مسأله خمس مأخوذ از کتاب و سنت

فهرست کتاب

۴- نتیجه بحث

۴- نتیجه بحث

در صفحات قبل گفتیم که خمسی که اکنون در بین شیعۀ امامیه معمول است، در کتاب خدا، سنّت و سیره رسول‌ اللهصو در کردار و رفتارِ خلفای بعد از ایشان، اثری و خبری از آن نبوده است. و با اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی÷حتی از اموالِ مخلوط به حرام، خمس می‌گرفت، آن را نه خود برمی‌داشت، و نه به‌ هیچ‌یک از بنی‌هاشم می‌داد، زیرا آن نیز جزو زکات و صدقات بود، و به مصارف زکات می‌رسید.

بعد از علی÷هم هیچ‌یک از ائمه (سلام‌الله‌علیهم) به هیچ عنوانی از این قبیل، چیزی از مردم نمی‌گرفتند، چرا که درمیان این همه احادیث، از صحیح و ضعیف، و کتاب‌های تاریخی، حتی کوچک‌ترین حدیث یا خبری نمی‌توان یافت که آن بزرگواران چیزی بدین نام از مردم گرفته باشند. به طوری‌ که مشهور و معـروف است که حضرت زین‌العابدین÷مکرّر می‌فرمود:

«مَا أَكَلْتُ بِقَرَابَتِي مِنْ رَسُولِ اللهِ صشَيْئاً قَط» «هرگز به جهت خویشاوندی‌ام با رسول‌ خداصچیزی [از مال مردم] نخورده‌ام» [۳۵۰].

در داستان خروج [= قیامِ] زید بن موسی‌بن جعفر÷در کتب عامّه و خاصّه آمده است که مأمون از حضرت رضا÷خواست که برادرش را از این خروج باز دارد. وقتی زید گرفتار شد، و او را به نزد مأمون آوردند، مأمون او را به حضرت رضا بخشید، امام÷به زید فرمود:

«ويلكَ يا زيدُ فَعلتَ بالـمسلمينَ ما فَعلتَ وتَزعَمُ أنَّك ابنُ فاطمةَ بنتِ رسولِ‌اللهص؟! واللهِ لأشدُّ النّاسِ عليكَ رسولُ اللهِص. ينبغي لِمَن أخذَ بِرسولِ الله أن يُعطِيَ به، فبلغَ كلامُهُ الـمأمونَ فبَكَى وقال: هَكذا يَنبغي أن يكونَ أهلُ بَيتِ النُّبوّة» «وای بر تو ای زید! با مسلمانان آنچه خواستی کردی، و گمان می‌کنی که تو پسرِ فاطمه دخترِ رسول خدا هستی؟ به خدا سوگند، سخت‌ترین مردم علیه تو، رسول خداست. سزاوار است آن کسی ‌که ادعایی نسبت به رسول خدا می‌کند، بخشندگی کند. چون این سخن به مأمون رسید، گریست و گفت: اهل بیت نبوّت باید چنین باشند».

می‌گویند: این فرمایش امام رضا÷مأخوذ از فرمایش امام زین‌العابدین است، که آن‌جناب هنگامی که مسافرت می‌کرد، نَسَب خود و خویشاوندی‌اش با رسول خداصرا کتمان می‌کرد، و چون علت این عمل را از ایشان سئوال می‌کردند، می‌فرمود:

«أَكْرَهُ أَنْ آخُذَ بِرَسُولِ اللهِ مَا لَا أُعْطِي مِثْلَه» «من کراهت دارم که به جهت نسبتم با رسول خدا، چیزی را بگیرم که مانند آن را خودم نداده‌ام».

درمیان اخبار و روایات، تا زمان امام صادق÷چیزی نمی‌توان یافت، که دلالت کند بر اینکه ائمه، چیزی به هر عنوان، از مردم گرفته باشند. اما در خصوصِ امام صادق÷حدیثی وجود دارد که عبدالله ‌بن بُکَیر از آن حضرت روایت کرده است که می‌فرمود:

«إِنِّي لآخِذٌ مِنْ أَحَدِكُمُ الدِّرْهَمَ وإِنِّي لَمِنْ أَكْثَرِ أَهْلِ المَدِينَةِ مَالًا مَا أُرِيدُ بِذَلِكَ إِلَّا أَنْ تُطَهَّرُوا!!» «من از برخی از شما دِرهَم می‌گیرم، در حالی ‌که مالِ من از بیشتر مردم مدینه زیادتر است. من از این گرفتن، قصدی ندارم، جز اینکه می‌خواهم شما پاک شوید» [۳۵۱].

این حدیث از حیث سند، مجروح است، زیرا راوی آن عبدالله ‌بن بُکیر است، که فطَحی و فاسد المذهب است، وحسن‌ بن فضّال این حدیث را از او روایت کرده‌ است، که به قول صاحب سرائر، حسن‌ بن فضال، فطحیُّ المَذهب، کافر و ملعون است. هرچند معلوم نیست این دِرهَمی که فرضاً آن‌ حضرت می‌گرفته، از چه باب بوده است. اما لحنِ روایت می‌رساند که اگر چیزی هم می‌گرفته، نه از بابتِ خمس، بلکه به عنوان زکات بوده است، زیرا استنادِ مطلب، به آیه ۱۰۳ سوره توبه است:

﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَكِّيهِم بِهَا...[التوبة: ۱۰۳].

«از اموال آنان صدقه‏اى بگیر تا به وسیله آن پاک و پاکیزه‏شان سازى...».

واضح است که این آیه، دربارۀ گرفتنِ زکات است. همچنین، با دقت در روایاتی که در این باب آمده است، معلوم می‌شود که برخی ائمه، از شیعیان خود زکات و فِطره می‌گرفتند، چنان که روایاتی در این باب در کتاب زکات گزارش شده است.

[۳۵۰] بحارالأنوار: جلد۱۱، ص۲۷، چاپ کمپانی، و ص۲۰، چاپ تبریز، و ابن شهرآشوب، مناقب، ج۴، ص۱۶۱. [۳۵۱] من لایحضره‌ الفقیه: ج۲، ص۴۴، و صدوق، علل‌ الشرایع: ج۲، ۳۷۸.