مسلمان از دیدگاه آیات و روایات

فهرست کتاب

توریه:

توریه:

آنچه که ذکر شد کاملاً‌ جنبه استثنائی دارد و هرگز فرد مسلمان نباید آن را بهانه قرار داده دروغ بگوید و از ملعونین درگاه الهی قرار گیرد، لذا دانشمندان اسلامی گفته اند: برای این‌که دروغ ذاتاً‌ زشت است، در مواردی که ضرورت ایجاب می‌کند که مسلمان دروغ بگوید در صورت امکان باید از توریه و کنایه استفاده نماید و از دروغ صریح بپرهیزد.

و توریه عبارت است از این‌که انسان سخنی بگوید که شنونده به گمان خود از آن مطلبی بفهمد، در صورتی که گوینده چیز دیگری را قصد و اراده نموده است. مثلاً انسانی در حال فرار از نزد شخصی می‌گذرد و پس از مدتی مأموران ظالم و ستمگر را می‌بیند که برای گشتن یا مصادره اموال یا حمله به ناموس و... او را دنبال کرده اند، از او می‌پرسند فلان شخص را نمی‌بینی؟ در جواب می‌گوید: خیر، ستمگران خیال می‌کنند هرگز او را ندیده است در صورتی که او قصد و اراده می‌کند فی الحال که تو آمده ای او را نمی‌بینم.

۵۱ـ عن علیسعن النبی ج: أَنَّ فِی الْمَعَارِیض مَا یغْنِی الرَّجُل العَاقِل عَنْ الْکذِب. (دیلمی).

از حضرت علیسروایت است رسول الله صفرمودند: همانا کنایه و توریه شخص عاقل را از دروغ بی‌نیاز می‌سازد.

و از رهبران الهی نیز توریه ثابت است که پاره‌ای از آن ذکر می‌گردد.

سرور و سالار موحدان حضرت ابراهیم خلیل الله همراه همسرش به سوی مصر عزیمت نمود و در آنجا پادشاه بسیار ظالم و ستمگر تبهکاری حکومت می‌کرد، و عادتش چنین بود که هرگاه شخصی همراه همسرش وارد مصر می‌شد، همسرش را تصاحب مینمود و شوهر را می‌کشت، هنگامی که جاسوسان شاه حضرت ابراهیم و حضرت ساره را دیدند به پادشاه اطلاع دادند «إن ههنا رجلا معه امرأة ‌من أحسن الناس فأرسل إليه وسأله عنها فقال: من هذه؟ قال: أختي!»«آنجا مردی آمده است و زن بسیار خوشگلی همراه دارد، پادشاه مأموری را فرستاد، ‌از حضرت ابراهیم پرسیدکه این زن کیست؟ حضرت ابراهیم فرمود: خواهرم است!» (پادشاه ومأمورانش فهمیدند خواهر نسبی او است ولی قصد و اراده حضرت ابراهیم خواهر ایمانی بود...)

بهر حال داستان طولانی است،‌ حضرت ساره را نزد پادشاه بردند،‌ هنگامی که وارد خلوت خانه شاه گردید اینگونه دعا فرمود: «اللهم إن كنت تعلم أني آمنت بك وبرسلك وأحصنت فرجي إلا على زوجي فلا تسلط علي هذ الكافر».«خداوندا، اگر تو میدانی که من بر تو و پیامبرانت ایمان آورده ام و شرمگاهم را به جز از شوهرم محفوظ داشته ام این کافر را بر من مسلط مگردان». هنگامی که پادشاه قصد بد نمود خداوند توان و قدرتش را نابود ساخت، حضرت ساره را رها کرد و حضرت هاجر را بعنوان خدمتگزار بوی هدیه نمود. (بخاری، احمد).

در سفر تاریخی و سرنوشت‌ساز هجرت که حضرت رسول گرامی صهمراه دوست صمیمی یار غار و برادر ایمانی خویش حضرت ابوبکر صدیق عازم مدینه منوره شدند دشمنان توحید و رسالت از همه سو برای دریافت جایزه بزرگ مادی (برای هر نفر صد شتر و غیره) و احراز مدال ارزشمند جرئت و شهامت و جوانمردی و... آنان را شب و روز دنبال می‌کردند و در این وقت بسیار حساس و خطرناک کوچکترین غفلت موجب زیان‌های جبران ناپذیر می‌گشت و چون حضرت ابوبکر در زمان جاهلیت تاجر بسیار بزرگی بود و همیشه بطرف شام رفت و آمد داشت، لذا اکثر مردم مسیر راه مکه مکرمه مدینه منوره او را می‌شناختند ولی حضرت پیامبر گرامی را نمی‌شناختند و هرگاه کسی با آنان برخورد می‌کرد و در باره رسول الله صجویا می‌شد، ‌حضرت ابوبکر می‌فرمود: «هذا رجل يهديني السبيل فيسحب السامع أنه يعني الطريق المحسوس وإنما يعني الصديق طريق الخير والهداية».«این مردی است که مرا به راه درست و صحیح راهنمائی می‌کند، شنونده گمان میکرد که هدفش راه معروف و محسوس است، ولی حضرت ابوبکر صدیق اراده و قصدش راه خیر و سعادت و هدایت بود.