بینیازی و بخل
یکی از بزرگان بنیاسراییل در زمان حضرت موسی ـ درود و سلام خدا بر او باد ـ بسیار ثروتمند بود. اما با داشتن ثروتهای فراوان بخیل بود و بسیار به داشتن و جمعآوری مال بیشتر علاقه داشت، به گونهای که حتی نسبت به خودش نیز بخل میورزید. او کار میکرد و زحمت میکشید، ثروت زیاد میاندوخت، اما از ثروتها و نعمتهایی که خداوند به وی داده بود، استفاده نمیکرد. هیچ غذای خوبی تناول نمیکرد و لباس زیبا و مناسبی به تن نمیکرد. اصلاً اجازه نمیداد که اطرافیانش زندگی راحتی داشته باشند و از نعمتهای فراوانی که در اختیار داشت، بهره بگیرند تا او را سپاس گویند و او را دوست داشته باشند. او از ترس این که مبادا ثروتهایش کم شود، هرگز ازدواج نکرد. هیچگاه کسی او را ندید که بر این وضعیت حسرت و افسوس بخورد و اصلاً راضی نشد که خودش از ثروتهای خودش استفاده کند.
او دارای برادرزادگانی بسیار نیازمند و تهیدست بود. به گونهای که قادر به تأمین نیازهای اولیهی زندگی از قبیل خوراک و پوشاک ساده نبودند. همیشه خود را به او نزدیک میکردند، تا اندکی به آنان کمک نماید و از درد و رنج فزایندهای که با آن روبهرو بودند، کاسته شود، اما او گوشش به این حرفها بدهکار نبود. گویی اصلاً آنان را نمیشناخت. آنان نیز همیشه آرزوی مرگ او را داشتند و دعا میکردند که بمیرد، تا ثروتهایش به آنان به ارث برسد و از آن بهره گیرند.