بین دو سد
ذوالقرنین وظیفهی خود را که اصلاح بین مردم در غرب و شرق بود، انجام داد و سپس به پایتخت حکومت خودش در یمن بازگشت. او در حالی که پیروزیهای فراوانی به دست آورده بود و سرزمینهای زیادی را فتح کرده بود، با این حال هر چه بیشتر در مقابل پروردگار فروتن میشد. او به جای این که متکبر و مغرور شود و با نیروی فراوانش بر مردم ستم براند، بیش از پیش نرمخو و متواضع میشد؛ چو او معتقد بود که همهی این فتوحات و پیروزیها به یاری خداوند بوده است. پس در مقابل نعمتها و یاری خداوند بزرگ باید سپاسگذار بود نه متکبر و مغرور. در راه قبل از اینکه به سرزمین و وطن خود برسد، خبرهایی به او رسید که در سرزمینی که در میان دو سد واقع شده است، فتنه و آشوب روی داده است و ثروتمندان و زورمندان بر فقیران و مستضعفان ستم میرانند و آنان را به بند و زنجیر کشیدهاند. ستمگران از سرزمینی دیگر آمدهاند و بر سرزمین و مملکت آنان مسلط گشتهاند و اهالی آنجا را در رنج و زحمت انداختهاند.
پس ذوالقرنین چارهای به جز یاری و کمک به آنان ندید. او با خود عهد بست که به یاری آنان بشتابد و تا دفع ظلم و ستم از آنان از پای ننشیند. پس از بازگشت به سرزمین خودش، یمن، منصرف شد و راه جهاد در راه خدا را در پیش گرفت.