بازگشت
موسی÷گفت: خدا تو را به خاطر فراموشیت بیامرزد. به درستی آنجا مقصد و نهایت راه ما بود و نشانهی وعدهی ما آن محل بود. پس به ناچار باید برگردیم. تا دیر نشده با من بیا (تا برگردیم).
بدون اینکه غذایی بخورند یا آبی بنوشند، بلافاصله برگشتند و راه صخره را در پیش گرفتند و به سعی و تلاش خود ادامه دادند.
﴿قَالَ ذَٰلِكَ مَا كُنَّا نَبۡغِۚ فَٱرۡتَدَّا عَلَىٰٓ ءَاثَارِهِمَا قَصَصٗا ٦٤﴾[الکهف: ۶۴].
«موسی گفت: این چیزی است که ما میخواستیم (چرا که یکی از نشانههای گمشدهی ماست) پس پیجویانه از راه طی شدهی خود برگشتند».
آن دو در مسیر بازگشتشان به دقت آثار قدمها و جای پای خود را مینگریستند تا مبادا آنجا را فراموش کرده و راه را گم کنند.