قصه های قرآنی

فهرست کتاب

پیک مژده‌رسان

پیک مژده‌رسان

برادران پیراهن را برداشته و آن را به سرزمین خود (کنعان) بردند. کاروان آن‌ها هر چه سریع‌تر به راه خود ادامه می‌داد و برای رسیدن هر چه زودتر عجله داشتند. هنگامی که به سرزمین کنعان نزدیک می‌شدند، ولی هنوز فاصله‌ی نه چندان اندکی به رسیدن به آن جا مانده بود، آثار خوشحالی و شادمانی در چهر‌ه‌ی یعقوب نمایان شد و مدام از منزل بیرون می‌آمد و دراطراف خانه رفت و آمد می‌کرد و بی‌صبرانه منتظررسیدن کاروان فرزندانش بود و با خود می‌گفت:

﴿إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَۖ لَوۡلَآ أَن تُفَنِّدُونِ ٩٤[یوسف: ۹۴].

«... من واقعا بوی یوسف را احساس می‌کنم».

اما ساکنان منزل به او می‌گفتند:

﴿قَالُواْ تَٱللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلَٰلِكَ ٱلۡقَدِيمِ ٩٥[یوسف: ۹۵].

«به خدا قسم! که تو در سرگشتگی گذشته‌ی خود هستی».

بس کن و دست بردارو دیگراز خیال‌پردازی‌های خود پیروی مکن.

﴿فَلَمَّآ أَن جَآءَ ٱلۡبَشِيرُ أَلۡقَىٰهُ عَلَىٰ وَجۡهِهِۦ فَٱرۡتَدَّ بَصِيرٗاۖ[یوسف: ۹۶].

«هنگامی که (پیک) مژده‌رسان آمد و پیراهن را بر چهره‌اش افکند (چشمان یعقوب) بینا گردید...».

هنگامی که برادران رسیدند و بارها را انداختند، وسایل را جدا کردند. یکی از آن‌ها به عنوان مژده و بشارت پیراهن یوسف را نزد پدرش برد و تحویل او داد. پدرنیز با شور و شوق پیراهن راگرفت آن را بو می‌کرد و برصورتش می‌مالید. اشک از چشمانش جاری شد، غصه و اندوه سال‌های سخت دوری کم کم از بین رفت. پیراهن یوسف را از جلو چشمانش برداشت و چشمانش را باز کرد وبینایی خود را بازیافت. در این هنگام به همه، به فرزندانش و به خانواده‌اش که او را سرزنش می‌کردند و به او می‌گفتند که تو دچار وهم و خیالات شده‌ای گفت:

﴿قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّكُمۡ إِنِّيٓ أَعۡلَمُ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٩٦[یوسف: ۹۶].

«... مگر من به شما نگفتم که از سوی پروردگار (و در پرتو وحی رحمان) چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید».

﴿قَالُواْ يَٰٓأَبَانَا ٱسۡتَغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَآ إِنَّا كُنَّا خَٰطِ‍ِٔينَ ٩٧[یوسف: ۹۷].

«(فرزندان یعقوب) گفتند: ای پدر! (بر ما ببخشا و) آمرزش گناهانمان را برایمان (از خدا) بخواه، واقعاً ما خطاکاربوده‌ایم».

﴿قَالَ سَوۡفَ أَسۡتَغۡفِرُ لَكُمۡ رَبِّيٓۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ ٩٨[یوسف: ۹۸].

«گفت: از پروردگارم پیوسته برایتان طلب آمرزش (گناهانتان را) خواهم کرد. بی‌گمان او بخشایشگر مهربانی است».