیا.

94- الوِتْرُ: اوست یکتا که شریک ندارد، و تنها که مانند ندارد.

95- السَّیدُ: اوست صاحب سیادت وسروری مطلق بر همه خلقش، او مالک وپرورش دهندۀ آنهاست وآنها آفریدگان وبندگان او اند.

96- الصَّمَدُ: اوست سرور که در سروری خود به کمال رسیده، و اوست ذاتی که همه مخلوقات، در بدست آوردن تمام حاجات خود به او روی می کنند، چراکه به او سخت نیاز دارند، او همه را روزی می خوراند وخودش از خورد وخوراک وکسی اطعامش کند بی نیاز است.

97- الوَاحِدُ / 98- الأَحَدُ: او کسی است که در همه کمالات، یگانه ویکتاست وشریکی ندارد، هیچ چیزی مانند او نیست، ویگانگی او در ذات وکمال واجب کنندۀ آنست که در عبادت نیز یکتا وتنها باشد وشریکی با او نباشد.

99- الإِلَهُ: اوست معبوى به حق، که تنها خودش لایق و سزاوار عبادت است نه کسی دیگری.

13- تفاو ت اسماء و صفات خداوند در چیست؟ اسماء خداوند و صفات او در دو چیز با هم مشترک هستند؛ یکی در جائز بودن استعاذه به آنها و دیگری جواز سوگند خوردن بدانها.

اما از چند جهت دارای تفاوتهایی هستند: اول اینکه اظهار عبودیت نسبت به اسماء جائز است مثل عبدالکریم، همچنین مخاطب قراردادن اسماء او درست می‌باشد مثل گفتن یا کریم، در حالیکه این دو امر دربارۀ صفات صدق نمی‌کند و نمی‌توان مثلاً گفت: یا کرم اللّه، یا نام کسی را عبدالکرم گذاشت. دوم: صفات از اسماء مشتق می‌شوند، به عنوان مثال صفت (رحمت) از اسم (رحمان) اشتقاق یافته است، اما عکس این امر جائز نمی‌باشد، مثلاً از صفت (استواء) نمی‌توان اسم (مستوی) را مشتق نمود. تفاوت سوم آندو اینست که اسماء از افعال او گرفته نمی‌شود. به عنوان مثال از فعل (غضب) نمی‌توان اسم (غاضب) را مشتق نموده و آنرا برای خدا وضع کرد، حال آنکه صفات از افعال خداوند اخذ می‌شود که در این صورت مثلاً می‌توان صفت (غضب) را برای خدا اثبات کرد زیرا (غضب) از افعال اوست.

14- مفهوم ایمان به فرشتگان چیست؟ عبارت است از ایمان به وجود آنان و اینکه فرشتگان نوعی خاص از آفریـده‌های خداوند هستند. قرآن در مـورد آنان چنین می‌فرمایـد: ﴿عِبَادٌ مُكْرَمُونَ٢٦ لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ٢٧. (الأنبیاء:27). «(فرشتگان) بندگان شایسته اویند هرگز در سخن بر او پیشى نمى‏گیرند؛ و (پیوسته) به فرمان او عمل مى‏کنند».

ایمان به فرشتگان، مستلزم ایمان آوردن به چهار چیز است که عبارتند از: 1) ایمان به وجود آنان. 2)ایمان به وجود فرشتگانی که از طریق قرآن و حدیث، اسم آنان را می‌دانیم، مانند جبرئیل. 3) ایمان به خصوصیاتی که از طریق قرآن وحدیث، در مورد آنان، به ما رسیده است، مثل عظمت وبزرگی ذات آنان. 4) ایمان به وظائف وکارهایی که هر کدام از فرشتگان مکلّف به انجام آن هستند، مانند ملک الموت.

15- قرآن چیست؟ قرآن، سخن خداوند است که از جانب او نازل شده و به سوی او نیز باز می‌گردد، کتابی که خداوند، خود، به حروف و اصوات آن تکلّم نموده و جبرئیل آنرا به محمد رسول الله ابلاغ کرده است. دیگر کتبی که خداوند آنها را بر پیامبران خود نازل فرموده نیز به همین نحو کلام الله بوده است.

16- آیا با رجوع به قرآن، از مراجعه به سنت پیامبر بی‌نیاز می‌شویم؟ خیر؛ زیرا سنت، مفسر قرآن است وجزئیات دین چون نماز را فقط با سنت می‌توان شناخت. در همین رابطه پیامبر ج چنین فرموده‌اند: «أَلا إِنِّي أُوتِيتُ الْكِتَابَ وَمِثْلَهُ مَعَهُ، أَلا يُوشِكُ رَجُلٌ شَبْعَان عَلَى أَرِيكَتِهِ يَقُولُ: عَلَيْكُمْ بِهَذَا الْقُرْآنِ، فَمَا وَجَدْتُمْ فِيهِ مِنْ حَلالٍ فَأَحِلُّوهُ، وَمَا وَجَدْتُمْ فِيهِ مِنْ حَرَامٍ فَحَرِّمُوهُ» أحمد وأبو داود. «بدانید که دو چیز به من عطا شده است: قرآن و چیزی همانند آن که همراه آنست [ سنت من ]. می‌بینم روزگاری فرا می‌رسد که در آن مردی سیر، بر تختش تکیه زده [ آزمند و جاه طلب ] و به مردم می‌گوید: تنها حلال قرآن را حلال بشمرید و تنها از حرام آن بپرهیزید».

17- مفهوم ایمان به پیامبران چیست؟ مفهوم آن اینست که باور داشته باشیم خداوند در هر امتی پیامبری از خود آن امت برانگیخته تا ایشان آن قوم را فقط به پرستش وعبادت خداوند وانکار عبادت براى غیر خدا دعوت کنند. باید ایمان داشته باشیم که همه پیامبران راستگویند و مورد تأیید خداوند، بر راه راست هستند وپرهیزکار، بزرگوارند ونیکوکار، هدایت شده‌اند و هدایت‌گر. می‌بایست بر این اعتقاد داشته باشیم که آنان رسالت خود را با تمام و کمال به قوم خود ابلاغ کرده‌اند و در مأموریت خود کوتاهى ننموده‌اند. ایمان به آن مستلزم اینست که یقین داشته باشیم آنان برترین و شریف‌ترین انسانها و از روز تولد تا زمان وفات از شرک ورزیدن به خداوند، پاک و منزّه بوده‌اند.

18- انواع شفاعت در روز قیامت کدامند؟ اول: شفاعت عُظمی که خاصّ پیامبر اسلام ج است و موقع آن هنگامیست که مردم در روز قیامت، بعد از پنجاه هزار سال، منتظر صدور حکم الهی درباره سرنوشتشان می‌باشند. در این وقت است که پیامبر اسلام ج از خداوند برای مردم، طلب شفاعت می‌نماید تا میان ایشان قضاوت کند. این، همان (مقام محمود) یست که خداوند بشارت آنرا به پیامبر ج داده است. دوم: شفاعتی است که با آن از خداوند خواسته می‌شود تا درهای بهشت به روی مؤمنان گشوده شود. اولین کسی که چنین شفاعتی را می‌کند پیامبر اسلام ج است و امت او، اولین امتی هستند که به بهشت وارد می‌شوند. سوم: شفاعت برای یکتاپرستانی که محکوم به چشیدن عذاب دوزخ هستند، آنان شفاعت می‌شوند تا بلکه دچار آن عذاب هولناک نگردند. چهارم: شفاعت برای یکتاپرستان سرکش و گناهکاری که به عذاب جهنم دچار شده‌اند ودر آتش آن گرفتار آمده‌اند، آنان نیز شفاعت می‌شوند تا از عذاب دوزخ به در آیند. پنجم: شفاعت برای ارتقای مرتبه و جایگاه اهل بهشت. ششم: شفاعت برای مؤمنانی است که از خداوند خواسته می‌شود تا بدون حساب و کتاب وارد بهشت شوند. از همین رو، خداوند افراد بیشماری را که تنها خود، شمار آنان را می‌داند، از آتش دوزخ رهانیده و وارد بهشت می‌کند. هفتم: شفاعتی است که از خداوند خواسته می‌شود تا در مجازات و عذاب بعض دوزخیان از کفار، تخفیف شود. این شفاعت هم همانند شفاعت نوع اول خاصّ پیامبر اسلام ج است که ایشان آنرا برای کاهش عذاب عمویشان، ابوطالب، از خداوند خواستار خواهند شد. در سایر انواع شفاعتها، دیگر پیامبران، اولیا، فرشتگان و شهدا نیز، دارای حقّ شفاعت هستند اما حق تقدّم، به پیامبر اسلام ج تعلق دارد. هشتم: الله تعالی - به فضل ورحمت خود - اقوامی از کسانی را که بر توحید ویکتاپرستی مرده اند – که عدد آنها را جز خودش کسی نمی داند - بدون شفاعت خواهی کسی از آتش دوزخ بیرون کرده و به بهشت داخلشان میکند.

19- آیا کمک خواستن و استعانت، و طلب شفاعت از زندگان جائز است؟ بله، جائز است وخداوند مردم را به کمک کردن به یکدیگر تشویق نموده و فرموده است: ﴿وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى (المائده:2). «و (همواره) در راه نیکى و پرهیزگارى با هم تعاون کنید». پیامبر ج هم‌چنین فرموده‌اند: «وَاللهُ فِي عَوْنِ الْعَبْدِ مَا كَانَ الْعَبْدُ فِي عَوْنِ أَخِيهِ» مسلم . «تا زمانیکه بنده‌ای به بنده دیگری کمک کند، خداوند نیز او را یاری می‌دهد». واین چنین شفاعت خواهی فضایل بسیارى دارد، و مراد از آن وساطت ومیانجیگری است. الله تعالی میفرماید: ﴿مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا «هرکس شفاعت پسندیدهﺍی بکند، از آن بهره ونصیبی می برد». و رسولﺍلله ج می‌فرماید: «اشفعوا تُؤجَروا» بخارى. «درباره یکدیگر شفاعت و کمک کنید تا پاداش نیک ببرید». واین مسأله در صورت فراهم آمدن شروط ذیل جائز است: 1) در خواست کمک وشفاعت از شخص زنده شود، زیرا خواستن آن از مرده به منزلت دعا است و مرده دعای کسی را که او را دعا میکند نمی شنود. الله تعالی میفرماید: ﴿إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ «اگر آنها را دعا کنید دعایتان را نمی شنوند، و اگر هم بشنوند شما را جواب نخواهند داد» چگونه از مرده حاجات خود را بخواهیم در حالی که او خودش محتاج دعای ماست؟! و عمل او به هنگام مردنش منقطع شده است! و بجز اجر وپاداشی که به وسیلۀ دعا وغیره به او میرسد دیگر راﻩها بر روی بند شده است، پیامبرج میفرماید: «إذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إلا مِنْ ثَلاثٍ صَدَقَةٍ جَارِيَةٍ أَوْ عِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ يَدْعُو لَهُ» مسلم. «چون انسان بمیرد عمل او منقطع می گردد مگر از سه راه: صدقۀ جاریه، علمی با نفع، فرزند نیکی که برایش دعا کند». 2) فرد شفیع حاضر باشد. 3) در مورد امور دنیوی، شفاعت خواسته شود. 4) مورد درخواست، در توان فرد شفیع باشد. 5)عبارات طلب شفاعت چند پهلو و مبهم نبوده و کاملاً واضح باشد. 6) در مورد کاری جایز و روا باشد و در آن هیچ نوع ضرری نباشد. شفاعتی که دارای این شرطهاست، از اجر و پاداش عظیمی برخوردار است.

20- انواع توسل کدامند؟ توسل بر دو بخش است، بخش اول جائز است که بر سه نوع میباشد: 1)توسل به اسماء و صفات خداوند. 2) اظهار اطاعت و خشوع به درگاه خداوند با انجام اعمال نیک، مانند محبت پیامبر و تبعیت از سنت او. 3) انسان از برادر مسلمان که زنده و حاضر می‌باشد بخواهد برایش به درگاه خداوند دعا کند. بخش دوم توسل که باطل و حرام است بر دو نوع میباشد: 1) مقام و منزلت پیامبران یا اولیا را به عنوان واسطه استجابت دعا قرار داده، مثل اینکه بگوید: خداوندا! به خاطر مقام و منزلت پیامبرت یا حسین، از تو چنین وچنان می‌خواهم. هر چند مقام و منزلت پیامبر و صالحان، نزد خداوند دارای ارزش بسیار است اما یاران آن حضرت که نسبت به دیگر مردمان، بیشتر جویای خیر و نیکی بودند، آن هنگام که دچار خشکسالی شدند، با وجودیکه قبر پیامبر ج در کنارشان بود، به مقام و منزلت او متوسل نشدند بلکه متوسل به دعای عباسس، عموی پیامبر ج، گردیدند. 2) اینکه فرد هنگام دعا، خداوند را به پیامبران و اولیاء سوگند دهد، مثلاً بگوید: خدایا به خاطر پیامبرت یا به خاطر حقانیت او فلان چیز را به من عطا فرما. این نوع توسل حرام است زیرا سوگند خوردن مخلوق به مخلوق ممنوع می‌باشد.

21- حکم دعا و درخواست از مردگان یا زندگان غائب چیست؟ این کار، شرک است؛ زیرا تنها خداوند قادر بر اجابت درخواست و دعای ما می‌باشد. در قرآن نیز چنین آمده است: ﴿وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ١٣ إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ (فاطر:13-14). «و کسانى را که جز او مى‏خوانید (و مى‏پرستید) حتى به اندازه پوست نازک هسته خرما مالک نیستند. اگر آنها را بخوانید صداى شما را نمى‏شنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمى‏گویند؛ و روز قیامت، شرک (و پرستش) شما را منکر مى‏شوند».

همچنین پیامبر ج فرموده‌اند: «مَنْ مَاتَ وَهْوَ يَدْعُو مِنْ دُونِ الله نِدًّا دَخَلَ النَّارَ» البخاری. «هر کس بر حالی بمیرد که از غیر خداوند درخواست اجابت دعا کند، به آتش دوزخ دچار می‌شود». آیا به این اندیشیده‌اید که مردگان چگونه می‌توانند دعایی را اجابت کنند حال آنکه آنان، خود به دعای زندگان محتاجند؟!. او با مرگش دیگر نمی‌تواند کار نیکی انجام دهد و این دعا و کارهای نیک زندگان است که می‌تواند بر اجر وپاداش او بیافزاید. تکلیف انسان زنده‌ای که از فرد درخواست‌کننده، غائب است، نیز مشخص است، او که غائب است و دور از دسترس، چگونه می‌تواند دعایی را اجابت نماید؟

22- مفهوم ایمان به روز قیامت چیست؟ ایمان داشتن به اینکه روز قیامت به طور قطع فرا می‌رسد. ایمان به روز قیامت، شامل: ایمان به مرگ، وجود عذاب و پاداش در برزخ، دمیدن در صور، حضور انسانها در روز قیامت در برابر پروردگارشان، دفتر اعمال، میزان و ترازوی اعمال، صراط، حوض، شفاعت و سپس رفتن یا به سوی بهشت و یا به سوی دوزخ است.

23- علائم فرا رسیدن روز قیامت کدامند؟ پیامبر ج در این خصوص فرموده‌اند: «إِنَّهَا لَنْ تَقُومَ حَتَّى تَرَوْنَ قَبْلَهَا عَشْرَ آيَاتٍ فَذَكَرَ الدُّخَانَ وَالدَّجَّالَ وَالدَّابَّةَ وَطُلُوعَ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَنُزُولَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ؛ وَيَأَجُوجَ وَمَأْجُوجَ وَثَلاثَةَ خُسُوفٍ خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَخَسْفٌ بِالْمَغْرِبِ وَخَسْفٌ بِجَزِيرَةِ الْعَرَبِ وَآخِرُ ذَلِكَ نَارٌ تَخْرُجُ مِنْ الْيَمَنِ تَطْرُدُ النَّاسَ إِلَى مَحْشَرِهِمْ» مسلم . «روز قیامت فرا نمی‌رسد مگر اینکه ده نشانه وحادثه را ببینید: دخان و دود، دجّال، دابّه، طلوع خورشید از مغرب، ظهور عیسی بن مریم، یأجوج و مأجوج، رخ دادن سه خسوف (به زمین فرو رفتن و ناپدید شدن) که یکی در مشرق، دیگری در مغرب و آخری در جزیره العرب اتفاق می‌افتد و آخرین پیش‌آمد، آتشی است که از یمن شعله‌ور شده و مردم را به سوی صحرای محشر سوق می‌دهد».

24- بزرگترین فتنه‌ای که مردم دچار آن می‌شوند کدام است؟ رسول الله ج در این رابطه فرموده‌اند: «مَا بَيْنَ خَلْقِ آدَمَ إِلَى قِيَامِ السَّاعَةِ أَمْرٌ أَكْبَرُ مِنْ الدَّجَّالِ» مسلم. «از زمان آفرینش آدم÷ تا فرا رسیدن روز قیامت، هیچ فتنه‌ای بزرگتر از فتنه دجّال نیست». دجّال انسانی است که در آخر زمان ظهور می‌کند. بر پیشانی او سه حرف (ک ف ر) نوشته شده است و هر مؤمنی می‌تواند آن حرفها را بخواند. چشم راست او کور و چشم دیگرش از حدقه در آمده است. دجّال نخست ادعای اصلاحات می‌کند، سپس خود را پیامبر می‌خواند و آخر هم ادعای خدایی می‌نماید. او نخست که نزد مردم می‌آید وآنان را به تبعیت از خود فرا می‌خواند با امتناع آنان رو به رو می‌شود، اما با بردن همه اموال و ثروت آنان، برخی از مردم را پیرو و دنباله‌رو خویش می‌گرداند. او آسمان را فرمان میدهد باران فرود می‌آورد و زمین را امر میکند گیاه می‌رویاند. او را آب وآتشی است که برخلاف ظاهرشان، آتش او آبی است سرد، و آبش، آتشی است سوزان. وشایسته است هر مسلمانی از شر فتنۀ دجال در آخر هر نماز به خدا پناه ببرد، و اگر دجال را دریافت اوایل سوره کهف را بر او بخواند و از رویارویی با دجال پرهیز می کند رسول اللهج می فرمایند: «مَنْ سَمِعَ بِالدَّجَّالِ فَلْيَنْأَ عَنْهُ، فَوَالله إِنَّ الرَّجُلَ لَيَأْتِيهِ وَهُوَ يَحْسِبُ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ فَيَتَّبعَهُ مِمَّا يَبْعَثُ بِهِ مِنْ الشُّبُهَاتِ» أبو داود. «هر کسی که از آمدن دجال آگاهی یافت، از رویارویی با دجال پرهیز کند، به خدا قسم شخص نزد دجال می رود در حالی که گمان می کند مؤمن است، سپس به خاطر شبهاتی که بر او وارد می شود از دجال تبعیت می کند».

او چهل روز بر زمین می‌ماند، یک روز آن مانند یکسال، روز دوم مانند یکماه، روز سوم مانند یک هفته، و بقیه روزها مانند سایر روزهای سال، است. جز مکه و مدینه به اقصی نقاط زمین می‌رود تا اینکه عیسی بن مریم؛؛ ظهور می‌کند و او را به هلاکت می‌رساند.

25- آیا بهشت و دوزخ وجود دارند؟ خداوند آن دو را قبل از آفرینش انسانها پدید آورده وهرگز از بین نمی‌روند. خداوند بر اساس فضل و کرم خود، مردمانی را به بهشت می‌فرستد ودوزخ را بر اساس عدل خویش، نصیب دوزخیان می‌کند.

26- مفهوم ایمان به قضا و قدر چیست؟ اعتقاد راسخ به اینکه تمام خیر و شری که نصیب انسان می‌شود، بر اساس قضا و قدر و خواست و حکمت خداوند می‌باشد. پیامبر اکرم در این رابطه چنین فرموده‌اند: «لَوْ أَنَّ اللهَ عَذَّبَ أَهْلَ سَمَاوَاتِهِ وَأَهْلَ أَرْضِهِ عَذَّبَهُمْ وَهُوَ غَيْرُ ظَالِمٍ لَهُمْ، وَلَوْ رَحِمَهُمْ كَانَتْ رَحْمَتُهُ خَيْرًا لَهُمْ مِنْ أَعْمَالِهِمْ، وَلَوْ أَنْفَقْتَ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا فِي سَبِيلِ الله مَا قَبِلَهُ اللهُ مِنْكَ حَتَّى تُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ وَتَعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَكَ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَكَ، وَأَنَّ مَا أَخْطَأَكَ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَكَ، وَلَوْ مُتَّ عَلَى غَيْرِ هَذَا لَدَخَلْتَ النَّارَ» أحمد «اگر خداوند اهل آسمانها وزمین را عذاب دهد، در این حال عذاب دادن آنها در حق خدا، ظلم بر آنان بشمار نمی‌آید، و اگر بر آنان رحم نماید، رحم و لطف او بر ایشان از تمامی کارهای نیک بهتر وبرتر است. بدان.. اگر به اندازه کوه اُحد، طلا انفاق نمایی، تا زمانی که به قضا و قدر الهی ایمان نداشته باشی، خداوند آنرا از تو نمی‌پذیرد. هر آنچه به فرمان الهی به تو می‌رسد، از روی خطا وحادثه نبوده، و هر آنچه نصیب تو نمی‌شود، بر اساس تقدیر خداوند و خواست او به تو نرسیده است. و اگر بدون اعتقاد به قضا وقدر از دنیا بروی، در آتش دوزخ خواهی افتاد».

ایمان به قضا و قدر، خود، مستلزم ایمان داشتن به چهار چیز است: 1) ایمان به این اصل که خداوند کلیات و جزئیات همه چیز را می‌داند. 2) ایمان به اینکه هر آنچه پیش می‌آید، در ازل در لوح محفوظ نگاشته و ثبت شده است. پیامبرج در این زمینه فرموده‌اند: «كَتَبَ اللهُ مَقَادِيرَ الْخَلائِقِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ بِخَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ» مسلم. «خداوند، پنجاه هزار سال قبل از آفرینش آسمانها وزمین قضا و قدر مخلوقاتش را تعیین و ثبت کرده است». 3) ایمان به مشیئت نفوذکنندۀ الله أ، که هیچ چیز نمی‌تواند خواست ومشیت خداوند را تغییر دهد، وهیچ نیرویی را توان مقابله با قدرت او نیست؛ هر آنچه خواهد، انجام می‌دهد، وهر آنچه را نخواهد صورت نمی‌پذیرد. 4) ایمان به اینکه خداوند همه چیز را خلق نموده وهر آنچه غیر اوست، آفریدۀ آن ذات بزرگ است.

27- آیا انسان دارای قدرت ومشیئت وارادۀ حقیقی است یا خیر؟ آری. انسان در زندگیش صاحب اراده و اختیار می‌باشد، اما این اراده و میل از چارچوب خواست و ارادۀ خداوند خارج نیست، خداوند در این رابطه می‌فرماید: ﴿وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ (التکویر:29). «و شما اراده نمی‌کنید مگر این که خداوند ـ پروردگار جهانیان ـ اراده کند و بخواهد».

همچنین پیامبر اسلام ج چنین فرموده‌اند: «اعْمَلُوا فَكُلٌّ مُيَسَّرٍ لِمَا خُلِقَ لَهُ» متفق علیه. «به امور دنیا وآخرتتان بپردازید، اما بدانید هر آنچه برای شما مقدر باشد، نصیبتان می‌گردد». خداوند به ما عقل، گوش و چشم عطا فرموده تا خوب و بد را از هم تمییز دهیم. آیا انسان عاقلی وجود دارد که دست به سرقت بزند و بعد به عنوان عذر و بهانه، این کار ناپسند خود را تقدیر الهی بداند؟! بدون تردید مردم این عذر و بهانه را نپذیرفته و او را مجازات می‌کنند و در جواب او، خواهند گفت این مجازات را نیز خداوند برای تو مقدر فرموده است. بنابراین قضا و قدر را نمی‌توان عذر و بهانۀ کارهای خود قرار داد و در اینصورت مرتکب دروغ شده‌ایم. قرآن در همین رابطه می‌فرماید: ﴿سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ (الأنعام:148). «بزودى مشرکان (براى تبرئه خویش) مى‏گویند: «اگر خدا مى‏خواست، نه ما مشرک مى‏شدیم و نه پدران ما؛ و نه چیزى را تحریم مى‏کردیم!» کسانى که پیش از آنها بودند نیز، همین گونه دروغ مى‏گفتند».

28- احسان چیست؟ پیامبر اسلام ج در جواب این سؤال چنین فرموده‌اند: «أَنْ تَعبُدَ الله كَأَنَّكَ تَرَاهُ، فَإِنَّكَ إِنْ لا تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ» رواه مسلم، «احسان اینست که الله را چنان پرستش کنی گویا او را می‌بینی، چرا که اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را حتماً می‌بیند (و ناظر بر اعمال توست)». احسان بالاترین مراتب سه‌گانه دین است که هر مسلمانی می‌تواند به آن برسد.

29- اقسام توحید کدامند؟ توحید بر سه قسم است: 1) توحید در ربوبیت و آن اینست که کارهایی که تنها به الله تعالی اختصاص دارد چون آفرینش، روزی رساندن، زنده گرداندن وامثال آن را تنها در توان و قدرت خداوند بدانیم. لازم به ذکر است قبل از بعثت پیامبر اسلام ج کفار ومشرکان به این نوع توحید اعتقاد داشتند. 2) توحید در الوهیت و عبارت است از اینکه کارهایی چون نماز، نذر وامثال آن را که بندگان برای تقرب به درگاه الهی انجام می‌دهند، تنها برای خداوند انجام داد. پیامبران و کتابهای آنان به خاطر اثبات همین نوع توحید به میان انسانها فرستاده شدند. 3) توحید در اسماء و صفات خداوند وآن عبارت است از اینکه تنها اسمهای حُسنی وصفات علیایی که خداوند وپیامبرش ج آنرا بیان واعلان نموده‌اند، برای خداوند ثابت نمائیم واز هر نوع تحریف (تغییر در معنا ومفهوم)، تکییف (پرداختن به بیان کیفیت ومقدار)، تعطیل (نفى کردن اسماء وصفات خدا بدون هیچ مفهوم ومعنى) وتمثیل (معتقد بودن شبیه ومانند در اسماء وصفات خدا به اسماء وصفات مخلوقین) برای آنها پرهیز نمود.

30- ولی کیست؟ او، مؤمنیست نیکوکار و پرهیزکار، چنانکه قرآن می‌فرماید: ﴿أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ٦٢ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ٦٣ (یونس:62-63). «آگاه باشید (دوستان و) اولیاى خدا، نه ترسى(از خواری در دنیا و عذاب در آخرت) دارند، و نه (بر از دست رفتن دنیا) غمگین مى‏شوند! همانها که ایمان آوردند، و (از مخالفت فرمان خدا) پرهیز مى‏کردند (چرا که در پیشگاه خدا چیزی براى آنان مهیا است که بسی والاتر و بهتر از کالاهای دنیا است)» . همچنین پیامبر اسلام در مورد ولى فرموده‌اند: «إِنَّمَا وَلِيِّيَ اللهُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ» متفق علیه. «ولی و دوست من فقط خدا و مؤمنان پاک و نیکوکار هستند».

31- چه وظیفه‌ای نسبت به صحابهش بر دوش ماست؟ آنان را باید دوست بداریم، برایشان دعا کنیم، قلب و زبان خود را از هر نوع اهانت به آنان پاک نگه داریم، به بیان و بازگ