۹۴- باب: مهماننوازی و احترامِ مهمان
الله متعال میفرماید:
﴿هَلۡ أَتَىٰكَ حَدِيثُ ضَيۡفِ إِبۡرَٰهِيمَ ٱلۡمُكۡرَمِينَ ٢٤ إِذۡ دَخَلُواْ عَلَيۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞ قَوۡمٞ مُّنكَرُونَ ٢٥ فَرَاغَ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ فَجَآءَ بِعِجۡلٖ سَمِينٖ ٢٦ فَقَرَّبَهُۥٓ إِلَيۡهِمۡ قَالَ أَلَا تَأۡكُلُونَ ٢٧﴾ [الذاريات: ٢٤، ٢٧]
آیا خبر میهمانان گرامی ابراهیم به تو نرسیده است؟ آنگاه که نزدش رفتند و سلام گفتند؛ او نیز سلام گفت (و عرض کرد که شما) گروهی ناشناس هستید. سپس پنهانی نزد خانوادهاش رفت و برایشان گوسالهای فربه (و بریان) آورد. و آن را نزدیکشان برد و گفت: مگر نمیخورید؟
و میفرماید:
﴿وَجَآءَهُۥ قَوۡمُهُۥ يُهۡرَعُونَ إِلَيۡهِ وَمِن قَبۡلُ كَانُواْيَعۡمَلُونَ ٱلسَّئَِّاتِۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطۡهَرُ لَكُمۡۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ فِي ضَيۡفِيٓۖ أَلَيۡسَ مِنكُمۡ رَجُلٞ رَّشِيدٞ ٧٨﴾ [هود: ٧٨]
قوم لوط که پیش از آن، کارهای زشت و ناپسندی مرتکب میشدند، شتابان نزدش آمدند. گفت: ای قوم من! اینها، دختران من هستند که برایتان پاکیزهترند. پس تقوای الاهی پیشه کنید و مرا دربارهی میهمانانم رسوا نکنید. آیا در میان شما هیچ جوانمردی وجود ندارد؟
شرح
مؤلفمیگوید: «باب مهماننوازی و احترام مهمان».
مهمان به کسی میگویند که به خانهی شما میآید تا با آب و غذا و دیگر چیزهای مورد نیازش از او پذیرایی کنید.
مهماننوازی، اخلاقی ارزشمند و کهن است که قدمتش به دوران ابراهیم خلیل÷میرسد؛ اگر قدمتش بیش از این نباشد.
مؤلفبه خواستِ اللهﻷاحادیثی دربارهی مهماننوازی ذکر خواهد کرد و از میانِ احادیث به بیانِ این نکته خواهد پرداخت که احترام مهمان، جزو ایمان به الله و آخرت است. البته وی، مطابق عادتش ابتدا به ذکر آیاتی در این باب پرداخته است. زیرا قرآن بر سنت، مقدّم میباشد. قرآن، کلامِ خداست و سنت، سخنِ رسولاللهج. البته کتاب و سنت، هر دو حق است و تصدیق خبرهای کتاب و سنت، و نیز اطاعت و فرمانبرداری از دستورهای هر دو، واجب میباشد.
مؤلفاین آیه را ذکر کرده است که اللهﻷمیفرماید:
﴿هَلۡ أَتَىٰكَ حَدِيثُ ضَيۡفِ إِبۡرَٰهِيمَ ٱلۡمُكۡرَمِينَ ٢٤﴾ [الذاريات: ٢٤]
آیا خبر میهمانان گرامی ابراهیم به تو نرسیده است؟
استفهام در اینجا برای تشویق است؛ یعنی برای اینکه مخاطب، توجه و دقت بیشتری به این موضوع داشته باشد. این پرسش همچنین متوجه پیامبرجیا متوجه پیامبرجو امتِ اوست.
و مهمانان گرامی، فرشتگانی بودند که اللهﻷبه سوی ابراهیم و سپس به سوی لوط علیهماالسلام فرستاد. و از آن جهت از آنان به عنوان مهمانانِ گرامیِ ابراهیم÷یاد کرد که آن بزرگوار از آنان بهگرمی استقبال نمود. ﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَيۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞ﴾: «آنگاه که نزدش رفتند و سلام گفتند؛ او نیز سلام گفت».
علما گفتهاند: طرز سلام کردن ابراهیم÷از شیوهی سلام گفتن فرشتگان، بهتر بود؛ زیرا فرشتگان گفتند: به تو سلام میگوییم. یعنی جملهی «فعلیه» بهکار بردند و معنایش چنین میشود که اینک بر تو سلام میگوییم. اما نحوهی سلام گفتن ابراهیم÷که با جملهی «اسمیه» بود، بیانگر تداوم و استمرار است؛ یعنی همواره سلام بر شما. بنابراین، با سلامی گرم و نیک، از میهمانانش استقبال کرد. زیرا رهنمود شریعت دربارهی پاسخ سلام، اینست که انسان بهتر از سلامی که به او میگویند، پاسخ دهد یا لااقل پاسخش همانندِ سلامی باشد که به او گفته میشود. چنانکه اللهﻷمیفرماید:
﴿وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٖ فَحَيُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآ﴾ [النساء : ٨٦]
و هنگامی که به شما سلام میگویند، بهتر یا همانند آن پاسخ دهید.
سپس فرمود: ﴿سَلَٰمٞ قَوۡمٞ مُّنكَرُونَ﴾ یعنی با صراحت به آنها نگفت که من، شما را نمیشناسم؛ بلکه بهخاطر حفظ احترامشان که مهمان بودند، با اشاره یا با چنین عبارتی به آنها فهماند که برایش ناشناس هستند؛ زیرا نخستین بار بود که آنها را ملاقات میکرد. پس از این استقبال گرم، برای پذیرایی از آنان دست بهکار شد:
﴿فَرَاغَ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ فَجَآءَ بِعِجۡلٖ سَمِينٖ ٢٦﴾ [الذاريات: ٢٦]
سپس پنهانی نزد خانوادهاش رفت و برایشان گوسالهای فربه (و بریان) آورد.
ابراهیم÷از آن جهت پنهانی و با شتاب نزد خانوادهاش رفت که مبادا میهمانانش، نگذارند که برای پذیرایی از آنها، کاری انجام دهد یا بگویند که ما، چیزی نمیخواهیم. به هر حال، ابراهیم÷برایشان گوسالهای بریان آورد. زیرا گوشتِ گوساله از گوشت گاو، لذیذتر است؛ همانگونه که گوشت بریانشده یا کباب، از گوشتی که به روشهای دیگر پخته میشود، خوشمزهتر میباشد. ﴿فَقَرَّبَهُۥٓ إِلَيۡهِمۡ﴾یعنی «و آن را نزدیکشان گذاشت». غذا را در جای دوری قرار نداد و به آنها نگفت که برای صرف غذا به محل غذاخوری بروید. بلکه غذا را نزدیکشان گذاشت تا از آنها بهخوبی پذیرایی کند. و آنگاه به آنها فرمود: ﴿أَلَا تَأۡكُلُونَ﴾ یعنی: «مگر نمیخورید؟» در واقع به آنها گفت: بفرمایید؛ خواهش میکنم بفرمایید. در واقع، با ادب خاصی به آنها تعارف نمود که غذا میل کنند.
سپس این مهمانان به صورتِ جوانانی زیبا و بدون ریش نزدِ لوط÷رفتند. قوم لوط، نخستین کسانی بودند که به عملِ لواط (همجنسبازی) روی آوردند. آن عده از قوم لوط که مهمانانِ او را دیدند، خبرش را به دیگران رساندند و گفتند: لوط، مهمانانِ جوان و زیبایی دارد:
﴿وَجَآءَهُۥ قَوۡمُهُۥ يُهۡرَعُونَ إِلَيۡهِ وَمِن قَبۡلُ كَانُواْيَعۡمَلُونَ ٱلسَّئَِّاتِۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطۡهَرُ لَكُمۡۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ فِي ضَيۡفِيٓۖ أَلَيۡسَ مِنكُمۡ رَجُلٞ رَّشِيدٞ ٧٨﴾ [هود: ٧٨]
قوم لوط که پیش از آن، کارهای زشت و ناپسندی مرتکب میشدند، شتابان نزدش آمدند. گفت: ای قوم من! اینها، دختران من هستند که برایتان پاکیزهترند. پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا دربارهی میهمانانم رسوا نکنید. آیا در میان شما هیچ جوانمردی وجود ندارد؟
﴿يُهۡرَعُونَ إِلَيۡهِ﴾؛ یعنی شتابان نزدِ لوط آمدند. ﴿وَمِن قَبۡلُ كَانُواْيَعۡمَلُونَ ٱلسَّئَِّاتِۚ﴾: «آنها پیشتر مرتکبِ کارهای زشت و ناپسندی میشدند»؛ یعنی لواط میکردند. ﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطۡهَرُ لَكُمۡۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ فِي ضَيۡفِيٓۖ﴾: «گفت: ای قومِ من! اینها دخترانِ من هستند که برای شما پاکیزهترند؛ پس از الله بترسید و مرا دربارهی مهمانانم رسوا نکنید». ﴿هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِي﴾: «اینها دختران من هستند». برخی از علما گفتهاند: منظورش، دخترانِ قومش بود، نه دختران خودش و از آن جهت از آنها به دختران خود یاد کرد که هر پیامبری، برای قومش بهمنزلهی پدر است. گویا به آنها تذکر داد که برای شما امکان ازدواج با زنان وجود دارد؛ پس چرا لواط میکنید و مرتکب این عمل زشت میشوید؟ چنانکه اللهﻷدر آیهای دیگر همین مفهوم را بیان کرده است:
﴿أَتَأۡتُونَ ٱلذُّكۡرَانَ مِنَ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٥ وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمۡ رَبُّكُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِكُمۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٌ عَادُونَ ١٦٦﴾ [الشعراء : ١٦٥، ١٦٦]
آيا از ميان جهانیان، با مردها آميزش مىكنيد؟! و همسرانى را كه پروردگارتان براى شما آفريده، وا مىگذاريد؟ بلكه شما مردم تجاوزكاري هستید.
خلاصه اینکه لوط÷از قومش خواست که حرمت مهمانانش را رعایت کنند؛ به آنها گفت: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ فِي ضَيۡفِيٓۖ﴾؛ یعنی: «پس از الله بترسید و مرا دربارهی مهمانانم رسوا نکنید».
و اما اینکه فرمود: «اینها دخترانِ من هستند که برای شما پاکیزهترند»، برای مقایسهی همجنسبازی با ازدواج مشروع نیست که یکی خوب و دیگری، بهتر باشد؛ زیرا همجنسبازی، بهکلی زشت و پلید است و هیچ پاکی و طهارتی در آن نیست؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَنَجَّيۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَرۡيَةِ ٱلَّتِي كَانَت تَّعۡمَلُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَۚ﴾ [الانبياء: ٧٤]
و لوط را از شهری که مردمش مرتکب اعمال زشتی میشدند، نجات دادیم.
لوط÷به قومش گفت:
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ فِي ضَيۡفِيٓۖ أَلَيۡسَ مِنكُمۡ رَجُلٞ رَّشِيدٞ ٧٨﴾ [هود: ٧٨]
پس تقوای الاهی پیشه کنید و مرا دربارهی میهمانانم رسوا نکنید. آیا در میان شما هیچ جوانمردی وجود ندارد؟
پناه بر الله؛ یک جوانمرد نیز در میانشان وجود نداشت. ببینیم چه پاسخی به لوط÷دادند:
﴿قَالُواْ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنۡ حَقّٖ وَإِنَّكَ لَتَعۡلَمُ مَا نُرِيدُ ٧﴾ [هود: ٧٩]
گفتند: بیگمان میدانی که ما هیچ میل و نیازی به دخترانت نداریم و خوب میدانی که ما چه میخواهیم.
یعنی تو میدانی که ما، خواهانِ جوانانی هستیم که نزدَت آمدهاند!
﴿قَالَ لَوۡ أَنَّ لِي بِكُمۡ قُوَّةً أَوۡ ءَاوِيٓ إِلَىٰ رُكۡنٖ شَدِيدٖ ٨٠﴾ [هود: ٨٠]
لوط گفت: ای کاش در برابر شما توان و قدرتی داشتم یا به تکیهگاه محکمی پناه میبردم.
آنجا بود که فرشتگان گفتند:
﴿قَالُواْ يَٰلُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُوٓاْ إِلَيۡكَۖ﴾ [هود: ٨١]
(فرشتگان) گفتند: ای لوط! ما فرستادگان پروردگارت هستیم. آنان هرگز به تو دست نمییابند.
و آنگاه از لوط÷خواستند که شبهنگام آن سرزمین را ترک کند. الله متعال در سورهی «قمر» میفرماید:
﴿كَذَّبَتۡ قَوۡمُ لُوطِۢ بِٱلنُّذُرِ ٣٣ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ حَاصِبًا إِلَّآ ءَالَ لُوطٖۖ نَّجَّيۡنَٰهُم بِسَحَرٖ ٣٤ نِّعۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَاۚ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي مَن شَكَرَ ٣٥ وَلَقَدۡ أَنذَرَهُم بَطۡشَتَنَا فَتَمَارَوۡاْ بِٱلنُّذُرِ ٣٦ وَلَقَدۡ رَٰوَدُوهُ عَن ضَيۡفِهِۦ فَطَمَسۡنَآ أَعۡيُنَهُمۡ فَذُوقُواْ عَذَابِي وَنُذُرِ ٣٧﴾ [القمر: ٣٣، ٣٧]
قوم لوط، هشدارها را دروغ شمردند. ما، توفانی از شن و سنگریزه بر آنان فرستادیم که (همه را هلاک کرد) جز خانوادهی لوط که سحرگاهان به لطف و رحمت خویش نجاتشان دادیم. و بدینسان به افراد سپاسگزار پاداش میدهیم. و (لوط) آنان را از عذاب سخت ما بیم داد؛ ولی دربارهی هشدارها به ستیز و مجادله پرداختند. و تلاش کردند لوط را از میهمانانش غافل نمایند؛ پس چشمانشان را کور کردیم و سپس (گفتیم: طعم) عذاب و هشدارهایم را بچشید.
گفته شده: فرشتگان به چشمانِ این قومِ نابکار زدند و بدینسان قوم لوط کور شدند. و نیز گفته شده است: الله متعال همان دَم چشمانشان را کور کرد. در هر حال، اینکه لوط÷از آنها خواست که او را دربارهی مهمانانش رسوا نکنند، نشان میدهد لوط÷نیز مانند ابراهیم÷مهمانانش را گرامی میداشت و به آنها اهمیت میداد.
نتیجه اینکه وقتی کسی مهمانتان میشود، بر شما واجب است که یک شبانهروز از او پذیرایی کنید؛ نه اینکه مانندِ برخی، در پذیرایی از او تکلف به خرج دهید و آنقدر غذا بپزید که بیشترش دور ریخته شود! اینجا یک نکتهی بسیار مهم را یادآوری میکنم؛ و آن، اینکه برخی از افراد ناآگاه، به زنطلاق قسم میخورند. به عنوان مثال: شخصی، به میهمانی میرود و به میزبانش میگوید: زنطلاق باشم اگر بگذارم خودت را بهخاطر من در زحمت بیندازی و گوسفندی ذبح کنی. میزبان هم سوگند یاد میکند و میگوید: «زنطلاق باشم اگر این گوسفند را برای تو ذبح نکنم»! این، اشتباه است. اگر واقعاً نیازی به سوگند میبینید، قسمِ زنطلاق نخورید؛ زیرا این، مسأله سادهای نیست و بیشترِ علما، از جمله ائمهی اربعه رحمهمالله، این را طلاق دانسته و گفتهاند: اگر کسی که به شرطی که میگذارد، عمل نکند، زنش، مطلقه میشود. لذا مسألهی بسیار مهمیست. گمان نکنید که چون برخی از مفتیان، فتوای سادهای دادهاند، اصل مسأله نیز ساده است. بلکه مسألهی بسیار مهمیست؛ زیرا مفتیان و اصحاب مذاهب اربعهی مالکی، شافعی، حنبلی و حنفی، بهاتفاق این را طلاق دانستهاند و اگر کسی قسمِ زنطلاق بخورد و بهفرض مثال بگوید: «زنطلاق باشم که این کار را انجام ندهم»، و سپس آن کار را انجام ندهد، همسرش مطلقه میگردد. شوخی که نیست؛ این، فتوای مذاهب چهارگانه است که هیچ اختلافی در آن وجود ندارد. پس سهلانگاری نکنید و این مسأله را ناچیز و بیاهمیت ندانید.
***
۷۱۱- وَعَنْ أبي هريرة أَنَّ رسولَ اللهج قال: «مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بالله وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَلا يُؤْذِ جَارَه، وَمَنْ كَان يُؤْمِنُ بِالله والْيَوْمِ الآخر، فَلْيكرِمْ ضَيْفَهُ، وَمَنْ كَانَ يُؤْمنُ بِالله وَالْيومِ الآخِر، فَلْيَقُلْ خَيْراً أَوْ لِيَسْكُتْ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۶۰۱۸؛ و صحیح مسلم، ش:۴۷. این حدیث پیشتر بهشمارهی ۳۱۳ ذکر شد]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرکس به الله و آخرت ایمان دارد، همسایهاش را اذیت نکند؛ هرکس، به الله و روز قیامت ایمان دارد، مهمانش را گرامی بدارد؛ هرکس به الله و آخرت ایمان دارد، یا سخن نیک بگوید یا ساکت باشد».
۷۱۲- وعن أبي شُرَيْح خُوَيلدِ بن عمرو الخُزَاعِيِّس قال: سَمِعتُ رسول اللهج يقول: «مَنْ كانَ يؤمِنُ بِالله واليوْمِ الآخِرِ فَلْيُكرِمْ ضَيفَهُ جَائِزَتَهُ». قالوا: وما جَائِزَتُهُ يا رسول الله؟ قال: «يَومُهُ وَلَيْلَتُه؛ والضِّيَافَةُ ثَلاثَةُ أَيَّام، فَمَا كان وَرَاءَ ذلكَ فهُوَ صَدَقَة عليه».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۶۰۱۹؛ و صحیح مسلم، ش: ۴۸؛ این حدیث پیشتر بهشمارهی ۳۱۴ ذکر شد. روایت مسلم، در صحیح مسلم، بهشمارهی ۱۷۲۶ آمده است]
وفي روايةٍ لمسلم: «لا يَحِلُّ لِمُسلمٍ أن يُقِيمَ عِنْد أخِيهِ حَتَّى يُؤْثِمَهُ». قالوا: يا رسول الله، وكَيْف يُؤْثِمُه؟ قال: «يُقِيمُ عِنْدَهُ وَلا شَيءَ لَهُ يَقْرِيهِ بِهِ».
ترجمه: ابوشریح، خُوَیلد بن عمرو خُزاعیسمیگوید: از رسولاللهجشنیدم که میفرمود: هرکس، به الله و روز قیامت ایمان دارد، مهمانش را گرامی بدارد و جایزهاش را بدهد». عرض کردند: ای رسولخدا! جایزهاش چیست؟ فرمود: «(پذیرایی به بهترین شکل و در حد توان در) یک شبانهروز؛ و مهمانی، سه شبانهروز است و بیش از آن، صدقه و احسانِ میزبان نسبت مهمانِ اوست».
در روایتی از مسلم آمده است: «برای هیچ مسلمانی جایز نیست که آنقدر نزد برادرش بماند که او را گنهکار کند». گفتند: ای رسولخدا! چگونه او را گنهکار میگرداند؟ فرمود: «نزدش میمانَد و او چیزی ندارد که از وی پذیرایی کند».
شرح
مؤلفدر باب مهماننوازی و احترام مهمان، احادیثی ذکر کرده که همگی نشانگر اهمیت پذیرایی از مهمان و گرامیداشتِ اوست؛ از جمله حدیث ابوهریرهسبدین مضمون که پیامبرجفرمود: «هرکس، به الله و روز قیامت ایمان دارد، مهمانش را گرامی بدارد». این، برای تشویق به مهماننوازی و گرامیداشتِ مهمان است؛ یعنی مهماننوازی، نشانگر کمالِ ایمان به الله و آخرت میباشد. زیرا الله متعال روز قیامت به کسی که مهمانش را گرامی میدارد، پاداش میدهد و گاه بندهاش را در دنیا نیز از این اجر و ثواب برخوردار میسازد. همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿مَن كَانَ يُرِيدُ حَرۡثَ ٱلۡأٓخِرَةِ نَزِدۡ لَهُۥ فِي حَرۡثِهِۦۖ﴾ [الشورى: ٢٠]
کسی که زراعت آخرت را بخواهد، برایش در کِشتِ او میافزاییم.
یعنی الله عوضش را در دنیا به او میدهد و در آخرت نیز او را از پاداش مهماننوازی برخوردار میسازد. از اینرو پیامبرجفرمود: «هرکس، به الله و روز قیامت ایمان دارد، مهمانش را گرامی بدارد».
نحوهی پذیرایی از مهمان، به موقعیت و جایگاه وی بستگی دارد؛ یعنی از مهمانی که جزو سرآمدان و بزرگان یک طایفه است، باید بهگونهای پذیرایی کرد که شایستهی اوست و از يك فردِ عادي يا كسي كه در جایگاهِ پایینتری قرار دارد، متناسب با موقعیتش پذیرایی میشود.
در هر حال، پیامبرجمهماننوازی را بهطور مطلق ذکر کرد و این، شامل انواع مهماننوازی در عُرف مردم میشود.
پیامبرجفرمود: «هرکس، به الله و آخرت ایمان دارد، با خویشاوندانش ارتباط داشته باشد». و در حدیثی دیگر آمده است: «به همسایهاش نیکی کند». خویشاوند، هرچه نزدیکتر باشد، رعایت حقوقش اهمیت بیشتری دارد و بر هر مسلمانی، صلهی رحم و ادای حقوق خویشاوندان واجب است. البته پیامبرجنحوهی صلهی رحم را بهطور مشخّص بیان نفرمود. لذا منظور از صلهی رحم، ارتباط خویشاوندیست و این، به عُرف مردم و عادتِ آنها بستگی دارد؛ زیرا چند و چون پیوند خویشاوندی و حد و اندازهی آن در کتاب و سنت، بیان نشده و پیامبرجشرط و قیدی برای آن ذکر نکرده است. به عبارت دیگر، مواردی چون خورد و نوش یا همسفره بودن و یا زندگی در یک مسکن به عنوان شرایط پیوند خویشاوندی، مطرح نیست و این مسأله به عرف مردم بر میگردد؛ یعنی صلهی رحم، همان است که در عرف مردم، ارتباط و پیوند خویشاوندی شناخته شود و در مقابل، آنچه مردم قطع رابطه بدانند، بیتوجهی به صلهی رحم بهشمار میرود؛ این، یک اصل است. وضعیت برخی از خویشاوندان بهگونهایست که دیدارشان، به معنای صلهی رحم با آنهاست و برخی هم وضعیتی دارند که از طریق کمکِ مالی به آنها صلهی رحم را بهجا میآورید؛ چون نیازمندند. همچنین به خویشاوندِ نیازمندتان لباس و غذا میدهید؛ این نیز گونهای از صلهی رحم است. لذا با هر خویشاوندی متناسب با وضعیتش رابطه داشته باشید. به عنوان مثال: اگر خویشاوندتان ثروتمند است، برایش بُشقابی غذا نمیفرستید؛ بلکه به دیدارش میروید و با سخنان محبتآمیز و امثال آن، حقّ خویشاوندیاش را بهجا میآورید. و اگر خویشاوندِتان فقیر است، همان بهتر که برایش غذا بفرستید. و اگر خویشاوندتان به کمکِ مالی نیاز دارد، بهتر است کمکش کنید. خلاصه اینکه هر کسی مطابق وضعیتی که دارد، اکرام میشود.
پیامبرجهمچنین فرمود: «هرکس به الله و آخرت ایمان دارد، یا سخن نیک بگوید یا ساکت باشد». ای کاش در زندگی خود به این رهنمود عمل میکردیم. البته گاه یک سخن، در اصلِ خود نیک و پسندیده است و گاه، هدف از یک سخن، نیک و پسندیده میباشد. مانندِ امر به معروف و نهی از منکر یا آموزشِ یک مسأله در اصلِ خود نیک است؛ اما پارهای از سخنان بنا بر هدفشان نیک و پسندیده بهشمار میآیند؛ مانند سخنی که برای شاد کردن یک نفر میگویید تا به دوستی و همنشینی با شما خو بگیرد و در کنارِ شما آرامش یابد؛ گرچه خودِ سخن در ذات خود جزو سخنانی نیست که مایهی نزدیکی به اللهﻷمیباشد و گناه هم نیست؛ بلکه هدف از گفتنِ چنین سخنی، شاد کردن همنشین یا دوستتان است.
از این حدیث چنین برمیآید که هرکس سخن نیک نگوید، ایمانش به الله و رستاخیز، ناقص است؛ پس کسی که سخن بد میگوید یا از مردم غیبت میکند یا به سخنچینی میپردازد و دروغ میگوید یا نیرنگ میورزد، چه حکمی دارد؟ و بدتر از این، رویکرد کسیست که بدگویی علما را میکند و آنها را دشنام میدهد. این، بهمراتب بدتر است؛ زیرا بدگویی از علما، مانند بدگویی از تودهی مردم نیست. کسی که از شخصی عادی بد میگوید، در واقع به یک نفر بد میکند؛ اما کسی که دربارهی علما سخن میگوید، در حقیقت آیین و شریعتی را به چالش میکشد که علما، حاملِ آن هستند؛ زیرا این امر، مردم را نسبت به علما بدبین میگرداند و دیگر، مردم به سخنانِ علما اعتماد نمیکنند. لذا از آنجا که زیادهگویی و پُرحرفی، رایج شده است و بسیاری از مردم به کارها و سخنانِ بیفایده میپردازند، بر انسان واجب است که زبانش را حفظ کند و جز به مصلحت، سخن نگوید و وقتی صحبتی به میان میآید، بگوید: الله، همه را هدایت نماید. اما اینکه زبانش را رها کند و دربارهی مسایل بیپایه سخن بگوید، این از عدمِ ایمان به الله و آخرت است. البته چنین کسی، کافر نیست؛ بلکه ایمانش ناقص است. زیرا پیامبرجفرموده است: «هرکس به الله و آخرت ایمان دارد، یا سخن نیک بگوید یا ساکت باشد». لذا چه خوب گفتهاند که: «كَم گوی و گزیده گوی چون دُر». تازه اگر سخن نقره باشد، سکوت، طلاست. و نیز چه حکیمانه گفتهاند: سکوت، حکمت است و کمتر کسی به آن عمل میکند. همچنین گفتهاند: کسی که ساکت باشد، نجات مییابد و کسی که سخن بگوید، در معرضِ خطر است. «زبانِ سست، سرِ سخت میدهد بر باد».
پس همواره ساکت باشید مگر در مواردی که سخن گفتن، بهتر است.