قصه های قرآنی

فهرست کتاب

حکمت بی‌انتهای خداوندی

حکمت بی‌انتهای خداوندی

بالاخره گاو را سر بریدند پس از آن خداوند متعال از آسمان بر آنان امرکرد که قسمتی از گوشت رابه بدن مقتول بزنید.

﴿ٱضۡرِبُوهُ بِبَعۡضِهَاۚ[البقرة: ۷۳].

«... پاره‌ای (از گوشت قربانی) را به بدن (فرد کشته شده) بزنید...»

پس مقداری از آن گوشت را برداشته و بر بدن مرد کشته شده که جلو آنان افتاده بود، کشیدند (زدند). پس از لحظه‌ای، مرده زنده شد و در حالی که خون از رگ‌هایش فوران می‌کرد، بر روی پاهایش ایستاد. مردم با دیدن این صحنه در حالی که نفس‌ها را در سینه حبس کرده بودند، از شدت ترس و تعجب عقب کشیدند و نزدیک بود فرار کنند. آنان زبان در کامشان خشکیده بود و قادر به سخن گفتن نبودند، چشمانشان از حدقه بیرون زده و اختیار پلک زدن نداشتند. در این لحظه موسی از او پرسید: چه کسی تو رابه قتل رساند؟ او نیز بدون این که سخنی بر زبان بیاورد، رو به برادرزاده‌اش که در میان جمعیت بود کرد و با اشاره به همه فهماند که قاتل اوست و بلافاصله پس از این اشاره مرد.

﴿كَذَٰلِكَ يُحۡيِ ٱللَّهُ ٱلۡمَوۡتَىٰ[البقرة: ۷۳].

«... خداوند این چنین مردگان را زنده می‌کند...»

و نیز:

﴿وَٱللَّهُ مُخۡرِجٞ مَّا كُنتُمۡ تَكۡتُمُونَ ٧٢[البقرة: ۷۲].

«... اوست برملا کننده‌ی چیزهایی که پنهان می‌کردید و رازها را آشکار می‌سازد».

فرزند عزیزم!

لازم به ذکر است که حضرت ابراهیم ـ درود و سلام خدا بر او بود ـ یک بار از خدا درخواست نمود که زنده شدن مردگان را به من نشان بده.

﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِ‍ۧمُ رَبِّ أَرِنِي كَيۡفَ تُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ[البقرة: ۲۶۰].

«هنگامی که ابراهیم گفت:پروردگارا! به من نشان ده که چگونه مردگان را زنده می‌کنی...»

خداوند نیز جوابش فرمود:

﴿قَالَ أَوَ لَمۡ تُؤۡمِنۖ[البقرة: ۲۶۰].

«... (ای ابراهیم!) آیا ایمان نداری (که خداوند قادر است مردگان را زنده کند؟)...»

ابراهیم÷نیز درجواب گفت:

﴿قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِن لِّيَطۡمَئِنَّ قَلۡبِيۖ[البقرة: ۲۶۰].

«... البته که ایمان دارم، ولی می‌خوهم قلبم آرامش یابد (برای اطمینان بیش‌تر)...».

مرحله‌ای که حضرت ابراهیم÷به آن رسیده بود و درخواست او از خدا برای ایمان و اطمینان بیش‌تر بود. اما بنی‌اسراییل با وصف تمام گمراهی‌ها و انحرافات فکری، پیامبر خدا (موسی÷) در میانشان بود و هنوز چندی نگذشته بود که آنان را از زندگی نکبت‌بار و پر از مشقتی داشتند و در زیر شکنجه‌ها و ستم‌های فرعون کمرشان خم شده بود نجات داده بود. هر روز آیات و نشانه‌های واضح و روشن خداوندی را به آنان نشان می‌داد که هر کدام دلیلی بر صداقت و درستی موسی و بر حق بودن رسالتش بود. ولی متأسفانه قوم بنی‌اسراییل روز به روز بر شک و تردیدشان افزوده می‌شد و وسوسه‌های شیطانی در قلب و فکرشان تأثیر می‌گذاشت و ایمانشان را متزلزل می‌ساخت. با این اوصاف خداوند به آنان نشان داد که چگونه مردگان را زنده می‌کند و در جلو چشمانشان مرده‌ای را زنده کرد.

در پایان این همه طول و تفصیل و تبیین و توضیح باز در شک و تردید خود باقی ماندند و به زندگی‌گمراهانه و منحرف خود ادامه دادند و همچنان بر انکار حق و روی‌گردانی از صدق و راستی اصرار ورزیدند. حال آن که خداوند نیز به زور، اجبار چیزهای را که آنان پنهان می‌کردند، آشکار ساخت و ماهیت درونی آنان را برملا ساخت و خداوند سخن حق را می‌گوید و به راه راست هدایت می‌کند.