۱۳۱- باب: فضیلت سلام و دستور به ترویج و آشکار ساختنِ آن
الله متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ بُيُوتِكُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ ٢٧﴾ [النور : ٢٧]
ای مؤمنان! واردِ خانههایی غیر از خانههای خودتان نشوید تا آنکه اجازه بگیرید و بر ساکنان خانه سلام کنید. این کار برای شما بهتر است؛ باشد که پند بگیرید.
و میفرماید:
﴿فَإِذَا دَخَلۡتُم بُيُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ تَحِيَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَكَةٗ طَيِّبَةٗۚ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِ لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ ٦١﴾ [النور : ٦١]
پس هنگام ورود به خانهها به یکدیگر سلام کنید که درود و شادباشی خجسته و پاکیزه از سوی الله است. بدینسان الله آیات را برایتان بیان میکند تا بیندیشید.
و میفرماید:
﴿وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٖ فَحَيُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٍ حَسِيبًا ٨٦﴾ [النساء : ٨٦]
و هنگامی که به شما سلام میگویند، بهتر یا همانند آن پاسخ دهید. بیگمان الله، حسابرس همه چیز است.
و میفرماید:
﴿هَلۡ أَتَىٰكَ حَدِيثُ ضَيۡفِ إِبۡرَٰهِيمَ ٱلۡمُكۡرَمِينَ ٢٤ إِذۡ دَخَلُواْ عَلَيۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞ قَوۡمٞ مُّنكَرُونَ ٢٥﴾ [الذاريات: ٢٤، ٢٥]
آیا خبر مهمانانِ گرامیِ ابراهیم به تو رسیده است؟ آنگاه که نزدش رفتند و سلام گفتند؛ او نیز سلام گفت (و عرض کرد که شما) گروهی ناشناس هستید.
شرح
مؤلفدر کتاب «ریاضالصالحین» بخشی به نامِ «سلام» گشوده است؛ منظورش از سلام، درود و شادباشیست که پیامبرجبرای امتش وضع نموده است.
سلام به معنای دعای سلامتی و عافیت از هرگونه آفتیست. لذا وقتی به کسی میگویید: «السلام علیک»، بدین معناست که دعا میکنید: الله متعال او را از هرگونه آفتی از قبیل: بیماری و جنون، و از شرارت و بدیِ مردم، و نیز از معاصی و بیماریهای قلب و از آتش دوزخ، سلامت بدارد. لذا «سلام»، واژهای فراگیر میباشد و به معنای دعای سلامتی برای کسیست که به او سلام میکنند.
صحابهشبهخاطر محبت فراوانی که به اللهﻷداشتند، در نمازهایشان [در تشهد] میگفتند: «السَّلامُ عَلَى الله مِنْ عِبَادِهِ، السَّلامُ علی جبريلَ، السَّلامُ عَلَى فُلانٍ وَفُلانٍ». پیامبرجآنها را از این کار، یعنی از سلام کردن بر الله منع نمود و فرمود: «إِنَّ الله هُوَ السَّلامُ»؛ یعنی: «الله، خود سلام (و منشأ سلامتی) است». به عبارت دیگر: الله متعال از هر عیب و نقصی پاک و سالم میباشد و نیازی نیست که با چنین عبارتی، او را ستایش کنید یا از او بخواهید که خود را سالم بگرداند. سپس به یارانش فرمود: «بگویید: السَّلامُ عَلَيْنَا وَعَلَى عِبَادِ الله الصَّالِحِينَ» و افزود: «فَإِنَّكُمْ إِذَا قُلْتُمْ ذَلِكَ سلَّمْتم عَلَی كُلِّ عَبْدٍ صَالِحٍ فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ». [صحیح بخاری، ش: (۸۳۱، ۶۱۳۰، ۶۳۲۸)؛ و مسلم، ش: ۴۰۲ بهروایت: عبدالله بن مسعودس] یعنی: «وقتی شما این را میگویید، این دعا شامل همهی بندگان نیکِ آسمان و زمین میشود».
نمیدانم! آیا ما هنگامی که این دعا را در نماز میگوییم، به این نکته توجه میکنیم که این دعا شامل همهی بندگان نیکِ آسمان و زمین میشود یا خیر؟
نمیدانم! آیا به این نکته توجه داریم که با گفتنِ این عبارت، بر خود درود میفرستیم و این درود به همهی بندگانِ نیکِ آسمان و زمین میرسد؟ یعنی در واقع به پیامبران، صحابه و پیروانِ نیکشان درود میفرستیم و بر یارانِ پیامبران، از جمله حواریها و اصحاب عیسی÷و نیز بر هفتاد نفری که موسی÷آنان را برگزید و همینطور بر همهی بندگانِ نیکِ الله، سلام میکنیم. آیا با گفتن این عبارت، بهخاطر داریم که بر جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و همچنین بر مالک (=نگهبان دروخ) و بر نگهبانِ بهشت و سایر فرشتگان، درود میفرستیم؟ اگر هنگام گفتن این عبارت، به این نکته توجه نکردهایم، لازم است که از این به بعد، این نکته را بهخاطر داشته باشیم؛ زیرا پیامبرجفرموده است: «وقتی شما این را میگویید، این دعا شامل همهی بندگان نیکِ آسمان و زمین میشود».
مسلمانان به سلام کردن و ترویج و آشکار ساختنِ آن بهعنوان یک وظیفهی شرعی، دستور داده شدهاند؛ پیامبرجفرموده است: «وَالله لا تَدْخُلُوا الجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا، ولا تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا، أَفَلا أُخْبِرُكُمْ بِشَيءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوه تَحَابَبْتُم؟ أَفْشُوا السَّلامَ بينَكم». [ر.ک: حدیث شمارهی ۳۸۳ همین کتاب. [مترجم]] یعنی: «سوگند به الله که وارد بهشت نمیشوید تا اینکه ایمان داشته باشید و ایمان ندارید مگر زمانی که یکدیگر را دوست بدارید؛ آیا شما را به کاری راهنمایی نمایم که اگر انجامش دهید، همدیگر را دوست خواهید داشت؟ سلام گفتن به یکدیگر را در میان خود رواج دهید». رسولاللهجدرست فرموده است؛ سلام کردن مردم به یکدیگر و ترویج آن در میانشان، یکی از زمینههای افزایش محبت است. از اینرو وقتی با کسی روبهرو میشوید و به شما سلام نمیکند یا پاسخِ سلامتان را نمیدهد، از او خوشتان نمیآید؛ اما اگر به شما سلام کند، محبتش در دلتان مینشیند؛ اگرچه یکدیگر را نشناسید. لذا یکی از خوبیهای اسلام، ترویج و آشکار ساختن سلام میباشد؛ بدین معنا که به هرکس که میشناسید یا نمیشناسید، سلام کنید.
سپس مؤلفآیاتی از کتابالله، ذکر کرده است؛ از جمله:
سلام کردن، سنت پیامبران و فرشتگان است: فرشتگان هنگامیکه نزد ابراهیم÷رفتند، سلام کردند. ﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَيۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞ﴾آنگاه که نزدش رفتند و سلام گفتند؛ او نیز سلام گفت]. علمای نحو گفتهاند: طرز سلام کردن ابراهیم÷از شیوهی سلام گفتن فرشتگان، کاملتر بود؛ زیرا فرشتگان گفتند: به تو سلام میگوییم. یعنی جملهی «فعلیه» بهکار بردند و معنایش چنین میشود که اینک بر تو سلام میگوییم. اما نحوهی سلام گفتن ابراهیم÷که با جملهی «اسمیه» بود، بیانگر تداوم و استمرار است؛ یعنی همواره سلام بر شما. بنابراین، با سلامی گرم و نیک، از مهمانانش استقبال کرد. زیرا رهنمود شریعت دربارهی پاسخ سلام، این است که انسان بهتر از سلامی که به او میگویند، پاسخ دهد یا لااقل پاسخش همانندِ سلامی باشد که به او گفته میشود. چنانکه اللهﻷمیفرماید:
﴿وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٖ فَحَيُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآ﴾ [النساء : ٨٦]
و هنگامی که به شما سلام میگویند، بهتر یا همانند آن پاسخ دهید.
اینجاست که روشن میشود: سلام کردن، سنت پیامبرانِ گذشته و نیز از اعمالِ فرشتگانِ مقرّب است.
۲- مؤلفآیاتِ دیگری نیز در اینباره ذکر کرده است:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ بُيُوتِكُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ ٢٧﴾ [النور : ٢٧]
ای مؤمنان! واردِ خانههایی غیر از خانههای خودتان نشوید تا آنکه اجازه بگیرید و بر ساکنان خانه سلام کنید. این کار برای شما بهتر است؛ باشد که پند بگیرید.
لذا وقتی که قصدِ ورود به خانهی دیگران را دارید، ابتدا باید اجازه بگیرید و بر ساکنان خانه سلام کنید. اُنس گرفتن در واژهی ﴿تَسۡتَأۡنِسُواْ﴾بدین معناست که (از صاحبخانه اجازه بگیرید تا) در قلب شما نگرانی و ترسی باقی نمانَد؛ زیرا هنگامیکه انسان بدون اجازه واردِ خانهی کسی میشود، بیمناک و دلتنگ است؛ اما آنگاه که با اجازهی صاحبخانه وارد میشود، چنین احساسی ندارد. البته در قرائتی دیگر به جای ﴿تَسۡتَأۡنِسُواْ﴾، واژهی «تستأذنوا»آمده که به همان معناست؛ اما ﴿تَسۡتَأۡنِسُواْ﴾، فراگیرتر است. زیرا اُنس گرفتن، نتیجهی اجازه خواستن میباشد و وقتی انسان با اجازهی قبلی به خانهی کسی وارد شود، با او اُنس مییابد و دلتنگ یا بیمناک نمیگردد.
مثلاً صاحبخانه به شما میگوید: «ساعتِ چهار و نیم به خانهام بیا؛ دربِ خانه باز خواهد بود». شما در موعدِ مقرر میروید و میبینید که دربِ خانه باز است؛ در اینصورت نیازی به اجازه خواستن نیست. زیرا بهخاطر اجازهی قبلی، برای ورود به خانه نگران و بیمناک نیستید. همانگونه که پیشتر گذشت، قرائت ﴿حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ﴾از قرائتِ «تستأذنوا»فراگیرتر و جزو قرائتهای هفتگانه است. فرمود: ﴿وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَا﴾؛ یعنی بر ساکنان خانه سلام کنید و بگویید: آیا میتوانم وارد شوم.
۳- ﴿هَلۡ أَتَىٰك﴾[= آیا فلانخبر به تو رسیده است؟] چنین عبارتهایی، برای تشویقِ مخاطب است؛ یعنی اللهﻷبا ذکر چنین پرسشهایی، مخاطب را تشویق میکند تا توجه بیشتری به موضوع داشته باشد. روشن است که انسان در چنین مواردی نمیگوید که این خبر به من نرسیده است. پیشتر دربارهی این آیه سخن گفتهایم. اما عبارتِ ﴿قَوۡمٞ مُّنكَرُونَ٦٢﴾بدین معناست که با کنایه به آنها گفت: «من، شما را نمیشناسم». «مُنكَر»در اینجا به معنای ناشناس است، نه به معنای ناشایست یا حرام.
۴- الله متعال میفرماید:
﴿فَإِذَا دَخَلۡتُم بُيُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ تَحِيَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَكَةٗ طَيِّبَةٗۚ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِ لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ ٦١﴾ [النور : ٦١]
پس هنگام ورود به خانهها به یکدیگر سلام کنید که درود و شادباشی خجسته و پاکیزه از سوی الله است. بدینسان الله آیات را برایتان بیان میکند تا بیندیشید.
﴿فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ بدین معناست که به یکدیگر، یعنی به کسانی که در خانه هستند، سلام کنید. به عبارت دیگر از ساکنان خانه به ﴿أَنفُسِكُمۡ﴾یا «خویشتن» تعبیر فرمود؛ زیرا مؤمنان برای يكديگر مانند اجزای يك ساختمان هستند كه باعث تقويت و استحكام يكديگر میشوند. [اشارهای است به این حدیث که رسولاللهجفرموده است: «الْمُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِ كَالْبُنْيَانِ يَشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضًا». [صحیح بخاری، ش: (۴۸۱، ۲۴۴۶، ۶۰۲۷)] مترجم] همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم﴾[التوبة: ١٢٨]
بهراستی پیامبری از خودتان بهسویتان آمد که رنجهای شما بر او دشوار است و به (هدایت) شما اشتیاق فراوانی دارد.
﴿مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ﴾، یعنی از خودتان.
بنابراین ﴿فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ﴾بدین معناست که به کسانی که در خانه هستند، سلام کنید؛ زیرا شما و آنها مانند یک پیکر هستید. واژهی «نفس» گاه بر دیگران نیز اطلاق میشود؛ همانگونه که در آیهی پیشین (=آیهی ۱۲۸ سورهی توبه) اشاره شده است؛ و نیز در این آیه که الله متعال میفرماید:
﴿وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ﴾ [الحجرات: ١١]
و به عیبجویی از یکدیگر نپردازید.
این آیه بدین معناست که از یکدیگر عیبجویی نکنید؛ و بدین معنا نیست که انسان در پیِ عیوبِ خویش نباشد.
خلاصه اینکه وقتی واردِ خانهای میشوید، به کسانی که در خانه هستند، بگویید: «السلام علیکم». و بر آنها واجب است که جوابِ سلامتان را بدهند. همانگونه که پیشتر گذشت، سنت است که هنگامِ ورود به خانه، ابتدا مسواک بزنید و سپس به اهل خانه سلام کنید.
۵- الله متعال میفرماید:
﴿وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٖ فَحَيُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٍ حَسِيبًا ٨٦﴾ [النساء : ٨٦]
و هنگامی که به شما سلام میگویند، بهتر یا همانند آن پاسخ دهید. بیگمان الله، حسابرس همه چیز است.
الله متعال در این آیه دستور داده است که وقتی به ما سلام میگویند، بهتر یا همانندِ آن را پاسخ دهیم. بهطور مثال: وقتی کسی به شما میگوید: «السلام علیک»، شما نیز بگویید: «علیک السلام»؛ نه کمتر. و اگر سلامکننده بگوید: «السلام علیک و رحمةالله»، شما نیز بگویید: «علیک السلام و رحمةالله». و آنگاه که سلامکننده میگوید: «السلام علیک و رحمةالله و برکاته»، شما هم بگویید: «علیک السلام و رحمةالله و برکاته». این طرز پاسخ، واجب است؛ زیرا الله متعال میفرماید: ﴿أَوۡ رُدُّوهَآ﴾؛ [=یا همانندِ آن را پاسخ دهید.]
اگر سلامکننده بگوید: «السلام علیک»، و شما در پاسخ بگویید: «علیک السلام و رحمةالله»؛ این، بهتر و افضل است؛ اما واجب نیست. واجب، این است که همانندِ سلامش را جواب دهید. اینکه الله متعال فرموده است: ﴿بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ﴾بدین معناست که از لحاظ نوع و نیز کمیت و کیفیت، بهتر از سلامش را جواب دهید. لذا اگر سلامکننده بگوید: «السلام علیک»، و شما در پاسخ بگویید: «خوش آمدید» یا «زنده باشید، بفرمایید»؛ این، نه کافیست و نه جواب سلام بهشمار میآید؛ اگرچه هزار بار تکرارش کنید؛ بلکه چون جواب سلامش را ندادهاید، گنهکارید. هنگامیکه او به شما میگوید: «السلام علیک»، در حقیقت ضمنِ خوشامدگویی و شادباش، برای شما دعای سلامتی میکند. اما بسنده کردن شما به گفتنِ «خوش آمدید»، خوشآمدگوییِ بدونِ دعاست و شما در جواب سلام، باید هم در نوعِ آن و هم در مقدارِ آن، بهتر پاسخ دهید؛ یا حداقل، همانندِ آن را پاسخ بگویید. اگر سلامکننده بگوید: «السلام علیک و رحمةالله»، جایز نیست که شما به گفتن «علیک السلام»بسنده نمایید؛ زیرا سلامِ شما در پاسخِ وی، نه بهتر و بیشتر از سلامِ اوست و نه همانندِ آن. حداقل باید همانندِ سلامی که به شما گفته است، جواب سلامش را بدهید. کیفیت و چگونگی سلام نیز همین حکم را دارد؛ یعنی اگر با صدای رسا و بلند به شما سلام گفت، شما نیز باید همینگونه جواب سلامش را بدهید و درست نیست که پاسخ سلامش را با صدای آهسته بدهید. همچنین اگر هنگامِ سلام کردن، صورتش را بهطور کامل به سوی شما گرداند و شما ضمنِ جوابِ سلامش، صورتِ خود را از او بگردانید، این، نقص بهشمار میآید و در حقیقت، جواب سلامش را بهخوبی ندادهاید؛ چه رسد به اینکه جوابی بهتر از سلامش داده باشید.
از ظاهرِ این آیهی کریمه چنین برمیآید که اگر کافری به شما سلام کند و بهروشنی به شما «السلام علیک»بگوید، اشکالی ندارد که در پاسخش بگویید: «وعلیک السلام». اگرچه پیامبرجفرموده است: «إِذَا سَلَّمَ عَلَيْكُمْ أَهْلُ الْكِتَابِ فَقُولُوا وَعَلَيْكُمْ».= «آنگاه که اهل کتاب به شما سلام میکنند، شما بگویید: وعلیکم». یعنی نگویید: «وعلیکم السلام». پیامبرجخود سببش را در همین حدیث بیان نموده و فرموده است: «إنَّ الْيَهُودَ إذَا سَلَّمُوا يَقُولُونَ: السَّامُ عَلَيْكُمْ». [صحیح بخاری، ش: ۶۹۲۸؛ و مسلم، ش: ۲۱۶۴] یعنی: «یهودیان هنگامی که سلام میکنند، میگویند: السَّامُ عَلَيْكُمْ». [«السَّامُ عَلَيْكُمْ»یعنی: مرگ بر شما.] لذا رسولاللهجفرمود: «شما بگویید: وعلیکم»؛ یعنی: در پاسخشان بگویید که مرگ بر خودتان. از این حدیث چنین برداشت میکنیم که اگر اهل کتاب به ما بگویند: «السلام علیکم»، ایرادی ندارد که در پاسخشان بگوییم: «وعلیکم السلام»؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٖ فَحَيُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآ﴾ [النساء : ٨٦]
و هنگامی که به شما سلام میگویند، بهتر یا همانند آن پاسخ دهید.
***
۸۴۹- وَعَن عبد الله بن عمرو بن العاصب أنَّ رجلاً سَأَلَ رسولَ اللهج أيُّ الإْسلام خَيْرٌ؟ قال: «تُطْعِمُ الطَّعَامَ، وَتَقْرَأُ السَّلامَ عَلَى مَنْ عَرَفْتَ وَمَنْ لَمْ تَعْرِفْ».[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: ۱۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۳۹. [این حدیث، پیشتر بهشمارهی ۵۵۵ گذشت. (مترجم)])]
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاصبمیگوید: شخصی از رسولاللهجسؤال کرد: بهترین ویژگی اسلامی چیست؟ فرمود: «اینکه- به دیگران- خوراک بدهی و به هر مسلمانی که میشناسی و نمیشناسی، سلام کنی».
شرح
پیشتر دربارهی آیاتی که مؤلفدر این باب ذکر کرده است، سخن گفتیم؛ وی سپس چند حدیث در این باب آورده است؛ از جمله حدیث عبدالله بن عمرو بن عاصبکه میگوید: از رسولاللهجسؤال شد: بهترین ویژگی اسلامی چیست؟
صحابهشبا پرسیدن چنین پرسشهایی تنها در پیِ کسب علم نبودند؛ بلکه قصدِ عمل داشتند. لذا همینکه پیامبرجآنان را به سوی یکی از ویژگیهای اسلامی رهنمون میشد، برای عملِ به آن میشتافتند. از اینرو زیبنده است که هرگاه کسی از یک عالِم سؤالی میپرسد، در قلبش نیت نماید که اگر عالِم، او را بهسوی کار نیکی رهنمون شود، به آن عمل کند. چنانکه روش صحابهشاینگونه بود. پس، قصدِ پرسشگر نباید ارزیابیِ سطحِ علمیِ عالِم باشد. پیامبرجدر بیان بهترین ویژگیِ اسلامی فرمود: «اینکه- به دیگران، یعنی به نیازمندان- خوراک بدهی». البته خانواده و زیردستانِ انسان، اولویت دارند و تأمین غذای مورد نیازشان و غذا دادن به آنها، هم صدقه محسوب میشود و هم رعایت حقوق خویشاوندی؛ و از غذا دادن به بیگانگان (=غیرخویشاوندان)، برتر میباشد. زیرا غذا دادن به خانواده، یک واجب و وظیفهی شرعیست و غذا دادن به دیگران، مستحب میباشد. ناگفته پیداست که واجب در نزد الله متعال از مستحب، پسندیدهتر است. همانگونه که در حدیث قدسی آمده است: «مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ». [صحیح بخاری، ش: ۶۵۰۲، بهنقل از ابوهریرهس] یعنی: «محبوبترین چیز نزد من که بندهام با آن به من تقرب و نزدیکی میجوید، اعمالیست که بر او فرض کردهام». برخی از مردم مخارجِ خانوادهی خود را تأمین میکنند؛ اما توجه ندارند که این عمل مایهی تقرب و نزدیکی به اللهﻷمیباشد. ولی وقتی ریالی به یک بینوا یا نیازمند میدهند، با صدقه دادن آن یک ریال، احساس میکنند که به اللهﻷنزدیکی جستهاند؛ در صورتی که غذا دادن به خانواده بهعنوانِ یک واجب شرعی، هم برتر است و هم پاداش بیشتری دارد. لذا غذا دادن به خانواده و تأمین نیازهای مشروعشان، یکی از بهترین ویژگیهای اسلامیست.
پیامبرجفرمود: «...و به هر مسلمانی که میشناسی و نمیشناسی، سلام کنی». شاهدِ موضوع، همین بخشِ حدیث است؛ لذا به هر مسلمانی- چه او را بشناسید و چه نشناسید- بگویید: «السلام علیک». نباید به سلام کردن به آشنایان بسنده کنید؛ بلکه بکوشید به هر مسلمانی که میشناسید و نمیشناسید، سلام نمایید؛ زیرا این، هم ثواب دارد و هم در میانِ دو طرف، محبت و الفت ایجاد میکند. همانگونه که پیامبرجفرموده است: «وَالله لا تَدْخُلُوا الجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا، ولا تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا، أَفَلا أُخْبِرُكُمْ بِشَيءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوه تَحَابَبْتُم؟ أَفْشُوا السَّلامَ بينَكم». یعنی: «سوگند به الله که وارد بهشت نمیشوید تا اینکه ایمان داشته باشید و ایمان ندارید مگر زمانی که یکدیگر را دوست بدارید؛ آیا شما را به کاری راهنمایی نمایم که اگر انجامش دهید، یکدیگر را دوست خواهید داشت؟ سلام گفتن به یکدیگر را در میان خود رواج دهید». لذا کسی که فقط به آشنایان خود سلام میکند، از خیر و نیکیِ فراوانی محروم میگردد؛ چراکه ممکن است دهها نفر از کنارش بگذرند و او، فقط یکی از آنها را بشناسد. اما کسی که به آشنا و ناآشنا سلام میکند، هم از اجر و پاداش بیشتری برخوردار میشود و هم با مسلمانانِ بیشتری اُنس و الفت مییابد. البته اگر کسی که از کنارش عبور میکنید، کافر است، به او سلام نکنید؛ زیرا پیامبرجفرموده است: «لا تَبْدَءُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى بِالسَّلامِ». [صحیح مسلم، ش:۲۱۶۷ بهنقل از ابوهریرهس] یعنی: «شما، آغازگر سلام کردن به یهود و نصارا نباشید». روشن است که سایرِ کافران، از جمله: سیکها، مشرکان و کمونیستها، از یهود و نصارا بدتر و پلیدترند. لذا به هیچ کافری و نیز به افرادی که آشکارا مرتکب فسق و معصیت میشوند، سلام نکن؛ البته در صورتی که در ترک سلام کردن به فاسقان، مصلحتی وجود داشته باشد. به عبارت دیگر اگر سلام نکردن شما به یک فاسق، سبب میشد که بهخود بیاید و دست از فسق و گناه بکشد و بهسوی الله باز گردد، به او سلام نکنید تا سلام نکردنِ شما به او، چنین نتیجهی خوبی در پی داشته باشد. اما اگر سلام نکردن شما به یک مسلمانِ فاسق چنین نتیجهای نداشت و حتی باعث میشد که کینهی شما را به دل بگیرد و به کار ناروای خود ادامه دهد و نصیحت شما را نپذیرد، همان بهتر که به او سلام کنید تا از شرّش درامان باشید.
بنا بر آنچه گذشت، دریافتیم که مردم سه دستهاند:
۱- دستهی نخست: فاسقانی که آشکارا مرتکب گناه و معصیت میشوند؛ به چنین کسانی سلام کنید، مگر آنکه در سلام نکردن شما به آنها مصلحتی مانند بهخود آمدن و توبه کردن آن ها وجود داشته باشد.
۲- دستهی دوم: کافران هستند که سلام کردن به آنها درست نیست؛ البته کافری به شما سلام کند، جوابِ سلامش را بدهید.
۳- دستهی سوم: مسلمانانی هستند که آشکارا گناه و معصیت نمیکنند و شما فسق و فجوری از آنها سراغ ندارید. بکوشید که شما آغازگرِ سلام کردن به چنین مسلمانانی باشید؛ زیرا پیامبرجکه برترین آفریدهی الاهی بود، همینکه مسلمانی را میدید، به او سلام میکرد. خود فرموده است: «لايَحِلُّ لِمؤمنٍ أَنْ يَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلاثٍ، يَلْتَقِيَانِ فَيُعْرِضُ هَذَا، وَيُعْرِضُ هَذَا، وَخَيْرُهُمَا الَّذِي يَبْدَأُ بِالسَّلامِ». [صحیح بخاری، ش۶۰۷۷؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۵۶۰ بهنقل از ابوایوب انصاریس] «برای هيچ مؤمنی، جايز نيست كه بيش از سه شبانهروز، با برادر مسلمانش، قهر باشد؛ بهطوري كه وقتی همدیگر را میبینند، از هم روي میگردانند. و بهترينشان، كسیست كه سلام (و آشتی) را آغاز میکند». و در حدیث موردِ بحثمان آمده است: «بهترین ویژگی اسلامی این است که به هرکه میشناسی و نمیشناسی، سلام کنی».
***
۸۵۰- وعن أبي هريرةس عَنِ النَّبِيِّج قال: «لَمَّا خَلَقَ الله آدمج قال: اذْهَبْ فَسَلِّمْ عَلَى أُولئِكَ -نَفَرٍ مِنَ الَمَلاَئكة جُلُوسٌ- فاسْتمعْ مَا يُحَيُّونَكَ فَإنَّها تَحيَّتُكَ وَتَحِيَّةُ ذُرِّيَّتِك. فقال: السَّلام عَلَيْكُمْ، فقالوا: السَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمةُ الله، فَزادُوه: وَرَحْمةُ الله».[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: (۳۳۲۶، ۶۲۲۷)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۸۴۱]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: پیامبرجفرمود: «آنگاه که الله، آدمجرا آفرید، به او فرمود: برو و به آنها -گروهی از فرشتگان که نشسته بودند- سلام کن و گوش بده که چه جوابی به تو میدهند؛ زیرا این، (روشِ) سلامِ تو و فرزندان توست. آدم(÷نزدشان رفت و) گفت: «السلام علیکم». فرشتگان پاسخ دادند: «السَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمةُ الله»؛ و عبارتِ «وَرَحْمةُ الله»را به آن افزودند.
شرح
مؤلفروایتی بدین مضمون نقل کرده است که ابوهریرهسمیگوید: پیامبرجفرمود: «هنگامیکه الله آدم را آفرید، به او فرمود: برو و به آنها -گروهی از فرشتگان که نشسته بودند- سلام کن و گوش بده که چه جوابی به تو میدهند؛ زیرا این، (روشِ) سلامِ تو و فرزندان توست. آدم(÷نزدشان رفت و) گفت: «السلام علیکم». فرشتگان پاسخ دادند: «السَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمةُ الله»؛ و عبارتِ «وَرَحْمةُ الله»را به آن افزودند.
این حدیث، نشانگر این است که:
۱- انسان، موجودی است که اللهﻷاو را از عدم آفرید و انسان پیش از آن، چیزی درخورِ ذکر نبود؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ حِينٞ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ لَمۡ يَكُن شَيۡٔٗا مَّذۡكُورًا ١﴾ [الإنسان: ١]
بهراستی مدتزمانی بر انسان گذشت که چیزی درخورِ ذکر نبود.
آری! این بشر پیشتر هیچ نبود و الله متعال او را برای حکمتی بزرگ پدید آورد. از اینرو آنگاه که الله متعال به فرشتگان خبر داد که جانشینی در زمین میگمارد، فرشتگان گفتند: ﴿أَتَجۡعَلُ فِيهَا مَن يُفۡسِدُ فِيهَا وَيَسۡفِكُ ٱلدِّمَآءَ وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَۖ قَالَ إِنِّيٓ أَعۡلَمُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٣٠﴾یعنی: «آیا کسی را در زمین قرار میدهی که در آن فساد میکند و خون به راه میاندازد؟ و ما، تو را بهپاکی میستاییم و تو را به بزرگی یاد میکنیم. (الله) فرمود: من، حقایقی میدانم که شما نمیدانید». بدینسان الله متعال، جنسِ بشر را آفرید و پیامبران و فرستادگانی از میانِ آنها برانگیخت و صدیقان، شهیدان و صالحانی در میانشان قرار داد.
۲- فرشتگان، دارای جسماند و ارواحی بدون پیکر نیستند؛ زیرا نشسته بودند و این، نشان میدهد که دارای جسم هستند. همچنین پیامبرججبرئیل÷را با شکل و قیافهی اصلیاش که ششصد بال دارد و افق را گرفته بود، مشاهده فرمود. الله متعال میفرماید:
﴿جَاعِلِ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ رُسُلًا أُوْلِيٓ أَجۡنِحَةٖ مَّثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَ﴾ [فاطر: ١]
(ذاتی که) فرشتگان را پیامآور و دارای بالهای دوگانه، سهگانه و چهارگانه قرار داده است.
لذا فرشتگان دارای جسماند؛ گرچه الله متعال آنها را از چشمان ما پنهان ساخته و جهانشان را جهانی نهان قرار داده است. همانگونه که جنها نیز دارای جسم هستند؛ اما از نگاهِ ما پنهاناند و در جهانی نهان زندگی میکنند. البته فرشتگان گاه به صورتِ انسان، ظاهر میشوند؛ چنانکه جبرئیل÷یکبار در شکل و قیافهی «دحیهی کلبی» نزد پیامبرجآمد و باری دیگر در شکل و قیافهی مردی غریب و ناآشنا که نه آثار سفر بر او نمایان بود و نه صحابهشاو را میشناختند؛ بلکه لباسهای سفید و موهای سیاهی داشت. وی در آن شکل و قیافه روبهروی پیامبرجنشست و از ایشان دربارهی اسلام، ایمان، احسان و زمانِ برپا شدن قیامت و نشانههای آن سؤال کرد.
از این حدیث همچنین درمییابیم که:
۱- سنت است: اگر طرفِ مقابل که به او سلام میکنیم، یک نفر است، برای سلام کردن عبارتِ «السلام علیک»را بهکار بریم و اگر چند نفر بودند، بگوییم: «السلام علیکم».
۲- در این حدیث بدین نکته اشاره شده است که فرشتگان به فرمانِ الله متعال روش سلام کردن را به آدم÷آموختند. چنانکه الله متعال به آدم فرمود: «این، (روشِ) سلامِ تو و فرزندان توست». البته بهظاهر در سخن فرشتگان در جوابِ سلام آدم÷، این اشکال وجود دارد که گفتند: «السَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمةُ الله»؛ در صورتی که باید خبر را مقدم میداشتند و میگفتند: «عَلَيْكَ السَّلامُ وَرَحْمةُ الله». پاسخِ این اشکال در دو مورد خلاصه میشود: یا فرشتگان میخواستند روش سلام کردن را به آدم بیاموزند، نه روش جوابِ سلام را؛ و یا شریعت بر خلافِ روش فرشتگان، بدین نکته رهنمون شده است که در جواب سلام، خبر را مقدم قرار دهیم و بگوییم: «عَلَيْكَ السَّلامُ وَرَحْمةُ الله».
۳- بهتر است که انسان در جوابِ سلام، عبارتِ «وَرَحْمةُالله»را به سلامِ سلامکننده اضافه کند؛ زیرا فرشتگان، همین کار را کردند. الله متعال نیز میفرماید: ﴿فَحَيُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ﴾؛ یعنی: «بهتر از آن را پاسخ دهید». به عبارتِ دیگر: جواب سلام باید از خودِ سلام، بهتر یا لااقل، همانند سلام باشد: ﴿أَوۡ رُدُّوهَآ﴾؛ یعنی: «یا همانندِ آن را پاسخ دهید».
***
۸۵۱- وعن أبي عُمارة البراء بن عازبٍب قال: أَمَرَنا رسولُ اللهج بِسَبعٍ: «بِعَيادَةِ الَمرِيضِ، وَاتِّباع الجَنائزِ، وَتشْميتِ العَاطس، ونصرِ الضَّعِيفِ، وَعَوْنِ الْمَظْلومِ، وإفْشاءِ السَّلام، وإبرارِ الْمُقْسِمِ».[متفق عليه؛ این، لفظِ یکی از روایتهای بخاریست.] [صحیح بخاری، ش: (۱۲۳۹، ۶۲۲۲)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۰۶۶. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۲۴۴ ذکر شد. (مترجم)])]
ترجمه: ابوعُماره، براء بن عازببمی گوید: رسولاللهجما را به انجامِ هفت کار فرمان داد: «عیادتِ بیمار، تشییع جنازه، دعای خیر (و گفتن یرحمکالله) در جواب کسی که عطسه میزند، کمک کردن به ناتوان، یاری رساندن به مظلوم، ترویج و آشکار نمودنِ سلام، و عملی ساختنِ سوگندِ کسی که سوگند یاد میكند».
۸۵۲- وعن أبي هريرةس قال: قال رسولُ اللهج: «لا تَدْخُلُوا الجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا وَلا تُؤمِنوا حَتى تحَابُّوا، أَوَلا أدُلُّكُمْ عَلَى شَئٍ إذا فَعَلْتُمُوهُ تَحاَبَبْتُم؟ أفْشُوا السَّلام بَيْنَكُم».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۵۴. . [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۳۸۳ ذکر شد. (مترجم)])]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «وارد بهشت نمیشوید تا اینکه ایمان داشته باشید و ایمان ندارید مگر زمانی که یکدیگر را دوست بدارید؛ آیا شما را به کاری راهنمایی کنم که اگر انجامش دهید، یکدیگر را دوست خواهید داشت؟ سلام گفتن به یکدیگر را در میان خود رواج دهید».
۸۵۳- وعن أبي يوسف عبد الله بن سلامس قال: سمعتُ رسولَ اللهج يقول: «يَا أيُّهَا النّاسُ أفْشُوا السَّلامَ، وَأطْعِمُوا الطَّعَامَ، وَصِلُوا الأْرحامَ، وَصَلُّوا والنَّاس نيامٌ، تَدْخُلوا الْجَنَّة بِسَلامٍ».[ترمذي، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد]. [صحیح الجامع، ش: ۷۸۶۵؛ السلسلة الصحیحة، ش: ۵۶۹؛ و صحیح الترمذی، از آلبانیش: ۲۰۱۹]
ترجمه: ابويوسف، عبدالله بن سلامسمیگوید: از رسولاللهجشنیدم که میفرمود: «ای مردم! سلام گفتن را رواج دهید؛ -به نیازمندان- غذا دهید؛ پیوند خویشاوندی را بهجای آورید؛ و شبهنگام، در حالی که مردم خوابیدهاند، نماز بخوانید تا بهسلامتی [یعنی بدون هیچ رنجی، با سلام و استقبالِ گرمِ فرشتگان، وارد بهشت شوید. (مترجم))] وارد بهشت شوید».
۸۵۴- وعن الطُّفَيل بن أُبَيِّ بن كعب أَنَّهُ كان يَأْتِي عبدَ الله بْنَ عُمَرَ فَيَغْدُو مَعَهُ إلى السُّوقِ، قَالَ: فإذا غَدَوْنَا إلى السُّوقِ لَمْ يَمُرَّ عبدُ الله عَلَی سَقَّاطٍ وَلاَ صاحِبِ بيعَة وَلا مِسْكينٍ وَلا أحد إلا سَلّم عَليه، قال الطُّفيل: فَجِئْتُ عبدَ الله بنَ عُمرَ يَوْماً فاستَتْبَعَنِي إلى السُّوقِ فقُلْت لَه: ما تَصْنعُ بالسوقٍ وأنْتَ لا تَقِفُ عَلى البَيْع وَلا تَسْألُ عَنِ السِّلَعِ وَلا تَسُومُ بِهَا وَلا تَجلسُ في مجالس السّوق؟ وأقولُ اجْلسْ بنا ههُنا نَتَحدَّث، فقال يا أبا بَطْن -وَكانَ الطُّفَيلُ ذَا بَطْن- إنَّما نَغُدو منْ أجْل السَّلام نُسَلِّمُ عَلَى مَنْ لَقِيناهُ.[روایت مالك في موطأ با إسناد صحيح] [صحیح الأدب المفرد، از آلبانیش: ۷۷۰]
ترجمه: از طفیل بن اُبَیّ بن کعب میگوید روایت است که وی نزد عبدالله بن عمربمیآمد و صبحهنگام با او به بازار میرفت. - طفیل- میگوید: وقتی به بازار میرفتیم، عبدالله بر هیچ خردهفروش، خریدار و فروشنده، بینوا و هیچکسِ دیگری نمیگذشت، مگر اینکه به او سلام میکرد. طفیل میگوید: روزی نزد عبدالله بن عمربآمدم. وی از من خواست که با او به بازار بروم. به او گفتم: تو را با بازار چهکار؟! نه معاملهای میکنی؛ نه نرخِ کالاها را میپرسی و نه کالایی را به فروش میگذاری و نه در مجالسِ بازار مینشینی! میگویم: اینجا بنشینیم و با هم سخن بگوییم. عبداللهس- به طفیل که شکمِ بزرگی داشت- گفت: ای ابابطن (=شکمگُنده)! ما تنها بهخاطر سلام کردن - به بازار- میرویم و به هر کسی که برخورد میکنیم، سلام میگوییم.
شرح
این احادیث دربارهی فضیلتِ سلام و ترویج و آشکار ساختنِ آن است و پیشتر دربارهی این احادیث سخن گفتیم: حدیث براء، و ابوهریره و عبدالله بن سلامشو دیگر، نیازی به تکرارِ سخن نیست.
اما حدیث طفیل بن ابی بن کعب؛ وی داستانی را ذکر کرده که با عبدالله بن عمربداشته است. روزی عبدالله بن عمربطفیل را با خود به بازار برد و به مغازهداری که میرسید و از کنارِ هر رهگذری که عبور میکرد، - چه او را میشناخت و چه نمیشناخت- به او سلام میگفت. روزی طفیل نزد عبداللهسرفت؛ عبدالله به طفیل گفت: بیا تا با هم به بازار برویم. طفیل گفت: در بازار چهکار میکنی؟! تو که نه چیزی میخَری و نه چیزی میفروشی! پس اینجا بنشین تا با هم سخن بگوییم. عبداللهسفرمود: تنها از این جهت به بازار میرویم که به مردم سلام بگوییم؛ زیرا سلام کردن و ترویج آن، یکی از اسباب و زمینههای ورود انسان به بهشت است. همانگونه که ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «لا تَدْخُلُوا الجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا، ولا تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا، أَفَلا أُخْبِرُكُمْ بِشَيءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوه تَحَابَبْتُم؟ أَفْشُوا السَّلامَ بينَكم». یعنی: «وارد بهشت نمیشوید تا اینکه ایمان داشته باشید و ایمان ندارید مگر زمانی که یکدیگر را دوست بدارید؛ آیا شما را به کاری راهنمایی نمایم که اگر انجامش دهید، یکدیگر را دوست خواهید داشت؟ سلام گفتن به یکدیگر را در میان خود رواج دهید». همچنین وقتی انسان به گروهی سلام میکند و میگوید: «السلام علیکم»یا آنگاه که به یک نفر سلام میدهد و میگوید: «السلام علیک»، در برابرِ سلامش، ده نیکی برایش نوشته میشود و اگر به ده نفر سلام کند، صد نیکی برایش ثبت میشود؛ و این، از خرید و فروش بهتر است. از اینرو عبدالله بن عمرببه بازار میرفت تا به مردم سلام کند؛ چراکه کسی به خانهاش نمیرفت یا شمارِ کسانی که به خانهاش میرفتند، خیلی کمتر از افرادی بود که در بازار میدید و به آنان سلام میگفت. اینجاست که درمییابیم: شایسته است که انسان، از کثرتِ سلام کردن خسته و رنجور نشود. لذا اگر در مسیرِ رفتن به مسجد صد نفر را دیدید، به آنها سلام کنید تا بدینسان به هزار نیکی، دست یابید. این، نعمتِ بسیار بزرگیست.
این روایت، نشانگر اشتیاقِ فراوانِ سلف صالح به کسبِ نیکیهاست و نشان میدهد که آنها بر خلافِ دوران ما، در کسب نیکی کوتاهی نمیکردند. ابنعمربیکی از افرادی بود که بیشترین علاقه را به انجام کارهای نیک داشتند؛ باری ابوهریرهسبرای ابنعمربحدیثی از پیامبرجبیان کرد که «هرکس در تشییع جنازهای شرکت کند، بهاندازهی یک قیراط پاداش مییابد و اگر تا خاکسپاریِ میّت صبر نماید، پاداش دو قیراط برایش ثبت میشود». از رسولاللهجپرسیدند: ای رسولخدا! دو قیراط چهقدر است؟ فرمود: «مِثْلُ الْجَبَلَيْنِ الْعَظِيمَيْنِ: أَصْغَرُهُمَا مِثْلُ أُحُدٍ». [صحیح بخاری، ش: ۱۳۲۵؛ و مسلم، ش: ۹۴۵ بهنقل از ابوهریرهس] یعنی: «همانندِ دو کوه بزرگ که کوچکترین آنها، مانندِ "کوه احد" است».
ابنعمربپس از شنیدنِ این حدیث، فرمود: «پس ما، تا کنون قیراطهای فراوانی را از دست دادهایم». و از آن پس، از مرگِ هر مسلمانی که آگاه میشد، در تشییع جنازهاش شرکت میکرد. همهی سلف صالح اینگونه بودند و از هر عمل نیکی که اطلاع مییافتند، به انجامِ آن مبادرت میورزیدند. از الله متعال میخواهیم که همهی ما را در شمارِ کسانی قرار دهد که به سوی نیکیها میشتابند؛ بهیقین الله بر هر کاری تواناست.
اما این که عبدالله بن عمرببه طفیل که شکمِ بزرگی داشت، «شکمگُنده» گفت، از روی شوخی و صمیمیت بود؛ نه از روی تمسخر یا بدین قصد که خواسته باشد او را بهخاطر شکمِ بزرگش بهریشخند بگیرد. همانگونه که پیامبرجبه ابوهریرهسفرمود: «یا ابا هر!»