ختم کلام در این مقام
بر خوانندگانِ حقیقتجو و حقشناس، که با دقت و انصاف، این اوراق را مطالعه کردهاند، معلوم شده است که خمسی که اکنون بین شیعه و فقهای آن معمول است، به طوری که تقریباً خمسِ تمامِ اشیاء را منحصر به امام غایب و فرزندان هاشم میدانند، هیچگاه در زمان مسلمانان نخستین، از زمان رسول خداصو ائمه هدی‡معمول نبوده است، و کتاب و سنت از آن بیخبرند. احادیث ضعیفی هم آن را فقط برای امام اثبات میکند، و ائمه هم طبق همان احادیث، بلکه بهتر و بیشتر، به حدّ تواتر یا استفاضه، آن را به شیعیان بخشیدهاند. حال، انگیزۀ آن چه بوده، که به این صورت درآمده است، و نتیجۀ آن با این کیفیت چیست؟ و امروزه از همین ممرّ -با اینکه بیشتر مردم از پرداخت آن امتناع میکنند- پولهایی کلان و بودجههایی سنگین برای چه اموری تهیه و مصرف میشود؟ چنانچه خالی از هرگونه حبّ و بغضی این کتاب را مطالعه فرموده باشید، بدون تردید به آن انگیزه پی بردهاید.
خمسی که کتاب خدا آن را صریحاً تصدیق، و سیره و سنت پیامبر اسلام آن را تأیید میکند، تنها خمس غنیمتهای جنگی است، و آن هم در اختیار پیشوای مسلمانان است، که به هر مصلحتی که میداند، صرف نماید. با این وجود، اگر با صرفنظر از احکام روشن کتاب خدا و سنت متقن رسول اللهصهمین احادیثِ ضعیف و اخبار نحیف را بین خود و خدا حجت قرار دهیم، باز هم در کمتر از ده حدیثِ ضعیف، وجوب خمس، مخصوصاً خمس ارباح مکاسب، که خاص امام میباشد، اثبات شده است. در حالی که در بیش از سی حدیثِ معتبر، همان امام خمس را به شیعیان بخشیده، و برای آنان حلال کرده است. حال با فرض اینکه فهمِ کتاب خدا، که در آن اثری از این خمس نیست، برای امثال ما که امام نیستیم، مشکل باشد و امتیاز فهم و تفسیر قرآن، خاصّ امام زمان باشد -که خودِ این ادعا مخالف عقل و وجدان و ضدّ بیانِ صریح قرآن است- و با فرض اینکه تشخیص صحیح و سقیمِ احادیث، در شأن مجتهدینِ چنین و چنان باشد، باری، لا اقل فهمِ فتاوا و آراء مجتهدان باید برای هر مقلّد و مکلّفی آسان باشد. ما نیز با تنزّل تا این حدّ، آراء و فتاوای روشنِ چندین نفر از علمای عالیمقام و فقهای مشهور و سرشناس شیعه را در این اوراق از نظر خوانندگان گذرانیدیم، تا خود با مطالعۀ آنها به حقیقت پی ببرند، و بدانند که با اعتقاد به وجودِ چنین خمسی، باز هم شاه (امام) بخشیده، اما وزیر (آیتالله) نبخشیده است.
اما هر چند احتمالِ پرداختِ خمس معادن، دفینهها و یافتههای غواصی، از خمس غنیمتهای جنگ با کفار کمتر است، هر چه باشد، یکپنجمی است که به جای یکدهمِ زکات غلاّت و یکسیامِ زکات گاو، و یکچهلم زکاتِ طلا و نقره و گوسفند گرفته میشود، و همچنین، یکپنجمِ مال مخلوط به حرام، که مصرفِ تمام اینها، همانندِ مصرف زکات است، و هیچ ربطی به خمسِ -به اصطلاح- مالِ سادات ندارد.
آنچه باعث شد که ما زحمت تتبع و تحقیق و تألیف را در این خصوص بر خود هموار کنیم، و بسا که با این عمل، خود را در معرض بغض و عداوت و نفرت و تهمت بسیاری قرار دهیم.
خدا را شاهد میگیریم ﴿وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدٗا﴾هدفمان فقط رفعِ این تهمت و نسبت به صاحب شریعت بود، که مبادا پیامبر بزرگوار اسلامص-که صرفنظر از جنبۀ پیامبری، فرزانهترین فردِ بشر و غمخوارترین شخصِ نوع انسان نسبت به جامعۀ انسانی است- متهم شود که فرزندزادگان دختریِ خود، و سایر خویشاوندانِ دور و نزدیکش را به حقوقی اختصاص و امتیاز داده است که از حیث مادّه و مدت، عزیزترین، پُرمایهترین، طولانیترین و بادوامترین حقّی است که هیچیک از پادشاهانِ جبّار یا نامدار، برای فرزندان خود چنین آتیهای پیشبینی نکردهاند. به طوری که یکپنجمِ ثروت روی زمین، اختصاص به گروهی از مردم دارد که یک صدهزارمِ جمعیت روی زمین نیستند، که اگر واقعاً روزی صورت عمل به خود گیرد، به هر سیّد روزانه بیش از هزار، بلکه هزاران تومان باید داد. در حالی که نصف دیگرِ آن، بدونِ صاحب است، و به فتوای فقهای شیعه [آن فقهایی که پرداختش را واجب میدانند] باید آن را در زیر زمین دفن کرد، و یا در بیابانها به صورت گنج پنهان کرد، تا روزی که امام غایب، ظاهر شود و آن را تصرف کند. یا باید به طور ودیعه به اشخاص موثق سپرده شود، تا بعد از هزاران سال، آن را به صاحبالزمان برسانند. یا اینکه آن را در دریا افکنند. در مقابل آن، زکاتی را برای فقیرای غیر بنیهاشم (غیر سید) مقرر داشتهاند، که اگر به صورتی پرداخت شود که امروز درآوردهاند، در سال به هر نفر، بیش از ده الی پانزده تومان نمیرسد [۴۶۵]، چنان که این مدّعا در کتاب زکات اثبات شده است.
آیا این نوع عقیده و عملکرد، موجب تهمت بر پیامبراکرمصو شریعت اسلام نیست؟ این تهمتِ به شریعت و رسول، بیشتر بدان جهت مؤثر و کارگر است، که برای این ثروتِ بیپایان، مصرف دیگری به نظر نیامده است، جز مصرف آن برای یتیمان، مستمندان و درراهماندگانِ این طبقه.
شیخ طوسی، که از بزرگترین فقهای شیعه است، صریحاً مینویسد:
«لیس لغیرهم شيءٌ من الأخماس».
«برای غیر بنیهاشم از انواع خمس چیزی [سهمی] نیست» [۴۶۶].
برخی از فقها در این زمان از شناعت این وضع متشبّث شدهاند به اینکه این مال، در اختیارِ امام و پیشوای مسلمانان است، که در هر موردی که لازم بداند هزینه نماید، و این، ادّعایی است که سندی ندارد، جز حدیث حمّاد بن عیسی از امام موسی کاظم÷. اولاً این حدیث، صحیح نیست، ثانیاً در آن حدیث، خمسِ موکول به مصرف توسط امام زمان، خمس غنیمتهای جنگی است که از کفار و بتپرستان عاید مسلمانان میگردد، نه خمسی که از شیعیان گرفته میشود. به هر صورت، به نظر ما وضع موجود را هرگز نمیتوان با عقل و شرع، موافق و مطابق نمود، خصوصاً که نتیجهای که تا کنون از آن گرفته شده است، چندان مطلوب نیست. زیرا نتیجهای که از اختصاص سهمِ اصناف سهگانه حاصل شده است، تحمیل یک عده افراد بیکار و تنپرور است، که احتمالاً، به دروغ، خود را به سیادت منتسب کردهاند و از این طریق، به تنآسایی و مفتخواری پرداختهاند.
از سهم دیگر آن، که معروف به «سهمِ امام» است، امروز به روشی و در موردی استفاده میشود که بهتر بود طبق همان فتوایِ فقهای قدیم، در زمین دفن، یا در دریا افکنده شود، زیرا نتیجهای که از آن حاصل میشود، تنها نشر خرافات و تبلیغِ موهومات است، که مانند پردهای ننگین و سیاه، بر حقایق اسلام کشیده شده است، و غالباً کسانی از آن سهم میخورند که موردِ بیزاری و نفرت اسلام هستند، چرا که چنان بیحساب و کتاب به مصرف میرسد که همان جملۀ معروف محمد حسین آل کاشف الغطاء را باید تکرار کرد:
«أما اليوم فقد صار مال الإمام سلام الله عليه كمال الكافر الحربي ينهبه كل من استولى عليه...» «اما امروز مال امام÷مانند مال کافر حربی شده است، که هر کس بدان دست یابد، تصرفِ خود را در آن جایز میداند» [۴۶۷].
و چنان که تاریخ گواهی میدهد، مادامی که این مال به مصارف امروزی نمیرسید، شیعیان از حیث دین و دانش در میان مسلمانان جهان، به فضیلت و تقوا ممتاز، و به داشتنِ افراد متقی و شجاع و دانشمندان صاحبقلم و سخندان سرافراز بودند.
باید اقرارکنیم که ما خود قبل از تحقیق، از این وضعِ غیرعادلانه، بلکه ظالمانه، تعجب میکردیم، و از این تصورِ نامنصفانه، بسی رنج میبردیم، تا -بحمد الله و حسن توفیقاته- در اثر تتبّع و تحقیق و هدایتِ الهی، به نتیجهای رسیدیم که ملاحظه میفرمایید. ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي هَدَىٰنَا لِهَٰذَا وَمَا كُنَّا لِنَهۡتَدِيَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ﴾[الأعراف: ۴۳] [۴۶۸].
اینک این کتاب را در نهایت احترام و ادب، به پیشگاه افکار منصفانِ خردمند تقدیم میکنیم، و از دانشمندان خداپرست خواهانیم که آن را خالی از هرگونه تعصب و عناد، مورد مطالعه و مداقّه قرار دهند. اگر ما را در این راه، در صواب و توفیق یافتند، بدانند که این فضلی بوده است از جانب خدا، زیرا آن روزی که ما تصمیم به تألیف این اثر گرفتیم، هرگز در انتظارِ این موفقیت نبودیم ﴿ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ﴾[الحدید: ۲۱] [۴۶۹].
باری، اگر در آن، خطا و اشتباهی است، خدای بزرگ شاهد است که عمداً راه خطا را نپوییدهایم، بلکه همواره از پروردگار متعال با تضرع و زاری، هدایت و توفیق در این مورد و موارد دیگر را درخواست کردهایم، و یقین داشته و داریم که او اجابتکننده دعاست.
به هرتقدیر، چنانچه خطا و اشتباهی در این مطلب رخ دهد، عجب نیست، زیرا راهی است که کمتر کسی پیموده، و وادی غریب و پرخطری است، که به ندرت، کسی در آن قدم نهاده است، بلکه تا آنجا که ما سراغ داریم، تا کنون هیچکس به چنین عمل خطیری اقدام نکرده است. خودِ این مطلب، موجب بسی شگفتی است، که با اینکه هر روز در دنیای اسلام، لااقل دهها کتاب پیرامون مطالب دینی نگاشته و چاپ و منتشر میشود، چرا مطلبی بدین مهمی را از نظر دور داشتهاند؟ در حالی که تحقیق در این مطالب، از هر مطلب و موضوعی لازمتر و واجبتر است، زیرا با حقیقتِ دین رابطۀ مستقیم دارد، و طبعاً، حقانیت هر دین، از احکام و قوانین آن معلوم میشود.
امروز [حدود سال۱۳۴۷شمسی] دنیای پریشان و جامعۀ سرگردان، در جستوجوی یک مرام اقتصادی است، و نصف مردم دنیا پیروِ مسلک کمونیستی شدهاند، از آن جهت که در آن مسلک شوم، به مسئله اقتصاد، ظاهراً توجه بیشتری شده است و به ادعای طرفدارانش، حقوقِ کارگر و رنجبر، تأمین شده و بیکاری و مفتخواری در آن نیست، و میتوان به واسطۀ آن، بلای فقر و فلاکت را از میان برد. آیا خجالت ندارد که دین مبین اسلام را، که ما مسلمانان مدعی هستیم از جانب خالق عالم و آفریدگار بنیآدم است، این گونه معرفی کنیم، که زکاتش چنان و خمسش چنین، و پیشبینی اقتصادیش برای فقرا و مصالح اجتماعی این است؟ در حالی که با مختصر مطالعۀ کتاب خدا و بررسی سنت و سیرۀ پیامبر، و رفتار مسلمین صدر اول و اصحاب، که ممدوح قرآن هستند، پی میبیریم که درست عکسِ این قضیه معلوم و مشهود است.
از همه اینها گذشته، اگر ما چون کبک سر به زیر برف برده و نگاهِ کنجکاو کسانی را که در جستوجوی عیب و نقص در آئین و دین ماست، نادیده بگیریم، و به همین ذلّت و نکبت به سر بریم و مصداق کامل ﴿كُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَيۡهِمۡ فَرِحُونَ﴾[المؤمنون: ۵۳] [۴۷۰]باشیم، باری، در فردای قیامت، روزِ فزع اکبر و در پیشگاه خداوند داور، جوابِ خدا و رسولش را چه خواهیم گفت؟ و در آن ساعتِ حساس و هولناکی که رسول خداصدر آن صحرای پُر وحشت از ما شکایت میکند، چنان که قرآن مجید از آن خبر میدهد: ﴿وَقَالَ ٱلرَّسُولُ يَٰرَبِّ إِنَّ قَوۡمِي ٱتَّخَذُواْ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ مَهۡجُورٗا ٣٠﴾[الفرقان: ۳۰] چه خواهیم کرد؟
انگیزه ما در این عمل، فقط این اندیشه بوده است، و امیدواریم که نزد خداوند مأجور باشیم که: ﴿إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٞ شَكُورٌ﴾[فاطر: ۴۳] [۴۷۱]. زیرا به قدرِ امـــکان در جستوجویِ حقیقت و طلبِ حق، سعی و کوشش خود را به کار بردیم.
﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا﴾
﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِعِبَادِهِۦ لَخَبِيرُۢ بَصِيرٞ﴾
قم، حیدرعلی قلمداران
[۴۶۵] مجددا تأکید میکنیم که این محاسبات، مربوط به سال ۱۳۴۷شمسی بوده است. [۴۶۶] النهایة، ص۱۹۹، چاپ بیروت. [۴۶۷] الفردوس الأعلی: ص۵۵. [۴۶۸] «ستايش خدايى را كه ما را بدين [راه] هدايت نمود و اگر خدا ما را رهبرى نمىكرد ما خود هدايت نمىيافتيم». [۴۶۹] «اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد آن را مىدهد و خداوند را فزونبخشى بزرگ است». [۴۷۰] «هر دستهاى به آنچه نزدشان بود دل خوش كردند». [۴۷۱] «به راستى پروردگار ما آمرزنده [و] حقشناس است».