مسأله خمس مأخوذ از کتاب و سنت

فهرست کتاب

۱- دریافت زکات از مردم

۱- دریافت زکات از مردم

خبر نخست: از محمدبن‌اسماعیل است، که از اصحابِ خاصِ حضرت رضا÷بود، روایت که گفت:

«بَعَثْتُ إِلَى الرِّضَا÷بِدَنَانِيرَ مِنْ قِبَلِ بَعْضِ أَهْلِي وَكَتَبْتُ إِلَيْهِ أُخْبِرُهُ أَنَّ فِيهَا زَكَاةً خَمْسَةٌ وَسَبْعُونَ وَالْبَاقِيَ صِلَةٌ فَكَتَبَ÷بِخَطِّهِ قَبَضْتُ. وَبَعَثْتُ إِلَيْهِ بِدَنَانِيرَ لِي وَلِغَيْرِي وَكَتَبْتُ إِلَيْهِ أَنَّهَا مِنْ فِطْرَةِ الْعِيَالِ فَكَتَبَ÷بِخَطِّهِ قَبَضْتُ» «دینارهایی از جانب برخی از خویشاوندانم به خدمت حضرت رضا÷فرستادم، و به آن حضرت نوشتم و خبر دادم که هفتاد و پنج دینارِ آن، زکات و بقیه، هدیه است. حضرت به خطِ مبارک نوشت: دریافت داشتم. نیز دینارهایی که از خودم بود، نزدِ او فرستادم و نوشتم که آنها از فطره عیال من است. حضرت نوشت: دریافت داشتم» [۱۸۴].

در کافی، این حدیث از همان راوی روایت شده است [۱۸۵]. بر اساسِ سندِ کلینی، عبارتِ پایانی «قَبَضْتُ وقَبِلْتُ» «گرفتم و پذیرفتم» است، و آوردنِ کلمۀ «قَبِلتُ» بعد از «قَبضتُ» نشان‌دهنده آن است که این مبلغ، حقِ خاصِ امام بود، زیرا کلمۀ (قَبِلتُ) حاکی از قبولِ حق است.

خبر دوم: در کافی، از «ایوب‌ بن ‌نوح» روایت شـده است کـه:

«كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الحَسَنِ أَنَّ قَوْماً يَسْأَلُونِّي عَنِ الْفِطْرَةِ وَيَسْأَلُونِّي أَنْ يَحْمِلُوا قِيمَتَهَا إِلَيْكَ وَقَدْ بَعَثتُ إِلَيْكَ هَذَا الرَّجُلُ عَامَ أَوَّلٍ وَسَأَلَنِي أَنْ أَسْأَلَكَ فَنَسِيتُ ذَلِكَ وَقَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكَ الْعَامَ عَنْ كُلِّ رَأْسٍ مِنْ عِيَالِهِ بِدِرْهَمٍ عَنْ قِيمَةِ تِسْعَةِ أَرْطَالِ تَمْرٍ بِدِرْهَمٍ فَرَأْيُكَ جَعَلَنِيَ اللهُ فِدَاكَ فِي ذَلِكَ فَكَتَبَ الْفِطْرَةُ قَدْ كَثُرَ السُّؤَالُ عَنْهَا وَأَنَا أَكْرَهُ كُلَّ مَا أَدَّى إِلَى الشُّهْرَةِ فَاقْطَعُوا ذِكْرَ ذَلِكَ فَاقْبِضْ مِمَّنْ دَفَعَ لَهَا وَأَمْسِكْ عَمَّنْ لَمْ يَدْفَعْ» «به ابوالحسن [الرّضا] ÷نوشتم: گروهی از من درباره زکات فطره می‌پرسند، از من درخواست می‌کنند که قیمتِ [هزینۀ] آن را نزد شما بیاورند، و من همین مرد را [که حاملِ نامه است] سال اول به سوی شما فرستادم، و از من خواسته بود که این مسئله را از شما بپرسم، اما فراموش کردم. امسال من از هر نفر از عیالِِ وی، یک درهم -که قیمت نه رطل خرما یک درهم است- برای شما فرستادم، و - قربانت شوم- رأی حضرتت را در این باره خواستارم. حضرت نوشت: در مورد مسئله فطره، سئوال زیادی شده است، و من از هر چه که منجر به شهرت شود، کراهت دارم. دیگر دنبالۀ این مطلب را بِبُرید [آن را ادامه ندهید]. پس هر کس به تو چیزی می‌دهد، بگیر، و از هر کس نمی‌دهد، خودداری کن» [۱۸۶].

احادیث دیگری نیز در این باب وجود دارد، اما فعلاً مجالِ بیش از این نیست. می‌دانیم که زکاتِ فطره و زکات مال را امام، یعنی پیشوای سیاسی و دینی اسلام، دریافت می‌کند، و چنان برداشت می‌کنیم که امام÷آن را برای نیازمندان و مستمندان می‌گرفت، تا بینِ ایشان تقسیم کند، چنان که در کافی از حضرت صادق÷روایت است که فرمود:

«الْإِمَامُ أَعْلَمُ يَضَعُهَا حَيْثُ يَشَاءُ وَيَصْنَعُ فِيهَا مَا يَرَى» «امام داناتر است [از دیگران] پس آن را آنگونه که بخواهد قرار می‌دهد و هر طور که [صلاح] ببیند عمل می‌کند» [۱۸۷].

هر چند، در اخبار احادیث دلیلی نداریم که نشان دهنده آن باشد که امام، آنها را بین مستحقین تقسیم کرده باشد.

[۱۸۴] من لایحضره الفقیه: ج۲، ص۳۸ و تهذیب الأحکام: ج۴، ص۶۱-۶۰. [۱۸۵] ج۴، ص۱۷۴. [۱۸۶] همچنین: شیخ طوسی، تهذیب الأحکام: ج۴، ص۹۱ و شیخ حرّعاملی، وسائل الشیعة: ج۹، ص۳۴۶. [۱۸۷] همچنین، شیخ طوسی، تهذیب الأحکام: ج۴، ص ۸۹-۸۸ . (مُصحح)