شرح ریاض الصالحین - جلد چهارم

فهرست کتاب

۱۰۴- باب: غذا خوردن از جلوی خود و آموزش آداب غذا خوردن به کسی که بد غذا می‌خورد

۱۰۴- باب: غذا خوردن از جلوی خود و آموزش آداب غذا خوردن به کسی که بد غذا می‌خورد

۷۴۴- عن عُمَرَ بنِ أبي سلَمةَ قال: كُنْتُ غُلاماً في حجْرِ رسول اللهج وكَانَتْ يَدِي تَطِيشُ في الصَّحْفَةِ، فقال لي رسولُ اللهج: «يا غُلامُ سمِّ الله تعالى، وَكُلْ بِيمِينِكَ، وكُل ممَّا يليكَ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۵۳۷۶؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۰۲۲. این حدیث پیش‌تر ذکر شد؛ نگا: ش: ۳۰۴ و ۷۳۲]

ترجمه: عمر بن ابوسلمهسمی‌گوید: پسربچه‌ای در دامان پیامبرجبودم و دستم در ظرف غذا دور می‌زد (و از هر سوی ظرف، لقمه برمی‌داشتم). رسول‌اللهجبه من فرمود: «ای پسر! بسم‌الله بگو و با دست راست، و از جلوی خود بخور».

۷۴۵- وعنْ سلمةَ بنِ الأَكْوعس أَنَّ رَجُلاً أَكَل عِنْدَ رسولِ اللهج بِشِمالِهِ فقال: «كُلْ بِيَمِينِكَ». قال: لاَ أَسْتَطِيع. قال: «لا اسْتَطَعْتَ»؛ مَا مَنَعَهُ إِلاَّ الكبْر. قال: فما رَفَعها إِلى فِيه.[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۰۲۱. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی ۱۶۳ و ۶۱۸ ذکر شد.])]

ترجمه: سلمه بن اکوعسمی‌گوید: شخصی، نزد رسول‌اللهجبا دست چپ خود، غذا خورد؛ پیامبرجبه او فرمود: «با دست راستِ خود بخور». آن مرد گفت: نمی‌توانم. پیامبرجفرمود: «هیچ‌گاه نتوانی». چیزی جز کبر، آن مرد را از اطاعت بازنداشت؛ از آن پس نمی‌توانست دست راستش را به سوی دهانش بلند کند.

شرح

مؤلفدر بخش آداب غذا خوردن، بابی بدین عنوان گشوده است: «غذا خوردن از جلوی خود و آموزش آداب غذا به کسی که بد غذا می‌خورد».

پیش‌تر این نکته را بیان کردیم که خوردن و آشامیدن، با دستِ راست واجب می‌باشد؛ لذا خوردن و آشامیدن با دستِ چپ حرام است و هرکس با دستِ چپش بخورد و بیاشامد، گنه‎کار می‌باشد و از الله و پیامبرش نافرمانی کرده و مانندِ شیطان و دوستان وی که همان کفار هستند، عمل نموده است.

بر هر مسلمانی واجب است که با دستِ راستِ خود بخورد؛ مگر این‌که معذور باشد، مثلاً دست راستش فلج باشد. چنان‌که اللهمی‌فرماید:

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ[التغابن : ١٦]

تا می‌توانید، تقوای الله پیشه کنید.

از این‌رو مؤلفحدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که سلمه بن اکوعسمی‌گوید: شخصی، نزد رسول‌اللهجبا دست چپ خود، غذا خورد؛ پیامبرجبه او فرمود: «با دست راستِ خود بخور». آن مرد گفت: نمی‌توانم. پیامبرجفرمود: «هیچ‌گاه نتوانی». چیزی جز کبر، آن مرد را از اطاعت بازنداشت؛ از آن پس نمی‌توانست دست راستش را به سوی دهانش بلند کند.

در این روایت آمده است: «چیزی جز کبر، آن مرد را از اطاعت بازنداشت». یعنی سرکشی از فرمانِ پیامبرجباعث شد که پیامبرجبر ضدِ او دعا کند. و معنای دیگرش، این‌که تکبر او را از خوردن با دستِ راست بازداشت. در هر صورت، پیامبرجبرایش بددعایی کرد؛ لذا دستِ آن شخص فلج شد و دیگر نمی‌توانست آن را به سوی دهانش بلند کند.

پیامبرجخبر داده است که شیطان، با دست چپش می‌خورد و می‌آشامد؛ لذا برای خوردن و آشامیدن دو روش پیشِ رویِ ماست: یکی، روشِ پیامبرجو دیگری، روشِ شیطان. پیامبرجبا دستِ راستش می‌خورد و می‌نوشید و شیطان با دستِ چپش می‌خورد و می‌آشامد. حال کدام روش را انتخاب می‌کنید؟

از این‌رو دوستانِ شیطان، یعنی یهودیان، نصارا و مشرکان، معمولاً به این مسأله اهمیت نمی‌دهند و بیش‌تر با دستِ چپ می‌خورند و می‌نوشند. چون دوستان شیطان هستند و شیطان بر آنان حکم می‌رانَد. لذا دقت کنید که مانندِ آن‌ها نباشید.

برخی از مردم، لیوان را با دست چپِ خود می‌گیرند و می‌گویند: بدین خاطر با دستِ چپم آب می‌نوشم که دست راستِ من چرب است و نمی‌خواهم، لیوان هم چرب شود. می‌گوییم: بگذار چرب گردد؛ آلوده به نجاست که نمی‌شود؛ شسته خواهد شد. یا انگشتان سبابه و شست خود را به صورت حلقه درآورید و بدین‌سان لیوان را بگیرید تا کم‌تر چرب شود. به‌ویژه که بسیاری معمولاً لیوان‌های امروزی، فلزی یا شیشه‌ای (بلورین) است و شستن آن‌ها دشوار نیست؛ هم‌چنین برخی از مردم از لیوان‌های یک بار مصرف استفاده می‌کنند. در هر حال هیچ عذر و بهانه‌ای برای خوردن و آشامیدن با دست چپ، پذیرفته نیست؛ زیرا خوردن و آشامیدن با دست چپ، حرام است و اعمال حرام، تنها در شرایط اضطراری و گریزناپذیر، جایز است؛ یعنی اگر کسی، دست راستش شکسته یا فلج باشد و نتواند آن را به سوی دهانش بالا ببرد، این، ضرورت یا حالتِ اضطراری محسوب می‌شود و برای چنین فردی خوردن و آشامیدن با دست چپ، جایز است. کسی که با دست چپش می‌خورد و می‌نوشد، از الله و پیامبرش نافرمانی می‌کند؛ زیرا پیامبرجاز این عمل نهی کرده است. این، یعنی نافرمانی از پیامبرجو نافرمانی از پیامبرجنافرمانی از خداست. الله متعال می‌فرماید:

﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَۖ[النساء : ٨٠]

کسی که از پیامبر اطاعت کند، از الله اطاعت نموده است.

هم‌چنین می‌فرماید:

﴿وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِينٗا ٣٦[الأحزاب : ٣٦]

و هرکس از الله و پیامبرش نافرمانی کند، دچار گمراهی آشکاری شده است.

پیامبرجهیچ چیزی از پیشِ خود نگفته است؛ بلکه او فرستاده‌ی پروردگار جهانیان بود که پیام‌های الهی را ابلاغ کرد.

مؤلفروایتی از عمر بن ابوسلمهسنقل کرده است. عمر بن ابوسلمهسناپسری یا پیش‌زاده‌ی پیامبرجبود؛ زیرا پسرِ همسر ایشان، ام‌سلمهلبوده است. ام‌سلمهلپیش از ازدواج با پیامبرجهمسرِپسرعمویش، ابوسلمهسبود و او را خیلی دوست داشت. وقتی ابوسلمهساز دنیا رفت، پیامبرجبر بالینش حاضر شد؛ در آن هنگام چمشان ابوسلمهسباز مانده بود. پیامبرجفرمود: «إِنَّ الرُّوح إِذَا قُبِضَ تَبِعَهُ الْبَصَر». یعنی: «وقتی روح از تَن جدا می‌شود، چشم آن را دنبال می‌کند». زیرا روح، جسمِ لطیفی‌ست که از بدن خارج می‌گردد و نمی‌توانیم آن را ببینیم؛ البته مُرده، آن را می‌بیند و مشاهده می‌کند که چگونه از پیکرش بیرون می‌آید. پیامبرجفرمود: «إِنَّ الرُّوح إِذَا قُبِضَ تَبِعَهُ الْبَصَر». یعنی: «وقتی روح از تَن جدا می‌شود، چشم آن را دنبال می‌کند». برخی از افراد خانواده‌ی ابوسلمهسهمین‌که این سخن پیامبرجرا شنیدند، دریافتند که ابوسلمهسوفات کرده است؛ لذا آه و واویلا سر دادند و حتی آرزوی مرگ کردند. همان‌طور که عادتِ برخی از مردم است؛ چنان‌که عادت دوران جاهلیت بود. پیامبرجفرمود: «لا تَدْعُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ إِلا بِخَيْرٍ، فَإِنَّ الْمَلائِكَةَ يُؤَمِّنُونَ عَلَى مَا تَقُولُونَ». یعنی: «برای خود جز دعای نیک نکنید؛ زیرا فرشتگان بر دعای شما، آمین می‌گویند». سپس پیامبرجدستانش را روی پلک‌های ابوسلمهسکشید تا چشمانش بسته شود. این عمل را هنگامی انجام می‌دهند که بدنِ میّت گرم است؛ زیرا اگر سرد شود، نمی‌توان چشمانش را بست. سپس پیامبرجبرای ابوسلمهسدعا کرد و فرمود: «اللهمَّ اغْفِرْ لأَبِي سَلَمَةَ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ فِي الْمَهْدِيِّينَ، وَاخْلُفْهُ فِي عَقِبِهِ فِي الْغَابِرِينَ، وَاغْفِرْ لَنَا وَلَهُ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ، وَافْسَحْ لَهُ فِي قَبْرِهِ، وَنَوِّرْ لَهُ فِيهِ». [مسلم، ش: ۱۵۲۸ به‌نقل از ام‌المؤمنین ام‌سلمهل] یعنی: «یا الله! گناهان ابوسلمه را بیامرز و درجه‌اش را در میان بندگان هدایت‌یافته‌ات در بهشت، بلند بگردان و خود حامی بازماندگانش باش و ما و او را بیامرز ای پروردگار جهانیان! و قبرش را فراخ و نورانی بگردان». به‌به! دعایی که همه‌ی ما آرزویش را داریم.

ام‌سلمهلاز پیامبرجیاد گرفته بود که در مصیبت، این دعا را بگوید: «اللهُمَّ أْجُرْنِي فِي مُصِيبَتِي وَأَخْلِفْ لِي خَيْرًا مِنْهَا». یعنی: «یا الله! در این مصیبت، به من اجر و پاداش عنایت کن و به من بهتر از آن عوض بده». وی، از پیامبرجشنیده بود که هرکس در مصیبتی که به او می‌رسد، این دعا را بگوید، الله متعال در مصیبتی که به وی رسیده، به او اجر و پاداش عطا می‌کند و بهتر از آن به او عوض می‌دهد. ام‌سلمهلکه شوهر، یعنی پسرعموی عزیزش را از دست داده بود، با خود می‌گفت: چه کسی برایم از ابوسلمهسبهتر خواهد بود؟ البته او به فرموده‌ی رسول‌اللهجباور داشت، اما با خود می‌گفت: چه کسی برایم از ابوسلمه بهتر است؟

لذا همین‌که عده‌اش پایان یافت، پیامبرجاز او خواستگاری کرد و بی‌شک پیامبرجبرای ام‌سلمهلاز ابوسلمهسبهتر بود. ضمنِ این‌که الله متعال، دعای پیامبرجرا در حقِ ابوسلمهسپذیرفت؛ زیرا پیامبرجدرباره‌ی ابوسلمهسدعا کرده و گفته بود: «وَاخْلُفْهُ فِي عَقِبِهِ فِي الْغَابِرِينَ». یعنی: «خود حامی بازماندگانش باش» و بدین‌سان الله متعال، بهترین شخص، یعنی رسول‌اللهجرا جای‌گزین پدرشان کرد. یکی از بازماندگانِ ابوسلمهس، پسر خردسالش عمر بن ابی‌سلمه بود. وی، با پیامبرجغذا می‌خورد و دستش در ظرف غذا دور می‌زد؛ یعنی از هر طرف ظرف، لقمه برمی‌داشت. پیامبرجبه او فرمود: «پسر جان! بسم‌الله بگو و با دست راست، و از جلوی خود بخور». بدین ترتیب پیامبرجسه مورد از آداب غذا خوردن را به او یاد داد:

اول: گفتنِ «بسم الله» در ابتدای غذا که واجب است.

دوم: «با دست راست خود بخور». این هم واجب می‌باشد.

سوم: «و از جلوی خود بخور». یعنی وقتی با کسی هم‌کاسه هستی، از جلوی او نخور؛ زیرا بی‌ادبی‌ست.

آری؛ پیامبرجدر یک وعده غذا، سه مورد از آداب غذا خوردن را به او یاد داد و این، از برکت‌های پیامبرجبود که الله متعال در او نهاده، به او توفیق می‌داد که از هر فرصتی برای تعلیم و تربیت دیگران، استفاده کند.

از این‌رو شایسته است که علما و همه‌ی کسانی که حتی یکی از سنت‌های پیامبرجرا یاد دارند، در هر مناسبت یا فرصتی، آن را به دیگران آموزش دهند. هیچ‌گاه نگو: من که عالِم نیستم. آری؛ عالِم نیستی، اما هرچه یاد داری، به دیگران منتقل کن. پیامبرجفرموده است: «بَلِّغُوا عَنِّي وَلَو آية». [بخاری، ش: ۳۲۰۲ به‌نقل از عبدالله بن عمروب] یعنی: «از طرف من تبلیغ کنید؛ گرچه یک آیه (یک مسأله) باشد». لذا شایسته است که انسان چنین فرصت‌هایی را غنیمت شمارد و در هر فرصتی که به‌دست می‌آورَد، به نشر و ترویج سنت بپردازد تا از اجر و پاداش سنت و از ثواب کسانی که تا قیامت به آن عمل می‌کنند، برخوردار شود.