شرح ریاض الصالحین - جلد چهارم

فهرست کتاب

۱۵۸- باب: تعجیل در آماده کردن، بردن و به خاک سپردنِ جنازه

۱۵۸- باب: تعجیل در آماده کردن، بردن و به خاک سپردنِ جنازه

۹۴۸- عن أَبي هريرةس عَنِ النَّبِيِّج قَالَ: «أسْرِعُوا بالجَنَازَةِ، فَإنْ تَكُ صَالِحَةً، فَخَيرٌ تُقَدِّمُونَهَا إِلَيْهِ، وَإنْ تَكُ سِوَى ذَلِكَ، فَشَرٌّ تَضَعُونَهُ عَنْ رِقَابِكُمْ».[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: ۱۳۱۵؛ و صحیح مسلم، ش: ۹۴۴]

وفي روايةٍ لمسلمٍ: «فَخَيْرٌ تُقَدِّمُونَهَا عَلَيْهِ».

ترجمه: ابوهریرهسمی‌گوید: پیامبرجفرمود: «جنازه را هرچه زودتر (برای غسل دادن و خاک‌سپاری) آماده ‌کنید؛ اگر نیکوکار باشد، پس خیری‌ست که او را زودتر به آن می‌رسانید. و اگر جز این باشد، شرّی‌ست که آن‌را از گردن خود برمی‌دارید».

در روایت مسلم آمده است: «پس خیری‌ست که او را زودتر بر آن عرضه می‌دارید».

۹۴۹- وعن أَبي سعيد الخدريس قال: كَانَ النَّبِيُّج يقُولُ: «إِذَا وُضِعَت الجَنَازَةُ، فَاحْتَمَلَهَا الرِّجَالُ عَلَى أعنَاقِهمْ، فَإنْ كَانَتْ صَالِحَةً، قالتْ: قَدِّمُونِي، وَإنْ كَانَتْ غَيْرَ صَالِحَةٍ، قَالَتْ لأَهْلِهَا: يَا وَيْلَهَا أَيْنَ تَذْهَبُونَ بِهَا؟ يَسْمَعُ صَوْتَهَا كُلُّ شَيْءٍ إِلا الإنسان، وَلَوْ سَمِعَ الإنسان لَصَعِقَ».[روایت بخاري] [صحیح بخاری، ش: ۱۳۱۴]

ترجمه: ابوسعید خدریسمی‌گوید: پیامبرجمی‌فرمود: «هنگامی‌که جنازه‌ای آماده می‌شود و مردان آن را بر دوش می‌کشند، اگر نیکوکار باشد، می‌گوید: مرا زودتر ببرید و اگر نیکوکار نباشد، به خانواده‌اش می‌گوید: وای بر من! مرا کجا می‌برید؟ هر چیزی جز انسان، صدای او را می‌شنود و اگر انسان‌ آن‌را می‌شنید، بیهوش به زمین می‌افتاد».

شرح

مؤلفدر کتابش «ریاض‌الصالحین» بابی بدین عنوان گشوده است: «تعجیل در آماده کردن جنازه»؛ یعنی شتافتن تشییع و دفن جنازه. زیرا کسی که می‌میرد، از دو حال خارج نیست: یا نیکوکار است و یا نیکوکار نیست. اگر نیکوکار باشد، نگه داشتنِ آن، به معنای مانع شدن از رسیدن وی به نعمت‌هایی‌ست که اللهدر قبر او برایش فراهم کرده است؛ زیرا نیکوکار، از دنیا به جایی منتقل می‌شود که به مراتب بهتر است. چون در لحظه‌ی مردن به روحش مژده می‌دهند و به آن گفته می‌شود: «تو را به رحمت و رضوان الهی مژده باشد». از این‌رو مشتاق این مژده می‌گردد و دوست دارد که هرچه زودتر به آن برسد. لذا درنگ در تشییع و دفن جنازه شایسته نیست؛ بلکه تأخیر در بردن و خاک‌سپاریِ جنازه، نوعی جفا در حقّ مرده و مانع شدن از رسیدن وی به نعمت‌های الهی‌ست. به همین خاطر پیامبرجفرمود: «جنازه را هرچه زودتر (برای غسل دادن، تشییع و خاک‌سپاری) آماده نمایید» و در این کار، درنگ نکنید. در ادامه فرمود: «اگر نیکوکار باشد، پس خیری‌ست که او را زودتر به آن می‌رسانید»؛ یعنی: او را به رحمت اللهو نعمت و سرور و نور می‌رسانید. و افزود: «و اگر جز این باشد»- یعنی: نیکوکار نباشد- «شرّی‌ست که آن‌را از گردن خود برمی‌دارید» و از آن خلاص می‌شوید؛ زیرا چیزی که در آن خیری نیست، ماندنش نیز خیری ندارد. از این حدیث چنین برداشت می‌شود که تعجیل در آماده کردن، بردن و به خاک سپردنِ جنازه، سنت است و در این کار نباید درنگ کرد. برخی از مردم، مرده‌ی خویش را روی زمین نگه می‌دارند و می‌گویند: «صبر کنید تا نزدیکان و وابستگان از این شهر و آن شهر- یا حتی از آمریکا و اروپا- بیایند!» و گاه دو یا سه روز صبر می‌کنند و مرده را روی زمین می‌گذارند. این، جفا در حقّ مرده و نافرمانی از دستورِ رسول‌اللهجاست که فرمود: «جنازه را هرچه زودتر (برای غسل دادن، تشییع و خاک‌سپاری) آماده نمایید». اگر خانواده و وابستگانِ مرده، پس از خاک‌سپاریِ وی رسیدند، بر قبرش نماز بخوانند؛ زیرا الحمدلله که این وسعت و گنجایش شرعی وجود دارد. چه فایده که صبر کنند و خاک‌سپاری مرده را به‌تأخیر بیندازند تا وابستگانش برسند؟ این کار، چه سودی برای مرده دارد؟ تنها چیزی که برای مرده سودمند می‌باشد، این است که با نماز خواندن بر او برایش دعا کنند؛ و اگر مرده را به خاک سپرده باشند، امکانِ نماز خواندن بر قبرش وجود دارد؛ لذا نگه داشتن مرده هیچ توجیهی ندارد. شاید کسی بپرسد: «رسول‌اللهجروز دوشنبه درگذشت و روز چهارشنبه به خاک سپرده شد؛ چرا؟» می‌گوییم: آری؛ اما صحابهشخاک‌سپاریِ پیامبرجرا به‌تأخیر انداختند تا پیش از خاک‌سپاریِ آن بزرگوار، جانشینش را تعیین کنند و مسلمانان بدون کارگزار و پیشوا نباشند. از این‌رو پس از بیعت با ابوبکر صدیقسپیامبرجرا به خاک سپردند. این، دلیلی روشن است.

پیامبرجفرمود: «اگر نیکوکار باشد، پس خیری‌ست که او را زودتر به آن می‌رسانید. و اگر جز این باشد،...». از این حدیث، درمی‌یابیم که شایسته است: انسان در حد امکان از تعابیر زشت یا به‌کار بردن واژه‌های ناشایست بپرهیزد. زیرا متضادّ واژه‌ی «نیکوکار»، «بدکار» است؛ اما پیامبرجفرمود: «و اگر جز این باشد...»؛ یعنی: به جای به‌کار بردن واژه‌ی «بدکار»، از عبارت یادشده، استفاده کرد که همان مفهوم را می‌رساند؛ اما مؤدبانه است. رعایت ادب در استفاده از کلمات و واژه‌ها، جایگاه و اهمیت ویژه‌ای دارد. همان‌گونه که اللهاز زبانِ جن‌ها می‌فرماید:

﴿وَأَنَّا لَا نَدۡرِيٓ أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ أَرَادَ بِهِمۡ رَبُّهُمۡ رَشَدٗا ١٠[الجن: ١٠]

و ما نمی‌دانیم که برای اهل زمین شر و بلایی اراده شده یا پروردگارشان برای آنان اراده‌ی خیر و هدایت نموده است.

همان‌گونه که می‌بینید، در این آیه وقتی سخن از اراده‌ی خیر می‌باشد، آن‌را به الله نسبت داده‌اند و چون سخن از اراده‌ی شر به میان آوردند، گفتند: ﴿أَشَرٌّ أُرِيدَ؛ یعنی: «آیا شر و بلایی اراده شده است؟» و نگفتند: «اللهشر و بلایی‌ اراده نموده است». اگرچه اللهاراده‌ی خیر و شر می‌کند؛ البته ناگفته نماند که بدی یا شرّی که اللهاراده می‌کند، در افعالِ او نیست؛ بلکه در مفعولات اوست. زیرا اللهأهر کاری که بخواهد، انجام می‌دهد؛ ولی باید بدانیم که همه‌ی کارهای الله، خیر است و هرگز شر یا بدی، به الله نسبت داده نمی‌شود. یعنی فعل (کار) الله، شر نیست؛ شر، فقط در مفعول است. [بدی‌ها و شرارت‌هایی که در دنیا می‌بینیم، بدین معنا نیست که در کارهای خداوند نیز، شر و بدی وجود دارد. باید به تفاوت فعل با مفعول توجه کنیم و بدانیم که آفرینش بدی، به معنای انجام دادن بدی نیست. زیرا شر، به کسی نسبت داده می‌شود که مرتکب بدی می‌گردد، نه به کسی که بدی را به عنوان یک آزمون، آفریده است. بنابراین به هیچ عنوان نمی‌توانیم بدی یا شری را جزو صفات خداوندمحسوب کنیم؛ چراکه الله متعال، هما‌ن‌طور که در ذات و صفاتش، از هر عیبی پاک و منزه است، در اقوال و افعالش نیز، از هر نقصی پاک می‌باشد. [مترجم]] به عنوان مثال: امر ناگواری که خداوندبرای انسان مقدّر می‌کند، در رابطه با انسان، شر به‌شمار می‌رود، نه در رابطه با تقدیر الهی؛ به عبارت دیگر: شر یا بدی در آن‌چه که مقدّر شده است، می‌باشد و تقدیر الهی، شر نیست. زیرا هرچه اللهمقدّر می‌کند، بر حکمت بزرگی استوار است.

لذا شایسته است که انسان برای بیان مفاهیم، از بهترین واژه‌ها استفاده کند؛ بی‌آنکه در معنا یا مفهوم مورد نظرش خللی ایجاد گردد. گفته می‌شود: پادشاهی در خواب دید که همه‌ی دندان‌هایش افتاده‌اند؛ و نگران شد. خواب‌گزارانش را فرا خواند و از آن‌ها تعبیر خوابش را خواست. یکی از آن‌ها خوابش را چنین تعبیر کرد که: «عزیزان و بستگانت، همگی می‌میرند و بلافاصله پس از آن‌ها شما هم می‌میرید». پادشاه سراسیمه شد و از این تعبیر، خوشَش نیامد. لذا دستور داد که آن خواب‌گزار را تازیانه بزنند. سپس به خواب‌گزار دیگری فرمان داد که خوابش را تعبیر کند. او گفت: «عمر پادشاه از همه‌ی نزدیکانش، بیش‌تر خواهد بود». با اینکه هر دو تعبیر، یکی بود؛ اما از واژه‌های متفاوتی استفاده شد. لذا واژه‌ها، اثرگذارند؛ از این‌رو رسول‌اللهجفرمود: «و اگر جز این باشد، شرّی‌ست که آن‌را از گردن خود برمی‌دارید».

مؤلفسپس حدیث ابوسعید خدریسرا آورده است که پیامبرجفرمود: «هنگامی‌که جنازه‌ای آماده می‌شود و مردان آن را بر دوش می‌کشند، اگر نیکوکار باشد، می‌گوید: مرا زودتر ببرید». همه‌ی موجودات جز انسان، صدای مرده را می‌شنوند. این، لطف پروردگار است؛ زیرا اگر صدای مردگانِ روی تابوت را می‌شنیدیم، سراسیمه و بی‌قرار می‌شدیم و چه‌بسا از هوش می‌رفتیم. لذا الله متعال صدای مرگان را به ما نمی‌رساند؛ ولی سایر موجودات آن‌را می‌شنوند. مُرده ای که در دنیا نیکوکار بوده است، می‌گوید: «مرا زودتر ببرید؛ مرا زودتر ببرید». به کجا؟ آری؛ به سوی نعمت‌هایی که نویدش را در هنگام جان دادن شنیده است. «و اگر نیکوکار نباشد، به خانواده‌اش می‌گوید: وای بر من!» یعنی: آرزوی نابودی می‌کند؛ زیرا او را به سوی عذاب قبر می‌برند؛ به سوی قبری که بر او تنگ می‌گردد و دنده‌هایش را در هم فرو می‌برد و در آن دروازه‌ای به سوی آتش دوزخ گشوده می‌‌شود؛ هیچ‌یک از افراد بشر، نه آن‌را می‌بیند و نه احساسش می‌کند. - پناه بر الله- اما این، لطفِ الهی‌ست که آن‌را از ما پوشیده و پنهان می‌دارد؛ زیرا اگر جز این بود، هرگز مردگان خود را دفن نمی‌کردیم.

لذا درمی‌یابیم که یکی از حقوق مرده بر ما این است که در آماده کردن، تشییع و خاک‌سپاریِ او تعجیل کنیم؛ اما اگر کسی به صورت ناگهانی مُرد، مقداری صبر می‌کنیم تا از مرگ وی مطمئن شویم؛ زیرا ممکن است: از هوش رفته، و زنده باشد. وقتی مطمئن شدیم، بی‌درنگ برای غسل دادن و تشییع و خاک‌سپاریِ وی دست به‌کار می‌شویم.