۱۱۷- باب: مستحب بودن لباس سفید، و جواز پوشیدن لباس سرخ، سبز، زرد و سیاه و نیز جایز بودن لباس پنبه و کتان، پشم، مو و دیگر الیاف پارچهای جز حریر (ابریشم)
الله متعال میفرماید:
﴿يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكُمۡ لِبَاسٗا يُوَٰرِي سَوۡءَٰتِكُمۡ وَرِيشٗاۖ وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِكَ خَيۡرٞۚ٢٦﴾ [الأعراف: ٢٦]
ای فرزندان آدم! لباسی برایتان فرو فرستادیم که شرمگاههایتان را میپوشاند و نیز لباسی که مایهی زینت شماست؛ و لباس تقوا بهتر است.
شرح
مؤلفمیگوید: «کتاب لباس». این، بهترین ترتیب در طرح موضوع است؛ زیرا خوردن و آشامیدن، لباس باطن است و پوشاک، لباس ظاهر. الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعۡرَىٰ ١١٨ وَأَنَّكَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِيهَا وَلَا تَضۡحَىٰ ١١٩﴾[طه: ١١٨، ١١٩]
بیگمان در بهشت نه گرسنه میشوی و نه برهنه. و در آن دچار تشنگی و آفتابزدگی نمیگردی.
فرمود: «در بهشت نه گرسنه میشوی و نه برهنه». زیرا گرسنگی، برهنگی درونی یا خالی شدن شکم از غذاست. از اینرو لاین پرسش برای برخی از مردم پیش میآید که چرا نفرمود: گرسنه و تشنه نمیشوی؟ یا نفرمود: برهنه و آفتابزده نمیگردی؟ لذا اندکی دقتِ نظر در مفهومی که ذکر کردیم، بلاغت قرآن را نشان میدهد. ﴿أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا﴾، نفی برهنگی یا عاری شدنِ درون است و ﴿وَلَا تَعۡرَىٰ﴾، نفی برهنگیِ ظاهری. همچنین ﴿لَا تَظۡمَؤُاْ﴾، نفی عَطَش و حرارت درون است؛ ﴿وَلَا تَضۡحَىٰ﴾، نفیِ آفتابزدگی یا آسیب دیدن از حرارتِ خورشید میباشد؛ یعنی نفیِ حرارت ظاهری. بدینسان به تناسبِ مفهومیِ واژههای این دو آیه پی میبریم.
مؤلفنیز ابتدا آداب غذا خوردن را مطرح کرده و سپس آدابِ نوشیدن و آنگاه به موضوع لباس ظاهری و آداب آن پرداخته است؛ وی، این آیه را سرآغاز این بخش قرار داده که اللهﻷمیفرماید:
﴿يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكُمۡ لِبَاسٗا يُوَٰرِي سَوۡءَٰتِكُمۡ وَرِيشٗاۖ وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِكَ خَيۡرٞۚ﴾ [الأعراف: ٢٦]
ای فرزندان آدم! لباسی برایتان فرو فرستادیم که شرمگاههایتان را میپوشاند و نیز لباسی که مایهی زینت شماست؛ و لباس تقوا بهتر است.
میبینیم که الله متعال در این آیه، دو نوع لباس را ذکر نموده است: لباس ظاهری و لباس باطنی؛ یا لباس قابلِ حس و لباس معنوی. همچنین بیان فرمود که لباس ظاهری بر دو گونه است: لباس ضروری برای پوشیدن شرمگاه، و لباس شیک و زیبا که همان لباس زینت است.
الله متعال از حکمتش انسانها را برای پوشاندن شرمگاههایشان نیازمند پوشاک گردانیده است. انسان همانگونه که برای پوشاندن جسم خود به لباس نیاز دارد، نیازمند پوششیست که عیوب معنویاش، یعنی گناهان او را بپوشاند و این از حکمت الاهیست.
از اینرو مشاهده میکنیم که بیشترِ مخلوقات جز انسانها، با مو، پشم، کُرک و پَر پوشیده شدهاند؛ زیرا مانند انسان نیستند که به یادآوری بدیها و عیوب معنوی خود نیاز داشته باشند و این، انسانها هستند که به یادآوریِ عیبها و گناهان خود نیازمندند. الله متعال، ما را از شرّ بدیها و گناهان در پناه خویش قرار دهد.
﴿يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكُمۡ لِبَاسٗا يُوَٰرِي سَوۡءَٰتِكُمۡ وَرِيشٗاۖ﴾ [الأعراف: ٢٦]
ای فرزندان آدم! لباسی برایتان فرو فرستادیم که شرمگاههایتان را میپوشاند و نیز لباسی که مایهی زینت شماست؛
لباس زینت، به لباسی گفته میشود که افزون بر نیازِ انسان است و برای خودآرایی میپوشند. الله متعال در ادامه میفرماید: ﴿وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ﴾؛ یعنی: و لباس تقوا که همان لباس معنویست، از لباس ظاهری بهتر میباشد. فرقی نمیکند که لباس ظاهری، در حد ضرورت باشد یا لباس زینت و تجمل.
وقتی لباس تقوا از لباس ظاهری بهتر است، پس باید بیندیشیم که آیا به نظافت لباس ظاهری خود بیشتر اهمیت میدهیم یا به پاکیزگی لباس معنوی خویش. انسان همینکه کوچک ترین لکهای روی لباسش ببیند، آن را با آب و صابون و دیگر شویندهها میشوید؛ اما بسیاری از مردم به لباس تقوا اهمیت نمیدهند که آیا تمیز است یا آلوده؟ در صورتی که اللهﻷمیفرماید: «و آن- یعنی لباس تقوا- بهتر است». این، اشارهایست به اینکه توجه و عنایت به لباس تقوا باید بیش از توجه به لباس ظاهری باشد. زیرا لباس تقوا، مهمتر است. الله متعال میفرماید: ﴿وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِكَ خَيۡرٞۚ﴾؛ یعنی برای بیان برتری لباس تقوا، «اسم اشاره به دور» بهکار برده است که این، نشان گر جایگاه والای این لباس میباشد. چنانکه الله متعال برای بیان عظمت کتابش اسم اشاره به دور را آورده و فرموده است:
﴿الٓمٓ ١ ذَٰلِكَ ٱلۡكِتَٰبُ لَا رَيۡبَۛ فِيهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ ٢﴾
الف، لام، میم. در آن کتاب که راهنما و هدایتگر پرهیزگاران است، هیچ شک و تردیدی وجود ندارد.
نفرمود: «این کتاب»؛ این، اشارهای به جایگاه والای قرآن کریم است. همانگونه که ﴿ذَٰلِكَ خَيۡرٞ﴾، به اهمیت و جایگاه والای لباس تقوا اشاره دارد. لذا انسان باید به نظافت این لباس اهمیت دهد و تقوای الاهی پیشه کند و همواره در اندیشهی گناهان و بدیهایش باشد. زیرا پاک کردن گناهان و بدیها، از تمیز کردن لباس ظاهری، سادهتر است؛ تمیز کردن لباس ظاهری، به کار و زحمت، آماده کردن آب و شوینده، نیاز دارد، اما پاک کردن لکهی گناه از وجود خود، آسانتر میباشد. اللهﻷمیفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَكَرُواْ ٱللَّهَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ لِذُنُوبِهِمۡ﴾[آل عمران: ١٣٥]
و آنان که چون کار زشتی انجام دهند یا بر خویشتن ستم نمایند، الله را یاد میکنند و برای گناهشان آمرزش میخواهند.
یعنی با توبه و استغفار، همهی گناهان گذشتهی انسان، محو میگردد. امید است که الله متعال به همهی ما توفیق توبه عنایت کند و با لطف و بزرگواری خود، توبهی ما را بپذیرد.
***
الله متعال میفرماید:
﴿وَجَعَلَ لَكُمۡ سَرَٰبِيلَ تَقِيكُمُ ٱلۡحَرَّ وَسَرَٰبِيلَ تَقِيكُم بَأۡسَكُمۡ﴾ [النحل: ٨١]
و -الله- لباسهایی برایتان فراهم نمود که شما را از گرما نگه میدارد و نیز لباسهایی برایتان پدید آورد که از شما در جنگ و نبرد شما محافظت میکند.
۷۸۳- وعن ابنِ عبَّاس رضيَ الله عنْهُما أنَّ رسُولَ اللهج قال: الْبَسُوا مِنْ ثِيَابِكُمُ البَيَاضَ، فَإِنَّهَا مِن خَيْرِ ثِيابِكُم، وَكَفِّنُوا فِيها مَوْتَاكُمْ».[روایت ابوداود و ترمذي؛ ترمذی گفته است: حسن صحيح میباشد.] [صحیح الجامع، ش: ۱۲۳۶؛ صحیح أبی داود، آلبانی، ش: ۳۴۲۶]
ترجمه: ابن عباسبمیگوید: رسولاللهجفرمود: «لباسهای سفیدتان را بپوشید؛ زیرا لباس سفید، بهترین لباسهای شماست. و مردگان خود را در آن کفن کنید».
۷۸۴- وعن سَمُرَةَس قال: قالَ رسُولُ اللهج: «الْبَسُوا البَيَاضَ، فَإِنَّهَا أَطْهرُ وأَطَيبُ، وكَفِّنُوا فِيها مَوْتَاكُمْ».[روایت نسائى و حاكم؛ حاکم، این حدیث را صحيح دانسته است.] [صحیح النسائی، آلبانی، ش:۴۹۱۵]
ترجمه: سَمُرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «لباس سفید بپوشید که پاکتر و بهتر است و مردگان خود را در آن کفن کنید».
۷۸۵- وعن البراءِس قال: كانَ رسولُ اللهج مَرْبُوعًا وَلَقَدْ رَأَيْتُهُ في حُلَّةٍ حمْراءَ ما رأَيْتُ شَيْئًا قَطُّ أَحْسَنَ مِنْه.[متَّفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۳۵۵۱؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۳۳۷؛ صحیح الجامع، ش: ۱۲۳۵]
ترجمه: براءسمیگوید: پیامبرجمیانهقامت بود و من، او را در جامهای سرخرنگ دیدم که هرگز چیزی زیباتر از او ندیدهام.
شرح
مؤلفآیهای دیگر ذکر کرده است؛ این آیه که اللهﻷمیفرماید:
﴿وَجَعَلَ لَكُمۡ سَرَٰبِيلَ تَقِيكُمُ ٱلۡحَرَّ وَسَرَٰبِيلَ تَقِيكُم بَأۡسَكُمۡۚ﴾[النحل: ٨١]
و -الله- لباسهایی برایتان فراهم نمود که شما را از گرما نگه میدارد و نیز لباسهایی برایتان پدید آورد که از شما در جنگ و نبرد شما محافظت میکند.
در گذشته در جنگ و کارزار، لباس رزمی یا تنپوش آهنی میپوشیدند تا شمشیر، تیر و نیزه به آنها اصابت نکند و آسیبی نبینند. تنپوشهای رزمی، مجموعهی بههمبافتهای از تعداد زیادی حلقهی آهنی بود. چنانکه اللهﻷروش ساختِ آن را به داوود÷آموزش داد؛ اللهﻷدر اینباره میفرماید:
﴿أَنِ ٱعۡمَلۡ سَٰبِغَٰتٖ وَقَدِّرۡ فِي ٱلسَّرۡدِۖ﴾ [سبا: ١١]
- و به داوود آموزش دادیم- زرههای فراخ بساز و در بافتن حلقهها، اندازه نگه دار.
﴿سَرَٰبِيلَ تَقِيكُمُ ٱلۡحَرَّ﴾: «لباسهایی که شما را از گرما نگه میدارد»؛ یعنی لباسهای پنبهای و امثال آن. شاید کسی بپرسد چرا به لباسهای گرم اشاره نکرد که انسان را از سرما حفظ میکند؟ علما در پاسخش گفتهاند: این مفهوم بهصورت پوشیده یا محذوف در این آیه قابل برداشت است؛ از آن جهت تنها به گرما اشاره کرد که این سوره، مکیست و اهالی مکه با سرما سر و کار ندارند؛ لذا اللهﻷدر بیان لطف و منت خویش بر اهالی مکه، به لباسهایی اشاره کرد که آنها را از گرما حفظ میکند. همچنین گفته شده که هیچ عبارت محذوفی در این آیه وجود ندارد و تنپوشهای آهنی، انسان را از حرارت ناشی از اصابت تیر و شمشیر، حفظ میکند و لباسهای نازک، محافظ انسان در برابر حرارت یا گرمای هواست. زیرا اگر انسان در هوای گرم و آفتابی، لباس نازکی نپوشد، آفتاب داغ او را میسوزاند و پوستش را خشک و سیاه میگرداند. لذا الله متعال به لطف خویش لباسهایی در اختیارمان گذاشته که ما را از گرما، نگه میدارد.
سپس مؤلفحدیث ابنعباس و حدیث سمرهشرا ذکر کرده است؛ پیامبرجدر این دو حدیث به پوشیدن لباس سفید تشویق نموده و فرموده است: «لباس سفید، از بهترین لباسهای شماست». «و مردههای خود را در آن کفن کنید». آری؛ پیامبرجدرست فرموده است. زیرا لباس سفید از نظر نور و روشنی، از سایر لباسها بهتر است؛ همچنین وقتی کوچکترین آلودگی و لکهای روی آن بیفتد، دیده میشود و انسان به شستن آن میپردازد. اما سایر لباسها، چرک و لکهی زیادی برمیدارند که دیده نمیشود؛ از اینرو انسان در شستن آنها درنگ میکند. تازه پس از شستن نیز معلوم نیست که آیا تمیز شدهاند یا خیر؟ از اینرو پیامبرجفرمود: «لباس سفید، بهترین لباسهای شماست. و مردگان خود را در آن کفن کنید». این، شامل همهی لباسها از جمله پیراهن، شلوار و لُنگ و امثال آن میشود. یعنی بهتر است همهی پوشش یا لباس انسان، سفید باشد. البته پوشیدن لباسهای رنگی ایرادی ندارد. بهشرطی که جزو لباسهای زنانه نباشد؛ یعنی لباس و رنگش مخصوص زنان نباشد که در این صورت، پوشیدن آن برای مرد، جایز نیست. زیرا پیامبرجمردانی را خود را شبیهِ زنان میسازند، نفرین کرده است. همچنین لباس مرد، نباید یکدست، قرمز باشد. چون پیامبرجاز پوشیدن لباس سرخ منع نموده است؛ البته در صورتی که یکپارچه قرمز باشد و اگر قرمز و سفید، باشد ایرادی ندارد.
در سومین حدیثی که مؤلفذکر کرده، آمده است: پیامبرججامهای سرخ پوشیده بود؛ از جمعبندی این حدیث و حدیث نهی از پوشیدن لباس سرخ، بدین نتیجه میرسیم که اگر لباسی، یکپارچه قرمز باشد، پوشیدن آن ممنوع است و پوشیدن لباسِ سرخ و سفید، ایرادی ندارد.
***
۷۸۶- وعن أبي جُحَيْفَةَ وهْبِ بنِ عبدِ اللهس قال: رَأَيْتُ النَّبِيَّج بمَكَّةَ وَهُوَ بِالأَبْطَحِ في قُبَّةٍ لَهُ حمْراءَ مِنْ أَدَمٍ فَخَرَجَ بِلالٌ بِوَضوئِه، فَمِنْ نَاضِحٍ ونَائِل، فَخَرَجَ النَّبىُّج وعَلَيْهِ حُلَّةٌ حَمْرَاءُ، كَأَنِّى أَنْظُرُ إِلى بَيَاضِ ساقَيْهِ، فَتَوضَّأَ وَأَذَّنَ بِلالٌ، فَجَعَلْتُ أَتَتبَّعُ فَاهُ ههُنَا وههُنَا، يقولُ يَمِينًا وشِمَالاً: حَيَّ عَلى الصَّلاة، حيَّ على الفَلاَح. ثُمَّ رُكِزَتْ لَهُ عَنَزَةٌ، فَتَقَدَّمَ فَصَلَّى يَمُرُّ بَيْنَ يَدَيْهِ الكَلْبُ وَالحِمَارُ لاَ يُمْنَعُ.[متَّفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: (۱۸۷، ۶۳۳)؛ و صحیح مسلم، ش: ۵۰۳]
ترجمه: ابوجحیفه، وهب بن عبداللهسمیگوید: پیامبرجرا در مکه دیدم که در وادی "ابطح" در خیمهی سرخرنگش بود. بلالسآب وضوی پیامبرجرا بیرون آورد. برخی از اصحاب به آب وضوی پیامبرجدست یافتند -و برای تبرک بر خود مالیدند- و آنها که دست نیافتند، به آبی که دوستانشان گرفته بودند، دست میکشیدند. پیامبرج-ابتدای ظهر- در حالی که جامهای سرخرنگ پوشیده بود، بیرون آمد؛ گویا اینک به سفیدیِ ساقهایش نگاه میکنم. وضو گرفت و بلالساذان گفت. من، سر و دهان بلال را دنبال میکردم که به اینسو و آن سو حرکت مینمود؛ یعنی هنگام گفتن «حَيَّ عَلى الصَّلاة»و «حيَّ على الفَلاَح»، صورتش را به راست و چپ میگرداند. چوبدستی - یا نیزهای- برای پیامبرج- به عنوان سُتره- در زمین فرو بردند. پیامبرججلو رفت و شروع به نماز کرد؛ در حالی که سگ و الاغ از مقابلش- یعنی از آن سوی ستره- میگذشتند و منع نمیشدند.
۷۸۷- وعن أبي رِمْثة رفاعَةَ التَّميْمِيِّس قال: رأَيتُ رسُولَ اللهج وَعَلَيْهِ ثَوْبَانِ أَخْضَرانِ.[روایت ابوداود و ترمذي با اِسناد صحيح] [صحیح أبی داود، آلبانی، ش: ۳۴۳۰]
ترجمه: ابورمثه، رفاعهی تیمیسمیگوید: رسولاللهجرا دیدم، در حالی که دو لباس- یعنی ردا و ازاری- سبز پوشیده بود.
۷۸۸- وعن جابرٍس أَنَّ رَسُولَ اللهج دَخَلَ يَوْمَ فَتْحِ مَكَّةَ وعَلَيْهِ عِمامةٌ سوْداءُ.[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۳۵۸]
ترجمه: جابرسمیگوید: رسولاللهجروز فتح مکه، در حالی وارد مکه شد که عمامهای سیاه بر سَرَش بود.
شرح
مؤلفحدیثی بدین مضمون ذکر کرده که ابوجحیفه، وهب بن عبداللهسمیگوید: «پیامبرجرا در مکه دیدم که در وادی "ابطح" در خیمهی سرخرنگش بود». این دیدار در سال دهم هجری در حج وداع روی داد که پیامبرجبرای حج به مکه رفته بود. ایشان، روز یکشنبه هنگام چاشت، در چهارمین روز ذیالحجه وارد مکه شد، به مسجدالحرام رفت، طواف نمود و سعی صفا و مروه را انجام داد و سپس به ابطح رفت و تا روز هشتم ذیالحجه آنجا ماند و این مدت را در خیمهای که ذکر شد، سپری نمود.
وهب بن عبداللهسمیگوید: «پیامبرجدر حالی که جامهای سرخرنگ پوشیده بود، بیرون آمد»؛ و خروجش در ابتدای ظهر بود. لباس پیامبرجیکپارچه سرخ نبود؛ بلکه نقش و نگارش سرخ بود. زیرا پیامبرجخود از پوشیدن لباسی که یکدست سرخ باشد، منع نموده است. بلالسباقیماندهی آب وضوی پیامبرجرا بیرون آورد. اصحاب آمدند تا از آب وضوی پیامبرجتبرک بجویند که به برخی، آبِ فراوانی رسید و به عدهای هم آبِ اندکی. پیامبرجاز خیمهاش بیرون آمد. وهبسمیگوید: «گویا اینک به سفیدیِ ساقهایش نگاه میکنم». بلالساذان گفت. و آنگاه عصایی مانند نیزه که انتهایش پیکانی آهنی بود، در زمین نصب کردند تا سترهی پیامبرجباشد. پیامبرجمعمولاً این چوبدستی را در سفر با خود داشت و هنگام نماز به عنوان ستره استفاده میکرد. لذا چه خوب است که انسان در سفر چنین چیزی با خود داشته باشد و از آن به عنوان ستره استفاده نماید.
وهبسمیگوید: پیامبرججلو شد؛ دو رکعت نماز ظهر و دو رکعت نماز عصر را بهجا آورد. این، نشان میدهد که انسان در سفر میتواند میان نمازها جمع کند؛ یعنی نماز ظهر و عصر و نیز نماز مغرب و عشاء را با هم بخواند؛ گرچه در جایی اتراق کرده باشد. البته افضل، اینست که بدون ضرورت، جمع نکند. یعنی اگر کسی، در مسیرِ مسافرت و در حال حرکت باشد، میان نماز با تقدیم یا تأخیر، جمع میکند؛ اما برای کسی که در جایی اتراق کرده، بهتر است میان نمازها جمع نکند. [این، اجتهاد و دیدگاه فقهی شارحمیباشد؛ و گرنه افضل، همان عملیست که پیامبرجانجام داده است. [مترجم])]
سپس وهب بن عبداللهسچگونگی اذان گفتن بلالسرا بیان کرده است؛ میگوید: «من، سر و دهان بلال را دنبال میکردم که به اینسو و آن سو حرکت مینمود؛ یعنی هنگام گفتن «حَيَّ عَلى الصَّلاة»و«حيَّ على الفَلاَح»، صورتش را به راست و چپ میگرداند».
علما اختلاف نظر دارند که آیا مؤذن بار نخست که «حَيَّ عَلى الصَّلاة»میگوید به راست نگاه کند و بار دوم به چپ و نیز هنگام گفتن «حيَّ على الفَلاَح»در مرتبهی اول، صورتش به راست بگرداند و مرتبهی دوم به سمت چپ، یا هنگام گفتن «حَيَّ عَلى الصَّلاة»در هر دو بار به راست نگاه کند و هنگام گفتنِ «حيَّ على الفَلاَح»به چپ؟ میگوییم: به هر دو روش میتواند عمل کند و به هر یک از روشهای یادشده اذان بگوید، ایرادی ندارد.
مؤلفسپس دو حدیث ذکر کرده که در یکی از آنها آمده است: پیامبرجلباس سبز پوشیده بود و دیگری، اینکه پیامبرجعمامهای سیاه بر سر داشت. لذا در مییابیم که پوشیدن لباس سبز و لباس سیاه، جایز است.
***
۷۸۹- وعن أبي سعيد عمرو بن حُرَيْثٍس قال: كَأَنِّي أَنظُرُ إِلى رسولِ اللهج وعَليْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ قدْ أَرْخَى طَرَفيها بَيْنَ كتفيْه.[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۳۵۹]
وفي روايةٍ لَهُ: أَنَّ رسولَ اللهجخَطَبَ النَّاسَ، وعَلَيْهِ عِمَامَةٌ سَودَاءُ.
ترجمه: ابوسعید، عمرو بن حُرَیثسمیگوید: گویا اینک به رسولاللهجنگاه میکنم که عمامهای سیاه بر سر دارد و یک سرِ آن را در میان دو شانهی خود، انداخته و آویزان کرده است.
و در روایتی دیگر از او آمده است: رسولاللهجبرای مردم سخنرانی کرد و عمامهای سیاه بر سرَش بود.
۷۹۰- وعن عائشة رضي الله عنها قالت:كُفِّنَ رسولُ اللهج في ثلاثةِ أَثْوَابٍ بيضٍ سَحُوليَّةٍ مِنْ كُرْسُف، لَيْسَ فيهَا قَمِيصٌ وَلا عِمامَةٌ.[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۱۲۶۴؛ و صحیح مسلم، ش: ۹۴۱]
ترجمه: عایشهلمیگوید: رسولاللهجدر سه تکهپارچهی سَحولی- منسوب به روستای سحول در یمن- کفن گردید و پیراهن و عمامهای در کفنش، وجود نداشت.
۷۹۱- وعنها قالت:خَرَجَ رسول اللهج ذات غَداةٍ وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ منْ شَعْرٍ أَسوَدَ.[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۰۸۱]
ترجمه: عایشهلمیگوید: پیامبرجصبحِ یکی از روزها در حالی از خانه بیرون رفت که پیراهنی از موی سیاه، منقوش به کاروان شتر بر تن داشت.
۷۹۲- وعن المُغِيرةِ بن شُعْبَةَس قال: كُنْتُ مَعَ رسول اللهج ذاتَ ليلَةٍ فِي مسيرٍ، فقال لي: «أَمعَكَ مَاءٌ؟» قلتُ:نَعَم، فَنَزَلَ عن راحِلتِهِ فَمَشى حتَّى توَارَى في سَوادِ اللَّيْلِ ثُمَّ جاءَ فَأَفْرَغْتُ علَيْهِ مِنَ الإِدَاوَة، فَغَسَلَ وَجْهَهُ وَعَلَيهِ جُبَّةٌ مِنْ صُوفٍ، فلم يَسْتَطِعْ أَنْ يُخْرِجَ ذِراعَيْهِ منها حتَّى أَخْرَجَهُمَا مِنْ أَسْفَلِ الجُبَّة، فَغَسَلَ ذِرَاعيْهِ وَمَسَحَ برأْسِهِ ثُمَّ أَهْوَيْتُ لأَنزِعَ خُفَّيْهِ، فقال: «دعْهمَا فَإِنِّى أَدخَلْتُهُما طَاهِرَتَينِ»؛ وَمَسَحَ عَلَيْهِما.[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۵۷۹۹؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۷۴]
وفي روايةٍ: وعَلَيْهِ جُبَّةٌ شامِيَّةٌ ضَيقَةُ الْكُمَّيْن.
وفي روايةٍ: أَنَّ هذِه القصةَ كانت في غَزْوَةِ تَبُوك.
ترجمه: مغیره بن شعبهسمیگوید: شبی در راهی با رسولاللهجبودم؛ به من فرمود: «آیا با تو آب هست؟» عرض کردم: بله. آنگاه از شترش پایین آمد و پیاده رفت تا اینکه در تاریکیِ شب، ناپدید شد؛ سپس بازگشت و من، از ظرف آب روی دستش آب ریختم. صورتش را شَست. جُبه (لباسی) پشمین بر تن داشت. نتوانست دو ساعد خود را از آن بیرون بیاورد؛ لذا دستانش را از زیر جبه بیرون آورد و آنها را شُست و سَرَش را مسح کشید. میخواستم موزهها (جورابهایش) را بیرون بیاورم؛ فرمود: «آنها را بيرون نياور؛ زیرا من، آنها را پس از طهارت و وضو پوشيدهام». سپس بر موزههایش مسح کشید.
در روایتی آمده است: جُبّهای شامی بر تن داشت که آستینهایش تنگ بود.
و در روایتی دیگر آمده است: این داستان در غزوهی تبوک روی داده است.
شرح
احادیثی که مؤلفدر کتاب لباس ذکر کرده، نشان میدهد که انسان هر لباسی با هر رنگی بپوشد، جایز است؛ سفید، سیاه، سبز، زرد، و قرمز، جز قرمزِ خالص یا لباسی که یکپارچه سرخ باشد؛ زیرا پیامبرجاز پوشیدن آن منع کرده است. لذا نباید لباسی به رنگِ قرمز خالص بپوشد، مگر اینکه آمیخته به رنگی دیگر باشد.
در حدیث عمرو بن حُرَیث آمده است که وی، پیامبرجرا در عمامهای سیاه دیده است؛ پیشتر روایتی بدین مضمون گذشت که پیامبرجروز فتح مکه، در حالی وارد مکه شد که عمامهای سیاه بر سَرَش بود. و این، نشان میدهد که پوشیدنِ عمامه و لباس سیاه جایز است.
این حدیث، همچنین نشانگر جواز گذاشتن عمامه بر سر میباشد. البته بهتر است که عمامه، دنباله داشته باشد؛ یعنی یک سوی آن، همانند عمامهی پیامبرجآویزان باشد. عمامهای که یک سوی آن آویزان نیست، «دستار» نامیده میشود و هر دو، جایز است؛ همچنین بنا بر قول راجح، مسح کشیدن بر هر دو بهجای مسحِ سر، جایز میباشد.
در حدیث عایشهلآمده است: «رسولاللهجدر سه تکهپارچهی سَحولی- منسوب به روستای سحول در یمن- کفن گردید و پیراهن و عمامهای در کفنش، وجود نداشت». اینجاست که درمییابیم، بهتر است مُرده را در سهتکهپارچهی سفید کفن کنند. این در صورتیست که امکانش وجود دارد و گرنه، مرده را میتوان در پارچهای با هر رنگی جز قرمزِ خالص کفن کرد. همانگونه که زندهها به هر رنگی - جز سرخِ یکدست- میتوانند لباس بپوشند.
حدیث عایشهلنشان میدهد که در کفنِ مُرده، پیراهن و عمامه وجود ندارد. بلکه سهتکهپارچه روی هم میگذارند و آنگاه مرده را روی آن قرار داده، پارچهها را بهترتیب به دور او میپیچند و از قسمت سَر و پاهایش، تا کرده، آن را میبندند وپس از اینکه مُرده را در قبر گذاشتند، بندهایی را که به دَوْر کفن بستهاند، باز میکنند. علما گفتهاند: علتش اینست که مُرده، باد میکند و اگر بندها را باز نکنند، شاید بترکد.
در حدیث مغیره بن شعبهسآمده است: پیامبرجدر غزوهی "تبوک" از شترش پایین آمد و ظرفِ آب را گرفت و پیاده رفت تا اینکه در تاریکیِ شب، ناپدید شد؛ زیرا شرم پیامبرجاز همه بیشتر بود و دوست نداشت کسی، او را در حالی که برای قضای حاجت نشسته است، ببیند؛ اگرچه عورتش نمایان نباشد.
این، از کمال ادب است که انسان دور از چشم دیگران، قضای حاجت کند تا کسی، او و شرمگاهش را نبیند. زیرا پوشاندن عورت واجب است و برهنه کردن آن در برابر مردم، جایز نیست. البته بهتر و افضل اینست که کسی، انسان را در حالِ قضای حاجت نبیند؛ گرچه عورتش دیده نشود. این، روش پیامبرجاست. بهراستی روش پیامبرجبهترین و کاملترین روش میباشد. سپس رسولاللهجبازگشت و میخواست وضو بگیرد؛ پیامبرجدر تبوک، یعنی در نزدیکی "شام" بهسر میبرد که هوایش سرد است. از اینرو جُبه (لباسی) پشمین بر تن داشت و چون آستینهایش تنگ بود، نتوانست دو ساعد خود را از آن بیرون بیاورد؛ لذا دستانش را از زیر جبه بیرون آورد و آنها را شُست و سَرَش را مسح کشید. وقتی میخواست پاهایش را بشوید، مغیرهسدستان خود را دراز کرد تا جورابهای پیامبرجرا بیرون بیاورد؛ زیرا پیامبرجدستانش را از زیر جبه بیرون آورده و شسته بود؛ از اینرو مغیرهسگمان میکرد که پیامبرجمیخواهد پاهایش را نیز از جوراب بیرون بیاورد و بشوید. اما پیامبرجبه او فرمود: «آنها را بيرون نياور؛ زیرا من، آنها را پس از طهارت و وضو پوشيدهام». سپس بر موزهها- جورابهای چرمیاش- مسح کشید.
چند نکته از این حدیث برداشت میشود؛ از جمله اینکه:
پیامبرجمانند سایر انسانها احساس گرما و سرما میکرد و از پیشامدهای طبیعی متأثر میشد. باری معاویهسپیامبرجرا در حالی دید که دگمههای پيراهنش را باز کرده بود؛ الله بهتر میداند، ولی گویا از شدت گرما دگمههایش را باز کرده بود. لذا معاویهساین را سنت میدانست. البته باز کردن دگمه بهطور مطلق، سنت نیست؛ مگر اینکه هوا گرم باشد و انسان برای راحت کردن جسم خود، این کار را انجام دهد. لذا ایرادی ندارد که انسان، در هوای گرم دگمههای بالای پیراهنش را باز کند و این، سنت است؛ اما باز کردن دگمهها بدون سبب، سنت نیست. زیرا اگر سنت بود، پس قرار دادن دگمه در لباس، بیهوده میباشد. در صورتی که هیچ چیزِ بیهودهای در دین اسلام وجود ندارد و اسلام، سراسر جدیست.
از این حدیث درمییابیم نه تنها ایرادی ندارد که انسان از خودش در برابر گرما و سرما محافظت کند؛ بلکه بهتر و افضل میباشد که از خودش در برابر گرما و سرما و هر چیزِ آزاردهندهای محافظت نماید. زیرا این، به معنای توجه و رسیدگی به خویشتن و رعایت حقِ نفس است. علامه ابوالعباس حرانی، خوردن چیزی را که مایهی اذیت و آزار انسان است، حرام میداند. یعنی اگر میخواستید غذا بخورید و نگران بودید که باعث اذیت شما میشود، چه به علت پُرخوری و زیانهای ناشی از آن باشد و چه بدان سبب که از نوبت قبلی، زمان زیادی نگذشته، در این صورت، خوردن غذا بر شما حرام است؛ زیرا توجه به سلامت جسم و رعایت حقوق آن بر انسان، واجب است.
نکتهی دیگری که از این حدیث برداشت میشود، اینست که در وضو مسح کشیدن بر هیچ حایلی جز جوراب و عمامه درست نیست. لذا اگر انسان، لباسی بر تن داشت که آستینهایش تنگ بود، نمیتواند همانگونه که بر موزه (جوراب) مسح میکشد، بهجای شستن دستانش بر روی آستین مسح کند. این، جایز نیست و باید دستانش را بیرون بیاورد و بشوید. اگرچه درآوردن دستان، مشکل باشد. زیرا شستن دستها در وضو فرض است و هیچ دلیلی بر جواز مسح آنها از روی آستین وجود ندارد.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَكُمۡ وَأَيۡدِيَكُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ﴾ [المائدة: ٦]
ای مؤمنان! هنگامی که میخواستید به نماز بایستید، صورت و دستانتان را تا آرنج بشویید.
از این حدیث به جهل و ناآگاهی آن دسته از مردم پی میبریم که گمان میکنند لاکِ دست، مانند موزه (جوراب) است. بهپندار اینها اگر زن، وضو داشته باشد و ناخنهایش را لاک بزند، به مدت یک شبانهروز میتواند بر روی آنها مسح کند. این، اشتباه است. بلکه زن باید هنگام وضو، لاکِ ناخنهایش را پاک نماید تا آب به ناخنها و اطرافِ انگشتانش برسد.
یکی از نکاتی که از این حدیث برداشت میشود، اینست که به خدمت گرفتن انسانهای آزاد جایز میباشد؛ زیرا مغیرهسبه پیامبرجخدمت میکرد. البته شکی نیست که خدمت کردن به پیامبرجافتخار بزرگیست و هر کسی به خدمت کردن به پیامبرجافتخار میکند. برخی از انسانهای آزاد مانند عبدالله بن مسعود، انس بن مالک و مغیره بن شعبهشبه پیامبرجخدمت میکردند.
این حدیث نشان میدهد که کمک کردن به کسی که وضو میگیرد، جایز است؛ یعنی ریختن آب روی دستانش یا نزدیک کردن ظرف وضو به او و امثال آن ایرادی ندارد. حتی اگر خود، قادر به شستن اعضای وضو نباشد، مثلاً دستش شکسته یا فلج باشد، شما اعضای وضویش را بشویید.
نکتهی دیگری که از این حدیث برداشت میشود، اینست که وقتی انسان در حالتِ وضو موزه یا جوراب پوشیده است، برای وضوی مجدد میتواند روی آنها مسح کند و مسح کشیدن بهتر از درآوردن جورابها و شستن پاهاست. زیرا پیامبرجبه مغیرهسفرمود: «آنها را بيرون نياور؛ چون من، آنها را پس از طهارت و وضو پوشيدهام». سپس بر موزههایش مسح کشید.
برخی از علما از این حدیث چنین برداشت کردهاند که مسح بر جورابها به یکباره انجام میشود؛ یعنی بهطور همزمان با دست راست بر روی پای راست و با دست چپ بر روی پای چپ مسح میکشیم. زیرا مغیرهسذکر نکرده که پیامبرجابتدا پای راستش را – که در موزه بود- مسح کرد و سپس پای چپش را. از اینرو برخی از علما چنین برداشت کردهاند که مسح بر هر دو موزه یا هر دو پا، همزمان بوده است. البته به هر دو روش میتوان عمل کرد. یعنی اگر در حالت وضو و طهارت، جوراب پوشیده ایم، برای وضوی دوباره، میتوانیم هر دو پا را که در جوراب است، همزمان مسح کنیم یا ابتدا پای راست را مسح نماییم و سپس پای چپ را. زیرا مسح، جایگزین شستن شده است و ترتیب شستن پا از راست به چپ میباشد.
این حدیث نشانگر اینست که مسح بر جوراب یا موزه، زمانی درست است که انسان، آنها را درحالت طهارت و وضو بپوشد و اگر بیوضو باشد و جوراب بپوشد، هنگام وضو بر او واجب است که جورابهایش را بیرون بیاورد و پاهایش را بشوید.