قصه های قرآنی

فهرست کتاب

علم حقیقی

علم حقیقی

بنده‌ی نیکوکار گفت: آن کشتی‌ای که ما را به ساحل رساند، متعلّق به گروهی از مستمندان و مردمان فقیر بود که وسیله‌ی معاش و کسب روزیِشان بود. من خواستم که آن را معیوب کنم، تا پادشاه ستمگر که هر وسیله‌ی سواری حمل و نقلی را به زور مصادره می‌کرد و با قهر و زور مال و اموال مردم را مصادره و غارت می‌کرد، نتواند آن را مصادره و غصب نماید.

امّا پسر بچه‌ای که او را به قتل رساندم، فرزند پدر و مادری مؤمن و نیکوکار بود و در آینده پدر و مادر خود را به وسیله‌ی کفر و ارتکاب گناهان زیاد اذیّت و آزار می‌کرد و احتمال این می‌رفت که به زور، پدر و مادرش را وادار به کفر نماید. پس خداوند تبارک و تعالی اراده فرمود که این پسر از بین برود، ولی در عوض فرزند دیگری به آنان خواهد داد که در ایمان و عمل صالح و رحمت و مهربانی سرآمد خواهد بود.

در مورد دیوار مخروبه‌ای که آن را از نو ساختم، باید به تو بگویم که آن باغ متعلق به دو کودک یتیم بود که از پدر نیکوکاری برجای مانده بود و در زیر آن دیوار، گنجی پنهان بود که بیم آن می‌رفت با تخریب تدریجی دیوار، آن گنج ظاهر شده و مورد غارت مردمان قرار گیرد. پس خداوند متعال اراده فرمود که آن دو کودک بزرگ شده و به سن رشد برسند و آن گنج را استخراج نموده و از آن استفاده نمایند.

در پایان ای موسی÷! بدان که هر آن‌چه انجام دادم، فقط به دستور پروردگار بود و من هیچ نقشی نداشتم، جز اجرای اوامر الهی. برادرم! خداوند تو را مورد رحمت و مغفرت خویش قرار دهد و سلام خدا بر تو باد. این را گفت و به راهش ادامه داد و موسی÷نیز از راهی که آمده بود، برگشت و از همراهی با بنده‌ی نیکوکار [۱]درس بزرگی یاد گرفت.

﴿وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا ٨٥[الإسراء: ۸۵].

«و جز اندکی از علم، چیزی بهره‌ی شما نساخته‌ایم».

[۱] اکثر مفسّرین معتقدند که منظور از بنده‌ی نیکوکار، خضر÷است و نص قرآن، واژه‌ی «العبدالصالح» می‌باشد و ما در این‌جا این مورد را رعایت نموده‌ایم. (مؤلف)