ذوالقرنین؛ مهندس و دانشمند
ذوالقرنین دید که سادهترین راه ساختن سد، گرفتن و پرکردن فاصلهی دو کوه بلند بود که آب رودخانه از میان آنها میگذشت. پس، از آن قوم خواست که با نیروی کار او را یاری دهند و در این راه از توان و قدرت جسمانی خود استفاده کنند به دستور ذوالقرنین تکههای بزرگ آهن را بر روی هم قرار دادند تا ارتفاع آنها بلند شد و فاصلهی میان دو کوه را پر کرد و مانع از آمدن آب به آن سو میشد. پس هنگامی که ارتفاع قطعههای آهن بلند شد، باز دستور داد که روی آن آتش بزرگی روشن کنند، به گونهای که آهنها را ذوب کند. سپس دستور داد سرب گداخته و مذاب را بر روی آن بریزند تا تمامی سوراخها و درزهای موجود در بین قطعههای آهن پر شود و به هم بچسبند.
پس از آن که آهنای گداخته و سرب ذوب شده سرد شد، فاصلهی میان دو کوه را آنچنان پر کرد و کوهها را به هم وصل نمود که انسان فکر میکرد، دو کوه نیستند، بلکه یک کوه واحد میباشد و چون ارتفاع آن زیاد بود کسی قادرنبود بر روی آن برود و روی آن قدم بزند و کسی به آن جا دسترسی نداشت. به همین دلیل یأجوج و مأجوج قادر به لشکرکشی به آن جا نبودند و نمیتوانستند آنان را همچون گذشته مورد تاخت و تاز قرار دهند و خداوند اهل آنجا را از شرو فتنه نجات داد و آنان را یاری کرد. پس از این که ذوالقرنین در آن جا نیز وظیفهی خود را انجام داد بدون ان که مغرور شود و قدرت و نیرو او را سرمست گرداند، همچنان در برابر خدا سجدهی شکر به جای میآورد و او را به خاطر این همه نعمت شکر میکرد و همچنان کارهای نیک و شایسته انجام میداد و در هر حال خود را به خدا میسپرد و کارهای خود را به او واگذار میکرد.
پس، از مسیری که آمده بود، بازگشت و به سوی سرزمین خود (یعنی یمن) رفت.