شرح ریاض الصالحین - جلد چهارم

فهرست کتاب

۱۴۵- باب: آن‌چه با آن برای بیمار دعا می‌شود

۱۴۵- باب: آن‌چه با آن برای بیمار دعا می‌شود

۹۰۶- عن عائشةَل أنَّ النَّبِيَّج كَانَ إِذَا اشْتَكى الإنسان الشَّيْءَ مِنْهُ، أَوْ كَانَتْ بِهِ قَرْحَةٌ أَوْ جُرْحٌ، قَالَ النَّبيُّج بِأُصْبُعِهِ هكَذا -وَوَضَعَ سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَة الرَّاوي سَبَّابَتَهُ بِالأَرْضِ ثُمَّ رَفَعَها- وقال: «بِسمِ اللهِ، تُرْبَةُ أرْضِنَا، بِرِيقَةِ بَعْضِنَا، يُشْفَى بِهِ سَقِيمُنَا، بإذْنِ رَبِّنَا».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۵۷۴۵؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۱۹۴]

ترجمه: عایشهلمی‌گوید: هرگاه کسی در عضوی از بدنش دردی داشت یا زخمی چرکین و یا جراحتی برمی‌داشت،- آن‌گونه که راوی حدیث، سفیان بن عیینه نشان داد و انگشتِ اشاره‌اش را (پس از خیس کردن با آب دهان) بر زمین مالید و سپس آن را بلند کرد- پیامبرجبا انگشت خود همین کار را می‌کرد (و آن‌را بر محلّ درد یا زخم می‌کشید) و می‌فرمود: «به نام الله؛ بیمارمان با این خاک (که) با آب دهانِ یکی از ما (آغشته است)، به فرمان پروردگارمان بهبود می‌یابد».

۹۰۷- وعنها أنَّ النَّبيَّج كَانَ يَعُودُ بَعْضَ أهْلِهِ يَمْسَحُ بِيدِهِ اليُمْنَى ويقولُ: «اللهمَّ رَبَّ النَّاسِ، أذْهِبِ البَأسَ، وَاشْفِ أنْتَ الشَّافِي، لا شِفَاءَ إِلا شِفاؤُكَ، شِفَاءً لا يُغَادِرُ سَقماً».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۵۷۴۳؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۲۹۱]

ترجمه: عايشهلمی‌گوید: پیامبرج- هرگاه- به عیادتِ یکی از همسرانش می‌رفت، دست راستِ خود را (روی بیمار) می‌کشید و می‌فرمود: «اللهمَّ رَبَّ النَّاسِ، أذْهِبِ البَأسَ، وَاشْفِ أنْتَ الشَّافِي، لا شِفَاءَ إِلا شِفاؤُكَ، شِفَاءً لا يُغَادِرُ سَقماً». [ترجمه‌ی دعا: «ای پروردگار مردم! بيماری‌اش را برطرف کن و آن‌چنان بهبودی و شفايي عنايت بفرما كه هيچ‌ بيماری‌ای باقي نگذارد. چرا كه تو، شفادهنده‌ای و هيچ شفايي، جز شفای تو وجود ندارد»]

شرح

مؤلفپس از ذکر احادیثی درباره‌ی مستحب بودن عیادت از بیمار، احادیثی پیرامون دعاهایی که بر بیمار خوانده می‌شود، آورده است؛ از جمله دو حدیث از مادر مؤمنان، عایشه‌ی صدیقهل:

حدیث نخست: هرگاه کسی در عضوی از بدنش دردی داشت یا زخمی چرکین و یا جراحتی برمی‌داشت، پیامبرجبا انگشت خود را با آب دهان خویش خیس می‌کرد و سپس آن را بر خاک می‌مالید و آن‌گاه آن‌را بر محلّ درد یا زخم می‌کشید و می‌فرمود: «بِسمِ اللهِ، تُرْبَةُ أرْضِنَا، بِرِيقَةِ بَعْضِنَا، يُشْفَى بِهِ سَقِيمُنَا، بإذْنِ رَبِّنَا»؛ یعنی: «به نام الله؛ بیمارمان با این خاک (که) با آب دهانِ یکی از ما (آغشته است)، به فرمان پروردگارمان بهبود می‌یابد». لذا شایسته است که انسان زخم و جراحت را به این روش درمان کند؛ زیرا: به‌فرموده‌ی پیامبرج، خاک، پاک است؛ همان‌گونه که فرموده است: «جُعِلَتْ تُرْبَتهَا لَنَا طَهُورًا». [صحیح مسلم، ش: ۵۵۲ به‌نقل از: حذیفه بن یمانس] یعنی: «خاکِ زمین برای ما پاک گردیده است». آبِ دهان مؤمن نیز پاک است و آن‌گاه که این دو ماده‌ی پاک با توکل بر اللهو اطمینان به او استعمال شود، بیمار بهبود می‌یابد؛ البته به دو شرط:

۱- یقین کامل و بالا به این‌که الله متعال، بیمار را به این روش شفا می‌دهد.

۲- بیمار، خود این را بپذیرد و باور داشته باشد که این کار برای او سودمند است.

اما اگر این کار صرفاً به‌خاطر تجربه کردن یا از روی بخت‌آزمایی انجام شود، سودی ندارد؛ زیرا باید به درستیِ کارهای پیامبرجیقینِ کامل داشت و خودِ بیمار نیز باید به سودمند بودن این کار ایمان داشته باشد؛ و گرنه، هیچ فایده‌ای نخواهد داشت. زیرا اثری که آیات و نشانه‌های الاهی بر بیماردلان دارد، این است که بر پلیدیِ آن‌ها می‌افزاید. پناه بر الله.

و اما حدیث دوم: پیامبرج- هرگاه- به عیادتِ یکی از همسرانش می‌رفت، دست راستِ خود را (روی بیمار) می‌کشید و این دعا را بر او می‌خواند: «اللهمَّ رَبَّ النَّاسِ، أذْهِبِ البَأسَ، وَاشْفِ أنْتَ الشَّافِي، لا شِفَاءَ إِلا شِفاؤُكَ، شِفَاءً لا يُغَادِرُ سَقماً». یعنی: «ای پروردگار مردم! بيماری‌اش را برطرف کن و آن‌چنان بهبودی و شفايي عنايت بفرما كه هيچ‌ بيماری‌ای باقي نگذارد. چرا كه تو، شفادهنده‌ای و هيچ شفايي، جز شفای تو وجود ندارد». می‌فرمود: «اللهمَّ رَبَّ النَّاسِ»و بدین‌سان به ربوبیتِ فراگیرِ اللهمتوسل می‌شد. آری؛ اللهآفریننده، مالک و مدبرِ همه‌ی امور هستی‌ست. لذا وقتی بیمار می‌شوید، با خود بگویید که الله متعال، مرا سالم آفریده و او، خود این بیماری را برای من رقم زده است؛ لذا ذاتی که مرا پس از تن‌درستی و سلامتی بیمار کرده است، تواناییِ شفا دادن مرا دارد. «أذْهِبِ البَأسَ»؛ یعنی: «بیماریِ این بیمار را برطرف کن». «وَاشْفِ أنْتَ الشَّافِي»؛ یعنی: «و او را شفا بده که تو شفا دهنده‌ای». «شِفا»، یعنی بهبود یافتن از بیماری؛ اما «شَفا» به معنای مرگ است؛ لذا باید بگوییم: «شِفا بده» و گفتنِ «شَفا بده»، اشتباه است. توده‌ی مردم گمان می‌کنند که دو واژه‌ی «شِفا» و «شَفا» به یک معناست؛ اما تفاوت فراوانی میان این دو واژه وجود دارد.

«شافی» یا شِفادهنده، اللهمی‌باشد و تنها اوست که شِفا می‌دهد؛ داروهای درمانی و نیز ان‌چه که بر بیمار خوانده می‌شود، فقط اسباب هستند که گاه سودمندند و گاه بی‌فایده؛ شِفا و بهبودی فقط به دستِ الله متعال است. از این‌رو گاه دو نفر یک بیماری دارند و از یک نوع دارو استفاده می‌کنند؛ اما یکی از ان‌ها بهبود می‌یابد و دیگری، می‌میرد؛ زیرا همه‌ی امور به دستِ اللهمی‌باشد و تنها اوست که شِفا می‌بخشد. البته ما وظیفه داریم که از اسبابِ شِفا استفاده کنیم؛ رسول‌اللهجفرموده است: «تَدَاوَوْا، وَلاَ تَدَاوَوْا بِحَرَامٍ». [صحیح است؛ ر.ک: صحیح الجامع، ش: ۱۷۶۲] یعنی: «دارو بخورید؛ اما با حرام به درمانِ خود نپردازید». به عبارت دیگر: برای درمانِ بیماری‌هایتان از دارو استفاده کنید؛ اما نه از داروهای حرام». هم‌چنین فرموده است: «مَا أَنْزَلَ الله مِن دَاءٍ إلاَّ وَأَنْزَلَ لَهُ دَوَاءً». [صحیح بخاری، ش: ۵۶۷۸ به‌نقل از ابوهریرهسبا این لفظ: «مَا أَنْزَلَ اللَّهُ دَاءً إلاَّ أَنْزَلَ لَهُ دَوَاءً»] یعنی: «الله، هیچ بیماری‌ای نیافریده، مگر این‌که دارو و درمانِ آن را نیز آفریده است».

رسول‌اللهجفرمود: «لا شِفَاءَ إِلا شِفاؤُكَ»؛ آری؛ رسول‌اللهجراست فرمود؛ به‌راستی که هيچ شفايي، جز شفای الله وجود ندارد. آن‌چه مردم برای شفا و بهبودیِ بیمارانشان انجام می‌دهند، فقط پاره‌ای از اسباب و اقدامات درمانی‌ست و شِفا تنها به دستِ اللهمی‌باشد. پزشک و دارو شفا نمی‌دهند؛ بلکه شِفادهنده فقط خداست.

فرمود: «شِفَاءً لا يُغَادِرُ سَقماً»؛ یعنی: «آن‌چنان بهبودی و شفايي عنايت بفرما كه هيچ‌ بيماری‌ای باقي نگذارد». شفا و بهبودیِ کامل، این است که بیماری به‌کلی از میان برود و عوارضِ آن باقی نماند. لذا پسندیده است که وقتی به عیادتِ بیماری می‌روید، با دستِ راست خود روی بیمار بکشید و این دعا را بخوانید.

***

۹۰۸- وعن أنسٍس أنَّه قَالَ لِثابِتٍ رحمه‌اللهُ: ألا أرْقِيكَ بِرُقْيَةِ رسولِ اللهج؟ قَالَ: بَلَى، قَالَ: «اللهمَّ رَبَّ النَّاسِ، مُذْهِبَ البَأسِ، اشْفِ أنْتَ الشَّافِي، لا شَافِيَ إِلا أنْتَ، شِفَاءً لا يُغَادِرُ سَقماً».[روایت بخاري] [صحیح بخاری، ش: ۵۷۴۲]

ترجمه: از انسسروایت است که به ثابتگفت: آیا دعایی را که رسول‌اللهجبر بیماران می‌خواند، بر تو بخوانم؟ ثابت گفت: آری. و انس این دعا را خواند: «اللهمَّ رَبَّ النَّاسِ، مُذْهِبَ البَأسِ، اشْفِ أنْتَ الشَّافِي، لا شَافِيَ إِلا أنْتَ، شِفَاءً لا يُغَادِرُ سَقماً». [ترجمه‌ی دعا: «ای پروردگار مردم! و ای از میان‌برنده‌ی بیماری! - این بنده را- شِفا ده که تو شِفادهنده‌ای و هیچ شفادهنده‌ای جز تو وجود ندارد؛ آن‌چنان بهبودی و شفايي عنايت بفرما كه هيچ‌ بيماری‌ای باقي نگذارد»]

۹۰۹- وعن سعدِ بن أَبي وقاصٍس قال: عَادَنِي رسولُ اللهج فَقَالَ: «اللهمَّ اشْفِ سَعْداً، اللهمَّ اشْفِ سَعْداً، اللهمَّ اشْفِ سَعْداً».[روایت مسلم] [صحیح بخاری، ش: ۱۲۹۶؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۶۲۸]

ترجمه: سعد بن ابی‌وقاصسمی‌گوید: رسول‌اللهجاز من عیادت کرد و فرمود: «یا الله! سعد را شِفا بده؛ یا الله! سعد را شِفا بده؛ یا الله! سعد را شِفا بده».

۹۱۰- وعن أَبي عبدِ الله عثمان بنِ أَبي العاصِس أَنَّهُ شَكَا إِلَى رسولِ اللهج وَجَعاً يَجِدُهُ في جَسَدِهِ، فَقَالَ لَهُ رسولُ اللهج: «ضَعْ يَدَكَ عَلَى الَّذِي تَألَّمَ مِنْ جَسَدِكَ وَقُلْ: بسم اللهِ ثَلاثاً، وَقُلْ سَبْعَ مَرَّاتٍ: أعُوذُ بِعِزَّةِ الله وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أجِدُ وَأُحَاذِرُ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۲۰۲]

ترجمه: از ابوعبدالله، عثمان بن ابی‌العاصسروایت است که وی از دردی که در بدن داشت، نزد رسول‌اللهجنالید. رسول‌اللهجبه او فرمود: «دستِ خود را بر محلِّ درد بگذار و سه بار بگو: "بسم اللهِ"و هفت بار بگو: "أعُوذُ بِعِزَّةِ الله وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أجِدُ وَأُحَاذِرُ"». [ترجمه‌ی دعا: «از دردی که احساس می‌کنم و از شرّ چیزی که می‌ترسم، به عزت و قدرتِ الله پناه می‌برم»]

۹۱۱- وعن ابن عباسٍب عَنِ النَّبِيِّج قَالَ: «مَنْ عَادَ مَرِيضاً لَمْ يَحْضُرْهُ أجَلُهُ، فقالَ عِنْدَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ: أسْأَلُ اللهَ العَظيمَ، رَبَّ العَرْشِ العَظيمِ، أنْ يَشْفِيَكَ، إِلا عَافَاهُ اللهُ مِنْ ذَلِكَ المَرَضِ».[روایت ابوداود و ترمذي؛ ترمذی، این حدیث را حسن دانسته و حاکم گفته است: «حدیثی صحیح بنا بر شرط بخاری‌ست».] [صحیح الجامع، از آلبانیش: ۶۳۸۸]

ترجمه: ابن‌عباسبمی‌گوید: پیامبرجفرمود: «هرکس به عیادتِ بیماری برود که زمانِ مرگش نرسیده باشد و هفت بار نزدِ او بگوید: «أسْأَلُ اللهَ العَظيمَ، رَبَّ العَرْشِ العَظيمِ، أنْ يَشْفِيَكَ»، [ترجمه‌ی دعا: «از اللهِ بزرگ، پروردگارِ عرشِ بزرگ، می‌خواهم که تو را شِفا دهد»] به‌قطع الله متعال، مریض را از آن بیماری بهبود می‌بخشد».

شرح

مؤلفدر کتابش «ریاض‌الصالحین» احادیثی درباره‌ی دعاهایی که هنگام عیادتِ بیمار گفته می‌شود، آورده است.

در حدیث سعد بن ابی‌وقاصسآمده است: پیامبرجاز سعدسکه بیمار بود، عیادت کرد و فرمود: «یا الله! سعد را شِفا بده؛ یا الله! سعد را شِفا بده؛ یا الله! سعد را شِفا بده». این حدیث، نشان می‌دهد که عیادت از بیمار سنت است؛ این حدیث هم‌چنین بیان‌گرِ رفتار و اخلاقِ نیک پیامبرجبا یارانش می‌باشد؛ چنان‌که به عیادتِ یارانِ بیمارش می‌رفت و برایشان دعا می‌کرد. از این حدیث در می‌یابیم که مستحب است: وقتی به عیادتِ بیماری می‌رویم، برای بهبودی‌اش دعا کنیم و سه بار بگوییم: «یا الله! فلانی را شِفا ده». چراکه این، سببی برای بهبود یافتِ بیمار خواهد بود. از این حدیث چنین برمی‌آید که انسان، دعا را سه بار تکرار کند؛ همان گونه که پیامبرجهنگامِ دعا، آن را سه بار تکرار می‌کرد و نیز وقتی سلام می‌گفت و طرفِ مقابل متوجه نمی‌شد، سلامش را سه بار تکرار می‌فرمود. تکرار دعا، امری مشروع است که پیامبرجدر نماز انجام می‌داد و می‌گفت: «رَبّ اِغْفِرْ لِي؛ رَبّ اِغْفِرْ لِي؛ رَبّ اِغْفِرْ لِي». دعا برای بیمار نیز همین‌گونه است.

سپس مؤلفحدیث عثمان بن ابی‌العاصسرا ذکر کرده است؛ وی به‌خاطرِ دردی که در بدنش داشت، از پیامبرجچاره‌جویی کرد. پیامبرجبه او فرمود: «دستِ خود را بر محلِّ درد بگذار و سه بار بگو: "بسم اللهِ"و هفت بار بگو: "أعُوذُ بِعِزَّةِ الله وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أجِدُ وَأُحَاذِرُ"». این دعا نیز از اسباب شِفاست و شایسته است که انسان، هنگامی‌که در قسمتی از بدنش احساسِ درد می‌کند، این دعا را بخواند. و اگر با یقین و ایمان به آن، این کار را بکند، دردش به فرمانِ اللهآرام خواهد شد. این دعا، از داروهایی چون قرص‌ها، شربت‌ها و آمپول‌ها مفیدتر است؛ زیرا انسان با این دعا به ذاتی پناه می‌برد که فرمانرواییِ آسمان‌ها و زمین به دستِ اوست؛ همان ذاتی که این بیماری را آفریده است و او، خود بنده‌اش را از شرّ بیماری در پناهِ خویش قرار می‌دهد.

در حدیث ابن‌عباسبآمده است: «هرکس به عیادتِ بیماری برود که زمانِ مرگش نرسیده باشد و هفت بار نزدِ او بگوید: «أسْأَلُ اللهَ العَظيمَ، رَبَّ العَرْشِ العَظيمِ، أنْ يَشْفِيَكَ»، به‌قطع الله متعال، مریض را از آن بیماری بهبود می‌بخشد». این، در صورتی‌ست که اجلِ بیمار نرسیده باشد؛ اما اگر زمان مرگش رسیده باشد، نه دارو سودی می‌بخشد و نه دعا؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٞۖ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا يَسۡتَأۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا يَسۡتَقۡدِمُونَ ٣٤[الأعراف: ٣٤]

هر نسلی، اجل و زمان مشخصی دارد و چون اجلشان فرا رسد، نه لحظه‌ای تأخیر می‌کنند و نه لحظه‌ای پیش می-افتند.

***

۹۱۲- وعنه: أنَّ النّبِيَّج دَخَلَ عَلَى أعْرَابِيٍّ يَعُودُهُ، وَكَانَ إِذَا دَخَلَ عَلَى مَنْ يَعُودُهُ، قَالَ: «لا بَأسَ؛ طَهُورٌ إنْ شَاءَ اللهُ».[روایت بخاري] [صحیح بخاری، ش: (۳۶۱۶، ۵۶۵۶)]

ترجمه: ابن‌عباسبمی‌گوید: پیامبرجبه عیادتِ یک بادیه‌نشین رفت و چون به عیادت کسی می‌رفت، می‌فرمود: «لا بَأسَ؛ طَهُورٌ إنْ شَاءَ اللهُ». [یعنی: «مشکلی نیست؛ ان‌شاءالله که این بیماری، پاک‌کننده(ی گناهان) است».

شرح

مؤلفحدیثی بدین مضمون آورده است که ابن‌عباسبمی‌گوید: پیامبرجبه عیادتِ بادیه‌نشینی رفت و چون به عیادت بیماری می‌رفت، می‌فرمود: «لا بَأسَ؛ طَهُورٌ إنْ شَاءَ اللهُ».

«لا بَأسَ»یعنی: مشکل و رنجی بر تو نیست. «طَهُورٌ إنْ شَاءَ اللهُ»یعنی: ان‌شاءالله که این بیماری، پاک‌کننده‌ی گناهان است. پیامبرجاز آن جهت «انشاءالله»فرمود که این جمله، جمله‌ی خبری‌ست؛ نه دعایی. زیرا انسان در دعا باید با قاطعیت و یقین، درخواستِ خود را مطرح کند؛ نه این‌که بگوید: اگر می‌خواهی، چنین کن. پیامبرجفرموده است: «لا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمُ: اللهمَّ اغْفِرْ لِي إِنْ شِئتَ، اللهمَّ ارْحَمْنِي إِنْ شِئتَ، لِيَعْزِمِ الْمَسْأَلَةَ، فَإِنَّهُ لا مُكْرِهَ لَهُ». [صحیح بخاری، ش: (۶۳۳۹، ۷۴۷۷)؛ و مسلم، ش: ۲۶۷۹ به‌نقل از ابوهریرهس] یعنی: «هیچ‌یک از شما نگوید: یا الله! اگر خواستی، مرا بیامرز یا اگر خواستی، به من رحم کن؛ بلکه با یقین و قاطعیت بخواهد؛ زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند الله را- به کاری- مجبور سازد». چراکه اگر الله بخواهد، شما را می‌آمرزد و اگر نخواهد، نمی‌آمرزد. عبارتِ «اگر خواستی»، به کسی گفته می‌شود که گویا تحتِ فرمان و یا مجبور است. لذا از به‌کار بردن این عبارت در دعاها، بپرهیزید.

«لا بَأسَ؛ طَهُورٌ إنْ شَاءَ اللهُ»، جمله‌ی خبری و از روی امیدواری و خوش‌بینی‌ست؛ گویا پیامبرجبا گفتنِ این جمله به بیمار روحیه می‌داد که سختی و رنجی بر تو نیست و سپس می‌فرمود: «انشاءالله»؛ زیرا همه چیز به دستِ خداست. در هر حال مستحب است که هنگام عیادتِ بیمار، بگوییم: «لا بَأسَ؛ طَهُورٌ إنْ شَاءَ اللهُ».

***

۹۱۳- وعن أَبي سعيد الخدريس أنَّ جِبريلَ أتَى النَّبِيَّج فَقَالَ : يَا مُحَمَّدُ، اشْتَكَيْتَ؟ قَالَ: «نَعَمْ» قَالَ: بِسْمِ الله أرْقِيكَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يُؤْذِيكَ، مِنْ شَرِّ كُلِّ نَفْسٍ أَوْ عَيْنِ حَاسِدٍ، اللهُ يَشْفِيكَ، بِسمِ اللهِ أرقِيكَ.[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۱۸۶]

ترجمه: ابوسعید خدریسمی‌گوید: جبرئیل نزد پیامبرجآمد و گفت: ای محمد! آیا بیمار شده‌ای؟ فرمود: «آری». جبرئیل گفت: «بِسْمِ الله أرْقِيكَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يُؤْذِيكَ، مِنْ شَرِّ كُلِّ نَفْسٍ أَوْ عَيْنِ حَاسِدٍ، اللهُ يَشْفِيكَ، بِسمِ اللهِ أرقِيكَ». [ترجمه: «به نامِ الله بر تو دعای شفا می‌خوانم (و از او می‌خواهم) که تو را از آن‌چه که تو را می‌آزارد و از هر شخص یا چشمِ حسودی در پناه خویش قرار دهد؛ الله، تو را شِفا بخشد که به نامِ او، برای تو دعایِ شِفا و بهبودی می‌کنم»]

شرح

مؤلفحدیثی بدین مضمون آورده است که: ابوسعید خدریسمی‌گوید: جبرئیل نزد پیامبرجآمد و گفت: ای محمد! آیا بیمار شده‌ای؟ فرمود: «آری». جبرئیل گفت: «بِسْمِ الله أرْقِيكَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يُؤْذِيكَ، مِنْ شَرِّ كُلِّ نَفْسٍ أَوْ عَيْنِ حَاسِدٍ، اللهُ يَشْفِيكَ، بِسمِ اللهِ أرقِيكَ». این، دعای برترین فرستاده از میان فرشتگان برای برترین فرستاده از میان انسان‌هاست؛ جبرئیل÷از پیامبرجپرسید: آیا بیمار هستی؟ رسول‌اللهجپاسخ داد: «آری». لذا ایرادی ندارد که وقتی از کسی احوال‌پرسی می‌کنند و بیمار است، بگوید که «من، بیمارم». این، به معنای نالیدن و گلایه از خداوندنیست؛ ایراد در این است که کسی، از خالق به مخلوق بنالد و بگوید: خداوند مرا بیمار کرده است. شکایت از خالق به مخلوق، جایز نیست؛ از این‌رو یعقوب÷گفت: ﴿إِنَّمَآ أَشۡكُواْ بَثِّي وَحُزۡنِيٓ إِلَى ٱللَّهِ؛ یعنی: «از غم و اندوهم تنها به الله شکایت می‌برم». بنابراین اگر قصدِ بیمار، خبر دادن از بیماری‌اش باشد، نه شکایت از خالق، ایرادی ندارد.

مفهومِ دعای جبرئیل÷این است که: «به نامِ الله بر تو دعای شفا می‌خوانم (و از او می‌خواهم) که تو را از آن‌چه که تو را می‌آزارد و از هر نفس یا چشمِ حسودی در پناه خویش قرار دهد؛ الله، تو را شِفا بخشد که به نامِ او، برای تو دعایِ شِفا و بهبودی می‌کنم».

«هر نفس» هم شاملِ نفوس انسان‌ها می‌شود و هم شاملِ جن‌ها؛ و منظور از «چشمِ حسود»، همان زخم چشم است که عموم مردم، آن را چشمِ شور می‌نامند. حسود به کسی می‌گویند که به نعمت‌هایی که الله به کسی داده است، رشک می‌برد؛ یعنی ضمیری پلید و بدخواه دارد که گاه حسادتش به دیگران آسیب می‌رساند. از این‌رو الله متعال می‌فرماید:

﴿وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ٥[الفلق: ٥]

...و از شر هر حسودی، آن‌گاه که حسادت می‌ورزد.

گاه، کسی که به او حسادت می‌ورزند، در نتیجه‌ی زخمِ چشم، دچارِ غم و اندوه می‌گردد. از این‌رو جبرئیل÷برای پیامبرجدعا کرد که اللهاو را از هر چشمِ حسودی در پناهِ خویش قرار دهد و بیماری‌اش را برطرف کند. آغاز و پایان این دعا با نام الله بود؛ چنان‌که جبرئیل÷در اغاز و پایانِ دعا گفت: «بِسْمِ الله أرْقِيكَ»؛ یعنی به نامِ الله بر تو دعا می‌خوانم.

بهتر است که انسان، دعاها و عباراتی را بگوید که در سنت آمده است و اگر این دعاها را یاد نداشت، با هر زبانی که می‌تواند، برای بیمار دعایِ شفا کند؛ مثلاً بگوید: «از الله می‌خواهم که تو را شِفا دهد» یا بگوید: «از الله برای تو درخواستِ سلامتی می‌کنم».

این حدیث، نشان می‌دهد که پیامبرجنیز مانندِ سایر انسان‌ها بوده و به بیماری مبتلا می‌شده است. این حدیث، هم‌چنین نشان‌گرِ این است که خواندنِ دعا بر بیمار، منافاتی با کمالِ توکل ندارد؛ البته اگر خودِ بیمار از دیگران بخواهد که دعایی بر او بخوانند، این، بر خلافِ کمالِ توکل است و نقصِ در توکل به‌شمار می‌آید؛ زیرا از مخلوق، درخواست کرده و به درخواستِ از مخلوق اعتماد نموده است. ولی اگر عیادت‌کننده، خود دعایی شرعی بخواند و بیمار او را باز ندارد، ایرادی در آن نیست و نقص در توکل به‌شمار نمی‌آید؛ از این‌رو پیامبرجبر دیگران دعا خوانده است و چون خودش بیمار شد، بدون درخواستِ آن بزرگوار، بر ایشان دعا خواندند. بنابراین، اگر خواندنِ دعا بدونِ درخواستِ شخص باشد، منافاتی با کمالِ توکل ندارد.

***

۹۱۴- وعن أَبي سعيد الخدري وأبي هريرةب: أنَّهُمَا شَهِدَا عَلَى رسول اللهج أنّه قَالَ: «مَنْ قَالَ: لا إله إِلا اللهُ وَاللهُ أكْبَرُ، صَدَّقَهُ رَبُّهُ فَقَالَ: لا إله إِلا أنَا وأنَا أكْبَرُ. وَإِذَا قَالَ: لا إله إِلا اللهُ وَحدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، قَالَ: يقول: لا إله إلا أنَا وَحْدِي لا شَريكَ لِي. وَإِذَا قَالَ: لا إله إِلا اللهُ لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ، قَالَ: لا إله إِلا أنَا لِيَ المُلْكُ وَلِيَ الحَمْدُ. وَإِذَا قَالَ: لا إله إِلا اللهُ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا باللهِ، قَالَ: لا إله إِلا أنَا وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بي» وَكَانَ يقُولُ: «مَنْ قَالَهَا في مَرَضِهِ ثُمَّ مَاتَ لَمْ تَطْعَمْهُ النَّارُ».[ترمذي، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن می‌باشد.] [صحیح الجامع، از آلبانی رحمه الله، ش: ۳۱۷]

ترجمه: ابوسعید خدری و ابوهریرهبگواهی داده‌اند که رسول اللهجفرمود: «هر کس بگوید: لا إله إِلا اللهُ وَاللهُ أكْبَرُ، [ترجمه: معبود راستینی جز الله نیست و الله از هرچیز و هرکس، بزرگ‌تر است] پروردگارش او را تصدیق می‌کند و می‌فرماید: معبود راستینی جز من نیست و من، بزرگ‌ترینم. و آن‌گاه که بنده می‌گوید: لا إله إِلا اللهُ وَحدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، [ترجمه: معبود راستینی جز الله نیست و او یکتاست و شریکی ندارد] - الله متعال- می‌فرماید: معبود راستینی جز من وجود ندارد و من یکتا هستم و شریکی ندارم. و هنگامی که - بنده- می‌گوید: لا إله إِلا اللهُ لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ، [ترجمه: معبود راستینی جز الله وجود ندارد؛ فرمانروایی و ستایش، از آنِ اوست] - الله متعال- می‌فرماید: معبود راستینی جز من وجود ندارد؛ فرمانروایی و ستایش، از آنِ من است. و چون - بنده- می‌گوید: لا إله إِلا اللهُ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا باللهِ، [ترجمه: معبود راستینی جز الله نیست؛ هیچ بازدارنده‌ای (از گناه) و هیچ نیرویی (برای اطاعت) جز به خواست و توفیقِ الله وجود ندارد] - الله متعال- می‌فرماید: معبود راستینی جز من نیست؛ هیچ بازدارنده‌ای (از گناه) و هیچ نیرویی (برای اطاعت) جز به خواست و توفیقِ من وجود ندارد». پیامبرجمی‌فرمود: «هرکس در بیماری‌اش این را بگوید و سپس بمیرد، طعمه‌ی آتش (دوزخ) نمی‌شود».

شرح

این، آخرین حدیثی‌ست که مؤلف در باب: «آن‌چه با آن برای بیمار دعا می‌شود»، آورده است. احادیثی که پیش‌تر ذکر شد، درباره‌ی دعاهایی بود که عیادت‌کننده بر بیمار می‌خوانَد؛ اما این حدیث، بیان‌گرِ دعایی‌ست که خودِ بیمار می‌خوانَد. در این حدیث آمده است که ابوسعید خدری و ابوهریرهبمی‌گویند: رسول اللهجفرمود: «هر کس بگوید: لا إله إِلا اللهُ وَاللهُ أكْبَرُ، پروردگارش او را تصدیق می‌کند و می‌فرماید: معبود راستینی جز من نیست و من، بزرگ‌ترینم. و آن‌گاه که بنده می‌گوید: لا إله إِلا اللهُ وَحدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، - الله متعال- می‌فرماید: معبود راستینی جز من وجود ندارد و من یکتا هستم و شریکی ندارم. و هنگامی که - بنده- می‌گوید: لا إله إِلا اللهُ لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ، - الله متعال- می‌فرماید: معبود راستینی جز من وجود ندارد؛ فرمانروایی و ستایش، از آنِ من است. و چون - بنده- می‌گوید: لا إله إِلا اللهُ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا باللهِ، - الله متعال- می‌فرماید: معبود راستینی جز من نیست؛ هیچ بازدارنده‌ای (از گناه) و هیچ نیرویی (برای اطاعت) جز به خواست و توفیقِ من وجود ندارد». پیامبرجمی‌فرمود: «هرکس در بیماری‌اش این را بگوید و سپس بمیرد، طعمه‌ی آتش (دوزخ) نمی‌شود». یعنی: خواندنِ این دعا، یکی از اسبابِ محفوظ ماندنِ انسان از آتشِ دوزخ می‌باشد؛ لذا شایسته است که انسان، این را حفظ کند و در بیماری‌اش، آن را همواره بر زبان بیاورد تا به‌خواستِ الله متعال ختمِ به‌خیر شود.