رو در روی حق
وعدهی خداوند تحقق یافت؛ فرستادهاش محمدصرا برانگیخت و قرآن را به او وحی کرد، تا مژده دهنده (به رحمت الهی) و هشداردهنده از (عذاب الهی) باشد. حضرت رسولصشروع به تلاوت قرآن کرد و مردم را از حکمتها و مضامین والای قران آگاه میساخت و گمراهیها و نابسامانیهایی را که در عقیده و باور و زندگی آنان وجود داشت، برایشان بیان میکرد.
پیامبر خداصآنان را به پرستش خدای یگانه و بینیار فرا میخواند و آنها را از پرستش و سجده بردن برای بتها نهی میکرد. او وجدان پاک و انسانی آنان را بیدار میساخت تا عادات و روشهای زیانباری را که در زندگی به آن انس گرفته بودند، ترک کنند. او میخواست که آنان زندگی دنیویشان را براساس برنامهای درست و سالم اداره کنند و خانواده و جامعهای سالم داشته باشند.
پیامبر خداصمیخواست فرهنگ و تمدن شهرنشینی آنها را که براساس روش جاهلیت بود، به روشی صحیح و درست بازسازی نماید و جامعهای الگو و نمونه باشند، به طوری که بهترین امت و رهبرو پیشوای مردم باشند. (اما) تنها اندکی دعوت او را پذیرفتند و اکثریت آنان با او به مخالفت پرداختند. این مخالفت در نهایت بیرحمی و قساوت بود. آنان به شدت مؤمنان را اذیت و ازار میدادند و در سختگیری و شکنجهی آنان کوتاهی نمیکردند. آنان چشم دیدن خیر و خوبی را نداشتند و گوشهایشان از شنیدن صدای حق کر بود. (متأسفانه) «ابومعمر» در زمرهی جاهلان بود و چیزی جز این هم انتظار نیست؛ چرا که مرد فتنهگری چون او میشود که جزو هدایت یافتگان باشد؟ مگر مردی که غرور و تکبر او را کور ساخته است، چشم دیدن حقیقت و نور هدایت را دارد؟
او در کمال آزادی و بیباکی و درعین نادانی دهان میگشود و هر کلمهی زشتی که به فکرش خطور میکرد، نسبت به خدا و رسول خداصو اهانت به یاران رسول خداصبر زبان جاری میساخت.