قربانی نمودن در راه خدا
آدم÷خواست که فتنه و اختلاف میان دو فرزندش را از بین ببرد و به همین خاطر خداوند را میان ایشان داور قرار داد. پس خداوند از آنان خواست که هر کدام از دسترنج و محصول خود در راه خدا قربانی کنند و قربانی هرکس که مورد قبول خداوند واقع شود، رستگار شده و به آرزویش خواهد رسید.
چنانکه گفته شد، قابیل کشاورزی و باغبانی مینمود. پس در میان محصولاتش گشت و مقداری از محصولات را که نزدیک بود فاسد شود و ارزش چندانی نداشت، انتخاب کرد و آن را در جای تعیین شده قرار داد، ولی هابیل که کارش نگهداری از حیوانات (دامداری) بود، در میان حیواناتش یکی از بهترین آنها را انتخاب کرد و سرش را برید و در محل تعیین شده قرار داد، تا پرندگان و حیوانات وحشی از گوشت آن بخورند.
با دمیدهشدن صبحگاهان و طلوع آفتاب مشخص شد که قربانی هابیل (که از روی اخلاص و با رضایت قلبی در راه خدا بخشیده بود) مورد قبول واقع شده و چیزی از آن باقی نمانده است. اما قربانی قابیل که بیشتر از خاشاک و مواد پسمانده و غیرقابل استفاده از میوهها و محصولات کشاورزی بود، همچنان بر جای خود باقی بوده و مورد پذیرش خداوند متعال قرار نگرفته بود.
﴿قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِينَ ٢٧﴾[المائدة: ۲۷].
«... خداوند تنها از پرهیزگاران میپذیرد».
ابلیس (شیطان) تصمیم گرفت که آتش اختلاف و دشمنی را میان دو برادر شعلهور سازد. کینه و نفرت را میان فرزندان آدم ایجاد کند. او در این کار استاد است و مهارت زیادی دارد. به همین خاطر از روشهای گوناگونی بهره میگیرد. بلافاصله آتش کینه را در دل قابیل افروخت و ارتباط میان او و خانوادهاش را زشت جلوه داد (و وانمود میکرد که هابیل از او ارزشمندتر است). قابیل هر روز بیشتر از روز گذشته از هابیل متنفر میگشت و کینهی او را بیشتر در دل میپروراند. در نتیجه شیطان به او گفت که برادرش هابیل مانعی است در مقابل او و تا او هست آرزوهایش تحقق نخواهد یافت. ناچار باید او را از سر راه برداشت و از دستش نجات یافت.
قابیل تهدیداتش را نسبت به برادرش آغاز کرد و در این میان ابلیس (شیطان) مرتب با وی سخن میگفت و او را راهنمایی میکرد.
قابیل به هابیل گفت: تو را خواهم کشت و این کار را با توحتماً انجام خواهم داد. تو کسی هستی که مانع برآورده شدن آرزوهای من میباشی، تو زندگی را بر من تلخ نمودهای. (پس تو را میکشم) و پس از آن در کمال آرامش و خوشی زندگی خواهم کرد و همشیره و همزادم نیز از آن من خواهد بود و از لذتهای زندگی بهرهمند خواهم شد. به درستی که قربانی تو مورد قبول خداوند واقع شد، ولی قربانی من رد شد.
هابیل با مهربانی و آرامش گفت: «خداوند تنها از پرهیزگاران میپذیرد».
در این هنگام چهرهی قابیل برافروخته شد و چشمانش از شدت خشم و غضب سرخ گشت و گفت: «این کار را حتماً خواهم کرد، یعنی تو را میکشم».
هابیل در پاسخ گفت:
﴿لَئِنۢ بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقۡتُلَنِي مَآ أَنَا۠ بِبَاسِطٖ يَدِيَ إِلَيۡكَ لِأَقۡتُلَكَۖ إِنِّيٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢٨ إِنِّيٓ أُرِيدُ أَن تَبُوٓأَ بِإِثۡمِي وَإِثۡمِكَ فَتَكُونَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِۚ وَذَٰلِكَ جَزَٰٓؤُاْ ٱلظَّٰلِمِينَ ٢٩﴾[المائدة: ۲۸- ۲۹].
«اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من به سوی تو دست دراز نمیکنم تا تو را بکشم. آخر من از خدا (یعنی) پروردگار جهانیان میترسم.* من میخواهم (تو) با (کولهبار) گناه من و گناه خود (در روز رستاخیز به سوی پروردگار) برگردی و از دوزخیان باشی و این سزای (عادلانهی خدا) برای ستمکاران است».