گدائی
اسلام دین کار و کوشش است، تنبلی و تن پروری را ممنوع و مورد مذمت قرار داده است زیرا که آدم بیکار و تن پرور همواره ناراحت و اندوهگین است چون برای ادامه حیات خود و خانوادهاش مجبور است از دیگران کمک و مساعدت بگیرد و دست گدائی دراز کند و عزت نفس خود را از دست بدهد، بنابراین حضرت رسول اکرم ص شدیداً گدائی را محکوم مینماید چنانکه میفرماید:
۹۳ـ وَعَنْ عبدالله بن عمر بأنَّ النبي جقال: لاَ تَزَالُ الْمَسْأَلَةُ بِأَحَدِكُمْ حَتَّى يَلْقَى اللَّهَ وَلَيْسَ فِى وَجْهِهِ مُزْعَةُ لَحْمٍ. (مُتَّفَقٌ علیهِ). «از عبدالله بن عمربروایت است رسول الله فرمودند، شخص گدا همواره سوال میکند تا اینکه با خداوند روبرو میشود در حالکیه در صورتش پاره گوشتی وجود ندارد».
۹۴ـ وَعَنْ أبي هريرةسقال: قال رسول الله ج: مَنْ سَألَ النَّاسَ تَكَثُّراً فإنَّمَا يَسْألُ جَمْراً. (مسلم).
حضرت ابوهریرهسروایت میکند که رسول الله صفرمودند: هرکس از مردم سوال کند تا مال و ثروتش افزون گردد همانا اخگرهای آتش را میطلبد.
۹۵ـ وَعَنْ أنسس: أَنَّ رَجُلاً مِنَ الأَنْصَارِ أَتَى النَّبِىَّ جيَسْأَلُهُ فَقَالَ: «أَمَا فِى بَيْتِكَ شَىْءٌ» قَالَ: بَلَى حِلْسٌ نَلْبَسُ بَعْضَهُ وَنَبْسُطُ بَعْضَهُ وَقَعْبٌ نَشْرَبُ فِيهِ مِنَ الْمَاءِ. قَالَ: «ائْتِنِى بِهِمَا» فَأَتَاهُ بِهِمَا فَأَخَذَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ جبِيَدِهِ وَقَالَ: «مَنْ يَشْتَرِى هَذَيْنِ» قَالَ رَجُلٌ: أَنَا آخُذُهُمَا بِدِرْهَمٍ. قَالَ: «مَنْ يَزِيدُ عَلَى دِرْهَمٍ». مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاَثًا قَالَ رَجُلٌ أَنَا آخُذُهُمَا بِدِرْهَمَيْنِ. فَأَعْطَاهُمَا إِيَّاهُ وَأَخَذَ الدِّرْهَمَيْنِ وَأَعْطَاهُمَا الأَنْصَارِىَّ وَقَالَ: «اشْتَرِ بِأَحَدِهِمَا طَعَامًا فَانْبِذْهُ إِلَى أَهْلِكَ وَاشْتَرِ بِالآخَرِ قَدُومًا فَأْتِنِى بِهِ» فَأَتَاهُ بِهِ فَشَدَّ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ جعُودًا بِيَدِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ: «اذْهَبْ فَاحْتَطِبْ وَبِعْ وَلاَ أَرَيَنَّكَ خَمْسَةَ عَشَرَ يَوْمًا» فَذَهَبَ الرَّجُلُ يَحْتَطِبُ وَيَبِيعُ فَجَاءَ وَقَدْ أَصَابَ عَشَرَةَ دَرَاهِمَ فَاشْتَرَى بِبَعْضِهَا ثَوْبًا وَبِبَعْضِهَا طَعَامًا. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «هَذَا خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ تَجِىءَ الْمَسْأَلَةُ نُكْتَةً فِى وَجْهِكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ. (بخاری، ابوداود).
حضرت انسسروایت میکند مردی از گروه انصار خدمت رسول الله صآمد و درخواست کمک کرد رسول الله صفرمودند: آیا در منزل چیزی داری؟ مرد گفت: آری یک لحافی داریم که قسمتی از آن را پهن میکنیم و قسمت دیگر آن را میپوشیم و یک ظرفی داریم که در آن آب مینوشیم پیامبر اسلام صفرمود: آنها را بیاور مرد انصاری آنها را آورد رسول خدا صآنها را در دست گرفت و فرمود: چه کسی اینها را میخرد؟ مردی گفت: من آنها به یک درهم میخرم. رسول الله صفرمود چه کسی یک درهم زیاد میکند؟ (دوبار یا سه بار) مردی گفت: من آنها را به دو درهم میخرم پیامبر اسلام صفرمود: آنها را فروخت و دو درهم را به مرد انصاری داد و فرمود: با یک درهم غذا بخر و برای همسر و فرزندانت ببر و با درهم دیگر یک تبر بخر و نزدم بیاور آن مرد تبر را خرید و خدمت پیامبر خدا صبازگشت پیامبر اکرم صبا دست مبارکش دستهای در آن نهاد و فرمود: برو هیزم جمع آوری کن و بفروش و قبل از پانزده روز نزد من میا، آن مرد چنین کرد و هنگامی که خدمت رسول الله صبازگشت ده درهم همراه داشت و به مقداری از آن لباس و به مقداری غذا خرید پیامبر خدا صفرمود: این برای تو بهتر از آن است که در روز قیامت حاضر شوئی در حالیکه گدائی لکه زشتی به صورت تو نمایان گردد.
وقد روى ابن الجوزي عن عمر بن الخطابسأَنَّهُ لقي قوماً لا يعملون فقال: ما أنتم؟ قالوا: متوكلون فقال: كذبتم! إنما المتوكل رجل ألقى حبة في الأرض ثم توكل على الله وقال: لا يقعدن أحدكم عن طلب الرزق ويقول: اللهم ارزقني وقد علم أن السماء لا تمطر ذهبا ولا فضة.
ابن جوزی /روایت میکند که حضرت امیرالمؤمنین عمر بن الخطابسبه عده ای برخورد نمود که کار نمیکردند، فرمود: شما چه کسانی هستید! گفتند: توکل کنندگان به خداوند فرمود: دروغ میگویید، متوکل کسی است که دانه ای در زمین میکارد و برای گرفتن نتیجه بخداوند توکل میکند و هیچکس از شما نباید بر جای خود بنشیند و از طلب رزق دست بکشد و بگوید: خداوندا رزق و روزی مرا برسان در حالی که میداند از آسمان طلا و نقره نمیبارد.
و اما اگر عامل فقر و بیکاری تنبلی و تن پروری نباشد بلکه به علت ناتوانی روحی و نقص جسمی، پیری، مرض و غیره باشد بعهده دولت اسلامی است که بدون کوچکترین امتیاز حزبی و گروهی، قومی و جغرافیایی مذهبی و عقیدتی کلیه نیازهای افراد ناتوان و عاجر را تأمین کند و زندگی شایسته و آبرومندی را برای همگان بصورت رایگان فراهم سازد.
و هرگاه تاریخ جهان را ورق میزنیم میبینیم هنگامی که نظام مقدس و عادلانه اسلامی بر جهان حکم فرما بود، مسئولین کشور اسلامی همیشه برای رفع گرفتاری و مشکلات مستمندان شبانه روز تلاش میکردند و خدمت مردم را عبادت و تکلیف الهی میدانستند.
در عهد خلیفه عادل امیرالمؤمنین عمر بن الخطاب ابرقدرتنهای طاغوتی آن زمان ایران و روم با نیروی ایمان و بازوی توانمند مسلمین و یاری خداوند عزوجل فتح گردید و رقبه کشور اسلامی بسیار گسترش یافت.
و آن دولتهایی بودند که ظلم و ستم از نشانه های بارز مردانگی و افتخارات دولتمردان شده بود و استعمار و ستمگری در سرلوحه برنامه های حکومتهای طاغوتی آنان قرار داشت لذا مردم ستمدیده مستضعف و ناتوان بسیار شده بودند بنابراین خلیفه عدالتگستر حضرت امیر المؤمنین عمر بن الخطاب شخصاً برای رفع ستم، یاری و مساعدت فقیران و مستضعفان بدون هر گونه امتیاز اقدام عملی مینمودند که چند نمونه از آن ذکر میگردد تا شاید مسئولان کشورهای اسلامی و مردم مالدار و ثروتمند مسلمان، عمر وار علیه ظلم و ستم، فقر و استضعاف، اعلان جنگ و مبارزه نموده برای همیشه این مشکل کمر شکن و زیانبار را از امت مجاهد و مبارز مسلمان قلع و قمع نمایند.
يروي الإمام أبويوسف /أن عمر بن الخطابسمر على باب قوم وعليه سائل يسأل وكان شيخاً كبيرا ضرير البصر، فضرت عضده من خلفه وقال: من أي أهل الكتاب أنت؟ فقال: يهودي، قال: فما ألجأك إلى ما أرى؟ قال: الحاجة والسن، فأخذه عمر إلى منزله فرزخ له بشئ من المنزل، ثم أرسل إلى خازن بيت المال فقال له: انظر هذا وضربائه فوالله ما أنصفناه إن أكلنا شبيبته ثم نخذله عند الهرم، إنما الصدقات للفقراء والمساكين وهذا من مساكين أهل الكتاب. (الخراج).
امام ابویوسف /روایت میکند حضرت امیرالمؤمنین عمر بن الخطابساز راهی میگذشت پیرمرد کوری را دید پشت دری ایستاده گدائی میکند، حضرت عمر از پشت سر بازویش را آهسته زد، (تا متوجه شود) و فرمود: از کدام گروه اهل کتاب هستی؟ گفت: یهودی هستم، فرمود: چه چیز باعث شده است گدائی میکنی؟ گفت: نیاز مندی و کهولت سن، حضرت عمرسدستش را گرفت و به منزل خود برد و چیزی از منزل برداشت و به او داد، و سپس کسی را به دنبال وزیر دارائی فرستاد تا به حضورش رسید آنگاه خطاب بوی فرمود: این پیرمرد و امثال او را در نظر داشته باش، بخدا سوگند، به این شخص انصاف نکرده ایم اگر در جوانی از او استفاده کنیم و هنگام پیری او را رها سازیم، بدون شک صدقات از آن فقراء و بینوایان است و این هم از بینوایان اهل کتاب است.
و نیز حضرت عمر بن الخطابسروزی به گروهی از انصار گذر کرد، که بمرض جذام مبتلا بودند، آنگاه به مسئول بیت المال دستور داد و فرمود: برای تأمین زندگی و معالجه بیماران از بیت المال به آنان پول پرداخت نمائید تا کرامت و عزت خود را حفظ نموده و مجبور به گدائی نباشند.