ریاستهای مشروع:
بدون تردید انسان مخلوقی است که بر حسب نیازمندیهای جسمی و روحی باید به طور اجتماعی زندگی کند و نیز برای اداره جامعه انسانی نیاز به حاکم و فرمانروا دارد و در هر زمان و مکان عدهای باید زمامت و رهبری، ریاست حکومت را بعهده گیرند و چون خوبی و بدی حاکم و رهبر در سعادت و شقاوت ملت نقش بسزای دارد، تا جائی که گفتهاند: (الناس على دين ملوكهم)«مردم از دین و آئین پادشاهان خود پیروی میکنند».
لذا خداوند ریاست، حکومت و فرمانروائی جامعه انسانی را به عهده پیامبران و انسانهای صالح و نیکوکار سپرده است. و انسانهای صالح و نیکوکاری که میتوانند نظام مقدس و عادلانه الهی را در جامعه انسانی پیاده کنند و ملتهای ستمدیده را از چنگال مسئولان ستمگر و گرگ صفت نجات دهند، برای آنان طلب ریاست و رهبری جائز بلکه در بعضی اوقات لازم و ضروری است چنانکه پیامبر بزرگوار حضرت سلیمان÷از خداوند در خواست نمود: ﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ ٣٥﴾[ص: ۳۵]. «خداوندا مرا ببخش، حکومت و سلطنتی بمن عطا فرما که بعد از من به هیچ کس نرسد».
خداوند نیز خواستهاش را برآورده نمود و چنان حکومتی بوی داد که تا امروز به احدی نداده است که انس و جن و حیوانات همه تحت فرمان او بودند. و نیز حضرت یوسف÷به پادشاه مصر میگوید: ﴿قَالَ ٱجۡعَلۡنِي عَلَىٰ خَزَآئِنِ ٱلۡأَرۡضِۖ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٞ ٥٥﴾[يوسف: ۵۵]. «مرا سرپرست خزانه های زمین قرار ده من امین و دانا هستم».
ولی چنانکه میدانیم حضرت سلیمان÷و حضرت یوسف÷با آن همه قدرت و سلطه و امکاناتی که داشتند کوچک ترین سوء استفادهای ننمودند، تکبر و غرور و سرکشی نکردند، بلکه همه وقت در برابر خداوند شاکر و خاضع بودند و برای هدایت و تکامل و حل مشکلات مادی و معنوی توده مردم کوشا بودند.