قصه های قرآنی

فهرست کتاب

در کنار صخره

در کنار صخره

نسیم مرطوب و روح‌انگیز دریا وزیدن گرفت. موسی ÷و جوان خدمت‌کارش که از بیابان آمده بودند و خستگی راه بر آنان چیره گشته و نزدیک بود به خواب بروند، هنگامی‌که به مجمع‌البحرین رسیدند، تصمیم گرفتند که بنشینند و کمی در سایه‌ی صخره‌ای بزرگ استراحت کنند. موسی آن‌قدر خسته بود که خوایش برد. اما یوشع احساس نشاط و سرزندگی کرد و خستگی از تنش رفع شد. پس نشست و این‌جا و آن‌جا را نگاه می‌کرد و از دیدن مناظر مختلف در کنار دریا لذت می‌برد.

در این هنگام لحظه‌ای غافل شد که ناگهان ماهی‌ای که با خود آورده بودند، با موجی- که از طرف دریا به سوی ساحل آمد و شن‌های ساحل را نیز با خود بُرد- به راه افتاد و حرکت کرد. هنگامی که متوجه شد ماهی در میان امواج به راه خود ادامه می‌داد و کار از کار گذشته بود و دیگر نمی‌توانست هیچ‌کاری انجام بدهد و زبانش از شدت تعجب بسته شد و در حیرت فرو رفت.