شرح ریاض الصالحین - جلد چهارم

فهرست کتاب

۱۵۰- باب: تلقینِ «لا اله‌الاالله» به محتضر

۱۵۰- باب: تلقینِ «لا اله‌الاالله» به محتضر

۹۲۲- عن معاذس قال: قَالَ رسولُ اللهج: «مَنْ كَانَ آخِرَ كَلامِهِ لا إله إِلا اللّهُ دَخَلَ الجَنَّةَ».[روایت ابوداود و حاكم؛ حاکم گفته است: حدیثی صحيح الإسناد می‌باشد.] [صحیح الجامع، ش: ۶۴۷۹]

ترجمه: معاذسمی‌گوید: رسول‌اللهجفرمود: «هرکس آخرین سخنش لاإله‌إلاالله باشد، واردِ بهشت می‌شود».

نوویبابی درباره‌ی تلقینِ لاإله‌إلاالله به محتضر گشوده است.

محتضر، کسی‌ست که در آستانه‌ی مرگ است و فرشتگان برای گرفتنِ جانش آمده‌اند؛ الله متعال فرشتگانی را بر انسان گماشته است که از او در زندگی و پس از مرگش محافظت می‌کنند. همان‌گونه که اللهمی‌فرماید:

﴿لَهُۥ مُعَقِّبَٰتٞ مِّنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ يَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ[الرعد: ١١]

انسان فرشتگانِ نگهبانی دارد که پیاپی او را به امر الله از پیش رو و پشت سر حفاظت می‌کنند.

و می‌فرماید:

﴿وَيُرۡسِلُ عَلَيۡكُمۡ حَفَظَةً حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَكُمُ ٱلۡمَوۡتُ تَوَفَّتۡهُ رُسُلُنَا وَهُمۡ لَا يُفَرِّطُونَ ٦١[الأنعام: ٦١]

و برای شما فرشتگان نگهبان را می‌فرستد و چون مرگ هر یک از شما فرا رسد، فرستادگان ما جانش را می‌گیرند و کوتاهی نمی‌کنند.

وقتی مرگِ انسان فرا می‌رسد، فرشتگانی پایین می‌آیند تا روحِ او را از فرشته‌ی مرگ بگیرند؛ زیرا فرشته‌ی مرگ، مأمور قبضِ روح یا گرفتن جان‌ها و بیرون کشیدن آن از پیکر انسان‌هاست. اگر آن شخص جزو مؤمنان باشد، فرشتگان با خود حنوط و کفنِ بهشتی دارند و اگر آن شخص از کافران باشد، فرشتگان عذاب با خود کفن و حنوطی از دوزخ می‌آورند. وقتی انسان در آستانه‌ی مرگ قرار می‌گیرد و درمی‌یابیم که در حالِ جان دادن است، «لاإله‌إلاالله»را به او تلقین می‌کنیم؛ همان‌گونه که پیامبرجفرموده است: «لَقِّنُوا مَوْتَاكُمْ لا إِلَه إِلاَّ الله». [صحیح مسلم، ش: ۹۱۶ به‌نقل از ابوسعید خدریس؛ و نیز روایت مسلم، ش: ۹۱۷ به‌نقل از ابوهریرهس] یعنی: «به مردگان خود لاإله‌إلاالله را تلقین کنید». به عبارت دیگر به کسی که در حالِ مرگ است، لاإله‌إلاالله را تلقین نمایید. علما گفته‌اند: «تلقینِ کلمه باید به‌نرمی و با آرامی باشد؛ به محتضر نگویید: بگو: لاإله‌إلاالله. زیرا چه‌بسا محتضر در آن حال سینه‌اش تنگ شده و دنیا بر او تنگ گردیده باشد و وقتی به او گفته شود که «بگو: لاإله‌إلاالله»، بگوید: «نه». زیرا ما از حالش خبر نداریم و تنها زمانی نفس‌تنگی و شرایطِ سختی که در آن به‌سر می‌برد، برای ما قابلِ تصور است که خودمان در چنان شرایطی قرار بگیریم. الله متعال به ما در هنگامِ مردن شرحِ صدر عنایت کند و سینه‌هایمان را بگشاید. لذا نزدِ محتضر با صدایِ واضح «لاإله‌إلاالله»را تکرار کنید تا محتضر صدای شما را بشنود و دریابد که این کلمه را به او تلقین می‌کنید و بدین ترتیب او نیز «لاإله‌إلاالله»بگوید؛ و همان‌گونه که در حدیث معاذسآمده، رسول‌اللهجفرموده است: «هرکس آخرین سخنش لاإله‌إلاالله باشد، واردِ بهشت می‌شود».

علما گفته‌اند: آن‌گاه که محتضر «لاإله‌إلاالله»می‌گوید، تلقین‌کننده سکوت کند و چیزی نگوید و وقتی محتضر سخنانِ دیگری گفت؛ مثلاً «به من آب دهید»، تلقین‌کننده، تلقینِ کلمه را از سرگیرد. اگر کسی که بر بالینِ مرگش حاضر می‌شوید، کافر یا مرتد است، می‌توانید با صیغه‌ی امر به او بگویید: «بگو: لاإله‌إلاالله». اگر الله بر او منت نهاد و آن شخص کلمه‌ی توحید را گفت، خوشا به سعادتش؛ و اگر کلمه‌ی توحید را نگفت، کافر است. از این‌رو وقتی ابوطالب در حالِ مرگ بود، پیامبرجکلمه‌ی توحید را به او تلقین کرد و از خواست که این کلمه را بگوید. ابوطالب، عموی پیامبرجبود؛ آن‌دسته از عموهای پیامبرجکه دورانِ رسالت را دریافتند، چهار نفر بودند: دو تن از این‌ها، یعنی حمزه و عباسبمسلمان شدند. البته حمزهساز عباسسبرتر است. و دو نفرِ دیگر، یعنی ابوطالب و ابولهب مسلمان نشدند و بر کفر مردند؛ ناگفته نماند که ابولهب، از سرسخت‌ترین کافرانی بود که اذیت و آزارِ فراوانی به پیامبرجرسانید؛ بر خلافِ ابوطالب - پدرِ علیس- که هرچند بر کفر از دنیا رفت، اما از پیامبرجحمایت می‌کرد. الله متعال در نکوهشِ ابولهب سوره‌ای کامل فرو فرستاد که مسلمانان در نمازهای فرض و نافله‌ی خویش آن‌را می‌خوانند:

﴿تَبَّتۡ يَدَآ أَبِي لَهَبٖ وَتَبَّ ١ مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُ مَالُهُۥ وَمَا كَسَبَ ٢ سَيَصۡلَىٰ نَارٗا ذَاتَ لَهَبٖ ٣ وَٱمۡرَأَتُهُۥ حَمَّالَةَ ٱلۡحَطَبِ ٤ فِي جِيدِهَا حَبۡلٞ مِّن مَّسَدِۢ ٥[المسد: ١، ٥]

زیان‌کار و شکسته باد دو دست ابولهب و خودش نابود باد. مالش و آنچه به‌دست آورد، سودی به حالش نبخشید. به‌زودی وارد آتش شعله‌وری خواهد شد. و نیز همسرش (که در دشمنی با پیامبر، آتش‌بیار معرکه بود؛ آری، همان) زنِ هیزم‌کش را می‌گویم. در گردنش ریسمانی از لیف خرماست (و در دوزخ زنجیری آتشین بر گردن دارد).

اما ابوطالب به‌رغم کفرش، دوست‌دار و پشتیبانِ پیامبرجبود؛ ولی هنگامِ وفاتش پیامبرجبر بالینِ او حاضر شد و دو تن از مردان قریش نیز نزد وی بودند. پیامبرجفرمود: «يَا عَمِّ، قُلْ: لا إله إلاَّ الله، كَلِمَةً أحاجُّ لَكَ بِهَا عِنْدَ الله». [صحیح بخاری، ش: (۳۸۸۴، ۴۷۷۲، ۶۶۸۱) به‌نقل از مسیب بن حزنس] یعنی: «ای عمو! یک کلمه بگو: لااله الاالله تا با آن در نزدِ الله بر ایمانِ تو گواهی دهم». اما آن دو مرد که هم‌نشینانِ بدی بودند، [آن دو هم‌نشین، ابوجهل و عبدالله بن ابی‌امیه بودند. (مترجم)] به ابوطالب گفتند: «آیا می‌خواهی از دینِ عبدالمطلب برگردی؟» و چون این سخن را گفتند، سرکشی و تکبر، وی را به گناه و عدمِ پذیرش کلمه‌ی توحید وادشت و اظهار کرد که هم‌چنان بر دینِ عبدالمطلب است. و بدین‌سان آخرین سخنش، کلمه‌ی شرک بود؛ - پناه بر الله- و سپس مُرد. پیامبرجفرموده است که برای عموی خویش، شفاعت کرده است؛ از این‌رو ابوطالب در بالاترین قسمت دوزخ به‌سر می‌برد؛ یعنی در عمقِ کمِ آن. اما دو کفش آتشین در پاهای اوست که مغز سرش از آن، به جوش می‌آید. [صحیح بخاری، ش: (۳۸۸۵، ۶۵۶۴) و مسلم، ش: ۲۱۰ به‌نقل از ابوسعید خدریس] پناه بر الله! کفش‌های آتشینی که در پای اوست، بالاترین قسمت بدنش را به جوش می‌آورند، پس، سایر اندامش چه وضعیتی دارند؟! پیامبرجفرموده است: «هُوَ فِي ضَحْضَاحٍ مِنْ نَارٍ، وَلَوْلا أَنَا لَكَانَ فِي الدَّرَكِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ». [صحیح بخاری، ش: (۳۸۸۳، ۶۲۰۸) و مسلم، ش:۲۰۹ به‌نقل از عباس بن عبدالمطلبس] یعنی: «او، در عمقِ کمِ جهنم به‌سر می‌برد و اگر من نبودم، در پایین ترین قسمت دوزخ قرار می‌گرفت». به عبارت دیگر، اگر بدان سبب که از من پشتیبانی کرده بود، برایش شفاعت نمی‌کردم، وضعیت بدتری داشت و در پایین‌ترین قسمت دوزخ قرار می‌گرفت.

شاهد موضوع از این ماجرا، این است که پیامبرجبه عمویش فرمود: «ای عمو! بگو: لااله الاالله». و فقط به گفتنِ این کلمه در نزدِ وی و یادآوری‌اش به او بسنده نکرد؛ بلکه با صیغه‌ی امر از او خواست که این کلمه را بگوید. بهترین هدیه‌ای که با تمام دنیا برابری می‌کند و انسان در لحظه‌ی مرگِ برادرش به او می‌دهد، این است که گفتنِ لاإله‌إلاالله را به او تلقین نماید؛ لذا اگر بر بالینِ کسی که در حال مرگ است، حاضر شدید، به تلقین این کلمه به وی اهمیت دهید و با اشتیاقِ فراوان، کلمه‌ی توحید را به او تلقین کنید تا بدین‌سان به رهنمود رسول‌اللهجعمل نموده و به محتضر نیز نیکی کرده باشید؛ در نتیجه امید است که الله متعال در لحظه‌ی مرگتان توفیقِ گفتنِ این کلمه را به شما عنایت کند؛ زیرا پیامبرجفرموده است: «والله فِي عَوْنِ الْعَبْدِ مَا دَامَ الْعَبْدُ فِي عَوْنِ أَخِيهِ». [صحیح مسلم، ش۲۶۹۹ به‌نقل از ابوهریرهس] یعنی: «الله، بنده‌اش را یاری می‌کند، مادامی که بنده در صدد یاری برادرش باشد». اللهخاتمه‌ی همه‌ی ما را با شهادتین بگرداند.

***

۹۲۳- وعن أَبي سعيد الخدريس قال: قَالَ رسولُ اللهج: «لَقِّنُوا مَوْتَاكُمْ لا إله إِلا اللهُ».[روایت مسلم]. [صحیح مسلم، ش: ۹۱۶]

ترجمه: ابوسعید خدریسمی‌گوید: رسول‌اللهجفرمود: «به مردگان خود- یعنی به کسانی که در حالِ مرگ هستند- لاإله‌إلاالله را تلقین کنید».