۱۵۹- باب: تعجیل در پرداخت بدهیهای مرده و شتافتن به آماده کردن او؛ مگر اینکه به صورت ناگهانی بمیرد، که تا زمانِ اطمینان از مرگ وی درنگ میکنیم
۹۵۰- عن أَبي هريرةس عَنِ النَّبِيِّج قَالَ: «نَفْسُ المُؤْمِنِ مُعَلَّقَةٌ بِدَيْنِهِ حَتَّى يُقْضى عَنْهُ».[ترمذي، اين حديث روايت كرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.] [صحیح الجامع، از آلبانی ش: ۶۷۷۹؛ وی در مشکاۀ المصابیح، ش: ۲۹۱۵ نیز این حدیث را صحیح دانسته است]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: پیامبرجفرمود: «نفس مؤمن به بدهیِ او وابسته است تا آنکه بدهیاش از جانب او پرداخت شود».
۹۵۱- وعن حُصَيْنِ بن وَحْوَحٍس أنَّ طَلْحَةَ بْنَ البَرَاءِ بن عَازِبٍب مَرِضَ، فَأتَاهُ النَّبيُّج يَعُودُهُ، فَقَالَ: «إنِّي لا أُرَى طَلْحَةَ إِلا قَدْ حَدَثَ فِيهِ المَوْتُ، فآذِنُوني بِهِ وَعَجِّلُوا بِهِ، فَإنَّهُ لا يَنْبَغِي لجِيفَةِ مُسْلِمٍ أنْ تُحْبَسَ بَيْنَ ظَهْرَانِيْ أهْلِهِ».[روایت ابوداود] [ضعیف است؛ ر.ک: ضعیف الجامع، ش: ۲۰۹۹؛ السلسلۀ الضعیفۀ، از آلبانیش: ۳۲۳۲. وی در مشکاۀ المصابیح، ش: ۱۶۲۵ نیز این حدیث را ضعیف دانسته است]
ترجمه: از حُصین بن وَحوَحسروایت شده است: طلحه بن براء بن عازبببیمار شد؛ پیامبرجبه عیادتش آمد و فرمود: «گمان میکنم که مرگ طلحه نزدیک شده است. لذا مرا از مرگ او باخبر سازید و در آماده کردن و تشییع و خاکسپاریِ وی تعجیل کنید؛ زیرا شایسته نیست که جنازهی مسلمانی در میان خانوادهاش نگه داشته شود».
شرح
مؤلفمیگوید: «باب: تعجیل در پرداخت بدهیهای مرده و شتافتن به آماده کردن او؛ مگر اینکه به صورت ناگهانی بمیرد، که تا زمانِ اطمینان از مرگ وی درنگ میکنیم».
لذا هنگامی که انسان میمیرد، بر خانوادهاش واجب است که اگر بدهی داشته، بیدرنگ بدهیهایش را بپردازند و جایز نیست که در پرداخت بدهیهایش درنگ کنند؛ زیرا آنچه از ثروتش بهارث بردهاند، پس از پرداخت بدهیهای وی به آنان تعلق میگیرد. به عبارت دیگر: وارثان حق تصرف در اموال بهجا مانده از مرده را ندارند؛ مگر پس از پرداخت بدهیهایش. زیرا الله متعال در آیههای میراث میفرماید:
﴿مِنۢ بَعۡدِ وَصِيَّةٖ يُوصَىٰ بِهَآ أَوۡ دَيۡنٍ غَيۡرَ مُضَآرّٖ﴾ [النساء : ١٢]
(میراث بهگونهای که بیان شد، تقسیم شود؛ البته) پس از انجام وصیتی که به آن سفارش شده است یا پس از ادای بدهیها(ی مرده)؛ آن هم در صورتی که وصیت، بدون زیان (و کمتر از یک سوم میراث) باشد.
لذا وارثان حق ندارند که چیزی از اموال بهجا مانده از مرده را بردارند؛ مگر پس از پرداخت بدهیهایش. همچنین بر آنان واجب است که برای پرداخت بدهیهای وی شتاب کنند؛ مگر اینکه سررسید یا زمان بازپرداختش نرسیده باشد. در این صورت از بستانکاران میخواهند که تا زمان سررسید بدهیها صبر نمایند؛ اگر بستانکاران نپذیرفتند، بر وارثان واجب است که بلافاصله نسبت به پرداخت بدهیهای مرده اقدام کنند؛ یا اینکه [با توافق بستانکاران] وثیقهای بهعنوان رهن (=گرو) در اختیارشان بگذارند یا کسی ضامنشان شود.
گاه دیده میشود که برخی از وارثان در پرداخت بدهیهای اموات خویش درنگ میکنند؛ شخصی میمیرد و بهرغم بدهیهایی که دارد، وارثانش در اموال بهجا مانده از وی تصرف میکنند و از پرداخت بدهیهایش به اشکال مختلف طفره میروند! بهعنوان مثال: شخصی که پنجاه میلیون تومان بدهی دارد، میمیرد؛ اما املاک و زمینهای فراوانی با صدها میلیون تومان قیمت نیز از او برجا میماند. وارثانش میگویند: «ما این زمینها را حالا نمیفروشیم؛ بلکه منتظر میمانیم تا قیمتش افزایش یابد و آنگاه با فروشِ زمینها، بدهیهای وی را میپردازیم». این، حرام میباشد؛ بلکه بر آنان واجب است که بیدرنگ نسبت به پرداخت بدهیهای مرده اقدام کنند؛ گرچه ناگزیر شوند زمینهای بهجامانده از او را به نصف قیمت بفروشند. زیرا اموالِ خودشان که نیست؛ بلکه در حقیقت اموالِ میّت است. از اینرو اگر کسی از بانکهای اسلامی یا صندوقها و تعاونیهای اعتباری، وام مسکن گرفته و اقساطش را پرداخت نکرده باشد، پس از مرگش برای وارثان جایز نیست که از پرداخت اقساط طفره بروند یا به حیلههایی برای رهایی از این مسؤولیت متوسل شوند. گرچه گاه مشاهده میشود که برخی از وارثان بهرغمِ توانایی در بازپرداخت اقساط، فریبِ شیطان را میخورند و با ارائهی عفونامه به صندوق مسکن یا بانک ذیربط، بخشودگی وام را درخواست میکنند و با خود میگویند: «اگر درخواست ما پذیرفته شد که چه خوب؛ در این صورت، بدون اینکه پولی داده باشیم، صاحب مسکن شدهایم؛ مگر چه میشود؟ فوقش درخواست ما را نمیپذیرند!» این، جایز نیست؛ بلکه باید بلافاصله نسبت به پرداخت بدهیهای میّت خویش اقدام کنند. البته اگر مرده در زمان حیات خویش نسبت به پرداخت اقساط کوتاهی نکرده باشد و خانه در رهن صندوق مسکن یا بانک ذیربط بماند، دیگر مسؤولیتی متوجه خودش نیست و او در گناه طفره رفتنِ وارثانش نسبت به پرداخت سایر اقساط، بیگناه است؛ زیرا همینکه خانه در رهن صندوق یا بانک است، از او رفع مسؤولیت میکند. برخی از مردم باتقوا و پرهیزگار، پس از مرگ عزیزشان که در حیات خویش وام مسکن گرفته و نسبت به بازپرداخت اقساط در زمان سررسید آنها کوتاهی نکرده است، حساسیت بیمورد دارند و گمان میکنند که روحِ عزیزشان از بابت اقساطی که سررسیدش در زمانِ حیاتش نبوده، آزرده است؛ حال آنکه اینگونه نیست. زیرا روزی که پیامبرجرحلت فرمود، زرهش در برابر بدهی به یک یهودی در گرو (=رهن) بود. پس آیا میتوان گفت که: نفس رسولاللهجبه بدهیاش وابسته است؟! هرگز؛ زیرا آن بزرگوار در برابر بدهیاش چیزی را در گرو آن یهودی گذاشت که امکان ادای بدهیاش با آن وجود داشت.
سپس مؤلفحدیث ابوهریرهسرا آورده است که پیامبرجفرمود: «نفس مؤمن به بدهیِ او وابسته است تا آنکه بدهیاش از جانب او پرداخت شود». یعنی: نفسش در قبر از بابت دیرکرد یا درنگ در پرداخت بدهیاش آزرده میباشد و نمیتواند به لذتها و نعمتهایش برسد؛ زیرا بدهکار است. اینجاست که میگوییم: بر وارثان، واجب است که بیدرنگ نسبت به پرداخت بدهیهای میّت خویش اقدام کنند.
و اما حدیث دوم؛ پیشتر پیرامون این موضوع سخن گفتیم و بیان کردیم که: تعجیل در آماده کردن، بردن و به خاک سپردنِ جنازه، سنت است. از اینرو پیامبرجفرمود: «شایسته نیست که جنازهی مسلمانی در میان خانوادهاش نگه داشته شود». اما ایرادی ندارد که جنازه را یک یا دو ساعت نگه دارند تا جمعیت بیشتری برای نماز خواندن بر او جمع شوند؛ بهعنوان مثال: کسی در ابتدای روز جمعه میمیرد. لذا او را تا نماز جمعه نگه میدارند تا جمعیت حاضر در نماز جمعه بر او نماز بخوانند. انشاءالله که این درنگ، ایرادی ندارد.