شرح ریاض الصالحین - جلد چهارم

فهرست کتاب

۱۴۰- باب: اجازه خواستن و آداب آن

۱۴۰- باب: اجازه خواستن و آداب آن

الله متعال می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ بُيُوتِكُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ ٢٧[النور : ٢٧]

ای مؤمنان! واردِ خانه‌هایی غیر از خانه‌های خودتان نشوید تا آنکه اجازه بگیرید و بر ساکنان خانه سلام کنید.

و می‌فرماید:

﴿وَإِذَا بَلَغَ ٱلۡأَطۡفَٰلُ مِنكُمُ ٱلۡحُلُمَ فَلۡيَسۡتَ‍ٔۡذِنُواْ كَمَا ٱسۡتَ‍ٔۡذَنَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ[النور : ٥٩]

و آن‌گاه که کودکانتان به بلوغ رسیدند، باید مانند کسانی که پیش از آنان اجازه می‌گرفتند، اجازه بگیرند.

۸۷۵- وعن أبي موسى الأشعريس قال: قال رسولُ اللهج: «الاستِئْذاُن ثَلاَثٌ، فَإِنْ أُذِنَ لَكَ وَ إلاَّ فَارْجِع».[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: ۶۲۴۵؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۱۵۳]

ترجمه: ابوموسی اشعریسمی‌گوید: رسول‌اللهجفرمود: «اجازه خواستن سه بار است؛ [یعنی برای ورود به جایی باید سه بار اجازه خواست. (مترجم))] اگر به تو اجازه داده شد، (وارد شو) و گرنه، باز گرد».

۸۷۶- وعن سهلِ بنِ سعدس قال: قال رسول اللهج: «إنَّمَا جُعِلَ الاستئذاُن منْ أَجْلِ البَصَر».[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: (۶۲۴۲، ۶۹۰۱)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۱۵۶]

ترجمه: سهل بن سعدسمی‌گوید: رسول‌اللهجفرمود: «اجازه خواستن به‌خاطرِ نگاه (و جلوگیری از دیدنِ نامحرم) مقرر شده است».

۸۷۷- وعن رِبْعِيِّ بن حِرَاشٍ قال: حدَّثّنا رَجُلٌ من بَنِي عَامرٍ أنَّهُ استأذَنَ عَلَى النَّبِيِّج وَهُوَ في بيت فقال: أألِج؟ فقال رسول اللهج لِخادِمِه: «أُخْرُج إلى هذا فَعَلِّمْهُ الإستئذَانَ فَقُل لَهُ: قُل: السَّلامُ عَلَيكُم، أأدْخُل؟» فَسَمِعهُ الرَّجُلُ فقال: السَّلام عَلَيكم، أأدْخُل؟ فَأذن لَهُ النَّبِيُّج فَدَخَل.[روایت ابوداود با اِسناد صحيح] [صحیح الجامع، ش: ۲۳۴؛ السلسلة الصحیحة، ش: ۱۱۷۰؛ و صحیح أبی داود، از آلبانیش: ۴۳۱۲]

ترجمه: ربعی بن حِراش می‌گوید: مردی از «بنی‌عامر» برای ما روایت کرد که او از پیامبرجکه در خانه‌ای بود، اجازه‌ی ورود خواست و گفت: آیا وارد شوم؟ رسول‌اللهجبه خدمت‌کارِ خود فرمود: «نزد این‌شخص برو و به او روش اجازه خواستن را آموزش بده؛ به او بگو که بگوید: السلام علیکم؛ آیا وارد شوم؟» آن مرد سخن پیامبرجرا شنید و گفت: «السلام علیکم؛ آیا وارد شوم؟» پیامبرجبه او اجازه‌ی ورود داد و او هم وارد شد.

۸۷۸- عن كلدة بن الحنبلس قال: أَتَيْتُ النَّبِيَّج فَدَخَلْتُ عَلَيْه ولم أُسَلِّم؛ فقال النَّبِيُّج: «ارْجِعْ فَقُلْ: السَّلامُ عَلَيكُم أَأَدْخل؟»[روایت ابوداود و ترمذي؛ ترمذی گوید: حديثی حسن است.] [صحیح أبی داود، ش: ۴۳۱۱]

ترجمه: کلده بن حنبلسمی‌گوید: نزدِ پیامبرجآمدم و بدون این‌که سلام کنم، وارد شدم. پیامبرجفرمود: «برگرد و بگو: السلام علیکم؛ آیا وارد شوم؟»

شرح

مؤلفدر کتابش «ریاض الصالحین» بابی به نام «اجازه خواستن و آداب آن» گشوده است. منظور از اجازه خواستن، این است که وقتی می‌خواهید واردِ خانه‌ای شوید، از صاحب‌خانه اجازه بگیرید؛ اگر اجازه داد، وارد شوید و گرنه، واردِ خانه نشوید و اگر آشکارا به شما گفت: «برگرد»، باید باز گردید. همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَإِن قِيلَ لَكُمُ ٱرۡجِعُواْ فَٱرۡجِعُواْۖ هُوَ أَزۡكَىٰ لَكُمۡۚ[النور : ٢٨]

و اگر به شما گفته شد: بازگردید (و اجازه‌ی ورود ندادند)، پس بازگردید که این برای شما پاکیزه‌تر است.

تو ای صاحب‌خانه! از گفتنِ «برگرد» یا از اجازه ندادن شرم مکن؛ و تو که اجازه‌ی ورود خواسته‌ای! اگر به تو اجازه‌ی ورود ندادند یا به تو گفتند که برگرد، ناراحت نشو؛ زیرا چه‌بسا انسان ضرورت یا شرایطی دارد که نمی‌تواند پذیرای کسی باشد. لذا نباید برای ورود، پافشاری کنید یا صاحب‌خانه را در تنگنا قرار دهید؛ چراکه اگر به خواسته‌ی صاحب‌خانه عمل کنید و برگردید، این به فرموده‌ی الله متعال برای دل‌های شما پاکیزه‌تر است: ﴿فَٱرۡجِعُواْۖ هُوَ أَزۡكَىٰ لَكُمۡۚ.

مؤلفدو آیه از کتاب‌الله آورده است:

آیه‌ی نخست که پیش‌تر درباره اش سخن گفتیم؛ این آیه که الله متعال می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ بُيُوتِكُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ ٢٧[النور : ٢٧]

ای مؤمنان! واردِ خانه‌هایی غیر از خانه‌های خودتان نشوید تا آنکه اجازه بگیرید و بر ساکنان خانه سلام کنید. این کار برای شما بهتر است؛ باشد که پند بگیرید.

پیش‌تر گفتیم: ﴿تَسۡتَأۡنِسُواْبدین معناست که اجازه بگیرید؛ یا بدین معناست که مطمئن باشید که صاحب‌خانه آمادگی ورودِ شما به خانه‌اش را دارد. مثلاً صاحب‌خانه به شما می‌گوید: «بعد از نماز ظهر به خانه‌ام بیا» و شما در موعدِ مقرر می‌روید و می‌بینید که دربِ خانه باز است؛ در این‌صورت نیازی به اجازه خواستن نیست. لذا فرقی نمی‌کند که اجازه خواستن بنا بر قرار قبلی باشد یا هنگامی که دربِ خانه می‌رسید، اجازه‌ی ورود بخواهید. البته وقتی قرارِ قبلی دارید، مادامی که مطمئنید که صاحب‌خانه دربِ خانه‌اش را برای شما باز گذاشته است، ایرادی ندارد که وارد شوید؛ اما بدون شک بهتر است که هنگام ورود به خانه سلام کنید تا بدین‌سان هم از اجر و ثواب سلام کردن برخوردار شوید و هم دعای برادر مسلمانتان که می‌گوید: «وعلیک السلام»، شامل شما شود.

و اما آیه‌ی دوم که مؤلفذکر کرده است؛ الله متعال می‌فرماید:

﴿وَإِذَا بَلَغَ ٱلۡأَطۡفَٰلُ مِنكُمُ ٱلۡحُلُمَ فَلۡيَسۡتَ‍ٔۡذِنُواْ كَمَا ٱسۡتَ‍ٔۡذَنَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ[النور : ٥٩]

و آن‌گاه که کودکانتان به بلوغ رسیدند، باید مانند کسانی که پیش از آنان اجازه می‌گرفتند، اجازه بگیرند.

هر کودکی پس از این‌که به سن بلوغ رسید، باید برای ورود به خانه اجازه بگیرد؛ البته در این مسأله برای کودکانی که به سن تشخیص نرسیده‌اند، آسان گرفته شده است و فقط در سه مورد، این‌ها نیز حتماً باید اجازه بگیرند:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِيَسۡتَ‍ٔۡذِنكُمُ ٱلَّذِينَ مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ وَٱلَّذِينَ لَمۡ يَبۡلُغُواْ ٱلۡحُلُمَ مِنكُمۡ ثَلَٰثَ مَرَّٰتٖۚ مِّن قَبۡلِ صَلَوٰةِ ٱلۡفَجۡرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ ٱلظَّهِيرَةِ وَمِنۢ بَعۡدِ صَلَوٰةِ ٱلۡعِشَآءِۚ[النور : ٥٨]

ای مؤمنان! بردگان و کودکانتان که به حد بلوغ نرسیده‌اند، (هنگام ورود به اتاقتان) باید در سه وقت از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح؛ و هنگام (استراحت) نیم‌روز که لباس‌هایتان را در می‌آورید و پس از نماز عشا.

این سه وقت، هنگامِ خلوت ما انسان‌هاست و در این اوقات برای ورود به اتاق، کودکان نیز باید اجازه بگیرند؛ زیرا در این اوقات، چه‌بسا انسان برای خوابیدن آماده می‌شود و لباسی می‌پوشد که دوست ندارد کسی او را در آن وضعیت ببیند. از این‌رو در این سه وقت، اجازه گرفتن برای ورود به اتاق ضروری‌ست.

اما در رابطه با نگاه کردن کودک به زنِ نامحرم، حدّ بلوغ مطرح نیست؛ بلکه اگر مشخص بود که کودکی -حتی اگر کم‌تر از ده سال داشته باشد- مسایل جنسی را در می‌یابد و یا با نظر شهوت به زن نگاه می‌کند، در این صورت، زن باید از چنین کودکی حجاب بگیرد؛ یعنی خودش را در برابرِ وی بپوشاند؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَيَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَاۖ وَلۡيَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّۖ وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوۡ ءَابَآئِهِنَّ أَوۡ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآئِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوۡ نِسَآئِهِنَّ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُنَّ أَوِ ٱلتَّٰبِعِينَ غَيۡرِ أُوْلِي ٱلۡإِرۡبَةِ مِنَ ٱلرِّجَالِ أَوِ ٱلطِّفۡلِ ٱلَّذِينَ لَمۡ يَظۡهَرُواْ عَلَىٰ عَوۡرَٰتِ ٱلنِّسَآءِۖ [النور : ٣١]

و به زنان مؤمن بگو: چشمانشان را پایین بگیرند و شرمگاه‌هایشان را حفظ نمایند و زیور خویش را ـ جز آنچه ظاهر است ـ آشکار نکنند و روسری‌هایشان را بر گریبان‌هایشان بیندازند و زیورشان را ظاهر نسازند جز برای شوهر یا پدر یا پسر یا پدرشوهر یا برادر یا برادرزاده‌ها یا خواهرزاده‌ها و یا زنان هم‌کیش خویش یا غلامانشان یا مردان پیر که به زنان بی‌رغبتند یا کودکانی که به مسایل جنسی زنان آگاهی ندارند.

شاهد این‌جاست که فرمود: ﴿أَوِ ٱلطِّفۡلِ ٱلَّذِينَ لَمۡ يَظۡهَرُواْ عَلَىٰ عَوۡرَٰتِ ٱلنِّسَآءِۖ؛ علما گفته‌اند: منظور از کودکانی که به مسایلِ جنسیِ زنان آگاهی ندارند، کودکانی هستند که به زنان رغبت جنسی ندارند و اصلاً چنین چیزی به ذهنشان خطور نمی‌کند؛ زیرا چه‌بسا کودکی کم‌تر از ده سال دارد، اما با نگاهِ شهوت به زنان می‌نگرد و این، بستگی به محیطی دارد که در آن بزرگ شده است؛ اگر محیطی که کودک در آن پرورش می‌یابد، محیطی باشد که درباره‌ی چنین مسایلی زیاد سخن می‌گویند، طبیعی‌ست که شهوت و میل جنسی از همان ابتدا در آن کودک زبانه بکشد؛ اما اگر در محیطی مانند کلاس‌های حفظ قرآن پرورش یابد، غریزه‌ی جنسی‌اش تحریک نمی‌شود. به‌هر حال اگر کودک سر از مسایل جنسی درمی‌آورد و به چنین مسایلی درباره‌ی زنان آگاهی دارد، در این صورت بر زن مسلمان واجب است که حجابش را در برابر این کودک رعایت کند؛ گرچه آن کودک ده ساله و یا کوچک‌تر باشد. حتما تعجب می‌کنید که بشنوید: کسی در ۱۱ سالگی دارای فرزند شده باشد! آری؛ گفته می‌شود که عمرو بن عاصسفقط یازده سال از فرزندش عبداللهسبزرگ‌تر بود. امام شافعیگفته است: «مادربزرگی دیدم که فقط بیست و یک سال داشت»! اما در دوران ما، برخی از دختران در این سن و سال بالغ می‌شوند و سن ازدواج از این هم بالاتر رفته است. ممکن است دختری در نه سالگی بالغ شود و ازدواج کند و در نخستین سال ازدواجش باردار گردد و در ده سالگی صاحبِ فرزندِ دختر شود؛ دخترش نیز در نه سالگی ازدواج کند و فرزندی به‌دنیا بیاورد؛ بدین‌ترتیب زنی بیست ساله، مادربزرگ می‌شود. پس امام شافعی درست فرموده که مادربزرگی بیست و یک ساله دیده است.

کودکی که به حدّ بلوغ می‌رسد، برای ورود به خانه حتما باید اجازه بگیرد و اگر مسایلِ جنسی را در می‌یابد یا درکِ این مسایل در نگاه و سخنانش پیداست، در این صورت بر زن مسلمان واجب است که خودش را در برابر این کودک بپوشاند؛ هرچند کودک، ده‌ساله و یا کوچک‌تر باشد.